روایت و عناصر داستانی
شرق: «روایتشناسی» با عنوان فرعی راهنمای خواننده به نظریه روایت، عنوان کتابی است از مانفرد یان که با ترجمه ابوالفضل حری در نشر علمیوفرهنگی منتشر شده است. نویسنده کتاب از اعضای متأخر حلقه روایتشناسی مکتب آلمان است و این کتاب در واقع صورت چاپی کتاب نداشته و در تارگاه نویسنده موجود بوده است. این کتاب که بیشتر از رویکرد روایتشناختی ژنت و پیروان او مانند چتمن، ریمون کنان، تولان، اشتانسل و فلودرنیک تبعیت میکند، در وهله نخست به فرهنگنامهای توصیفی شباهت دارد که واژگان و اصطلاحات اصلی روایتشناسی ساختارگرا را با شرح و بسطی بیشتر از فرهنگنامههای توصیفی معمولی به همراه تحلیل بخشهای آغازین آثار ادبی مطرح در معرض دید مخاطبان قرار میدهد. در مجموع مانفرد یان در این اثر، مؤلفههای اصلی روایتشناسی ساختارگرا را همراه ذکر منابع اصلی مرتبط با مباحث و ارائه نمونههایی از آثار ادبیات داستانی معرفی، تحلیل و بررسی میکند.
مترجم درباره ویژگیهای اصلی این کتاب نوشته: «اول اینکه چراغی پیش پای خواننده برمیافروزد تا بتواند بهتر و کارآمدتر در سایه نظریه روایت، در جهان داستان سیر کند. خواننده با این چراغ میتواند به منزلگاههای ابتدایی، میانی و انتهایی جهان با چشمی بیناتر و گوشی شنواتر سرک بکشد، به این امید که از گلستان ادبیات داستانی به درکی کاملتر دست یابد. دوم اینکه خواننده در معیت یان با گردشی کوتاه در نظریه روایت که به منزلگهی برای ادبیات داستانی میماند، با واژگان و اصطلاحات اصلی روایتشناسی، نظریهها، رویکردها، چهرهها و منابع مهم این حوزه آشنایی مقدماتی اما مفید و کارآمد پیدا میکند و البته دیگر بر عهده خود اوست که این مقولهها را با مراجعه به منابعی که یان در اختیار او میگذارد، بپوید و بکاود. سوم اینکه یان میکوشد واژگان و اصطلاحات اصلی را دقیقتر، مرتبطتر و کارآمدتر از سایر کتابهای مشابه معرفی کند. در مجموع میتوان این کتاب را فرهنگنامه توصیفی جیبی کوچک و خوشخوانی درباره روایتشناسی ساختارگرا در شمار آورد». کتاب در فصلهای مختلفش مؤلفههای اصلی داستان و گفتمان مدنظر روایتشناسان را معرفی کرده است. در فصل اول، از
مقدمات و مبانی اصلی روایتشناسی و بهویژه آغازین روایتهای داستانی سخن میگوید. در فصل دوم، رویکرد روایتشناختی را معرفی و ژانرها، ارتباط و سطوح روایت را تحلیل و بررسی میکند. در فصل سوم، درباره مؤلفه روایتگری که به تعبیر برخی، سومین مؤلفه روایتشناسی است، بحث کرده و در پرتو آن، مبحث صدای روایی و کانونیشدگی را بررسی میکند و از موقعیتهای روایی اشتانسل، روایتشناس پیشگام آلمانی، سخن به میان آورد. در فصل چهارم، به حوزه دستور زبان داستان پرداخته شده و به اختصار کنش، رخدادها و پیرنگ روایت بررسی شده است. در فصل پنجم مؤلفه زمان و کارکردهای آن بررسی شده است. در فصل ششم، از صحنهپردازی و فضای داستانی سخن میگوید. شخصیت و شخصیتپردازی در روایت موضوع فصل بعدی کتاب است و در فصل هشتم نیز به وجوه بازنمایی گفتمان روایی و بهویژه گفتمان مستقیم، غیرمستقیم و گفتمان غیرمستقیم آزاد و سیلان ذهن و تکگویی درونی و حدیث نفس پرداخته شده است.
«عناصر داستانی و نمایشی در میراث ادبیات نمایشی» عنوان کتابی است از محمد حنیف که این کتاب نیز این روزها در نشر علمیوفرهنگی منتشر شده است. با توجه به اینکه نویسنده این کتاب پیشتر کتابی با عنوان «قابلیتهای نمایشی شاهنامه» منتشر کرده، برای دورشدن از تکرار در کتاب تازهاش سهم کمتری برای آثار حماسی در نظر گرفته و بخشهای ادبیات، مانند ادبیات غنایی، ادبیات تعلیمی، ادبیات طنز و هجایی و حکایات و قصههای عامیانه مکتوب و شفاهی در حجم بیشتری از منظر غنای عناصر داستانی و نمایشی بررسی شدهاند.
کتاب در 12 فصل با این عناوین نوشته شده است: عناصر داستانی و قالبهای ادبی، تفاوتهای آثار روایی دیروز و امروز ادبیات فارسی، پیرنگ در ادبیات روایی فارسی، قهرمان/ ضدقهرمان و شخصیتپردازی در ادبیات روایی فارسی، گفتوگو در ادبیات روایی گذشته فارسی، صحنهپردازی در ادبیات روایی فارسی، پیچیدگی (گرهافکنی و گرهگشایی) در میراث روایی فارسی، کانون روایت در ادبیات روایی گذشته فارسی، درونمایه در میراث روایی فارسی، زبان در میراث ادبیات روایی فارسی، مهمترین حکایات میراث ادبیات روایی فارسی و عناصر نمایشی چند قصه و حکایت فارسی.
کتاب در ابتدا با چیستی ادبیات شروع میکند و بهمرور به تقسیمبندیهای مختلفی که درباره ادبیات وجود دارد میپردازد. در ادامه به وجوه اشتراک و افتراق آثار روایی دیروز و امروز فارسی توجه میکند و مروری اجمالی بر سیر شکلگیری داستاننویسی در ایران میکند. در فصل دوم تلاش شده تا به طور خلاصه این پرسش بررسی شود که چرا رماننویسی دیرتر از غرب به ایران وارد شد و پا گرفت. یکی دیگر از مباحث مطرحشده در کتاب، طرح و توطئه یا پیرنگ داستان است. قهرمان و شخصیت و تفاوتهای میان آنها در داستاننویسی مبحث دیگری در کتاب است. گفتوگو یا دیالوگ و نقش و اهمیت آن در داستاننویسی موضوع یکی دیگر از فصلهای کتاب است. گفتوگو از اهمیت زیادی در داستاننویسی برخوردار است، چراکه هم در انتقال درونمایه مؤثر است و هم در شناسایی شخصیت و ایجاد حرکت داستانی نقش دارد. کتاب به این نکته اشاره کرده که خواننده از طریق گفتوگو با روانشناسی شخصیتها و جایگاه اجتماعیشان آشنا میشود. تفاوت زبان گفتاری و زبان نوشتاری و کارکرد آنها در دیالوگنویسی نیز مورد توجه قرار گرفته است: «خواننده از طریق شنیدن صدای شخصیتهاست که به درون ذهن آنها نفوذ میکند و
انگیزه حرکت و عمل داستانی آنها را میفهمد. در زندگی روزمره، مردم صحبتهای زیادی با هم دارند؛ اما این صحبتها اغلب مکالمه محسوب میشود. تفاوت عنصر داستانی گفتوگو با مکالمه در این است که مکالمه گاه بیهدف و اغلب تنها برای خبررسانی یا صحبتهای عادی به کار میرود، اما گفتوگو در حرکت داستانی نقش ایفا میکند».
در بخشی از فصل دهم کتاب با عنوان زبان در میراث ادبیات روایی فارسی میخوانیم: «زبان در داستان چگونگی و شیوه انتخاب و بهکارگیری کلمات در خلق اثر تعریف میشود. اهمیت این عنصر بهگونهای است که برخی آثار را که از نظر عناصر مهمی مانند پیرنگ، شخصیتپردازی و حتی گفتوگو و پیچیدگی خوب پرداخت شدهاند، اما در انتخاب واژگان آنها دقت نشده، آثار مهمی تلقی نمیکنند. زبان وسیله ارتباط نویسنده و خواننده است. در داستان زبان از جایگاه والایی برخوردار است، زیرا انتقال مفاهیم، صحنهها، حوادث، شخصیتها و درونمایه از طریق زبان امکانپذیر میشود؛ بههمیندلیل معمولا یکی از اصلیترین کلیدهای موفقیت یک اثر ادبی را زبان آن میدانند. این عنصر مهم را در گذشته و حتی برخی در این روزگار، نثر یک نویسنده عنوان میکنند. البته برای زبان داستانی از اصطلاح نثر استفاده نمیشود. نثر در لغت پراکنده، سخن پراکنده و پراکندگی معنی میدهد و منظور از آن سخنی است که در آن وزن و قافیه رعایت نشده باشد و معمولا در مقابل نظم میآید».
شرق: «روایتشناسی» با عنوان فرعی راهنمای خواننده به نظریه روایت، عنوان کتابی است از مانفرد یان که با ترجمه ابوالفضل حری در نشر علمیوفرهنگی منتشر شده است. نویسنده کتاب از اعضای متأخر حلقه روایتشناسی مکتب آلمان است و این کتاب در واقع صورت چاپی کتاب نداشته و در تارگاه نویسنده موجود بوده است. این کتاب که بیشتر از رویکرد روایتشناختی ژنت و پیروان او مانند چتمن، ریمون کنان، تولان، اشتانسل و فلودرنیک تبعیت میکند، در وهله نخست به فرهنگنامهای توصیفی شباهت دارد که واژگان و اصطلاحات اصلی روایتشناسی ساختارگرا را با شرح و بسطی بیشتر از فرهنگنامههای توصیفی معمولی به همراه تحلیل بخشهای آغازین آثار ادبی مطرح در معرض دید مخاطبان قرار میدهد. در مجموع مانفرد یان در این اثر، مؤلفههای اصلی روایتشناسی ساختارگرا را همراه ذکر منابع اصلی مرتبط با مباحث و ارائه نمونههایی از آثار ادبیات داستانی معرفی، تحلیل و بررسی میکند.
مترجم درباره ویژگیهای اصلی این کتاب نوشته: «اول اینکه چراغی پیش پای خواننده برمیافروزد تا بتواند بهتر و کارآمدتر در سایه نظریه روایت، در جهان داستان سیر کند. خواننده با این چراغ میتواند به منزلگاههای ابتدایی، میانی و انتهایی جهان با چشمی بیناتر و گوشی شنواتر سرک بکشد، به این امید که از گلستان ادبیات داستانی به درکی کاملتر دست یابد. دوم اینکه خواننده در معیت یان با گردشی کوتاه در نظریه روایت که به منزلگهی برای ادبیات داستانی میماند، با واژگان و اصطلاحات اصلی روایتشناسی، نظریهها، رویکردها، چهرهها و منابع مهم این حوزه آشنایی مقدماتی اما مفید و کارآمد پیدا میکند و البته دیگر بر عهده خود اوست که این مقولهها را با مراجعه به منابعی که یان در اختیار او میگذارد، بپوید و بکاود. سوم اینکه یان میکوشد واژگان و اصطلاحات اصلی را دقیقتر، مرتبطتر و کارآمدتر از سایر کتابهای مشابه معرفی کند. در مجموع میتوان این کتاب را فرهنگنامه توصیفی جیبی کوچک و خوشخوانی درباره روایتشناسی ساختارگرا در شمار آورد». کتاب در فصلهای مختلفش مؤلفههای اصلی داستان و گفتمان مدنظر روایتشناسان را معرفی کرده است. در فصل اول، از
مقدمات و مبانی اصلی روایتشناسی و بهویژه آغازین روایتهای داستانی سخن میگوید. در فصل دوم، رویکرد روایتشناختی را معرفی و ژانرها، ارتباط و سطوح روایت را تحلیل و بررسی میکند. در فصل سوم، درباره مؤلفه روایتگری که به تعبیر برخی، سومین مؤلفه روایتشناسی است، بحث کرده و در پرتو آن، مبحث صدای روایی و کانونیشدگی را بررسی میکند و از موقعیتهای روایی اشتانسل، روایتشناس پیشگام آلمانی، سخن به میان آورد. در فصل چهارم، به حوزه دستور زبان داستان پرداخته شده و به اختصار کنش، رخدادها و پیرنگ روایت بررسی شده است. در فصل پنجم مؤلفه زمان و کارکردهای آن بررسی شده است. در فصل ششم، از صحنهپردازی و فضای داستانی سخن میگوید. شخصیت و شخصیتپردازی در روایت موضوع فصل بعدی کتاب است و در فصل هشتم نیز به وجوه بازنمایی گفتمان روایی و بهویژه گفتمان مستقیم، غیرمستقیم و گفتمان غیرمستقیم آزاد و سیلان ذهن و تکگویی درونی و حدیث نفس پرداخته شده است.
«عناصر داستانی و نمایشی در میراث ادبیات نمایشی» عنوان کتابی است از محمد حنیف که این کتاب نیز این روزها در نشر علمیوفرهنگی منتشر شده است. با توجه به اینکه نویسنده این کتاب پیشتر کتابی با عنوان «قابلیتهای نمایشی شاهنامه» منتشر کرده، برای دورشدن از تکرار در کتاب تازهاش سهم کمتری برای آثار حماسی در نظر گرفته و بخشهای ادبیات، مانند ادبیات غنایی، ادبیات تعلیمی، ادبیات طنز و هجایی و حکایات و قصههای عامیانه مکتوب و شفاهی در حجم بیشتری از منظر غنای عناصر داستانی و نمایشی بررسی شدهاند.
کتاب در 12 فصل با این عناوین نوشته شده است: عناصر داستانی و قالبهای ادبی، تفاوتهای آثار روایی دیروز و امروز ادبیات فارسی، پیرنگ در ادبیات روایی فارسی، قهرمان/ ضدقهرمان و شخصیتپردازی در ادبیات روایی فارسی، گفتوگو در ادبیات روایی گذشته فارسی، صحنهپردازی در ادبیات روایی فارسی، پیچیدگی (گرهافکنی و گرهگشایی) در میراث روایی فارسی، کانون روایت در ادبیات روایی گذشته فارسی، درونمایه در میراث روایی فارسی، زبان در میراث ادبیات روایی فارسی، مهمترین حکایات میراث ادبیات روایی فارسی و عناصر نمایشی چند قصه و حکایت فارسی.
کتاب در ابتدا با چیستی ادبیات شروع میکند و بهمرور به تقسیمبندیهای مختلفی که درباره ادبیات وجود دارد میپردازد. در ادامه به وجوه اشتراک و افتراق آثار روایی دیروز و امروز فارسی توجه میکند و مروری اجمالی بر سیر شکلگیری داستاننویسی در ایران میکند. در فصل دوم تلاش شده تا به طور خلاصه این پرسش بررسی شود که چرا رماننویسی دیرتر از غرب به ایران وارد شد و پا گرفت. یکی دیگر از مباحث مطرحشده در کتاب، طرح و توطئه یا پیرنگ داستان است. قهرمان و شخصیت و تفاوتهای میان آنها در داستاننویسی مبحث دیگری در کتاب است. گفتوگو یا دیالوگ و نقش و اهمیت آن در داستاننویسی موضوع یکی دیگر از فصلهای کتاب است. گفتوگو از اهمیت زیادی در داستاننویسی برخوردار است، چراکه هم در انتقال درونمایه مؤثر است و هم در شناسایی شخصیت و ایجاد حرکت داستانی نقش دارد. کتاب به این نکته اشاره کرده که خواننده از طریق گفتوگو با روانشناسی شخصیتها و جایگاه اجتماعیشان آشنا میشود. تفاوت زبان گفتاری و زبان نوشتاری و کارکرد آنها در دیالوگنویسی نیز مورد توجه قرار گرفته است: «خواننده از طریق شنیدن صدای شخصیتهاست که به درون ذهن آنها نفوذ میکند و
انگیزه حرکت و عمل داستانی آنها را میفهمد. در زندگی روزمره، مردم صحبتهای زیادی با هم دارند؛ اما این صحبتها اغلب مکالمه محسوب میشود. تفاوت عنصر داستانی گفتوگو با مکالمه در این است که مکالمه گاه بیهدف و اغلب تنها برای خبررسانی یا صحبتهای عادی به کار میرود، اما گفتوگو در حرکت داستانی نقش ایفا میکند».
در بخشی از فصل دهم کتاب با عنوان زبان در میراث ادبیات روایی فارسی میخوانیم: «زبان در داستان چگونگی و شیوه انتخاب و بهکارگیری کلمات در خلق اثر تعریف میشود. اهمیت این عنصر بهگونهای است که برخی آثار را که از نظر عناصر مهمی مانند پیرنگ، شخصیتپردازی و حتی گفتوگو و پیچیدگی خوب پرداخت شدهاند، اما در انتخاب واژگان آنها دقت نشده، آثار مهمی تلقی نمیکنند. زبان وسیله ارتباط نویسنده و خواننده است. در داستان زبان از جایگاه والایی برخوردار است، زیرا انتقال مفاهیم، صحنهها، حوادث، شخصیتها و درونمایه از طریق زبان امکانپذیر میشود؛ بههمیندلیل معمولا یکی از اصلیترین کلیدهای موفقیت یک اثر ادبی را زبان آن میدانند. این عنصر مهم را در گذشته و حتی برخی در این روزگار، نثر یک نویسنده عنوان میکنند. البته برای زبان داستانی از اصطلاح نثر استفاده نمیشود. نثر در لغت پراکنده، سخن پراکنده و پراکندگی معنی میدهد و منظور از آن سخنی است که در آن وزن و قافیه رعایت نشده باشد و معمولا در مقابل نظم میآید».