درباره کتاب «ویرانههای من: جستارهایی درباره روان رنجور و آدمها» محمد طلوعی
جستارهایی علیه جنگ
کتاب «ویرانههای من: جستارهایی درباره روان رنجور و آدمها» اثر محمد طلوعی، مجموعهای از جستارهای عمیق و فلسفی است که در آن نویسنده نهتنها به آسیبها و رنجهای شخصی خود پرداخته، بلکه این تجربهها را به پرسشهای گستردهتری درباره انسانیت، تابآوری و معنای زندگی بهخصوص در جنگ، ارتقا میدهد. در این نقد، به بررسی این اثر از جنبههای مختلف فلسفی، روانشناختی و ادبی پرداخته خواهد شد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
سامه ابتهاج: کتاب «ویرانههای من: جستارهایی درباره روان رنجور و آدمها» اثر محمد طلوعی، مجموعهای از جستارهای عمیق و فلسفی است که در آن نویسنده نهتنها به آسیبها و رنجهای شخصی خود پرداخته، بلکه این تجربهها را به پرسشهای گستردهتری درباره انسانیت، تابآوری و معنای زندگی بهخصوص در جنگ، ارتقا میدهد. در این نقد، به بررسی این اثر از جنبههای مختلف فلسفی، روانشناختی و ادبی پرداخته خواهد شد.
ویرانی بهعنوان یک مسیر بازسازی
یکی از ویژگیهای برجسته کتاب «ویرانههای من»، دیدگاه فلسفی نویسنده درمورد مفهوم ویرانی است. طلوعی ویرانی را نهتنها بهعنوان یک خرابی و پایان، بلکه بهعنوان فرایندی طبیعی و لاینفک از زندگی انسانی میبیند. در این جستارها، ویرانی بهعنوان نقطهای از تحولی درونی معرفی میشود که هر فردی بهنوعی از آن عبور میکند. طلوعی بر این باور است که رنجها و بحرانها، هرچند دردناک و دشوار، نهتنها انسان را از پا نمیاندازند، بلکه او را به مرحلهای از رشد و بازسازی میرسانند. این تفکری است که در آن رنج و ویرانی بخشی از روند تبدیل انسان به موجودی آگاه و آزاد است. طلوعی با اشاره به اینکه «عاقبت هر پدیدهای ویرانی است»، ویرانی را بهعنوان یک شریعت ذاتی انسان به حساب میآورد. او در این جستارها رنج و بحرانهای روانی و اجتماعی را تجربهای مشترک و جهانی میداند که هیچکس از آن رهایی ندارد. این تفکر درنهایت به پذیرش و تابآوری میانجامد. در کتاب «ویرانههای من»، ویرانی نهتنها تهدیدی برای موجودیت انسان، بلکه فرصتی برای خلق و بازسازی معنای زندگی است.
رنج و تابآوری: از پریشانی فردیت برای وحدت جمعیت
طلوعی در این کتاب در مقام یک نویسنده و شاعر، رنجهای شخصی خود را به گونهای بیان میکند که این تجربیات تنها برای خودش باقی نمیمانند. در حقیقت، او این دردها و آسیبها را به نمادهای مشترک انسانی تبدیل میکند و نشان میدهد که چگونه تجربیات فردی میتوانند به تجربهای همگانی بدل شوند. این امر موجب میشود که خواننده در طی خواندن کتاب، به جای آنکه تنها با یک روایت شخصی روبهرو شود، با یک داستان انسانی و جهانی مواجه گردد. برای مثال، در جستارهایی چون «پیادهروی بزرگ» و «دستورالعمل نصب اجاق»، طلوعی از فقدانها و جداییها سخن میگوید، در عین حال، اینها را به زبانی فراگیر و قابل درک برای همگان تبدیل میکند. او نشان میدهد که رنج بخشی جداییناپذیر از تجربه انسانی است و تنها از طریق تابآوری و مواجهه با آن میتوان به مرحلهای از بازسازی و رشد دست یافت.
فراتر از خود و ایگو برای بازسازی هویت
یکی دیگر از ویژگیهای مهم کتاب، استفاده از زبان شاعرانه و استعاری در بیان موضوعات عمیق روانشناختی و فلسفی است. طلوعی ذاتاً شاعر است و در این کتاب از شعر تنها بهعنوان وسیلهای برای بیان احساسات استفاده نمیکند، بلکه زبان را به ابزاری برای کشف خود و جهان پیرامون تبدیل میکند. در جستارهایی همچون «بوطیقای ویرانگی» و «دروازه بیدروازه»، طلوعی از زبان بهعنوان ابزاری برای واردشدن به عمق ناخودآگاه استفاده میکند. این زبان شاعرانه و استعاری نهتنها تجربههای عاطفی او را منتقل میکند بلکه بهنوعی، به مخاطب این امکان را میدهد که در جهان ذهنی و روانی نویسنده قدم بگذارد و از این طریق به شناخت عمیقتری از خود و دیگران برسد. در حقیقت، برای طلوعی، شعر و زیباییشناسی نهتنها ابزاری برای خلق آثار هنری بلکه فرایندی است که به انسان در کشف معنا و هویت کمک میکند. در این کتاب، زبان بهمثابه یک «ابزار درمانی» عمل میکند که از طریق آن، نویسنده توانسته است تجربیات تلخ و دردناک خود را به چیزی زیبا و معنادار تبدیل کند.
نقد فلسفی بر زندگی و مرگ
در این اثر، میتوان رگههایی از اندیشهها و تفکر فیلسوفانی چون سارتر و کامو را مشاهده کرد. طلوعی در این جستارها با پذیرش مرگ و رنج، به دنبال یافتن معنا در دل این بیمعنایی است. او مرگ را نه بهعنوان یک پایان بلکه بهعنوان یک «شروع جدید» میبیند. در این معنا، مرگ و ویرانی به مفهومی نوین تبدیل میشود که نهفقط بهعنوان تهدید، بلکه بهعنوان فرصتی برای بازسازی و احیای خود بهشمار میرود. طلوعی در این کتاب بهنوعی با انسان مدرن و وضعیت اگزیستانسیالیستی او روبهرو میشود و میپرسد که انسان چگونه میتواند در این جهانی پر از رنج و ویرانی به زیستن ادامه دهد و از هر فروپاشی، به بازسازی خود بپردازد.
کتاب «ویرانههای من» هفت بخش دارد. طلوعی پیشتر در «هفت گنبد» که بازسازی دوباره از مجموعه «هفت پیکر» نظامی است نشان داده که در قالب هفت داستان و روایت سرنوشت مشترک انسانها و زیست یکی کنار دیگری برایش مهم است. در این کتاب نیز در هفت وادی از ویرانههایش میگوید: در جستار «بوطیقای ویرانگی» که بهنوعی مقدمهای بر کل اثر است، طلوعی به مفهوم ویرانی از جنبههای مختلف پرداخته و در پی آن است که نشان دهد ویرانی نهتنها یک تخریب یا نابودی است، بلکه یک فرایند بازسازی و تحول است. مفهوم «بوطیقا» در اینجا بهمعنای هنر یا نظریه زیباییشناسی و «ویرانگی» بهمعنای فرایند تخریب است. او در این بخش به ما میگوید که چگونه ویرانی میتواند به خلق زیبایی و معنا منجر شود. جایی که انسان در دل ویرانیها و بحرانها، به جستوجوی معنا و هدف ادامه میدهد. در جستار «ضمیر ظالم» طلوعی به تحلیل روانشناختی و فلسفی از ضمیر ظالم میپردازد. این واژه بهطور نمادین اشاره به جنبههایی از شخصیت انسان دارد که ممکن است در طول زندگی فردی یا اجتماعی به شکلهای مختلف بروز پیدا کند. «ضمیر ظالم» میتواند در قالب خودکامگی، خشونت، یا سرکوبگری درونی یا بیرونی بروز کند. طلوعی در این بخش، فرایند شناسایی و درک این جنبههای تاریک نفس انسان را بررسی میکند و از آن بهعنوان ابزاری برای رشد و آگاهی استفاده میکند. در این بخش، توجه نویسنده به تقابلهای درونی انسان و چگونگی مواجهه با جنبههای تاریک شخصیت است.
عنوان جستار «دروازه بیدروازه» بهنوعی متناقضنما (oxymoron) است و هدف آن اشاره به وضعیتهای مبهم و پیچیدهای است که انسان در زندگی با آنها روبهرو میشود. «دروازه» معمولا نماد گذر از یک مرحله به مرحلهای دیگر است، اما «بیدروازه» به معنای عدم مسیر مشخص یا عدم خروج از وضعیت خاصی است. در این جستار، طلوعی به توصیف موقعیتهای زندگی میپردازد که در آنها هیچگونه خروجی واضح و مشخصی وجود ندارد. این بخش بهویژه در پی بررسی وضعیتهای گیجکننده و بحرانهای روانی است که در آنها انسان احساس میکند که راهحلی برای مشکلات و دردهای خود ندارد. دروازه بیدروازه شبیه جنگ است؛ سیل، زلزله و هر بحران ناخواستهای که بر سر آدمها آوار میشود، ویران میکند و گاه از نو میسازد. «پیادهروی بزرگ» بهطور نمادین اشاره به مسیر طولانی زندگی دارد. این جستار به تحلیل فرایند حرکت در زندگی و چگونگی مقابله با چالشها و سختیها میپردازد. طلوعی در این بخش به شرح تجربیات خود در مواجهه با مشکلات و راههایی که برای ادامهدادن و تابآوری انتخاب کرده، میپردازد. پیادهروی نمادین بهمعنای عبور از موانع و فواصل طولانی است که انسان باید در مسیر رشد و بازسازی خود طی کند. این بخش بهنوعی به فلسفه حرکت و استمرار در برابر مشکلات اشاره دارد. عنوان «دستورالعمل نصب اجاق» با توجه به محتوای آن، بهنوعی به فرایند ساخت و سازماندهی خانواده در جهانبینی طلوعی و تجربه زیسته او از رشت تا آنطرف آبادها اشاره دارد. اجاق نماد خانه، خانواده، گرما، پناه و محل آسایش است. در این بخش، طلوعی به شرح راههایی میپردازد که از طریق آنها میتوان فضای ذهنی و روانی را بهگونهای ترتیب داد که فرد بتواند در مواجهه با بحرانها و ویرانیها، به بازسازی و استراحت برسد. «دستورالعمل نصب اجاق» در اینجا بهطور استعاری به معنای راههای رسیدن به آرامش درونی و ساماندهی به افکار و احساسات است. در جستار«طریق طاریشدن» او بهطور خاص به فرایند «طاریشدن» یا «ظهور» در زندگی انسان اشاره دارد. «طاریشدن» بهمعنای ورود ناگهانی و غیرمنتظره به یک وضعیت جدید است. این جستار به تحلیل لحظاتی میپردازد که انسان بهطور ناگهانی و غیرمنتظره وارد مرحلهای جدید از زندگی خود میشود. شبیه حال بعد از جنگ، پاندمی کرونا، زلزله، سیل و بهطور کلی پسابحران. این تغییرات میتواند بهطور ناگهانی رخ دهد، چه در سطح فردی و چه در سطح اجتماعی و منجر به تغییرات عمیق در فهم انسان از خود و جهان پیرامونش میشود. در این بخش، طلوعی در پی تحلیل چگونگی مواجهه انسان با این تغییرات است. «در بارانداز» آخرین بخش کتاب طلوعی است، سفری است نمادین با پایان یا گذر از یک مرحله به مرحلهای دیگر. «بارانداز» جایی است که کشتیها یا مسافران در آن پیاده میشوند و این عنوان میتواند بهمعنای ایستگاه یا توقفگاه در مسیر زندگی باشد. طلوعی در این بخش به بررسی لحظات گذار از وضعیتهای دشوار و رسیدن به وضعیتهای جدید میپردازد. این جستار ممکن است بیشتر بهعنوان پایان یک فرایند یا شروعی دوباره در نظر گرفته شود، جایی که انسان میتواند در موقعیتی جدید از لحاظ روانی و فلسفی قرار بگیرد.
ویرانههای من: کتابی برای همه انسانها
کتاب «ویرانههای من» ققنوس است. با منقار خویش آتشی میافروزد و با سوختن در آتش از خاکسترش، ققنوسی دیگر متولد میشود. جفت و زایشی ندارد ولی از ویرانههایش عمر دگربار میزاید. این کتاب با وجود آنکه بر تجربیات شخصی و روانشناختی نویسنده تمرکز دارد، بهشکلی عمیق و تأملبرانگیز به مسائلی جهانی و انسانشناختی پرداخته است. طلوعی با نگاهی فلسفی و روانشناختی، رنج، ویرانی، تابآوری و هویت را بهگونهای بازتعریف میکند که هر خوانندهای، فارغ از پیشینه و تجربیات خود، میتواند با آن ارتباط برقرار کند. این کتاب دعوتی است به پذیرش رنجها و ویرانیها و همچنین به جستوجوی زیبایی و معنا در دل بحرانها و آشفتگیهای زندگی. «ویرانههای من» کتابی است برای همه آنانی که به دنبال درک عمیقتری از زندگی و معنای آن هستند، برای کسانی که به فکر تابآوری در برابر جنگ، بحران، سختیها و رنجها هستند و در جستوجوی یافتن معنای جدیدی در لحظات فروپاشی زندگیاند. این کتاب را میتوان بهعنوان یک اثر انسانشناختی و فلسفی در نظر گرفت که نهتنها از ادبیات بلکه از روانشناسی و فلسفه نیز بهره برده است. آنچه در نهایت از «ویرانههای من» به دست میآید، پیامی است امیدبخش درباره توانایی انسان در مواجهه با رنج و بازسازی هویت و معنا در دل ویرانیها.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.