به بهانه پایان سیودومین جشنواره کودک
دست خالی سینمای کودک و ضعف تجربههای اجتماعی
بهناز شیربانی: در تمام این سالها بهوفور از کاستیهای سینمای کودک و دلایل توجه بیشتر به آن صحبت شده است. اتفاقا این صحبتها از جانب افرادی بر زبان رانده شده که یا مسئولیتی در این زمینه داشتهاند یا پیش از این بسیاری آنها را اعتبار سینمای کودک خطاب میکردند. شاید بیانصافی باشد که بسیاری از فعلان حوزه سینمای کودک را صرفا در این دستهبندی بگنجانیم اما میتوان به جرئت از این موضوع سخن گفت که اساسا اگر پیش از این خواستی هم برای احیای سینمای کودک وجود داشت، به مرور و در سالهای متوالی به سمت فراموشی رفته است. در این حیصوبیص بارها درباره دخالت دولت و لزوم توجه مدیران دولتی به سینمای کودک و اهتمام به احیای این سینما صحبت شده است که میتوان از زوایای دیگر به این موضوع نیز پرداخت؛ اما با نگاه به بسترهایی که برای شکلگیری درست سینمای کودک لازم است، به نظر میرسد دستکم سه محور را میتوان از الزامات رسیدن به آن دانست. کمتر کسی است که منکر شود برای رسیدن به استانداردهای لازم لاجرم باید زیر بار هزینههایی رفت و بسترهایی را فراهم کرد. طبعا سینمای کودک نیز به پیروی از پیشرفتی که در تمام دنیا در این
زمینه حاصل شده است نیازمند استودیوها و شرکتهای مجهز به تکنولوژی روز دنیاست. از طرف دیگر به نظر میرسد سینمای کودک بیش از حوزههای دیگر نیازمند حمایتهای دولتی است و البته حضور نیروهای کارآمد و متخصص در این زمینه و دیگری وجود ادبیاتی مبتنی بر ادبیات کودک که براساس آن بتوان دست به ساختههای جذاب و جدید برای کودکان زد. با نیمنگاهی به سینمای کودک در گذر سالها فعالیتش فقط میتوان ردپای برخی از نویسندگان این حوزه از جمله هوشنگ مرادیکرمانی را دید که البته بسیاری از آثارش به تصویر کشیده شده است. مدرسه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان را که با نام مدرسه موسیقی صداوسیما نیز شناخته میشود، میتوان از جمله نخستین مراکز هنری دانست که بسیاری از هنرمندان حوزه کودک از این مؤسسه فرهنگی پا به عرصه حرفهای کار در سینما و تلویزیون گذاشتند. سینمای کودک از دیدگاه بسیاری از کارشناسان همیشه مهجور بوده و هست و حتی پیش از انقلاب نیز سینمای کودک به مفهوم درست و حرفهای آن وجود نداشته و اغلب آثاری که در حوزه سینمای کودک در پیش از انقلاب دستهبندی میشود، در قالب اندیشه و ایده بزرگسالان برای کودکان ساخته میشد و کانون پرورش فکری
کودکان و نوجوانان از جمله مراکزی بود که بسیاری از بزرگان سینمای ایران از جمله بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، عباس کیارستمی و... در آن دست به ساخت آثاری برای کودکان و نوجوانان زدند و اغلب کارهای آنها از آثار ماندگار سینمای ایران محسوب میشوند. بنیاد سینمایی فارابی از جمله مراکز تأثیرگذار در حوزه سینمای کودک بوده است؛ اما هنوز هم وقتی از سینمای كودك در كشورمان صحبت میكنیم، نمیتوانیم آن را یكی از جریانهای اصلی سینمای ایران دستهبندی كنیم و به نظر میرسد در بسیاری از آثاری كه به نام كودكان و نوجوانان ساخته میشود، سازندگان این آثار غالبا دركی از روانكاوی كودك و موقعیت جامعه كودك ندارند، هرچند این موضوع در حوزه انیمیشن كه غالبا مخاطبانش را كودكان و نوجوانان تشكیل میدهند نیز صدق میكند و برخلاف جریان روز سینمای دنیا كه بیشترین سهم درآمدزایی از فروش این قبیل آثار و نمایش آنهاست، در كشور ما با وجود داشتن نیروهای متخصص، رشد و گسترش و فراگیری درخوری نداشته است و میتوان از افت سینمای كودك در سالهای اخیر صحبت كرد. نداشتن سیاستگذاریهای دقیق برای جامعه كودكان و نوجوانان كه بخش زیادی از جمعیت كشورمان محسوب میشوند،
از جمله موضوعاتی است كه حوزه سینمای كودك و نوجوان را هر روز نحیفتر از روز قبل میكند.
تخصیص درصد کمی از فیلمهای تولید و اکرانشده سینما به گونه سینمای کودک و نوجوان بر همه آشکار است و با توجه به جامعه مخاطب کودک و نوجوان و نیاز آنها به سرگرمی میتوان به چالشها و آسیبهای این نوع سینما بیشتر فکر کرد؛ اما تهماسب صلحجو، سینمایینویس باسابقه، از زاویه دیگری به مهجوربودن اینگونه سینما نگاه میکند و میگوید: «شاید از دیدگاه برخی سینمای کودک شرایط مناسبی دارد و روال طبیعی را طی میکند، اما از نظر من اینطور نیست. در حقیقیت میتوان گفت درصد زیادی از جامعه کودک و نوجوان ما دیدن سیدیهای کارتون و انیمیشنهای خارجی را به رفتن به سالنهای سینما ترجیح میدهند و البته میتوان به آنها حق داد، چراکه فیلم قابل توجهی در این زمینه ساخته نمیشود».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «اهمیت سینمارفتن کودکان و نوجوانان به نظر من این است که آنها از سنین کم رفتار اجتماعی را یاد بگیرند و با همسنوسالان خودشان در یک محیط چشم به یک پرده بدوزند و فیلم ببینند. حقیقتا در سال چند فیلم برای این جامعه هدف ساخته میشود و اصلا از ابتدای همین امسال تا به امروز چند فیلم تولید یا اکران شده است؟ و اگر اکران شده است تا چه حد برای کودکان رضایتبخش بوده است؟ از این جهت میتوان گفت در یک فضا و موقعیت فرهنگی مثل سینما، کودکان ما تجربه اجتماعی ضعیفی دارند و در سال کمتر موقعیتی پیش میآید که برای دیدن فیلم مناسبشان به سینما بروند».صلحجو ادامه داد: «در واقع میتوان گفت بسیاری از کسانی که در سنین بالاتر علاقهمند به فرهنگ یا حوزه سینما شدند، تجربههای خوبی از دوران کودکی و فیلمدیدن دارند. اتفاقی که به نظر میرسد در سالهای اخیر و نسل کنونی کمتر شاهد آن هستیم و فیلم ایرانی مناسب کودکان عملا خیلی اولویت سینمای ما محسوب نمیشود. امیدوارم در سالهای پیشرو بیشتر به این موضوع که اتفاقا موضوع کماهمیتی هم نیست، پرداخته شود و شاهد ساخت آثار بهتر و باکیفیتتری در حوزه سینمای کودک و
نوجوان باشیم».
بهناز شیربانی: در تمام این سالها بهوفور از کاستیهای سینمای کودک و دلایل توجه بیشتر به آن صحبت شده است. اتفاقا این صحبتها از جانب افرادی بر زبان رانده شده که یا مسئولیتی در این زمینه داشتهاند یا پیش از این بسیاری آنها را اعتبار سینمای کودک خطاب میکردند. شاید بیانصافی باشد که بسیاری از فعلان حوزه سینمای کودک را صرفا در این دستهبندی بگنجانیم اما میتوان به جرئت از این موضوع سخن گفت که اساسا اگر پیش از این خواستی هم برای احیای سینمای کودک وجود داشت، به مرور و در سالهای متوالی به سمت فراموشی رفته است. در این حیصوبیص بارها درباره دخالت دولت و لزوم توجه مدیران دولتی به سینمای کودک و اهتمام به احیای این سینما صحبت شده است که میتوان از زوایای دیگر به این موضوع نیز پرداخت؛ اما با نگاه به بسترهایی که برای شکلگیری درست سینمای کودک لازم است، به نظر میرسد دستکم سه محور را میتوان از الزامات رسیدن به آن دانست. کمتر کسی است که منکر شود برای رسیدن به استانداردهای لازم لاجرم باید زیر بار هزینههایی رفت و بسترهایی را فراهم کرد. طبعا سینمای کودک نیز به پیروی از پیشرفتی که در تمام دنیا در این
زمینه حاصل شده است نیازمند استودیوها و شرکتهای مجهز به تکنولوژی روز دنیاست. از طرف دیگر به نظر میرسد سینمای کودک بیش از حوزههای دیگر نیازمند حمایتهای دولتی است و البته حضور نیروهای کارآمد و متخصص در این زمینه و دیگری وجود ادبیاتی مبتنی بر ادبیات کودک که براساس آن بتوان دست به ساختههای جذاب و جدید برای کودکان زد. با نیمنگاهی به سینمای کودک در گذر سالها فعالیتش فقط میتوان ردپای برخی از نویسندگان این حوزه از جمله هوشنگ مرادیکرمانی را دید که البته بسیاری از آثارش به تصویر کشیده شده است. مدرسه هنر و ادبیات کودکان و نوجوانان را که با نام مدرسه موسیقی صداوسیما نیز شناخته میشود، میتوان از جمله نخستین مراکز هنری دانست که بسیاری از هنرمندان حوزه کودک از این مؤسسه فرهنگی پا به عرصه حرفهای کار در سینما و تلویزیون گذاشتند. سینمای کودک از دیدگاه بسیاری از کارشناسان همیشه مهجور بوده و هست و حتی پیش از انقلاب نیز سینمای کودک به مفهوم درست و حرفهای آن وجود نداشته و اغلب آثاری که در حوزه سینمای کودک در پیش از انقلاب دستهبندی میشود، در قالب اندیشه و ایده بزرگسالان برای کودکان ساخته میشد و کانون پرورش فکری
کودکان و نوجوانان از جمله مراکزی بود که بسیاری از بزرگان سینمای ایران از جمله بهرام بیضایی، ناصر تقوایی، عباس کیارستمی و... در آن دست به ساخت آثاری برای کودکان و نوجوانان زدند و اغلب کارهای آنها از آثار ماندگار سینمای ایران محسوب میشوند. بنیاد سینمایی فارابی از جمله مراکز تأثیرگذار در حوزه سینمای کودک بوده است؛ اما هنوز هم وقتی از سینمای كودك در كشورمان صحبت میكنیم، نمیتوانیم آن را یكی از جریانهای اصلی سینمای ایران دستهبندی كنیم و به نظر میرسد در بسیاری از آثاری كه به نام كودكان و نوجوانان ساخته میشود، سازندگان این آثار غالبا دركی از روانكاوی كودك و موقعیت جامعه كودك ندارند، هرچند این موضوع در حوزه انیمیشن كه غالبا مخاطبانش را كودكان و نوجوانان تشكیل میدهند نیز صدق میكند و برخلاف جریان روز سینمای دنیا كه بیشترین سهم درآمدزایی از فروش این قبیل آثار و نمایش آنهاست، در كشور ما با وجود داشتن نیروهای متخصص، رشد و گسترش و فراگیری درخوری نداشته است و میتوان از افت سینمای كودك در سالهای اخیر صحبت كرد. نداشتن سیاستگذاریهای دقیق برای جامعه كودكان و نوجوانان كه بخش زیادی از جمعیت كشورمان محسوب میشوند،
از جمله موضوعاتی است كه حوزه سینمای كودك و نوجوان را هر روز نحیفتر از روز قبل میكند.
تخصیص درصد کمی از فیلمهای تولید و اکرانشده سینما به گونه سینمای کودک و نوجوان بر همه آشکار است و با توجه به جامعه مخاطب کودک و نوجوان و نیاز آنها به سرگرمی میتوان به چالشها و آسیبهای این نوع سینما بیشتر فکر کرد؛ اما تهماسب صلحجو، سینمایینویس باسابقه، از زاویه دیگری به مهجوربودن اینگونه سینما نگاه میکند و میگوید: «شاید از دیدگاه برخی سینمای کودک شرایط مناسبی دارد و روال طبیعی را طی میکند، اما از نظر من اینطور نیست. در حقیقیت میتوان گفت درصد زیادی از جامعه کودک و نوجوان ما دیدن سیدیهای کارتون و انیمیشنهای خارجی را به رفتن به سالنهای سینما ترجیح میدهند و البته میتوان به آنها حق داد، چراکه فیلم قابل توجهی در این زمینه ساخته نمیشود».
او در بخش دیگری از صحبتهایش گفت: «اهمیت سینمارفتن کودکان و نوجوانان به نظر من این است که آنها از سنین کم رفتار اجتماعی را یاد بگیرند و با همسنوسالان خودشان در یک محیط چشم به یک پرده بدوزند و فیلم ببینند. حقیقتا در سال چند فیلم برای این جامعه هدف ساخته میشود و اصلا از ابتدای همین امسال تا به امروز چند فیلم تولید یا اکران شده است؟ و اگر اکران شده است تا چه حد برای کودکان رضایتبخش بوده است؟ از این جهت میتوان گفت در یک فضا و موقعیت فرهنگی مثل سینما، کودکان ما تجربه اجتماعی ضعیفی دارند و در سال کمتر موقعیتی پیش میآید که برای دیدن فیلم مناسبشان به سینما بروند».صلحجو ادامه داد: «در واقع میتوان گفت بسیاری از کسانی که در سنین بالاتر علاقهمند به فرهنگ یا حوزه سینما شدند، تجربههای خوبی از دوران کودکی و فیلمدیدن دارند. اتفاقی که به نظر میرسد در سالهای اخیر و نسل کنونی کمتر شاهد آن هستیم و فیلم ایرانی مناسب کودکان عملا خیلی اولویت سینمای ما محسوب نمیشود. امیدوارم در سالهای پیشرو بیشتر به این موضوع که اتفاقا موضوع کماهمیتی هم نیست، پرداخته شود و شاهد ساخت آثار بهتر و باکیفیتتری در حوزه سینمای کودک و
نوجوان باشیم».