|

بعد اجتماعی اسلام

نقد دانش و بینش دینداران با هدف اصلاح دینداری سابقه‌ای طولانی دارد و البته رویکردهای این نقد در برهه‌های مختلف متفاوت بوده است. «آسیب‌شناسی دینی» نوشته محمد اسفندیاری یکی از آثاری است که در این زمینه نوشته شده و اخیرا چاپ تازه‌ای از آن با اندکی اصلاحات در نشر «نی» منتشر شده است. نویسنده کتاب در مقدمه‌اش به سابقه آسیب‌شناسی دینی پرداخته و در میان آثار گذشتگان به «تلبیس ابلیس» ابن جوزی اشاره کرده و آن را از مهم‌ترین کتاب‌هایی دانسته که آسیب اصناف دینداران را از نگاه یک عالم متصلب می‌نمایاند.

بعد اجتماعی اسلام

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شرق: نقد دانش و بینش دینداران با هدف اصلاح دینداری سابقه‌ای طولانی دارد و البته رویکردهای این نقد در برهه‌های مختلف متفاوت بوده است. «آسیب‌شناسی دینی» نوشته محمد اسفندیاری یکی از آثاری است که در این زمینه نوشته شده و اخیرا چاپ تازه‌ای از آن با اندکی اصلاحات در نشر «نی» منتشر شده است. نویسنده کتاب در مقدمه‌اش به سابقه آسیب‌شناسی دینی پرداخته و در میان آثار گذشتگان به «تلبیس ابلیس» ابن جوزی اشاره کرده و آن را از مهم‌ترین کتاب‌هایی دانسته که آسیب اصناف دینداران را از نگاه یک عالم متصلب می‌نمایاند. او همچنین از غزالی نام برده که پیش از ابن جوزی در نظر داشت کتابی با عنوان «تلبیس ابلیس» بنویسد که البته اجل مهتلش نداد اما اگر این فرصت را به دست می‌آورد، براساس دیدگاهش در «احیاء علو‌م‌الدین»، بر آسیب‌های فقه و فقه‌پژوهان توجه می‌کرد و فقیهان را به درس‌آموزی از صوفیان فرامی‌خواند. اما ابن جوزی که این عنوان را از غزالی گرفت و چنان کتابی نوشت، تصوف‌پیشگان را به نقد کشید و به غزالی اعتراض کرد که فقه را به تصوف ارزان فروخته است. با نگاهی به این سابقه نویسنده کتاب «آسیب‌شناسی دینی» می‌گوید آسیب‌شناسی‌ها متفاوت است و بسته به دیدگاه هر فرد، چیزی آسیب است و چیزی نه، و چیزی آسیب سهمگین است و چیزی نه.

نویسنده بر این باور است که برای آسیب‌زایی هیچ راهی کوتاه‌تر و مطمئن‌تر از تبعیت‌کردن از عقل نیست. او با تأکید بر اینکه دین سالم در عقل سالم و جامعه عقلانی است، نوشته: «فرد یا جامعه‌ای که عقلانی نباشد، دینی هم نیست و دین را هم تباه می‌سازد: یا آن را داروی خواب می‌کند و یا شوکران مرگ. اینکه پیامبر خدا -ص- فرمود لا دین لمن لا عقل له، منظور نه فرد دیوانه، بلکه کسی است که عقل‌گرا نیست. آنکه می‌خواهد دین را جایگزین عقل کند، دین را هم از دست می‌دهد. دین نه برای بستن باب عقل آمده است، و نه برای تضعیف آن، بلکه هدف از برانگیختن پیامبران، برانگیختن عقل انسان‌ها است. عقل، دین درونی و راهنمای باطنی است، و دین نیز عقل بیرونی و راهنمای ظاهری. دینداری وابسته به عقل‌گرایی است و آسیب‌زدایی دینی نیز منوط به آن».

کتاب «آسیب‌شناسی دینی» به جز مقدمه دارای چندین فصل با این عناوین است: «خمود»، «جمود»، «تعصب و آزادگی»، «آفت گزاف: درنگی در پدیده غلو»، «دین عامیانه»، «دینداری در دنیای مدرن»، «ماتریالیسم فکری و ماتریالیسم اخلاقی»، «اختلاف افکار»، «سوء تبلیغ و تبلیغ سوء»، «بزرگی در خطرکردن است»، «قدرت و فساد»، «حفظ قدرت یا حفظ ارزش‌ها؟»، «انسان تک‌منبعی»، «نزاع قدیم و جدید»، «تفسیر ارتجاعی دین»، «بعد اجتماعی اسلام»، «دردمندی»، «عقیده حاکمان، عقیده حاکم» و «نقد مشهورات».

همان‌طورکه در عناوین فصل‌ها دیده می‌شود، کتاب در ابتدا به سراغ مفاهیم خمود و جمود رفته است. نویسنده این دو آسیب را مسئله‌ای دانسته که هم در گذشته و هم امروز دامن‌گیر اهل دین بوده است. او می‌گوید وجه مشترک خمود و جمود، یا تحجر عملی و تحجر فکری، ایستایی و تحجر است. خمود موجب ایستایی در عمل، و جمود موجب ایستایی در اندیشه می‌شود اما این دو ملازم یکدیگر نیستند. برای مثال، صوفیان به خمود و بی‌تحرکی مبتلا بودند اما متحجر و قشری نبودند. در سوی دیگر، خوارج دچار جمود و تنگ‌نظری بودند اما به خمود و سستی دچار نشده بودند.

محمد اسفندیاری معتقد است که به‌طور تاریخی خمود در میان مسلمانان رواج بیشتری داشته و از آن بیشتر زیان دیده‌اند. با این حال او هر دو آفت را از مهم‌ترین عواملی می‌داند که از زمانی که مسلمانان دچارش شدند از رشد و پیشرفت بازماندند. او در بررسی تاریخی‌اش به سراغ اعتزال سیاسی و اجتماعی رفته و می‌گوید نخستین انحراف در جهان اسلام، و یا یکی از نخستین انحراف‌ها، عزلت برخی مسلمانان بود. گروهی در حیات پیامبر به عزلت روی آوردند و تصمیم گرفتند مانند راهبان، زندگی را بر خود سخت گیرند. خداوند اما با نزول وحی مردم را از این انحراف نهی کرد، و پیامبر نیز با نهی از عزلت و رهبانیت و دعوت به حضور در اجتماع، مردم را متنبه ساخت. نویسنده به قول مفسران اشاره کرده که آورده‌اند گروهی پس از شنیدن مواعظ پیامبر و وصف قیامت تصمیم گرفتند عزلت و رهبانیت پیشه کنند. چون این خبر به پیامبر رسید، بی‌درنگ به سویشان رفت و هشدارشان داد که من شما را به رهبانیت و رفتن به دیر دعوت نکردم. آنگاه آیاتی نازل شد در نهی از تحریم نعمت‌ها، و دعوت به برخورداری از نعمت‌ها. برای نمونه، در صدر اسلام آن که بیش از دیگران به عزلت و رهبانیت تمایل داشت، عثمان بن مظعون بود که از پیامبر اجازه رهبانیت خواست اما آن حضرت فرمود: رهبانیت امت من حضور در مسجد و انتظار برای نماز از پی نماز است. آنگاه اجازه سیاحت یا رفتن به کوه‌ها و بیابان‌ها خواست، ولی این‌بار نیز پیامبر فرمود: سیاحت امت من جهاد در راه خدا است. در زمان امام علی -ع- نیز برخی مسلمانان، از جمله عبدالله بن عمر، سعد بن ابی وقاص و حسن بصری، از یاری آن حضرت در نبرد با مخالفان خودداری کردند و به آنها نیز نپیوستند و از سیاست اعتزال پیشه کردند و در تاریخ اسلام معتزله نامیده شدند.

بر این اساس نویسنده نوشته است: «راست اینکه سیاست‌گریزی و افسردگی سیاسی از نشانه‌های بارز خمود و بی‌تحرکی است. برخی هم که سیاسی‌اند، چیزی از علم سیاست نمی‌دانند و منابع اخبار سیاسی‌شان محدود و مخدوش است. بعضی نیز تا آنجا سیاسی هستند که جهت سیاست به سودشان باشد، ورنه همین که فعالیت سیاسی مستلزم مبارزه و سختی و از نام و نان گذشتن باشد، خمود و قعود را بر آن ترجیح می‌دهند. در جهان اسلام آن اندازه که حساسیت به کفر وجود داشت، حساسیت به ظلم وجود نداشت. یک‌صدم کتاب‌هایی که دانشوران مسلمان در رد کفر و برای حقانیت دین نوشتند، در رد ظلم و برای تحقق عدالت اجتماعی ننوشتند. آن اندازه که عالمان برای اثبات عدل الهی قلم زدند، برای تحقق عدالت اجتماعی قلم نزدند. و آن اندازه که مسلمانان به حاکمان کافر حساسیت داشتند، به حاکمان ظالم حساسیت نداشتند». با این حال این نکته قابل توجه است که در میان احادیث متعددی که درباره ولی‌عصر -عج- نقل شده، بیشتر بر این موضوع تأکید گردیده است که او جهانِ پر از جور و ظلم را از قسط و عدل پر می‌کند.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.