|

«آندروماک»:

نمایش‌نامه‌ای از اوریپید زن در صحنه نبرد

«آندروماک» نمایش‌نامه‌ای از اوریپید، یکی از سه تراژدی‌نویس مهم عصر درخشانِ درام یونان است که منتقدان قدیم و جدید، او را درام‌نویسی سنت‌شکن، نوآور و نامتعارف می‌دانند. «آندروماک» نمایش‌نامه‌ای خیره‌کننده است که به طیف گسترده‌ای از مضامین می‌پردازد: مسائل خانوادگی را مطرح می‌کند که اغلب محیط درون خانه (اُیکوس) و شخصیت‌های زن را کانون توجه قرار می‌دهد؛ موضوعاتی از قبیل عشق میان زن و شوهر، وفاداری و حسادت، والد‌بودن و بی‌فرزندی را در مرکز توجه قرار می‌دهد.

 نمایش‌نامه‌ای از اوریپید زن در صحنه نبرد

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: «آندروماک» نمایش‌نامه‌ای از اوریپید، یکی از سه تراژدی‌نویس مهم عصر درخشانِ درام یونان است که منتقدان قدیم و جدید، او را درام‌نویسی سنت‌شکن، نوآور و نامتعارف می‌دانند. «آندروماک» نمایش‌نامه‌ای خیره‌کننده است که به طیف گسترده‌ای از مضامین می‌پردازد: مسائل خانوادگی را مطرح می‌کند که اغلب محیط درون خانه (اُیکوس) و شخصیت‌های زن را کانون توجه قرار می‌دهد؛ موضوعاتی از قبیل عشق میان زن و شوهر، وفاداری و حسادت، والد‌بودن و بی‌فرزندی را در مرکز توجه قرار می‌دهد. و از سوی دیگر به‌ سراغ دغدغه‌هایی نظیر جنگ و خاندان شاهی می‌رود که نوعا قلمروی مردان به شمار می‌آید، یعنی همان کسانی که قدرت را در دولت‌شهر (پولیس) در دست دارند. از این‌رو می‌توان «آندروماک» را نوعی درام پیشرو خواند که دوگانه ایکوس (یا خانوارِ یونانی) را در تقابل با پولیس (یا شهر) مطرح می‌کند؛ همان تقابل ارسطویی که البته آگامبن آن را مفهومی پیچیده‌تر می‌داند. به این معنا که ایکوس، «خود ارگانیسم پیچیده‌ای بود متشکل از یک‌سری روابطِ درهم‌تنیده مختلفی که از پیوندهای خانوادگی (به همان معنای لفظی کلمه) را در بر می‌گرفت تا روابط ارباب و برده‌ای و مدیریت بنگاه‌ها...». نوعی پارادایم مدیریتی که همه روابط را کنار هم نگه می‌داشت. در بخشی از درام «آندروماک» آمده است: «آه، ای سرزمین بینوایم، چه دردهای جانکاهی را باید که تاب آورم! من چرا مادر شدم؟ چرا دردی به دردهایم افزودم؟... من هکتورم را سلاخی‌شده دیده‌ام که تنش را پی یکی گردونه بر زمین می‌کشیدند. تروا را دیده‌ام که در آتش می‌سوخت! و مرا از گیسوانم تا کشتی‌های یونانی بر زمین کشیدند تا یکی برده شوم!... تمام زندگی‌ام فلاکت است!... من تنها یک پسر دارم... اما برآنند تا او را هم به خاک مرگ اندازند! اما نه! اگر این زندگی فلاکت‌بارم بتواند او را از مرگ برهاند، پس بگذار چنین شود!... پسرم، من به هادس می‌روم تا شاید تو زنده بمانی. اگر از مرگ رستی، آنگاه مادرت را به یاد آر». نمایش با تک‌گوییِ آندروماک، بیوه هکتور آغاز می‌شود که اکنون برده ترواییِ نئوپتولِموس است: «در دوردست کاخ نئوپتولموس را می‌بینیم... آندروماک که جامه فریادخواهی به تن دارد از کاخ خارج می‌شود و به‌ سوی معبد می‌رود. در برابر آن می‌ایستد... تِبای! تبای، سرزمینم! آن تابناک‌ترین گوهر در سرتاسر آسیا! از آنجـا بـود کـه بـا جهیزی آکنـده از زر به کاخ پریـام در تروا رفتم، تا همسر هکتور و مادر فرزندانش شوم. آری، در آن هنگام، این من بودم. آندروماک، زنی که تمامی زنان بیش از همه بدو رشک می‌بردند. آن من بودم، در آن هنگام! اکنون، تیره‌روزترین تمامی زنانی‌ام که تا امروز زاده شده‌اند، یا در روزگاری که در راه است زاده خواهند شد!». اوریپیدِ نوگرا در دهه 480 پیش از میلاد در بخش شرقی آتن زاده شد. اطلاعات کمی از زندگی اوریپید در دست است. نخستین نمایش‌نامه او یک سال پس از مرگ آیسخولوس در سال 455 پ.م بر صحنه رفت و در مسابقات تئاتری دیونیزیای شهر آتن به مقام سوم رسید. نخستین پیروزی بزرگ اوریپید در سال 441 پ.م با کسب مقام نخست این رقابت‌ها حاصل شد. می‌گویند او بیش از 90 نمایش‌نامه نوشته که امروزه 19 نمایش‌نامه او بر‌جا مانده است. آخرین‌باری که در آتن به رقابت پرداخت، در سال 408 پ.م، با نمایش‌نامه «اورستس» بود. سپس به مقدونیه و دربار آرخِلائوس رفت و نمایش‌نامه‌ای به نام این پادشاه نوشت. اوریپید در سال 406 پ.م، حین نگارش نمایش‌نامه «کاهنه‌های باکوس»، در مقدونیه درگذشت.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.