|

بازماندگان از تحصیل در عصر کالایی‌شدن آموزش

ایام و مناسبت‌ها همواره تداعی‌گر نوعی بازگشت به خاطره جمعی در اذهان یک جامعه است. به این مناسبت رجوع به تقویم برای هریک از ما، نه تنها در راستای شناخت روز و ماه از سال، بلکه یادآور گذشته‌ای تاریخی نیز می‌تواند باشد. به این اعتبار خوانش مناسبت‌های ویژه هر روز، درک استعاری از واقعیت‌های تاریخی و تفکر پیرامون رویدادها است.

بازماندگان از تحصیل در عصر کالایی‌شدن آموزش

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد آخوندپور امیری-پژوهشگر مسائل ایران: ایام و مناسبت‌ها همواره تداعی‌گر نوعی بازگشت به خاطره جمعی در اذهان یک جامعه است. به این مناسبت رجوع به تقویم برای هریک از ما، نه تنها در راستای شناخت روز و ماه از سال، بلکه یادآور گذشته‌ای تاریخی نیز می‌تواند باشد. به این اعتبار خوانش مناسبت‌های ویژه هر روز، درک استعاری از واقعیت‌های تاریخی و تفکر پیرامون رویدادها است.

سیزدهم آبان، روز دانش‌آموز، در میان همه مفاهیم و معانی که می‌تواند در نظام معرفتی و باورهای ذهنی ما ترجمه شود، محلی برای توقف و تأمل درباره سرنوشت کودکان و نوجوانان کشورمان است. درک این موضوع که در این نقطه کانونی، وضعیت تحصیل نوجوانان ایران (به‌عنوان سرمایه‌های ارزشمند انسانی برای پیشبرد امر توسعه در ایران فردا) از چه موقعیتی برخوردار است، موضوعی به‌غایت مهم و حیاتی است. برای درک چنین وضعیتی، باید به سراغ داده‌های آماری رفت تا بتوان از میان ارقام و اعداد، به تحلیل شرایط و موقعیت روز پرداخت.

تحصیل، یکی از حقوق اساسی هر کودک و نوجوانی در هر کرانه‌ای از عالم انسانی است که درباره لزوم پایبندی به آن، کوچک‌ترین تردیدی نمی‌توان به خود راه داد، اما نکته حائز اهمیت اینکه این حقوق اساسی و اولیه، امروزه ارتباط وثیق و تنگاتنگی با وضعیت اقتصادی-معیشتی شهروندان پیدا کرده است. با توجه به اینکه امر آموزش در ایران، هر روز بیش از گذشته به سمت کالایی‌شدن در حال پیشروی است، بهره‌مندی از آموزش باکیفیت نیز در ارتباط با میزان برخورداری‌داشتن یا برخورداری‌نداشتن اقتصادی خانواده‌ها معنا خواهد یافت. به این اعتبار باید اذعان کرد که آمارها، از وضعیتی سخن می‌گویند که مصداق کامل بی‌عدالتی آموزشی است که می‌توان منشأ آن را در بی‌عدالتی اقتصادی و شکاف مهلک فقیر-غنی جست‌وجو کرد.

آمارها به ما می‌گویند که گرچه در ایران، بازماندگی از تحصیل در همه مقاطع تحصیلی به چشم می‌خورد، اما میزان این محرومیت، در مقطع متوسطه دوم بیش از دیگر مقاطع تحصیلی است. براساس آمارهای آموزش و پرورش، در نیمه دوم دهه ۹۰، میزان بازماندگی از تحصیل در مقطع متوسطه دوم، حدود ۱۹ درصد بوده است. اما این میانگین اعلامی، متوسط محرومیت در کل استان‌های کشور را نشان می‌دهد. برای درک عمق فاجعه باید وضعیت فقدان بهره‌مندی از امکان تحصیل را در هریک از استان‌ها بررسی و واکاوی کرد.

براساس آمارهای منتشرشده، در استان‌هایی که نام‌شان با محرومیت‌های اقتصادی عجین شده، وضعیت آموزش نوجوانان نیز به مراتب بغرنج‌تر است. استان سیستان‌وبلوچستان در صدر این وضعیت نگران‌کننده قرار دارد. آمارها نشان می‌دهد که ۴۶ درصد از نوجوانان در این استان از ادامه تحصیل در مقطع متوسطه دوم محروم شده‌اند. در همین استان، میزان بازماندگی از تحصیل در دوره متوسطه اول، ۲۴ درصد و در مقطع ابتدایی هفت درصد گزارش شده است. اما چنین وضعیت نگران‌کننده‌ای فقط معطوف به استان سیستان‌وبلوچستان نیست و دیگر استان‌ها نیز به نوعی درگیر چنین وضعیتی‌اند. براساس آمارهای منتشرشده، میزان محرومیت از تحصیل در استان آذربایجان غربی نیز نگران‌کننده است. رقم بازماندگی از تحصیل در این استان برای مقطع متوسطه دوم، ۳۰ درصد و برای مقطع متوسطه اول، ۱۲ درصد گزارش شده است. در استان خراسان شمالی نیز میزان بازماندگی از تحصیل برای متوسطه دوم، ۳۰ درصد و در متوسطه اول ۹ درصد اعلام شده است. آمارها به ما می‌گویند که امکان دسترسی به آموزش در مقطع متوسطه در دهک کم‌درآمد، تنها حدود ۳۵ درصد است که این عدد بسیار تأمل‌برانگیز است.

همان‌گونه که پیش‌تر اذعان شد، آمار میانگین بازماندگی از تحصیل در کشور نباید ما را دچار وضعیتی کند که از آن تحت عنوان «فریب میانگین‌ها» یاد می‌شود. ۱۹ درصد آمار کشوری در کنار ۴۶ درصد آمار محرومیت در استان سیستان‌وبلوچستان و ۳۰ درصد در استان‌های آذربایجان غربی و خراسان شمالی، در دل خود معانی مهم و درخور اعتنایی را نهان دارند. این آمارها نشان می‌دهند که محرومیت از تحصیل این نوجوان‌ها، تنها بازماندن از تحصیل نیست. پیام واضح این آمارها این است که در آینده توسعه‌محور کشور، این استان‌ها (به خاطر محرومیت‌های آموزشی)، در سطوح عالی‌تر و حتی در سطح اداره کشور نیز حضور نخواهند داشت و به تعبیر دیگر، حذف و طرد شده و می‌شوند. همچنین امکان نبود توجه کافی به محرومیت‌ها، نیازها و التفات ویژه به وضعیت نامساعد طبقات کم‌برخوردار در سیاست‌های اجتماعی آتی کشور به قوت خود باقی است.

نتیجه آنکه محرومیت‌های اقتصادی، در یک سیکل ارتباطی تیره و تاریک، انسان‌ها را از برآورده‌سازی بسیاری از نیازهای خود و همچنین عرصه بروز توانمندی‌ها و مشارکت‌های خود در آینده محروم خواهند کرد. فقدان بهره‌مندی از اقتصاد پایدار برای خانواده‌های کم‌برخوردار، محرومیت فرزندان آنان را در دوران کالایی‌شدن امر آموزش به دنبال خواهد داشت. محرومیت و جاماندگی از تحصیل، عملا امکانی برای تأثیرگذاری در آینده توسعه‌محور کشور برای این اقشار جامعه باقی نخواهد گذاشت. صندلی‌ها از طرف کسانی تسخیر خواهند شد که خود از طبقات بالا و همیشه برنده‌اند و در‌این‌میان، صدای محرومان بیش از همیشه به سمت خاموشی سوق خواهد یافت.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.