دور باطل تمجید و تکفیر
مواجهه روزنامه کیهان با بسیاری از چهرههای فرهنگی و هنری، شباهت زیادی به رابطه برخی زوجهایی دارد که نه جسارت ترک یکدیگر را دارند و نه ارادهای برای حل اختلافاتشان. انگار سرنوشت محتومشان، همزیستی غیرمسالمتآمیز است؛ رابطهای پرتنش که مدام باید در معرض چشم دیگران قرار گیرد، بیآنکه حافظهای چندان قوی داشته باشند.


سهامالدین بورقانی
مواجهه روزنامه کیهان با بسیاری از چهرههای فرهنگی و هنری، شباهت زیادی به رابطه برخی زوجهایی دارد که نه جسارت ترک یکدیگر را دارند و نه ارادهای برای حل اختلافاتشان. انگار سرنوشت محتومشان، همزیستی غیرمسالمتآمیز است؛ رابطهای پرتنش که مدام باید در معرض چشم دیگران قرار گیرد، بیآنکه حافظهای چندان قوی داشته باشند. یک روز درگیر جدالی پرسروصدا بودهاند و روز دیگر چنان از یکدیگر تمجید میکنند که گویی هیچگاه نزاعی در کار نبوده است. حالا نوبت مهران مدیری است که بار دیگر از سوی کیهان به او حمله شود. این روزنامه در تازهترین موضعگیری خود، او و رضا عطاران را فاقد توان خلق طنز «وزین» دانسته و فقط سیروس مقدم را با سریال «پایتخت» نماینده شایسته فرهنگ ایرانی معرفی کرده است.
البته توقع نقد هنری و فرهنگی دقیق و منصفانه نمیرود، اما اگر قرار است بر فراموشکاری مخاطب حساب شود، بد نیست حداقلی از منطق و قاعده را هم رعایت کند.
من نه شیفته مدیریام و نه نقد را بیاثر میدانم. او را کنشگری در عرصه هنر میدانم که به دلایل گوناگون به موفقیتهایی رسیده است؛ موفقیتهایی که بسیاری از آنها هم لزوما ربط مستقیمی به توانایی شخصیاش ندارد. اما اگر بناست نقدی نوشته شود، نباید چنان بیقاعده و احساسی باشد که اگر روزی به اقتضای موقعیت، ناچار به تمجید همان فرد شدی، خودت هم شرمنده تناقض گفتارت باشی.
مهران مدیری در بسیاری از شوها و سریالهایش، به تغییر باد سیاست هم نظری ویژه داشته است و تلاش کرده نسبت به جریانهای سیاسی و اجتماعی واکنش نشان دهد؛ اما تقریبا همیشه، تیغ نقدش فقط به سوی یک جریان خاص، یعنی دولتهای اصلاحطلب، نشانه رفته است.
کیهان و رسانههای همسو با آن نیز رفتاری مشابه دارند؛ اگر مدیری رفتاری همسو با نگاه سیاسیشان داشته، تمجیدش کردهاند و اگر خلاف آن، به کلی از اساس وجودش را زیر سؤال بردهاند. نمونهها کم نیستند. دیماه 1396 نوشته بودند: «دعوت از بازیگر فیلم «قلادههای طلا» و بیان چند انتقاد ساده و نهچندان تند باعث شد تا روزنامه «آفتاب یزد» از کوره دربرود. نکته جالب این است که حمله به مهران مدیری در این روزنامه نه از سوی بخش فرهنگی و سینمایی بلکه توسط گروه سیاسی اتفاق افتاده است».
در اسفند 1398، از دورهمی بهعنوان برنامهای یاد شد که برخلاف دیگران، برای امیدبخشی به مردم تلاش میکند، اما چند ماه بعد در تیر همان سال، نوشتند: «مهران مدیری هم مثل بقیه سلبریتیها فقط به پول فکر میکند». حتی سالها پیش، در سال 1382، وقتی مدیری در سریال ضعیف و سطحی «نقطهچین»، منسجمترین مجلس پس از انقلاب را نه نقد بلکه تمسخر میکرد، کیهان چنان به وجد آمده بود که از ستایش آن غافل نمیشد.
اما فراتر از مصداقها، پرسش اصلی این است: آیا از نگاه کیهان و همفکرانش، هنر فقط وقتی ارزشمند است که در تأیید باورهای مسلط باشد؟ آیا هنر فقط ابزاری برای تبلیغ سیاست و گفتمان ایدئولوژیک مطلوب شماست و نه بستری برای تفکر، خلاقیت و نقد اجتماعی؟ چنین نگاهی، خطرناکترین نوع مواجهه با هنر است و پیامدهای آن سالهاست که پیش چشم همه است.