صداوسیما و دانشگاه؛ بسیار دور، بسیار بیگانه
با کمترین دقت در برنامههای کارشناسی و تحلیلی صداوسیما میتوان دریافت که نقش استادان و متخصصان دانشگاهی در تهیه و ارائه این برنامهها اندک و نزدیک به صفر است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مصطفی عباسیمقدم - معاون فرهنگی دانشگاه کاشان
با کمترین دقت در برنامههای کارشناسی و تحلیلی صداوسیما میتوان دریافت که نقش استادان و متخصصان دانشگاهی در تهیه و ارائه این برنامهها اندک و نزدیک به صفر است. این در حالی است که در جهان رسانه، دو نوع مطلب ارائه میشود؛ یکی مطالب و اطلاعات دقیق اما غیرعمیق که در حوزههای مختلف اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای رسانه ضروری است و لازمه تهیه این اطلاعات، مراجعه به مبادی و منابع رسمی بخشهای مختلف و متون و مستندات قانونی ادارات و سازمانها و نهادها است.
نوع دوم مطالب تحلیلی و عمیقتر است که به طور معمول در جهان رسانه، متکی به مطالعات و تجارب افراد پژوهشگر و متخصص و کارشناس در عرصههای گوناگون است یا با مراجعه به مراکز مطالعاتی و پژوهشکدهها تأمین میشود؛ چه در عرصههای نرم؛ مانند فرهنگ و دین و تاریخ و علم و چه در عرصههای سخت؛ مانند اقتصاد، حکومت، و امور نظامی و ژئوپلیتیک. کافی است نگاهی به چند برنامه ترکیبی شبانه یا تحلیل اخبار داشته باشید و انبوهی از جوانان جویای نام و تجربه را با عناوین خبرنگار، تحلیلگر و کارشناس ببینید که با کمترین عقبه مطالعاتی و تجربه علمی و حتی با ادبیات بسیار ضعیف، گزارههایی تکراری، نخنما و کلیشهای را در مباحث مختلف بر گوش مخاطب میخوانند و گمان میبرند که تأثیری در شکلگیری اندیشه سیاسی و فرهنگی در جامعه دارند. غافل از اینکه آحاد جامعه امروزین ما نشان دادهاند که بسیار هوشمند، تیزبین و مقایسهگر هستند و میان تحلیلها و ادعاهای مختلف و گرایشهای متنوع خبری، تحلیلی و رسانهای دست به ارزیابی میزنند و برایند همه آنها را استنباط میکنند. نمونه بارز این رویکرد ارزیابانه و گزینشگر را حتی در نگرش مخاطبان سنتی صداوسیما در سالهای اخیر در انتخابات و نحوه تعامل با برخی مسائل اجتماعی مانند حجاب و فیلترینگ دیدهایم.
در علتیابی این رویکرد میتوان در نگرشی خوشبینانه، به روحیه غالب شعاری در مدیران این سازمان رسانهای اشاره کرد که جایی برای روحیه علمی و واقعبینی آکادمیک نمیگذارد. مثلا در این رویکرد، هرگونه اذعان به هرگونه شکستی برای حزبالله و حماس خط قرمز به شمار میرود؛ چه رسد به جمهوری اسلامی. از همینجا مسیر بیاعتمادی به القائات صداوسیمایی شروع میشود و سوگمندانه بر اثر تعمیم نادرست از جانب مخاطب عوام، شامل گفتارها و محتواهای صحیح دینی و فرهنگی و خبری این رسانه هم میشود و البته به نظر میرسد متولیان از این واقعیت، غافل یا متغافلاند. دلیل دوم میتواند خلط مأموریت اطلاعرسانی و تبلیغی صداوسیما باشد. شکی نیست که علاوه بر مسئولیت خبری و آگهیرسانی که این ارگان دارد، مأموریت تبلیغی برای رساندن ندای حقیقی اسلام و ارزشهای اصیل اخلاقی و تمدنی نیز بر دوش این رسانه است، چنانکه امام راحل صداوسیما را یک دانشگاه میدانست، اما ملاحظات مهمی در اینجا وجود دارد؛ اولا بینتیجهبودن این روش از کاهش روزافزون التزام بسیاری از آحاد جامعه به ارزشهای مورد تأکید صداوسیما روشن شده است (که البته باید به طور جامع علتیابی شود) به طوری که به نظر میرسد در زمانه کنونی بیشتر مخاطبان صداوسیما ترجیح میدهند این رسانه فقط به وظیفه اطلاعرسانی و آگاهیبخشی حرفهای خود بپردازد و از نگاه تبلیغی بهویژه با جهتگیری ایدئولوژیک که گاهی جناحی هم میشود، دور شود.
ملاحظه دیگر اینکه اتفاقا تز ترکیب مأموریت تبلیغی و اطلاعرسانی و به عبارت دیگر دخالت تام ایدئولوژی بر عملکرد رسانه، نیز ازجمله موضوعاتی است که باید با پژوهشهای عمیق حوزوی و دانشگاهی و رسیدن به ابداع نظریه و دکترین جدید، دستخوش تحول شود، وگرنه با این رویکرد، پافشاری این دستگاه با وجود شبکههای متعدد و صرف بودجه کلان، به بسط ارزشهای دینی منجر نخواهد شد. دستکم چرا صداوسیما نمیپذیرد که کثیری از معتقدان به نظام و مخاطبانش (با درصد بالایی از فرهیختگان و تحصیلکردگان) اگر حتی به لحاظ عرق ایرانی توجهی به این رسانه داشته باشند، تنها به سریالها و برنامههای ورزشی توجه دارند و اخبار و تحلیلها و مباحث فرهنگی و دینی را از منابع دیگر میگیرند؟
عجیب اینکه این رویکرد حذفی، گزینشی و یکجانبهنگر تنها نصیب دانشگاهیان نیست و حتی شامل بسیاری از نخبگان و حوزویان میشود که آزاداندیشانه با مسائل بهویژه فقهی و حکومتی برخورد میکنند، و طبیعی است که این سؤال مطرح شود که ملاک و ضمانت درستی روندها و محتواهای این رسانه با کدام مرجع اطمینانبخش است؟ نهادی که پاسخگوی هیچ نهاد ملی و تخصصی و حتی پارلمان کشور نیست، اما میتواند مانع فعالیت فرهنگی و کنشگری رسانهای دیگران شود.
سخن بر سر این است که در زمانهای که هر عضو جامعه از انتخابهای متعددی در زمینه مرجعیت رسانهای و خبری برخوردار است و نمیتوان بهسادگی و با روشهای کلیشهای ذهن و باور او را مهندسی کرد، آیا وقت آن نرسیده که با رویکردی حرفهای در موضوعات مختلف به کارشناسان واقعی مسائل، که اکثرشان در مراکز علمی و عمدتا دانشگاهها هستند، مراجعه کنیم؟ بر پایه نظرسنجیهای متعدد در میان گروههای مرجع مختلف جامعه، هنوز استادان دانشگاهها بیش از همه مورد اعتماد و اقبال آحاد مردماند. شایسته است این حقیقت را پاس بداریم و در برابر آن لجاجت نورزیم، بلکه شایسته است با بهرهبرداری از این سرمایه علمی و معنوی، فرصتهای بیشتری برای بازسازی همبستگی و اعتماد ملی و حرکت شتابندهتر به سوی تمدن نوین اسلامی-ایرانی بیافرینیم. البته منظور ما معدود افرادی نیست که به ضرب شهرت ناشی از حضور در رسانه بدون صلاحیت علمی کافی به دانشگاهی تحمیل شدهاند، بلکه چهرههای علمی، آکادمیک و متخصص است که با همت و تکاپوی عالمانه و محققانه بهتدریج از محیط کلاس و تحقیق و دانشگاه سر برآورده و بدون اتکا به هیچ نهاد قدرت و نفوذی، شایستگیهای خود را ثابت کردهاند و متکی به حاصل پژوهشهای داوریشده و مقالات و کتب اصیل خود هستند، نه وامدار امضا و سفارش این و آن.
یادمان باشد عنصر علمی و استاد متخصصی که با وجود جاذبههای فریبنده دنیوی دانشگاههای اروپایی و فرش قرمزهای کشورهای همسایه در این مرزوبوم مانده و با حداقل حقوق و برخورداری از منافع مادی به خدمت ادامه میدهد، هرچند در برخی مسائل به خاطر نگرش علمی، پژوهشی و تخصصی خود، با مواضع رسمی مسئولان صداوسیما و حتی نظام زاویهای دارد، محترم است و اعتماد به او و دادن تریبون رسانه به او نهتنها آسیبی به نظام نمیرساند، بلکه تضمینکننده سلامت و آزادمنشی و مهرورزی است که جامعه ما بیش از هر زمان دیگر، در هنگامه آتش و نیرنگ و دشمنی سلطهگران جهانی به آن نیازمند است.
فاعتبروا یا اولیالابصار.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.