|

نقد نمايش «بنيامين اند ميم» با طراحي و کارگرداني «هيوا اميني»

به خدا من هم تارکوفسکي را دوست دارم!

عرفان پهلوانی. منتقد

اين روزها چند سالي است که بيشتر شب‌هاي سال نزديک به ۱۳۰ نمايش در تماشاخانه‌هاي پايتخت به روي صحنه مي‌روند. اين آمار، گرچه از نگاه شمارگاني (کمّي) مي‌تواند ستايش‌هايي را برانگيزاند؛ اما از نگاه چيستي و چگونگي (کيفي) درخور نقدها و نکوهش‌هاي فراواني است و نيازمند يک يا چندين پژوهش آسيب‌شناسانه جدي و کارآمد است. يکي از مهم‌ترين انتقادهايي که متوجه اين جريان است، آن است که شوربختانه بيشتر اين نمايش‌ها پيوند چنداني با انسان ايراني امروزي ندارند و اجراي آنها در پاسخ به ضرورت‌ها و نيازهاي اين‌زماني و اين‌مکاني نيستند.خوشبختانه نمايش «بنيامين اند ميم» از آن جمله کم‌شمار نمايش‌هاي اين روزهاست که بازتاب‌دهنده دغدغه‌ها و چالش‌هاي گروه پرشماري از انسان‌هاي ايراني امروزي و به‌ويژه پايتخت‌نشين است. نمايشي ساده، زيبا و روان که تماشاگر مي‌تواند با تماشاي آن، خود يا گروهي از انسان‌هاي پيرامونش و داستان زندگي خود يا آنها را در آن بازيابد.بنيامين اند ميم نمايشي «صاحب تز اجتماعي» است. اين دسته از نمايش‌ها مانند نمايش‌هاي فلسفي داراي ويژگي‌هايي مانند: ۱- وجود انديشه در بنيان آفريده هنري، ۲- دارا‌بودن ستيز ميان ديدگاه‌ها، ۳- تشويق مخاطب به انديشيدن (اما نمي‌گويد به چه بينديش؛ بنيان انديشه را به مخاطب نمي‌گويد)، ۴- سخن‌گفتن درباره مسئله‌هاي هستي‌شناسانه و کيهاني، ۵- پيشنهاد‌ندادن راه‌حل به مخاطب و ۶- نداشتن رويکرد آموزشي، هستند. با اين تفاوت که نمايش‌هاي صاحب تز اجتماعي، مانند بنيامين اند ميم، بيشتر به چالش‌هاي ميان زن و مرد، چالش‌هاي اجتماعي و روزمره مي‌پردازند.کارگردان نمايش بنيامين اند ميم هوشمندانه، درست و به دور از اداواطوارهاي نابخردانه، تماشاگران را در دو سوي صحنه مي‌نشاند و به اين وسيله اين امکان را فراهم مي‌کند تا تماشاگران را با بازخورد رويدادهاي داستان نمايش و سرگذشت کاراکترهاي آن، در واکنش‌هاي احتمالي تماشاگران روبه‌رو، روبه‌رو کند.تماشاگر در اين فضاي گرم و خودماني، مي‌داند که به تماشاي نمايش نشسته است؛ اما اين آگاهي از تأثر عاطفي او نمي‌کاهد. بنيامين اين نمايش با بازي «رضا غيور» چشم در چشم تماشاگر، روايت بخشي از داستان زيست و زندگي خود را مي‌آغازد. فضاي حاضر نيازمند آن است که تماشاگر از حالت انفعال بيرون بيايد؛ به اين مهم هم پاسخي شايسته و درخور داده مي‌شود:کارگردان با طراحي درست و هوشمندانه و نيز به اندازه خود، لحظه‌هايي را پايه گذاشته و فراهم آورده است؛ لحظه‌هايي که بنيامين نامِ دوستِ مرواريد را از ياد مي‌برد و تماشاگر به کمک او مي‌آيد تا نام «سارا» را به او يادآوري کند و حضوري فعال‌تر در روند نمايش داشته باشد.اشاره‌هاي آشنا و شايد هم‌ خاطره‌اي مانند چهارراه وليعصر (عج)، فضاي دانشکده، کافه «عمارت روبه‌رو» و... کمک درخور درنگ و انديشه‌اي مي‌کنند تا تماشاگر همذات‌پنداري (من‌هماني) بيشتري را با داستان و آدم‌هاي نمايش داشته باشد.شوخي‌هاي نمايش به دور از توهين‌کردن و تحقير ديگري، بيشتر درباره دستپاچگي بنيامين عاشق‌پيشه مي‌چرخد؛ دستپاچگي‌هاي او در برخورد با معشوق (مرواريد) رفتارها و گفتارهايي را در پي دارد که نه‌تنها عاطفه خنده را در تماشاگر ايجاد مي‌کنند؛ بلکه از نگاه علمي به خنده و کمدي، مانند نظريه‌هايي که از سوی «هانري لويي برگسون» و «زيگموند فرويد» مطرح شده‌اند، نيز می‌تواند ارزيابي و بررسي شود.از ديدگاه گونه و ژانر، بنيامين اند ميم يک «کمدي-تراژدي» است. مانند زيست و زندگي بيشتر آدم‌هاي اين روزهاي اين سرزمين که دچار اندوه و افسردگي‌هاي فراوان هستند؛ اما سوسوي اميد و روشنايي، آنها را به پيمودن راه براي رسيدن به فردايي بهتر و زيباتر وامي‌دارند. تراژيک‌ترين لحظه اين نمايش، پايان آن و مرگ اندوه‌بار بنيامين است.نمايش بنيامين اند ميم بجا و درست و به دور از پرش (و نه جهش که جهش را فضيلتي است که پرش داراي آن نيست) يا شاخ‌و‌برگ‌دادني غيرضروري به بخشي از جريان هنرهاي نمايشي کشور نيز مي‌پردازد: آنجا که بنيامين و مرواريد در کافه عمارت روبه‌رو نشسته‌اند، با دعوت يک کارگردان تئاتر با بازي خوش‌انرژي «محمد فراهاني» دعوت به تماشاي يک نمايش در سالن اجرا (تماشاخانه) عمارت روبه‌رو (يعني دقيقا همين جايي که تماشاگر نشسته است و بنيامين اند ميم اجرا مي‌شود) مي‌شوند و با نمايشي روبه‌رو مي‌شوند که مصداق اين مثل است: شيري بي يال و دم و اشکم.

اين روزها چند سالي است که بيشتر شب‌هاي سال نزديک به ۱۳۰ نمايش در تماشاخانه‌هاي پايتخت به روي صحنه مي‌روند. اين آمار، گرچه از نگاه شمارگاني (کمّي) مي‌تواند ستايش‌هايي را برانگيزاند؛ اما از نگاه چيستي و چگونگي (کيفي) درخور نقدها و نکوهش‌هاي فراواني است و نيازمند يک يا چندين پژوهش آسيب‌شناسانه جدي و کارآمد است. يکي از مهم‌ترين انتقادهايي که متوجه اين جريان است، آن است که شوربختانه بيشتر اين نمايش‌ها پيوند چنداني با انسان ايراني امروزي ندارند و اجراي آنها در پاسخ به ضرورت‌ها و نيازهاي اين‌زماني و اين‌مکاني نيستند.خوشبختانه نمايش «بنيامين اند ميم» از آن جمله کم‌شمار نمايش‌هاي اين روزهاست که بازتاب‌دهنده دغدغه‌ها و چالش‌هاي گروه پرشماري از انسان‌هاي ايراني امروزي و به‌ويژه پايتخت‌نشين است. نمايشي ساده، زيبا و روان که تماشاگر مي‌تواند با تماشاي آن، خود يا گروهي از انسان‌هاي پيرامونش و داستان زندگي خود يا آنها را در آن بازيابد.بنيامين اند ميم نمايشي «صاحب تز اجتماعي» است. اين دسته از نمايش‌ها مانند نمايش‌هاي فلسفي داراي ويژگي‌هايي مانند: ۱- وجود انديشه در بنيان آفريده هنري، ۲- دارا‌بودن ستيز ميان ديدگاه‌ها، ۳- تشويق مخاطب به انديشيدن (اما نمي‌گويد به چه بينديش؛ بنيان انديشه را به مخاطب نمي‌گويد)، ۴- سخن‌گفتن درباره مسئله‌هاي هستي‌شناسانه و کيهاني، ۵- پيشنهاد‌ندادن راه‌حل به مخاطب و ۶- نداشتن رويکرد آموزشي، هستند. با اين تفاوت که نمايش‌هاي صاحب تز اجتماعي، مانند بنيامين اند ميم، بيشتر به چالش‌هاي ميان زن و مرد، چالش‌هاي اجتماعي و روزمره مي‌پردازند.کارگردان نمايش بنيامين اند ميم هوشمندانه، درست و به دور از اداواطوارهاي نابخردانه، تماشاگران را در دو سوي صحنه مي‌نشاند و به اين وسيله اين امکان را فراهم مي‌کند تا تماشاگران را با بازخورد رويدادهاي داستان نمايش و سرگذشت کاراکترهاي آن، در واکنش‌هاي احتمالي تماشاگران روبه‌رو، روبه‌رو کند.تماشاگر در اين فضاي گرم و خودماني، مي‌داند که به تماشاي نمايش نشسته است؛ اما اين آگاهي از تأثر عاطفي او نمي‌کاهد. بنيامين اين نمايش با بازي «رضا غيور» چشم در چشم تماشاگر، روايت بخشي از داستان زيست و زندگي خود را مي‌آغازد. فضاي حاضر نيازمند آن است که تماشاگر از حالت انفعال بيرون بيايد؛ به اين مهم هم پاسخي شايسته و درخور داده مي‌شود:کارگردان با طراحي درست و هوشمندانه و نيز به اندازه خود، لحظه‌هايي را پايه گذاشته و فراهم آورده است؛ لحظه‌هايي که بنيامين نامِ دوستِ مرواريد را از ياد مي‌برد و تماشاگر به کمک او مي‌آيد تا نام «سارا» را به او يادآوري کند و حضوري فعال‌تر در روند نمايش داشته باشد.اشاره‌هاي آشنا و شايد هم‌ خاطره‌اي مانند چهارراه وليعصر (عج)، فضاي دانشکده، کافه «عمارت روبه‌رو» و... کمک درخور درنگ و انديشه‌اي مي‌کنند تا تماشاگر همذات‌پنداري (من‌هماني) بيشتري را با داستان و آدم‌هاي نمايش داشته باشد.شوخي‌هاي نمايش به دور از توهين‌کردن و تحقير ديگري، بيشتر درباره دستپاچگي بنيامين عاشق‌پيشه مي‌چرخد؛ دستپاچگي‌هاي او در برخورد با معشوق (مرواريد) رفتارها و گفتارهايي را در پي دارد که نه‌تنها عاطفه خنده را در تماشاگر ايجاد مي‌کنند؛ بلکه از نگاه علمي به خنده و کمدي، مانند نظريه‌هايي که از سوی «هانري لويي برگسون» و «زيگموند فرويد» مطرح شده‌اند، نيز می‌تواند ارزيابي و بررسي شود.از ديدگاه گونه و ژانر، بنيامين اند ميم يک «کمدي-تراژدي» است. مانند زيست و زندگي بيشتر آدم‌هاي اين روزهاي اين سرزمين که دچار اندوه و افسردگي‌هاي فراوان هستند؛ اما سوسوي اميد و روشنايي، آنها را به پيمودن راه براي رسيدن به فردايي بهتر و زيباتر وامي‌دارند. تراژيک‌ترين لحظه اين نمايش، پايان آن و مرگ اندوه‌بار بنيامين است.نمايش بنيامين اند ميم بجا و درست و به دور از پرش (و نه جهش که جهش را فضيلتي است که پرش داراي آن نيست) يا شاخ‌و‌برگ‌دادني غيرضروري به بخشي از جريان هنرهاي نمايشي کشور نيز مي‌پردازد: آنجا که بنيامين و مرواريد در کافه عمارت روبه‌رو نشسته‌اند، با دعوت يک کارگردان تئاتر با بازي خوش‌انرژي «محمد فراهاني» دعوت به تماشاي يک نمايش در سالن اجرا (تماشاخانه) عمارت روبه‌رو (يعني دقيقا همين جايي که تماشاگر نشسته است و بنيامين اند ميم اجرا مي‌شود) مي‌شوند و با نمايشي روبه‌رو مي‌شوند که مصداق اين مثل است: شيري بي يال و دم و اشکم.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها