در نشست «وضعیتشناسی عینی زن مهاجر افغانستانی» عنوان شد:
زنان مهاجر در تقاطع نابرابریها
در روزهای گذشته نشست «وضعیتشناسی عینی زن مهاجر افغانستانی» به میزبانی انجمن راحل و خانه اندیشهورزان تهران برگزار شد. محور بحثها در این نشست «گونهشناسی هویت زن مهاجر افغانستانی»، «ساختار دسترسی به آموزش برای مهاجرین افغانستانی» و همینطور «جایگاه شغلی زنان مهاجر» بود. در این نشست «مرضیه واعظی»، فعال اجتماعی و دانشآموخته جامعهشناسی در کنار «فاطمه بهروزفخر»، پژوهشگر حوزه زنان به بحث درباره جایگاه مهاجران در جامعه و حس معلقبودن پرداختند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
محمدحسین موسوی: در روزهای گذشته نشست «وضعیتشناسی عینی زن مهاجر افغانستانی» به میزبانی انجمن راحل و خانه اندیشهورزان تهران برگزار شد. محور بحثها در این نشست «گونهشناسی هویت زن مهاجر افغانستانی»، «ساختار دسترسی به آموزش برای مهاجرین افغانستانی» و همینطور «جایگاه شغلی زنان مهاجر» بود. در این نشست «مرضیه واعظی»، فعال اجتماعی و دانشآموخته جامعهشناسی در کنار «فاطمه بهروزفخر»، پژوهشگر حوزه زنان به بحث درباره جایگاه مهاجران در جامعه و حس معلقبودن پرداختند. «مرضیه واعظی» سخنان خود را با اشاره به تفاوت زیادی که بین برخورد و قوانین مربوط به مهاجرت در بین کشورهای توسعهیافته و توسعهنیافته وجود دارد، شروع کرد: «در کشورهای بهاصطلاح غیرصنعتی مفهوم مهاجرت به معنای واقعی تعریف نشده و هنوز همزیستی مسالمتآمیز بین دو انسان با فرهنگها و کشورهای مختلف یک امر معمول نیست. در کشورهای مثلا خاورمیانهای، همزیستی بسیار سخت شده است». او به تجربه خودش به عنوان فردی که از نسل دوم مهاجران از افغانستان به ایران محسوب میشود، اشاره میکند و میگوید: «ما فارسیزبانها واقعا نمیتوانیم مسائلمان را بین خودمان حل کنیم. ایران و افغانستان از نظر تاریخی و جغرافیایی ارتباطات و اشتراکات زیادی دارند. از نظر تاریخی حکومتهای تیموریان، غزنویان، سلجوقیان و... تاریخ مشترک ایران و افغانستان است. از نظر زبانی نیز ریشه زبان فارسی دری است که منشأ آن افغانستان است؛ همین حالا ببینید که شما در فهم صحبتهای من نیازی به مترجم ندارید، در کشورهای دیگری مثل تاجیکستان نیز زبان فارسی یک نقطه اشتراک مهم است». این فعال اجتماعی معتقد است نگاه سطحی در عموم مردم ایران نسبت به مسئله اخراج مهاجران وجود دارد: «شما نمیتوانید کسی را که چهار دهه در یک کشور زندگی کرده و با آداب، فرهنگ و سبک زندگی آن کشور تطابق یافته به همین راحتی بگویید میتوانی از کشور بروی. حتی اگر در را نیز باز کنید، آن فرد تعلقاتی دارد که کنارگذاشتن آن ساده نیست». «واعظی» به امکانهایی که زندگی در ایران برای زنان افغانستانی ساخته اشاره میکند: «در افغانستان مردسالاری بسیار بیش از ایران حاکم است. زندگی در ایران به زنان اجازه فعالیت میدهد. من زنانی را میشناسم که بهواسطه مهاجرت به ایران توانستند پزشک شوند، در رشتههای مختلف دانشگاهی تحصیل و تدریس کنند». اما فقدان یک قانون درست و مدون از همان دهه 70 تا حالا، سازنده مشکلات زیادی بوده است. او میگوید: «یک مهاجر افغانستانی که وارد ایران میشود، یک مدرک واحد ندارد؛ یکی کارت آمایش دارد، یکی برگه سرشماری و به یکی پاسپورت خانوار تعلق گرفته است. حالا نیز طرح جدیدی برای یک مدرک موقت درجهبندیشده درحال اجراست. این در حالی است که اگر به کشورهای دیگر نگاه کنید، میبینید سیاستهای قانونی و منظمی وجود دارد». او به پیشرفت زنان مهاجر در عرصههای مختلف اشاره میکند: «زنان با ورود به صحنههای اجتماعی، وارد بحث سیاسی، هنری، علمی و دانشگاهی شدند و به سطوح تخصصی و آکادمیک خیلی بالایی رسیدند. دختران و زنانی که با مخالفت خانوادهها سنتشکنی کردند، با همه این برخوردها و قوانین بسته پیش رفتند. تا سال ۸۲ ورودی به دانشگاه برای افغانستانیها نداشتیم، حق ورود به دانشگاه نبود. در سال ۸۲، با دیدار رئیسجمهور وقت افغانستان، آقای کرزای با رئیسجمهور ایران، این مسئله مطرح و امکان تحصیل برای کودکان ما در ایران فراهم شد. تعداد زیادی از زنان و دختران افغانستانی وارد عرصههای علمی شدند».
زنان مهاجر در تقاطع نابرابریها قرار گرفتهاند
«فاطمه بهروزفخر»، پژوهشگر حوزه زنان تأکید کرد که موضوع فراتر از مهاجرت است: «این فقط یک موضوع مهاجرتی نیست که فقط بگوییم مربوط به مهاجران افغانستانی است. به نظر من یک مسئله مربوط به عدالت، یک مسئله چندلایه است که به سیاستگذاری، فرهنگ عمومی، اقتصاد روزمره و حتی اخلاق زیستن مشترک گره خورده». این پژوهشگر میگوید زنان افغانستانی در حال تجربه تقاطع نابرابریها هستند: «وقتی میگوییم تقاطع، یعنی نابرابری فقط از یک مسیر به وجود نمیآید؛ نابرابری فقط به خاطر مهاجربودن شکل نمیگیرد. جنسیت، طبقه، وضعیت اقامت یا نوع شهروندی -همین مدل مدرکهای مختلف- وابستگی اقتصادی، تفاوت قومی-نژادی، شبکه حمایتی، اینها جداگانه عمل نمیکنند. اینها در پیوند با همدیگر تجربه میشوند، همه میرسند به یک تقاطع و زن مهاجر افغانستانی همه اینها را باید یکجا با همدیگر تجربه کند و همه اینها همزمان تولید نابرابری میکنند. بنابراین تجربه زن مهاجر افغانستانی صرفا یک تجربه تکعاملیتی نیست؛ تجربه حضور در نقطه تلاقی همه این نابرابریهاست یعنی چند نظم نابرابر مهاجر افغانستانی فشار میآورد». «بهروزفخر» معتقد است این نابرابریها وضعیت تعلیقگونه برای مهاجران ساخته است: «همه این نابرابری مجموعه مقرراتی هستند که تعلیق میسازند، نه طرد میکنند و نه پذیرش. فرد را در یک وضعیت بینابینی قرار میدهد که حتی نسبت به یک ساعت بعدش هم مطمئن نیست». این پژوهشگر با اشاره به اخراج گسترده مهاجران در ماههای اخیر ادامه میدهد: «میخواهم یک تمایز مهم بین شهروندی رسمی و غیررسمی بگذارم. حتی اگر فرد از نظر حقوقی در ایران وضعیت بهتری پیدا کند مثلا اقامت رسمی بگیرد، باز هم در فرایند روزمره همچنان با موانع فرهنگی و اجتماعی مواجه است؛ یعنی حتی این سازوکار قانونیبودن هم گاهی وقتها ممکن است اصلا به کمکش نیاید. ما همه را با یک چوب میرانیم چه بسا در این اخراج ضربتی بسیاری از مهاجران قانونی هم اخراج شدند».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.