|

موافقت مشروط حماس با طرح ترامپ و 3 مسیر پیش‌رو؛ توافق شکننده، بن‌بست کامل یا آمادگی برای جنگ بزرگ

تردید در صلح

برای نخستین بار از آغاز جنگ، حماس وعده داده گروگان‌ها را آزاد کند و اداره غزه را واگذارد؛ بااین‌‌حال، پشت این اعلامیه تاریخی، زنجیره‌ای از تردیدها، شکاف‌های داخلی و شروط مبهم نهفته است؛ عواملی که می‌تواند سرنوشت طرح صلح ترامپ را به نقطه‌ای نامعلوم بکشاند. میانجیگران عرب می‌گویند دو مانع اساسی همچنان حل‌نشده باقی مانده است؛

تردید در صلح
آرش فرحزاد دبیر گروه جهان

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

برای نخستین بار از آغاز جنگ، حماس وعده داده گروگان‌ها را آزاد کند و اداره غزه را واگذارد؛ بااین‌‌حال، پشت این اعلامیه تاریخی، زنجیره‌ای از تردیدها، شکاف‌های داخلی و شروط مبهم نهفته است؛ عواملی که می‌تواند سرنوشت طرح صلح ترامپ را به نقطه‌ای نامعلوم بکشاند. میانجیگران عرب می‌گویند دو مانع اساسی همچنان حل‌نشده باقی مانده است؛ نخست، چگونگی و دامنه خلع سلاح و دوم، زمان‌بندی آزادی گروگان‌ها. خالد الحیه، مذاکره‌کننده ارشد و شماری از رهبران سیاسی مستقر در خارج از غزه، از پذیرش طرح ترامپ حمایت کرده‌اند، اما قدرت واقعی در اختیار شاخه نظامی مستقر در نوار غزه باقی مانده است. فرماندهان داخل غزه حاضر به از دست دادن کنترل نیستند و همچنان بر نگه‌داشتن بخشی از توان نظامی تأکید می‌کنند. ایزدین الحداد‌ که پس از کشته‌شدن یحیی و محمد السنوار رهبری نظامی در غزه را بر عهده گرفته، در گفت‌وگو با میانجی‌ها سیگنال‌هایی از انعطاف فرستاده است. او پذیرفته که موشک‌ها و سلاح‌های سنگین تحویل داده شود، اما بر حفظ سلاح‌های سبک مانند کلاشنیکف و آرپی‌جی اصرار دارد. این در حالی است که بسیاری از نیروهای جوان‌تر حماس‌ که خانواده و خانه‌های خود را در جنگ از دست داده‌اند، حاضر نیستند به‌ سادگی دست از جنگ بردارند. همین اختلاف نگاه، شکاف دیرینه میان شاخه سیاسی و نظامی را برجسته‌تر کرده و پرسش‌هایی جدی درباره توانایی حماس برای اجرای تعهدات ایجاد کرده است.

شروط دشوار و اعتماد ازدست‌رفته

طرح ترامپ، آزادی ۴۸ گروگان اسرائیلی ظرف ۷۲ ساعت و تحویل کامل سلاح‌ها را الزامی می‌کند، اما منتقدان داخلی حماس آن را «آتش‌بس کوتاه‌مدت» توصیف کرده و می‌گویند اسرائیل به‌ هیچ توافقی پایبند نمی‌ماند. رهبران نظامی حماس شرط گذاشته‌اند آزادی گروگان‌ها تنها زمانی اجرا شود که اسرائیل جدول زمانی مشخصی برای خروج از غزه ارائه دهد. ترامپ اما در واکنش گفت حماس آماده «صلحی پایدار» است و از اسرائیل توقف فوری بمباران را خواسته تا آزادی گروگان‌ها تضمین شود. در کاخ سفید نیز این موضع نشانه‌ای از پذیرش طرح تلقی شد. سناتور لیندسی گراهام با لحن تندتری پاسخ داد و گفت این موضع چیزی جز «بله، اما» نیست و عملا به معنای رد پیشنهاد ترامپ محسوب می‌شود. در قاهره و دوحه، میانجی‌ها ساعت‌ها وقت صرف کرده‌اند تا شکاف‌ها را کاهش دهند. نمایندگان مصر بر تضمین خروج تدریجی اسرائیل از غزه تأکید کرده‌اند؛ در‌حالی‌که قطر بیشتر بر آزادی فوری گروگان‌ها متمرکز بوده است. منابع دیپلماتیک می‌گویند آمریکایی‌ها به‌طور هم‌زمان در هر دو مسیر فعال بوده‌اند و ترامپ شخصا چند بار با رهبران عرب تماس گرفته است. این تحرکات نشان می‌دهد ‌اگرچه مذاکرات به کندی پیش می‌رود، اما طرف‌ها تمایلی به شکست کامل آن ندارند.

رمزگشایی از حمله اسرائیل به قطر

در راستای تحولات شدت‌گرفته در حدود یک ماه اخیر و پس از حمله اسرائیل به قطر، این عملیات را نباید در چارچوب معمول عملیات‌های هدفمند برای ترور رهبران حماس ارزیابی کرد. دقت عملیاتی پایین، خود نشانه‌ای بود که هدف اصلی، حذف افرادی خاص نبود، بلکه ارسال یک پیام راهبردی به مخاطبان مشخص بود. اسرائیل با حمله به متحد مهم واشنگتن در خلیج فارس، خواست پیام روشنی به آمریکا بدهد: اگر کاخ سفید نقش جدی‌تر و عملی‌تری در پایان‌دادن به جنگ غزه و وادار‌کردن حماس به توافق ایفا نکند، درگیری‌ها می‌تواند به‌سرعت به قلب منطقه سرایت کند. این اقدام در سطح دوم، هشداری مستقیم به دولت‌های عربی بود؛ پیامی که می‌گفت یا حماس را وادار به پذیرش توافق کنید‌ یا آماده باشید نوبت شما هم برسد. چنین حمله‌ای، فارغ از نتایج میدانی‌ آن، در‌واقع ابزاری برای تغییر معادلات سیاسی بود. چند هفته بعد، با پررنگ‌تر‌‌شدن ورود ترامپ به روند میانجیگری و تغییر لحن حماس، آشکار شد که تل‌آویو توانسته از این اقدام به‌عنوان اهرم فشار استفاده کند. بسیاری از تحلیلگران‌ همین نقطه را لحظه‌ای کلیدی در تغییر جهت روند مذاکرات می‌دانند. اسرائیل می‌خواهد با کاهش درگیری‌های خود در منطقه، تمرکزش را بر حل‌وفصل مهم‌ترین چالش خود بگذارد.

اسرائیل میان تردید و احتیاط

بنیامین نتانیاهو واکنش محتاطانه‌ای نشان داد و گفت اسرائیل آماده همکاری برای آزادی گروگان‌هاست، اما تنها بر‌اساس شروط خود و واشنگتن. ارتش نیز از تغییر به حالت دفاعی سخن گفت، ولی حاضر نشد حملات را متوقف کند. به گفته ناظران، این موضع بیشتر تلاشی برای مدیریت افکار عمومی و همسویی ظاهری با واشنگتن است؛ در‌حالی‌که در عمل عملیات میدانی ادامه دارد. در میدان نبرد، حماس بخش بزرگی از فرماندهان و هزاران نیروی کارآزموده‌اش را از دست داده است. اسرائیل بخش‌های اصلی شهر غزه را تصرف کرده و بسیاری از غیرنظامیان مجبور به فرار شده‌اند. با وجود این، واحدهای پراکنده حماس همچنان فعال‌ هستند و با تاکتیک‌های چریکی مانند کمین‌های انفجاری، تک‌تیراندازی و حملات ناگهانی با آرپی‌جی مقابله می‌کنند. یک مقام اسرائیلی می‌گوید «نیروهای باقی‌مانده هرچند بی‌تجربه‌اند، اما سرسختی زیادی نشان می‌دهند و تسلیم‌شدن در میان آنان نادر است». این ارزیابی نشان می‌دهد‌ حتی پس از ضربات سخت، حماس توانسته ساختارهای حداقلی مقاومت را حفظ کند و هزینه‌های جنگ را برای اسرائیل بالا نگه دارد. در همین حال، بحران انسانی شدت گرفته است. وزارت بهداشت غزه که تحت کنترل حماس است، شمار کشته‌ها را بیش از ۶۶ هزار نفر اعلام کرده و نهادهای وابسته به سازمان ملل وضعیت قحطی در بخش‌هایی از غزه را تأیید کرده‌اند. اسرائیل نیز بیش از ۴۵۰ کشته نظامی داده است. این ارقام نشان می‌دهد ‌نه‌تنها دو طرف اصلی، بلکه کل منطقه هزینه‌های سنگینی پرداخته‌اند. با طولانی‌شدن جنگ، زیرساخت‌های حیاتی غزه ویران شده و میلیون‌ها نفر در شرایط آوارگی و فقر مطلق به سر می‌برند. چنین شرایطی فشار بر میانجی‌های عربی و جامعه بین‌المللی را دوچندان کرده است.

فشار منطقه‌ای و بازی قدرت

مصر، قطر و ترکیه هشدار داده‌اند‌ این آخرین فرصت برای پایان جنگ است. آنها آشکارا اعلام کرده‌اند اگر حماس پیشنهاد را رد کند، دیگر نمی‌توانند حمایت سیاسی یا دیپلماتیک ارائه دهند. در عمل، این پیام یعنی حتی حامیان سنتی حماس نیز حاضر نیستند بهای تداوم جنگ را بدهند. این فشار با فشار اقتصادی ترکیب شده است. حماس به دلیل محدودیت‌های مالی، توان پرداخت حقوق نیروهایش را ندارد و همین موضوع احتمال جدایی بخشی از بدنه و پیوستن آنان به گروه‌هایی مانند جهاد اسلامی یا جبهه آزادی‌بخش فلسطین را افزایش داده است. چنین سناریویی‌ نه‌تنها کنترل داخلی را دشوارتر می‌کند، بلکه می‌تواند زمینه‌ساز چنددستگی بیشتر در صفوف این جبهه شود. فراتر از منطقه، نگاه قدرت‌های جهانی نیز اهمیت دارد. اروپا که از آغاز جنگ بیشتر نقش تماشاگر داشت، اکنون زیر فشار افکار عمومی خود قرار گرفته و خواستار کمک‌های فوری انسانی شده است. روسیه نیز تلاش دارد از شکاف میان آمریکا و اعراب بهره ببرد و خود را به‌عنوان حامی گفت‌وگو مطرح کند. چین به‌طور محتاطانه از «ضرورت راه‌حل سیاسی» سخن می‌گوید، بدون آنکه در عمل وارد میدان شود. این رقابت‌ها نشان می‌دهد پرونده غزه تنها یک بحران محلی نیست، بلکه گرهی در معادلات ژئوپلیتیک گسترده‌تر جهان است.

سناریوهای پیش‌رو

سه سناریو برای آینده محتمل است: نخست، موفقیت طرح ترامپ و آغاز روندی هرچند شکننده برای کاهش خشونت. دوم، شکست مذاکرات و بازگشت به نقطه صفر؛ حالتی که هم غزه و هم اسرائیل را در چرخه‌ای بی‌پایان از خونریزی نگه می‌دارد. سوم، توافقی نیم‌بند که بخشی از گروگان‌ها را آزاد کند و سطحی از خلع سلاح را رقم بزند، اما مسئله اصلی حاکمیت بر غزه را همچنان حل‌نشده باقی بگذارد. بیانیه اخیر حماس، با پذیرش مشروط طرح ترامپ، هم‌زمان چند پیام ارسال کرد؛ تمایل به کاهش فشار انسانی، تلاش برای کسب مشروعیت بین‌المللی و اصرار بر حفظ خطوط قرمز امنیتی. حمله اسرائیل به دوحه نیز بخشی از همین معادله بود؛ ابزاری برای فشار بر واشنگتن و اعراب تا نقش فعال‌تری بر عهده بگیرند. در نهایت، پرسش اصلی همچنان باقی است؛ آیا این فشارها و امتیازهای مشروط می‌تواند راه را برای توافقی پایدار باز کند‌ یا تنها به تعلیق موقت جنگ و بازگشت دوباره به میدان خشونت منجر خواهد شد؟ پاسخ، نه در یک بیانیه یا یک حمله، بلکه در توازن شکننده‌ای نهفته است که هر روز در غزه و منطقه شکل می‌گیرد. شاید جنگ بزرگ‌تر و سرنوشت‌ساز‌تری در منطقه‌ در پیش باشد.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.