آموزش در کشور مسئلهمحور نیست، پس خلاقیت نمیآورد
نوع و شیوه آموزش در کشور همواره از طرف افراد اهل فن و خبره ارزیابی و بررسی شده است و گاهی وقتها در الگوریتمهای خاصی با آمارهای دقیق چنان مورد مداقه قرار گرفته که میتوانست کمک زیادی به آینده توسعه کشور و نقشه راه برای برونرفت از وضعیت جاری باشد، اما متأسفانه نهتنها استقبالی از آن الگوریتمهای مهندسیشده نشده، بلکه مورد بیمهری نیز واقع شده است که حاصل آن اعوجاج فکری، سرگشتگی ذهنی، آشفتگی تخیلی و روحی در کودکان، نوجوانان و جوانان را در پی داشته است و از طرف دیگر موجب نداشتن مهارت لازم در یافتن شغلی مورد نیاز و درخور شده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
نوع و شیوه آموزش در کشور همواره از طرف افراد اهل فن و خبره ارزیابی و بررسی شده است و گاهی وقتها در الگوریتمهای خاصی با آمارهای دقیق چنان مورد مداقه قرار گرفته که میتوانست کمک زیادی به آینده توسعه کشور و نقشه راه برای برونرفت از وضعیت جاری باشد، اما متأسفانه نهتنها استقبالی از آن الگوریتمهای مهندسیشده نشده، بلکه مورد بیمهری نیز واقع شده است که حاصل آن اعوجاج فکری، سرگشتگی ذهنی، آشفتگی تخیلی و روحی در کودکان، نوجوانان و جوانان را در پی داشته است و از طرف دیگر موجب نداشتن مهارت لازم در یافتن شغلی مورد نیاز و درخور شده است. نمیدانم چرا هنوز هم پاشنه در، در مدارس و دانشگاههای ما به همان سو میچرخد؟ تمرین و ممارست در لابهلای کتابهای طبقهبندیشده از حفظیجات در گوشهای از ذهن و تصور اینکه مغز منبعی است که مانند یک بایگانیست باید پروندههای ویژهای را کدگذاری و سپس آن را در خود حراست کند، ساختار کهنهای است که با نوع دانش امروزی سازگار نیست. حاصل این کار یعنی چه؟ فقط حجم کتابهایی را که دانشآموزان باید حمل کنند و هر روز صبح یا عصر به مدرسه ببرند، نگاه کنید، آن وقت شوخیبودن عصر دیجیتال را به صورت ملموس مشاهده میکنیم. درحالیکه حتی آموزش و پرورش در این کار خود نیز دچار مشکل است، نمونه آن معدل سالانه محصلان کشور در سنوات گذشته است. بالاترین رقم میانگین معدل ۱۲ است، وضعیت دانشگاهها نیز از این بهتر نیست. در جایی که ظن فروش سؤالات کنکور هرساله بیداد میکند یا مقالات پژوهشی برای سنجههای علمی فروخته میشود، پایاننامهنویسی برای عدهای شغل ایجاد کرده و رتبهبندی دانشگاههای ما روزبهروز تنزل پیدا میکند و کسب مدالهای بینالمللی در علوم پایه مانند ریاضیات، شیمی، فیزیک و... در کارنامه تحصیلی فرزندان کشور در مقایسه با گذشته نهچندان دور بهشدت پایین آمده، پس نمیتوان از تفضل دانش صحبت کرد، البته این قاعده یک حکم کلی نیست، ولی چون ارزیابی و سنجش ضعفهاست، قطعا نقاط قوت آنان محذوف میماند؛ حقیقتی که باید پذیرفت و بر آن صحه گذاشت، این است که از آنجایی که بازار کار در آیندهای نهچندان دور نامشخص است و کاملا متحول خواهد شد، کودکان، نوجوانان و حتی جوانان نمیدانند چه چیزی را بیاموزند که در آینده برای خودشان و نسل آینده بشری مفید باشد، بنابراین این الگوی سنتی منسوخ خواهد شد، پس تنها راه بشر برای باقیماندن در بازی تداوم و تکامل، یادگیری در سرتاسر زندگی و تغییر مکرر خویشتن است که متأسفانه بیشتر انسانها از انجامش عاجزند. ملاحظه میفرمایید که نوع ارتباطات و کسب مهارتهای زندگی برای نسل آینده امری حیاتی است؛ پس چه زمانی در آموزش میخواهیم دگرگونی ایجاد کنیم؟ این درس و مشقها به زمان گذشته اشاره دارد، انسان مجبور میشود در زبان تاریخ و فلسفه تاریخ و علم، این دروس را مرور کند، نه برای کسب مهارتی که بتواند آینده شغلیاش را تضمین کند تا بتواند با آن نیازهای جامعه را برطرف و برای خودش منبع درآمدی داشته باشد. در مدارس و دانشگاههای ما صحبتی از نوع مهارتهای زندگی نیست. برای این است که محیطی متناسب با زندگی برای فرزندان خود تهیه نکردهایم، درحالیکه رفتن به محل مدرسه و دانشگاهها برای آنان تراژدی هولناک است که کابوسی شده در دوران تحصیل، و آن وقت مدعی هستیم در مدارس و دانشگاههای ما فرزندان این مرزوبوم آموزش را جدی نمیگیرند و روابطه ناصوابی در محیطهای تحصیلی برقرار است. چه تاجی ما بر سر فرزندان خود زدهایم که بخواهیم مدعی شویم رفتار ما مترقی بوده است و آنان بودند که نخواستند از این جهان رؤیایی بهرهمند شوند؟ آیا چنان محیط را آراسته و پیراسته کردهایم که جذبه آن دل هر انسانی را به دست آورد؟ آنهم نسل امروزی با دنیایی متفاوت؟ منطق حاکم بر نوع روش تدریسمان قدیمی است و متناسب با شرایط امروزی نیست. هنوز بهکارگیری علوم نوین در آن ابتدایی است. شما همین امتحانات نهایی امسال را نظاره کنید. دانشآموزان موظف بودند با خود تلفن همراه نداشته باشند، برای رفتن به محل امتحان و پس از خروج از آن، والدین با دهها مشکل و مشقت به دنبال فرزندان برای رساندن آنان به محل آزمون و منزل بودند، چون بردن تلفن همراه تخلف بود، بنابراین دانشآموزان برای مراجعه به محل آزمون و منزل نمیتوانستند از تاکسی تلفنی استفاده کنند،. فقط ببینیم در کجای کار ایستادهایم و چه اندازه با دنیای امروزی فاصله داریم؟ از زمانی که مدارس از حالت دولتیبودن خارج شد، که الحق و الانصاف ظلم بزرگی در حق بخش وسیعی از مردم کشور کردیم و نظام طبقاتی را در نوع آموزش نهادینه ساختیم، بیعدالتی اجتماعی در امر آموزش را در کشور گسترش دادیم و حقوق بسیاری از نخبگان کشور را ضایع کردیم، هرچند میدانیم این روش ظلم آشکاری است، اما هیچ اقدامی برای جایگزینی آن انجام ندادیم. در همان مدارس پولی و با هزینههای سرسامآور نیز آداب خلاقیت و مهارتهای زندگی را یاد ندادیم؛ واقعیت تلخی که باید بپذیریم آموزش امروز در کشور از پایینترین سطوح تا بالاترین سطوح، فقط در حد تشریفات و تبلیغات است. برگردیم یک مقدار مرور کنیم، آموزش را برای بزرگسالان در سازمانها و ادارات مختلف برای بازآموزی و یادآوری یا آموزش علوم جدید را و ببینیم تا چه اندازه، مثلا مدیران و کارگزاران ما اولا وقت کافی برای آموزش قائل هستند، ثانیا برای آن هزینه میکنند، ثالثا چه اندازه آن را جدی میگیرند؟ انصافا بشخصه که نزدیک به ۲۵ سال، چه در بخش خصوصی و چه بخش دولتی با آموزش سروکار داشتهام، صرفا آن را جز برای کسب پست یا مقامی، بهدستآوردن امتیازی در مزایا یا حتی رفع خستگی و گذراندن اوقات فراغت و سرگرمی، چیز دیگری ندیدم.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.