هگل، بنیادگذار جبر انقلاب

رابطه مارکسیسم با فلسفه هگل رابطهای مبهم و چندسویه است. مارکس و انگلس در برخی از آثار خود بهصورت جستهوگریخته به شرح تأثیر فلسه خود از هگل پرداختهاند اما هیچگاه فرصت نکردند شرح روشنی از چگونگی این تأثیرپذیری عنوان کنند. مارکس اشارات پراکندهای به فلسفه هگل در آثاری مانند «فقر فلسفه»، «نقد اقتصاد سیاسی»، «گروندریسه» و «سرمایه» (مخصوصا پیشگفتارها و پینوشتهای ترجمههای مختلف آن) دارد اما هیچ اثر مستقیمی را به شرح فلسفه هگل اختصاص نمیدهد. هگل سرانجام نتوانست مسئله ثنویت کانتی را حل کند اما کوشش او دربردارنده برخی تحولات انقلابی عمده بود. مارکس این تحولات را به ارث برد و آنها را به دیالکتیکی مادهباورانه دگرگون کرد. از زمان مرگ مارکس تا امروز، مفسران مختلفی تلاش کردهاند تأثیر فلسفه مارکس را از هگل، بهویژه در اساسیترین آموزهاش یعنی دیالکتیک بررسی کنند. یکی از کاملترین آثاری که به بررسی رابطه مارکسیسم با هگل در بین متفکران و فعالان مارکسیست پرداخته کتاب «جبر انقلاب: دیالکتیک و سنت مارکسیستی کلاسیک» اثر جان ریز متفکر مارکسیست بریتانیایی است. «جبر انقلاب» نخستین کتابی است که تنها در یک مجلد، با نگاهی
جامع و فراگیر به بررسی و تحلیل همهجانبه روش مارکسیستی از زبان نمایندگان و متفکران اصلی سنت مارکسیستی کلاسیک میپردازد؛ از مارکس و انگلس تا لوکزامبورگ، لنین، لوکاچ، گرامشی و تروتسکی.
جان ریز، نویسنده کتاب که در طرح مسائل فلسفی و اجتماعی زبانی صریح، روشن و عاری از ابهام و پیچیدهگویی دارد، در بحث خود به بررسی دیدگاههای اندیشهوران شاخص و تأثیرگذار مارکسیست درخصوص مسئله حساس و مهم دیالکتیک میپردازد و سخن و کردار این اندیشهوران را به مسائل سیاسی و تئوریک معاصر پیوند میدهد. روشنگری چیست؟ مقدمات فکری و فرهنگی و اجتماعی انقلاب فرانسه چگونه و به دست چه کسانی فراهم آمد؟ چرا کانت، هگل و بتهوون انقلاب فرانسه را تنگ در آغوش گرفتند؟ چرا فلسفه هگل اوج اندیشه دیالکتیکی فلسفه کلاسیک ایدئالیسم آلمانی شمرده میشود؟ چرا نویسنده کتاب، دیالکتیک و تفکر دیالکتیکی را یگانه روش درستاندیشیدن درباره تضادهای جامعه معاصر میداند؟ دیالکتیک از دوران تابناک فلسفه کلاسیک آلمان تاکنون دستخوش چه دگرگونیهایی شده است و چرا؟ اینها و دهها موضوع فلسفی و اجتماعی دیگر پرسشهایی است که نویسنده نخست میکوشد به طرح درست آنها بپردازد و سپس برای هریک از آنها پاسخی مبسوط فراهم آورد. این کتاب که پیش از این در سال 1380 به قلم اکبر معصومبیگی و توسط نشر دیگر ترجمه و منتشر شده بود، بهتازگی از سوی انتشارات گلآذین و با ویراستی
جدید منتشر شده است. جان ریز (متولد 1957) نویسنده، فعال سیاسی، استاد دانشگاه، چهره رادیویی و تلویزیونی و از رهبران برجسته سابق «حزب سوسیالیست کارگران» انگلستان است. «جبر انقلاب» حاصل پروژه پژوهشی جان ریز درباره هگل و مارکس است که با لورد پارک انجام داده است. از دیگر آثار ریز میتوان از این موارد نام برد: سوسیالیسم و جنگ (1990)، الفبای سوسیالیسم (1994)، مارکسیسم و امپریالیسم جدید (1994)، دفاع از اکتبر: بحثی درباره انقلاب روسیه (با همکاری دیگران از جمله رابین بلکبرن) (1997)، جستارهایی درباره ماتریالیسم تاریخی (مجموعهای به ویراستاری جان ریز) (1998)، امپریالیسم و مقاومت (2006)، خواست مردم: تاریخچه انقلابهای عربی (2011)، زمانبندیها: تاریخ سیاسی جهان مدرن (2012)، تاریخ مردم لندن (با همکاری لیندزی جرمن) (2012)، انقلاب مساواتطلبان (لولرها): تشکیلات سیاسی رادیکال در انگلستان 1650- 1640(2017)
نقد دیالکتیکی در وهله نخست مستلزم سه اصل است: کلیت، دگرگونی و تناقض. اگر این سه اصل را جداگانه در نظر بگیریم، رویکردی دیالکتیکی به وجود نمیآورند؛ بلکه فقط هنگامی که با هم در نظر گرفته شوند، صورت دیالکتیکی به خود میگیرند. جان ریز توضیح میدهد که «دیالکتیک مدرن» به عنوان پاسخی به تناقضهای سرمایهداری معاصر و جامعهای که موجب این تناقضها میشود، پدید آمده است. خطوط کلی این تحولات در فصل یکم بررسی شده است. دیالکتیک کلیتی است از درون متناقض که دستخوش فرایند مداوم تغییر است. اصل تناقض مانعی در برابر فروکاستگرایی است، بدین ترتیب برداشتهای خطی از علیت وجود ندارد، زیرا دو عنصری که در تناقض با یکدیگرند نمیتوانند در یکدیگر حل شوند، بلکه فقط با خلق همنهادی میتوان بر این تناقض غلبه کرد که به هیچیک از عناصر سازنده خود کاهشپذیر نباشد. علاوه بر این رویکرد کلی دیالکتیکی از اساس مخالف هر شکلی از فروکاستگرایی است، زیرا اجزا و کلی را از پیش فرض میگیرد که کاهشپذیر به یکدیگر نیستند. اجزا و کل متقابلا یکدیگر را مشروط، یا وساطت و میانجیگری میکنند. این اصطلاحات (کلیت، تغییر، تضاد و وساطت) اصطلاحات اصلی
دیالکتیکاند. این اصطلاحات در سنت مارکسیستی فقط ابزارهای فکری نیستند بلکه فرایندهای مادی واقعی را تشریح میکنند و بههیمندلیل این دیالکتیک، دیالکتیکی ماتریالیستی است.
چنانکه در فصلهای یکم و دوم روشن میشود دامنه گسترده تغیییر را که مارکس و انگلس در دیالکتیک پدید آوردهاند، اغلب کمتر از حد معمول ارزیابی کردهاند، درحالیکه مارکس و انگلس دیالکتیک را در سیر تکامل طبیعی و اجتماعی میجستند. یکی از پیامدهای این رفتار این است که برخی از پیروان مارکسیسم «هگلی» اشتباهات هگل را در چارچوب نظری خود تکرار میکنند. به عقیده جان ریز این «دوستان دروغین» دیالکتیک هگلی در دو اردوگاه وسیع قرار میگیرند که او به دلیل فقدان اصطلاحهای بهتر آنها را «هگلیهای راست» و «هگلیهای چپ» میخواند. تفسیر هگلیهای راست به جنبه جبرباورانه و تقدیرباورانه دستگاه هگل گرایش دارد؛ یعنی جنبههای مسلط مارکسیسم پلخانف که در فصل سوم به آنها پرداخته میشود و نیز گرایش دبارینی در روسیه دهه 1920 که در فصل چهارم بحث میشود. این فصل به رابطه لنین با دیالکتیک اختصاص دارد. فصل پنجم به میراث لوکاچ در بطن انقلاب مجارستان میپردازد و فصل ششم به تروتسکی و دیالکتیک تاریخ و جدال او با استالین اشاره میکند. در فصل آخر نویسنده نتیجهگیری و چکیده بحث خود و تضادهای نظریه معاصر مارکسیستی را پس از انقلاب مه 1968 شرح میدهد.
رابطه مارکسیسم با فلسفه هگل رابطهای مبهم و چندسویه است. مارکس و انگلس در برخی از آثار خود بهصورت جستهوگریخته به شرح تأثیر فلسه خود از هگل پرداختهاند اما هیچگاه فرصت نکردند شرح روشنی از چگونگی این تأثیرپذیری عنوان کنند. مارکس اشارات پراکندهای به فلسفه هگل در آثاری مانند «فقر فلسفه»، «نقد اقتصاد سیاسی»، «گروندریسه» و «سرمایه» (مخصوصا پیشگفتارها و پینوشتهای ترجمههای مختلف آن) دارد اما هیچ اثر مستقیمی را به شرح فلسفه هگل اختصاص نمیدهد. هگل سرانجام نتوانست مسئله ثنویت کانتی را حل کند اما کوشش او دربردارنده برخی تحولات انقلابی عمده بود. مارکس این تحولات را به ارث برد و آنها را به دیالکتیکی مادهباورانه دگرگون کرد. از زمان مرگ مارکس تا امروز، مفسران مختلفی تلاش کردهاند تأثیر فلسفه مارکس را از هگل، بهویژه در اساسیترین آموزهاش یعنی دیالکتیک بررسی کنند. یکی از کاملترین آثاری که به بررسی رابطه مارکسیسم با هگل در بین متفکران و فعالان مارکسیست پرداخته کتاب «جبر انقلاب: دیالکتیک و سنت مارکسیستی کلاسیک» اثر جان ریز متفکر مارکسیست بریتانیایی است. «جبر انقلاب» نخستین کتابی است که تنها در یک مجلد، با نگاهی
جامع و فراگیر به بررسی و تحلیل همهجانبه روش مارکسیستی از زبان نمایندگان و متفکران اصلی سنت مارکسیستی کلاسیک میپردازد؛ از مارکس و انگلس تا لوکزامبورگ، لنین، لوکاچ، گرامشی و تروتسکی.
جان ریز، نویسنده کتاب که در طرح مسائل فلسفی و اجتماعی زبانی صریح، روشن و عاری از ابهام و پیچیدهگویی دارد، در بحث خود به بررسی دیدگاههای اندیشهوران شاخص و تأثیرگذار مارکسیست درخصوص مسئله حساس و مهم دیالکتیک میپردازد و سخن و کردار این اندیشهوران را به مسائل سیاسی و تئوریک معاصر پیوند میدهد. روشنگری چیست؟ مقدمات فکری و فرهنگی و اجتماعی انقلاب فرانسه چگونه و به دست چه کسانی فراهم آمد؟ چرا کانت، هگل و بتهوون انقلاب فرانسه را تنگ در آغوش گرفتند؟ چرا فلسفه هگل اوج اندیشه دیالکتیکی فلسفه کلاسیک ایدئالیسم آلمانی شمرده میشود؟ چرا نویسنده کتاب، دیالکتیک و تفکر دیالکتیکی را یگانه روش درستاندیشیدن درباره تضادهای جامعه معاصر میداند؟ دیالکتیک از دوران تابناک فلسفه کلاسیک آلمان تاکنون دستخوش چه دگرگونیهایی شده است و چرا؟ اینها و دهها موضوع فلسفی و اجتماعی دیگر پرسشهایی است که نویسنده نخست میکوشد به طرح درست آنها بپردازد و سپس برای هریک از آنها پاسخی مبسوط فراهم آورد. این کتاب که پیش از این در سال 1380 به قلم اکبر معصومبیگی و توسط نشر دیگر ترجمه و منتشر شده بود، بهتازگی از سوی انتشارات گلآذین و با ویراستی
جدید منتشر شده است. جان ریز (متولد 1957) نویسنده، فعال سیاسی، استاد دانشگاه، چهره رادیویی و تلویزیونی و از رهبران برجسته سابق «حزب سوسیالیست کارگران» انگلستان است. «جبر انقلاب» حاصل پروژه پژوهشی جان ریز درباره هگل و مارکس است که با لورد پارک انجام داده است. از دیگر آثار ریز میتوان از این موارد نام برد: سوسیالیسم و جنگ (1990)، الفبای سوسیالیسم (1994)، مارکسیسم و امپریالیسم جدید (1994)، دفاع از اکتبر: بحثی درباره انقلاب روسیه (با همکاری دیگران از جمله رابین بلکبرن) (1997)، جستارهایی درباره ماتریالیسم تاریخی (مجموعهای به ویراستاری جان ریز) (1998)، امپریالیسم و مقاومت (2006)، خواست مردم: تاریخچه انقلابهای عربی (2011)، زمانبندیها: تاریخ سیاسی جهان مدرن (2012)، تاریخ مردم لندن (با همکاری لیندزی جرمن) (2012)، انقلاب مساواتطلبان (لولرها): تشکیلات سیاسی رادیکال در انگلستان 1650- 1640(2017)
نقد دیالکتیکی در وهله نخست مستلزم سه اصل است: کلیت، دگرگونی و تناقض. اگر این سه اصل را جداگانه در نظر بگیریم، رویکردی دیالکتیکی به وجود نمیآورند؛ بلکه فقط هنگامی که با هم در نظر گرفته شوند، صورت دیالکتیکی به خود میگیرند. جان ریز توضیح میدهد که «دیالکتیک مدرن» به عنوان پاسخی به تناقضهای سرمایهداری معاصر و جامعهای که موجب این تناقضها میشود، پدید آمده است. خطوط کلی این تحولات در فصل یکم بررسی شده است. دیالکتیک کلیتی است از درون متناقض که دستخوش فرایند مداوم تغییر است. اصل تناقض مانعی در برابر فروکاستگرایی است، بدین ترتیب برداشتهای خطی از علیت وجود ندارد، زیرا دو عنصری که در تناقض با یکدیگرند نمیتوانند در یکدیگر حل شوند، بلکه فقط با خلق همنهادی میتوان بر این تناقض غلبه کرد که به هیچیک از عناصر سازنده خود کاهشپذیر نباشد. علاوه بر این رویکرد کلی دیالکتیکی از اساس مخالف هر شکلی از فروکاستگرایی است، زیرا اجزا و کلی را از پیش فرض میگیرد که کاهشپذیر به یکدیگر نیستند. اجزا و کل متقابلا یکدیگر را مشروط، یا وساطت و میانجیگری میکنند. این اصطلاحات (کلیت، تغییر، تضاد و وساطت) اصطلاحات اصلی
دیالکتیکاند. این اصطلاحات در سنت مارکسیستی فقط ابزارهای فکری نیستند بلکه فرایندهای مادی واقعی را تشریح میکنند و بههیمندلیل این دیالکتیک، دیالکتیکی ماتریالیستی است.
چنانکه در فصلهای یکم و دوم روشن میشود دامنه گسترده تغیییر را که مارکس و انگلس در دیالکتیک پدید آوردهاند، اغلب کمتر از حد معمول ارزیابی کردهاند، درحالیکه مارکس و انگلس دیالکتیک را در سیر تکامل طبیعی و اجتماعی میجستند. یکی از پیامدهای این رفتار این است که برخی از پیروان مارکسیسم «هگلی» اشتباهات هگل را در چارچوب نظری خود تکرار میکنند. به عقیده جان ریز این «دوستان دروغین» دیالکتیک هگلی در دو اردوگاه وسیع قرار میگیرند که او به دلیل فقدان اصطلاحهای بهتر آنها را «هگلیهای راست» و «هگلیهای چپ» میخواند. تفسیر هگلیهای راست به جنبه جبرباورانه و تقدیرباورانه دستگاه هگل گرایش دارد؛ یعنی جنبههای مسلط مارکسیسم پلخانف که در فصل سوم به آنها پرداخته میشود و نیز گرایش دبارینی در روسیه دهه 1920 که در فصل چهارم بحث میشود. این فصل به رابطه لنین با دیالکتیک اختصاص دارد. فصل پنجم به میراث لوکاچ در بطن انقلاب مجارستان میپردازد و فصل ششم به تروتسکی و دیالکتیک تاریخ و جدال او با استالین اشاره میکند. در فصل آخر نویسنده نتیجهگیری و چکیده بحث خود و تضادهای نظریه معاصر مارکسیستی را پس از انقلاب مه 1968 شرح میدهد.