در نشست بازخوانی جنگ 12روزه، جامعهشناسان نسبت میان مرگ، زندگی و همبستگی اجتماعی ایرانیان را بررسی کردند
شنیدن صدای سوم جامعه
صدای سوم جامعه باید شنیده شود؛ آنهایی که به طور جدی با سیاستهای دشمن مخالفاند و در مقابل به سیاستهای داخلی هم انتقاد دارند. جامعهشناسان معتقدند که صدای این افراد باید شنیده شود. «مردم، جامعه مدنی و جنگ» عنوان نشستی است که از طرف انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. این نشست که سومین نشست درباره «بازخوانی جنگ 12روزه» بود، مسئله همگرایی جامعه منتقد با ساختار سیاسی کشور، رویکرد مردم درباره سیاستهای موجود و نسبت این رویکرد با مرگخواهی و زندگیخواهی را بررسی کرد. سخنرانهای این نشست، برخلاف آنچه در جامعه درباره همگرایی در دوره جنگ اخیر گفته میشود، معتقدند که چنین اتفاقی در جامعه رخ نداد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
صدای سوم جامعه باید شنیده شود؛ آنهایی که به طور جدی با سیاستهای دشمن مخالفاند و در مقابل به سیاستهای داخلی هم انتقاد دارند. جامعهشناسان معتقدند که صدای این افراد باید شنیده شود. «مردم، جامعه مدنی و جنگ» عنوان نشستی است که از طرف انجمن جامعهشناسی ایران برگزار شد. این نشست که سومین نشست درباره «بازخوانی جنگ 12روزه» بود، مسئله همگرایی جامعه منتقد با ساختار سیاسی کشور، رویکرد مردم درباره سیاستهای موجود و نسبت این رویکرد با مرگخواهی و زندگیخواهی را بررسی کرد. سخنرانهای این نشست، برخلاف آنچه در جامعه درباره همگرایی در دوره جنگ اخیر گفته میشود، معتقدند که چنین اتفاقی در جامعه رخ نداد.
تنها صدایی که نباید سکوت کند
«مهسا اسدالهنژاد»، جامعهشناس سیاسی، در این نشست درباره پدیده «صدای سوم» و لزوم تقویت آن در مواجهه با ترس سیال توضیح داد. او گفت: «پیشفرض من این است که جنگ تمام نشده و با توجه به اظهاراتی که این روزها میشنویم، هر آن ممکن است دوباره آغاز شود. در این وضعیت سیال نمیتوانید روی پیوندها حساب باز کنید. ترس سیال است و همه ما با آن درگیریم. در این شرایط دست هیچکسی به انجام کاری نمیرسد یا افراد فکر میکنند هر کاری که انجام میدهند، موقتی است». او با اشاره به صدای سوم در این شرایط توضیح داد: «مرتضی مردیها، متفکر شبهلیبرال، در جنگ اخیر در فضای مجازی نوشت که؛ مردم دو دستهاند، گروهی که ضد جنگاند و گروهی که طرفدار آن هستند. دراینمیان گروه سومی وجود ندارد. او افرادی را که هم مخالف جنگاند و هم منتقد ساختار فعلی، دعوت به سکوت کرد. درحالیکه تنها صدایی که نباید سکوت کند، همین صداست که هم باید به مختصات جغرافیایی و ملی ایران توجه کند و هم حواسش به رنجهای مردم در دیگر نقاط جهان باشد». این جامعهشناس سیاسی معتقد است؛ صدای اول و دوم، جنگ رخداده را رهاییبخش میدانند اما نیروی سوم جنگ خارجی را غیررهاییبخش میداند و روی جنبشهای اجتماعی درون مختصات جغرافیایی ایران دست میگذارد: «نیروی اول روزنهگشایانی هستند که گمان میکنند از طریق جنگ، بازسازی مشروعیت اتفاق میافتد و خساراتش هم جبرانپذیر است. نیروی دوم، به دنبال بازگشت پهلوی هستند. البته دراینبین افرادی هم هستند که جنگ اسرائیل با ایران را مصداق تئوری جنگ عادلانه میدانند و برای اثبات این مدعا هم جنگ جهانی دوم را مثال میزنند. به نظرم، این دو رویکرد به نحوی میخواهند به واسطه جنگ از آب گلآلود ماهی بگیرند».
مقابله با ترس سیال
او ادامه داد: «نیروی سوم میتواند سپر ذهنی در برابر ترس سیال بسازد و صدای خود را در شرایط جنگی که تمام نشده، بلند کند. صدای سوم، مسئله همسایه و مفهوم مجاورت را مهم میداند، یعنی منافع ملی و مفهوم مرز، اما وقتی پای مهاجر مطرح است، مرز اهمیت خود را
از دست میدهد».
اسدالهنژاد ادامه داد: «این صدای سوم که هم با سازوکارهای موجود دولتی فاصله دارد و هم به طور جدی علیه سیاستهای اسرائیل موضع میگیرد، برای اینکه بتواند با ترس سیال در جامعه روبهرو شود، نیاز به پروژهآفرینی دارد تا احساس کند میتواند کاری انجام دهد. صدادادن به این رویکرد بسیار مهم است؛ برای اینکه شکلی از خودباوری جمعی را پرورش و تقویت میکند».
جامعهای مرگزده
«پیام روشنفکر»، پژوهشگر و مدرس دانشگاه، از دیگر سخنرانان این نشست بود که مسئله «سیاست مرگ» و «سیاست زندگی» در جنگ 12روزه را بررسی کرد: «تلاش میکنم به این سؤال پاسخ دهم که آیا مردم ایران سوژههای منفعل، بیقدرت و تقدیرگرا هستند که تحت مجموعهای از شرایط زیستی و تاریخی بهتدریج مرگخواه شدهاند یا مردمانی کنشگر و فکورند که در همین وضعیت زیستی و تاریخی هنوز سیاست زندگی را دنبال میکنند. به زبان ساده، سیاست مرگ تعیین میکند چه کسانی باید بمیرند و چه کسانی زنده بمانند؛ اعم از اینکه این تعیینکنندگی را نظام جهانی قدرت انجام دهد یا اینکه اقوام مهاجر در طول تاریخ یا شعارهای با محتوای «مرگ بر» یا آرمانها و ایدئولوژیها. البته مرگ تنها با جنگ شروع نمیشود، بلکه به گفته یک تاریخنگار، ممکن است با روایت ما از امنیت شروع شود. در نهایت میتوان گفت سیاست مرگ از کنترل بدنها و همه آنچه زندگی را کامل از بین میبرد یا گروهی را محروم میکند، ساخته میشود». او اضافه میکند که به تفسیر عدهای، درحالحاضر جامعه ایرانی مرگزده شده است: «میگویند جامعه ایران جامعهای افسرده است، خودکشی در آن زیاد شده و ناکامیهای گسترده باعث گسترش ناامیدی و حس بیقدرتی شده است. برخی محققان معتقدند شیوع بالا و مزمن اعتیاد در ایران یا رفتن از کشور به اشکال مختلف ذیل طبقهبندی مرگاندیشی قرار میگیرد. گروهی دیگر میگویند بخشی از جامعه در تمام این مقاطع، سیاست زندگی را دنبال کردهاند. سیاست زندگی، فراتر از محاسبات دولتمحور یا حساب و کتابهای فردی یا جناحی است. این سیاست مجموعهای از ارزشهایی است که هدف آن ارجنهادن به بقا و دفاع از زندگی در برابر اشکال طرد و ... است که زندگی را از گروههای بزرگ دریغ میکند. سیاست زندگی پیوندی جهانی دارد و چشمانداز آن فراتر از منافع فردی، گروهی یا مرزهاست».
دیالکتیک رهاییبخش
روشنفکر از جنگ 12روزه و تداوم سیاست زندگی هم گفت: «وقتی جنگ شروع شد، بسیاری از مردم درِ خانههایشان را باز کردند یا برای جابهجایی جمعیت، ماشینهایشان را به اشتراک گذاشتند، برخی پیشنهاد کمکهای مالی و پزشکی دادند. اما این اقدامات کوتاهمدت بودند، مردم پاسداری از زندگی را در برنامهای بلندمدت و با متشکلشدن انجام میدهند، مانند دوستداران محیط زیست، حامیان گروههای آسیبپذیر و... . حتی در این جنگ 12روزه برخی تشکلها در بیانیه و اقداماتشان سعی کردند میان خود و همه کسانی که در شرایط مشابه در منطقه و جهان هستند، همبستگی برقرار کنند. در حقیقت آسیبپذیریهای مختلف مردم جهان زمینهای مشترک برای جریان زندگیخواهی است». او بر یک دیالکتیک رهاییبخش تأکید کرد: «به جای این دوگانه که آیا مردم تحت تأثیر سیاست مرگ، مرگزده شدهاند یا اغراق در اینکه مردم کنشگران فعال سیاست زندگیاند، باید به یک دیالکتیک رهاییبخش اندیشید. این جریان رهاییبخش در ایران وجود دارد و قویترین نیرویی است که بر تاریخ بشر حاکم بوده و هست».
جامعهای متفاوت
«رضا کلاهی» عضو هیئت علمی مؤسسه مطالعات اجتماعی-فرهنگی (مؤسسهای که زیر نظر وزارت علوم فعالیت میکند) یکی از سخنرانهای این نشست بود. او به موضوعات اجتماعی درباره جنگ ۱۲روزه پرداخت و گفت: «از اواسط جنگ روایتی رایج شد، مبنی بر اینکه میان بخش منتقد جامعه و حاکمیت «همگرایی» ایجاد شده است و این همگرایی بهعنوان یک فرصت شناخته شد، اما به نظر من این همگرایی صورت نگرفت». او، دوران حکومت جمهوری اسلامی را به سه دوره تقسیم کرد و ادامه داد: «دوره اول تا پایان جنگ، دوره بعد از جنگ تا دولت احمدینژاد و نزاعهای سیاسی میان اصلاحطلبها و اصولگراها و دوره سوم، یعنی وضعیت فعلی». کلاهی گفت: «تا پیش از دوره سوم از نظر اقتصادی دو جناح راست سنتی و مدرن وجود داشت اما این جریان سوم، هر دو نگاه را معلق و منتفی کرد و کل حوزههای اقتصاد کشور را درون خود بلعید. این ساخت جدید دولت ویژگی دوره سوم است. در چنین شرایطی ایجاد همگرایی، آنهم از طرف دولت، به شکلی که گفته میشود، صورت نگرفت». این مدرس دانشگاه درباره مردم بهعنوان وجه دیگر همگرایی هم صحبتهایی کرد: «در این دوره مردم یا همان لایه کنشگران سیاسی هم دچار تحول شدند که نقطه اوج آن اعتراضات سال ۱۴۰۱ بود. بعد از آن دوره، جامعه تغییر کرد و رفتار جدیدی از سوی گروهی از مردم در زمینههای اجتماعی دیده شد». به گفته این جامعهشناس، ویژگی جامعه جدید این است که خواهان کنارگذاشتن کنترل و نظارت از سوی بالادستیهاست: «همین موضوع نشان میدهد که از سوی این گروه از جامعه، همگرایی معنا ندارد. موضوع خواستن یا نخواستن نیست، بلکه این پدیده دارای ماهیتی تاریخی است ». به اعتقاد او، در دوران جنگ ۱۲روزه، یک خودآگاهی صریح درون جامعه ایجاد شد.
آینده؛ تهدیدی ناشناخته
«هادی آقاجانزاده»، پژوهشگر مطالعات فرهنگی، هم در این نشست به «عصر حالگرایی» پرداخت و گفت: «عصر حالگرایی اهمیت بسیاری برای فهم وضعیتی که ما درون آن گرفتار شدهایم، دارد؛ عصری که سه ویژگی شاخص دارد: اول اینکه حال چنان گسترش یافته که گذشته و آینده را در سیطره خود گرفته، دوم اینکه گذشته صرفا بدل به موزهای از خاطرات یا کالایی برای مصرف در لحظه حال شده و سوم، آینده که دیگر نه بهعنوان افقی امیدبخش، بلکه به صورت تهدیدی ناشناخته تصور میشود. این سه ویژگی عمده، چشمانداز وضعیتی را ترسیم میکند که در آن همه چیز وابسته به واکنشهای فوری و به سرعت فراموششونده است، یعنی جای برنامهریزی بلندمدت، واکنشهای مقطعی از سوی بالادستیها دیده میشود، خاطرات جمعی، پیوند معنادار خود با اکنون را از دست میدهد و به گونهای خواهد شد که هرکس در حال خودش و در زمان شخصیشده خودش زندگی میکند». به گفته او، در عصر حالگرایی ایده پیشرفت و توسعه بهعنوان یک کلانروایت عملا مرده است، زیرا آینده متصور نیست: «در این دوران تحول ساختاری جای خود را به شاخصسازیهای فوری و پروژههای نمایشی میدهد. ظاهرا هنوز چیزهایی هستند که نام توسعه به آن میدهند و از ما میخواهند برای تحققشان صبر کنیم، اما چیزی جز چرخیدن در جای خود اتفاق نمیافتد».
فرار از وضعیت «اکنون»
این انسانشناس به مسئله همبستگی اجتماعی که در جنگ 12روزه از سوی بخشهای رسمی و شبهرسمی تکرار شد، اشاره کرد: «برخی روشنفکران و هنرمندان نیز با این ایده همراه شدند. سودای همبستگی اجتماعی در این وضعیت را نمیتوان بدون توجه به مناسبات برسازنده کسانی که در قامت مفسران مجاز در این عصر ظهور کردهاند، فهمید. این مفسران مجاز، نیروی روزنهگشا و همبستگیخواه هستند. آنها به گونهای از همبستگی اجتماعی بهعنوان امری واجد عینیت سخن میگویند که گویی در شهریور ۱۳۶۷ و اندکی پس از پایان جنگ هشتساله با عراق قرار داریم، شاید در سالهای ۷۶ یا ۸۰ این حرفها معنادار بود اما در لحظهای که مردم قادر به تصور فردای خودشان هم نیستند، حرف از توسعهمحوری چه معنایی دارد؟». او ادامه میدهد: «تمام اظهارات روزنهگشایان بر این فرضیه استوار است که عقلانیت سیاسی قدیم میتواند فارغ از تحولات و دگرگونیهای بنیادین زمانه، احیا و اعاده شود. این فرضیه همچنین ناظر بر این است که چنین همبستگی اجتماعی زمانی نهچندان دور و نه خیلی نزدیک وجود داشته و آنچه زمانی بوده و از دست رفته را میتوان دوباره به دست آورد. باید این سؤال را پرسید که آیا میتوان از روی تمام دگرگونیهای زمانی عبور کرد و میل بازگشت به لحظههای گذشته را داشت؟ روزنهگشایان و سوداگران همبستگی اجتماعی به هر دلیلی نمیخواهند رابطه معنادار با لحظه حال برقرار کنند».
او اضافه کرد: «باید از نظریهپردازان همبستگی اجتماعی سؤال کرد که همبستگی اجتماعی مدنظر آنها چه نوع همبستگی است که نسبتی با ادراکات روزمره مردم عادی برقرار نمیکند و به سوی صورتبندی مفهومی و نظری ادراکات روزمره از واقعه عظیمی مانند جنگ گام برنمیدارد؟ براساس نظریه دورکیم (جامعهشناس) همبستگی زمانی ایجاد میشود که همکاریهای اجتماعی بتوانند نیازها و منافع خاص هر فرد را برآورده کرده و افراد هم احساس کنند این نیاز برآورده شده است. اگر مدام از افراد خواسته شود که نیازها و منافع خاص خود را نادیده بگیرند، همبستگی اجتماعی تضعیف میشود». به باور این انسانشناس، جامعه نیازمند شکلهایی از همبودگی است که پاسخی مناسب به این لحظه بحران زمان بدهد و قادر باشد الزامات و ظرفیتهای دوران جنگ را نیز در خود داشته باشد.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.