چرا خامفروشی و واردات محصول نهایی به مذاق سیاسیون خوشتر است؟
نمیخواهم وارد آمارها بشوم؛ چون آمارها خیلی وقتها گمراهکننده هستند، بهویژه وقتی در مورد آمار گمرک درباره واردات و صادرات یا آمار وزارت صمت درباره تولید میشنویم. نه به اندازه کافی تفکیکشده است و نه به اندازه کافی از نظر مقداری و زمانی دقت و قابلیت اطمینان دارد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
امیرحسن کاکایی*
نمیخواهم وارد آمارها بشوم؛ چون آمارها خیلی وقتها گمراهکننده هستند، بهویژه وقتی در مورد آمار گمرک درباره واردات و صادرات یا آمار وزارت صمت درباره تولید میشنویم. نه به اندازه کافی تفکیکشده است و نه به اندازه کافی از نظر مقداری و زمانی دقت و قابلیت اطمینان دارد. آنچه من در بطن کار درک میکنم و در سالهای گذشته در آمارهای کلان مشاهده شده، این است که نظام اقتصادی ما تشویقکننده صادرات مواد خام و نیمهخام و واردات محصول نهایی است.
البته همیشه در این میان بالا و پایین داشته است و عدهای همیشه مخالف این امر بودهاند و دم از حمایت از تولید داخل میزنند؛ درحالیکه همان زمان در حال تصویب قانونی بر ضد تولید یا صادرات یا حتی واردات هستند. به عنوان یک مثال ساده، همین ماجرای واردات خودرو را در همین شش ماه بررسی کنید. دولت تعرفه 55 درصد را میکند 100 درصد و بعد دوباره سه ماه از سال گذشته، وسط جنگ عدد را میبرند روی 20 درصد. دولتیها و مجلسیها تمام تلاش خود را انجام میدهند که فرش قرمز برای واردات خودرو پهن کنند و تمام دغدغه آنها واردات است و تقریبا چیزی از مشکلات تولید داخل از زبان نمایندگان مجلس و مسئولان دولتی نمیشنویم.
اما چرا سیاسیون اینقدر نسبت به تولید صنعتی بیتفاوت هستند و جریان به این سمت رفته است؟ بیایید برعکس فکر کنیم. فرض کنیم میخواهیم مشکلات تولید را حل کرده و مردم را راضی کنیم. چه باید بکنیم؟ بدیهی است که اولا چنین حرکتهایی نیازمند یک کار تیمی در سطح ملی است. همچنین نیازمند درک دقیق از قوانین و رویههای قانونی مملکتی است. اما برای اصلاح همزمان باید عارضههای قوانین و رویهها را هم درک کرد که این کار خیلی مشکلی است. بااینحال، به فرض که عارضهها را هم درک کنیم، حالا پیداکردن راهحلی که بخواهد یک صنعت را به بلوغ برساند و به سمت رقابت جهانی ببرد، نیازمند یک تخصص جمعی است؛ پس باید جمعی از متخصصان دارای تخصص در رشتههای مختلف حقوقی، اقتصادی، فنی و سیاسی را جمع کنیم تا بتوانیم راهحل ارائه دهیم. خود همین جمعکردن آدمهای متخصص، نیازمند تخصص، توانمندی و اعتبار شخصیتی است.
هر مسئولی که هر یک از این خصوصیات را نداشته باشد، نمیتواند برای ارتقای هر صنعتی در این کشور که صنایع تولیدکننده محصولات نهایی در گرداب سقوط قرار گرفتهاند، راهحل ارائه دهد. البته از این هم که بگذریم، مشکل بعدی آن است که حالا بر فرض که جمعی از متخصصان جمع شدند و راهحل اجرائی هم دادند، مسئول محترم باید برود و با یک عده بنام افراد که عمدتا متوقع و ناکارآمدند، کار را به مرحله اجرا درآورد. یا در آن سر طیف، وکیل مجلس که میخواهد قانونی را در راستای درست تغییر دهد، باید با حداقل 150 وکیل دیگر که سواد آن کار را ندارند، برای قبولاندن پیشنهاد و رأیآوردن چانهزنی کند. تازه آن مرحله هم که میگذرد، میرسیم به نوبت در صف ارائه در مجلس. نمونههای زیادی داریم از لوایح و پیشنهادات که در مسیر خود تا صحن علنی و تبدیلشدن به قانون، دستخوش تغییرات زیادی شدهاند و میشوند.
یکی از نمونههای اصلی این اشتباهات فرایندی، قانون ساماندهی صنعت خودرو بود که شخصا در جریان آن طی سالها و حداقل سه دوره مجلس بودهام. طراحان به اشتباه بهجای ساماندهی صنعت خودرو، دنبال ساماندهی بازار خودرو بودند. ولی وقتی دیدند عبارت خوب نیست، عنوان را تغییر دادند و نامش را گذاشتند قانون ساماندهی صنعت خودرو. حالا از چالشهای به وجود آمده طی چند سال در این مسیر میگذرم، اما کل نتیجهاش تا الان شده بازشدن راه واردات خودرو و ادامه روند افزایشی قیمتها و درآمد دولت از این بازار. تنها چیزی که نتیجه این قانون نبوده است، افزایش رضایت مردم بوده و خواهد بود. چرا؟ چون در این قانون به کارهایی که اصالتا مشکلساز بود، نپرداختهاند.
البته امروز ما با دولتی روبهرو هستیم که اصولا تمرکز ندارد (حداقل در مورد صنعت خودرو بهراحتی میتوانم این ادعا را ثابت کنم) و حتی به حداقلهای موظفی خود مانند تأمین سوخت، برق، آب و زیرساختهای دیگر نمیپردازد و عملا همه چیز را به واردات محصول نهایی وابسته کرده است. نمونه آن را در صنعت برق مشاهده میکنیم. مگر ما در این صنعت، کم پیشرفت کردهایم و مگر ادعایمان گوش عرش را کر نمیکرد؟ چرا امروز پول برای توسعه نیروگاه نداریم، اما مثل آبخوردن، دیزلژنراتور، آنهم از نوع دستدوم آن، وارد مملکت میشود؟ چرا برای توسعه خطوط تولید و واردات ماشینآلات تولید صنعت خودرو ارز نداریم، اما برای پنل خورشیدی آماده ارز داریم؟ پول این واردات از کجا میآید؟ چرا برای صنعت برق نداریم، اما برای تولید رمزارز داریم؟
سؤال اصلی این است که پول این خریدها از کجا میآید وقتی تولید تضعیف میشود؟ خیلی ساده است؛ از محل صادرات مواد معدنی و حاملهای انرژی خداداد. تولید مواد معدنی خام یکی از سادهترین کارها برای ما ایرانیان است. بماند که همین کار را هم درست و رقابتی انجام نمیدهیم و با بهرهوری پایین از منابع خدادادمان استفاده میکنیم.
حالا بیاییم یک مرور خلاصه بر کل چرخه تولید بکنیم: تولید و فروش مواد خام خیلی ساده و نیازمند متخصص در حداقل ممکن است. در شرایط تحریمی هم میتوان آن را به فروش رساند و البته با توجه به دورزدن تحریمها، پولهای خوبی در مسیر هست. تولید صنعتی کاری دشوار است و نیازمند کار تیمهای تخصصی و یک تحول نظاممند در زیرساختهای کشور. از آن طرف، سودش در جیب عامه مردم میرود و نمیتوان بهراحتی از آن برای دولت یا شخص خارج از گود، درآمد کسب کرد. حالا چگونه بازار را مدیریت کنیم؟ راحتترین راه واردات است. چرا؟ چون نیازمند تخصص نیست و فقط پول توی جیب میخواهد که آنهم از صادرات مواد خام و نفت حاصل میشود. همچنین مردم را وامدار مسئولان میکنیم (چون در چنین حالتی انگار مسئولان در حال صدقهدادن به مردم هستند). بماند که از آنجا که ما در تحریم هستیم، با پول بلوکهشده آن طرف آب، خیلی راحتتر میتوان خودرو وارد کرد تا ماشینآلات تولید خودرو؛ پورسانتهای بهتری هم وجود دارد. حتی اگر پورسانتی نباشد، درآمد دولت خیلی راحتتر است تا درآمد ناشی از تولید با این همه مشکل. همانطور که تولید ثروت از تولید بیتکوین سادهتر از تولید محصولات نهایی است. همچنین این وسط میتوان از اختلاف قیمت ارز حداکثر استفاده را کرد.
چنین چرخهایی خودبهخود باعث توسعه دلالی، خامفروشی و واردات محصولات نهایی و تضعیف تولید صنعتی خواهد شد. در چنین شرایطی، بدیهی است که صاحبان ثروت و قدرت بادآورده، از رسانهها حداکثر استفاده را برای تخریب تولید و محصولات آن نزد عامه مردم میکنند و فضا را برای سیاستگذاریهای ضدتولیدی باز کنند. تا جایی که هر وقت قرار است چیزی به نفع تولید تصویب شود، مردم ناراضیتر میشوند و این وسط پای مافیا و دشمنان ملت را وسط میکشند.
* عضو هیئتعلمی دانشکده مهندسی خودروی
دانشگاه علم و صنعت ایران
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.