|

گزارش میدانی «شرق» از محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون؛

ایران هیچ‌ وقت خانه مهاجران نخواهد شد

مهاجران افغانستانی از حدود 4 دهه پیش تا امروز، بخش جدایی‌ناپذیری از جامعه‌ی ایران علی الخصوص مشهد را تشکیل داده‌اند. اما متاسفانه در ایران همیشه با آن‌ها شبیه به مهمان‌های ناخوانده رفتار شده و هیچ وقت احساس نکرده‌اند این خاک، خانه‌ی آن‌هاست. خاکی که با مردم آن زبان و فرهنگ مشترک دارند و حتی در تاریخی نه چندان دور، وطن آن‌ها محسوب می‌شد.

ایران هیچ‌ وقت خانه مهاجران نخواهد شد
خبرنگار: مهسا کسنوی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مهاجران افغانستانی از حدود چهار دهه پیش تا امروز، بخش جدایی‌ناپذیری از جامعه ایران و علی‌الخصوص مشهد را تشکیل داده‌اند. بسیاری از این مهاجران در ایران به‌ دنیا آمده‌اند و تاکنون سرزمین مادری خود، افغانستان را ندیده‌اند. بسیاری از آنها در کودکی به ایران مهاجرت کرده‌اند و به گفته خودشان، کوچه پس‌کوچه‌های مشهد را بهتر از هرات و کابل می‌شناسند.

اما در ایران همیشه با آنها شبیه به میهمان‌های ناخوانده رفتار شده و هیچ‌وقت احساس نکرده‌اند این خاک، خانه آنهاست. خاکی که با مردم آن زبان و فرهنگ مشترک دارند و حتی در تاریخی نه‌چندان دور، وطن آنها محسوب می‌شد.

طبق یک قانون نانوشته، مظنونان اصلی در هر اتفاق ناگواری، نظیر دزدی، قتل و تجاوز، همیشه مهاجران هستند. این نگاه بعد از حملات وحشیانه اسرائیل به ایران نیز قوت گرفت و انگشت اتهام به سمت مهاجران افغانستانی‌ دراز شد و بسیاری از آنها رد مرز و به کشور خود بازگردانده شدند.

محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون

مقصد اول؛ گلشهر

خورشید در گلشهر بیشتر می‌تابد. هوا در این قسمت از شهر، مثل ساکنانش گرم‌تر است. پرچم‌های عزاداری دهه اول محرم، در و دیوار شهر را سیاه‌پوش و صدای نوحه، محله و بازار را پر کرده‌ است.

منطقه گلشهر‌ در شرق مشهد از سال‌ها پیش میزبان مهاجران افغانستانی بوده‌ است؛ طوری که جمعیت غالب این منطقه را مهاجران تشکیل می‌دهند.

محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون

در گلشهر شما لهجه و گویش متفاوتی از زبان فارسی را می‌شنوید. فارسی اینجا با قدمت بیشتری صحبت می‌شود؛ به قدمت تاریخ.

اوضاع مهاجران در مشهد‌ بهتر از تهران است

لبخند جزئی جدایی‌ناپذیر از صورتش است؛ حدودا 35 سال دارد، سال گذشته و برای فرار از طالبان به ایران پناه آورده و به‌تازگی با مردی افغانستانی ازدواج کرده است. به گفته خودش با کیس پزشکی و برای درمان بیماری برای آمدن به ایران ویزا گرفته‌ است.

او درباره اخراج مهاجران از ایران می‌گوید: «من و شوهرم کارت آمایش داریم (کارت ملی مخصوص اتباع) و به صورت قانونی در ایران ساکن هستیم. در مشهد به کسانی که کارت آمایش دارند، کاری ندارند. اما پسرعمویم را که در تهران است، با وجود داشتن کارت آمایش، از ایران دیپورت کردند». او ادامه می‌دهد: «یکی دیگر از اقوام‌مان نیز که در اصفهان به صورت قانونی زندگی می‌کرد،‌ از کشور اخراج شده است. اما در مشهد بیشتر کسانی که فقط برگه سرشماری دارند، دستگیر و دیپورت می‌شوند».

محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون

ما به ایران پناه آوردیم اما پناهی نداریم

«ما از جنگ و طالب فرار کردیم و به ایران پناه آوردیم، اما اینجا هم پناهی نداریم». اینها را زن افغانستانی 40‌ساله‌ای می‌گوید که چهار سال است در مشهد زندگی می‌کند. به وضوح وحشت را می‌توان هنگامی که از طالبان حرف می‌زند، در چشمانش دید. او می‌گوید: «شما طالب‌ها را ندیده‌اید، وحشی‌اند. زن‌ها را در خیابان کتک می‌زنند. زن در دولت طالبان حق زندگی و کار‌کردن ندارد. اگر مردها هم جلویشان بایستند، وحشتناک‌تر از زن‌ها با آنها برخورد می‌کنند».

او از برادرش که از دست طالبان فرار کرده و حالا رد مرز شده است، می‌گوید: «با ورود طالبان، برادرم که جلوی آنها ایستاد، تحت تعقیب قرار گرفت. اموال، ماشین و خانه‌اش در افغانستان‌ توسط حکومت طالبان‌ مصادره شد. او به ایران آمد و در ورامین زندگی جدیدی را شروع کرد».

زن ادامه می‌دهد: «بعد از طرح خروج افغانستانی‌ها از ایران، برادرم را دیپورت کرده‌اند. جان او در خطر است. طالب به هیچ‌کس رحم نمی‌کند».

محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون

برای خروج از گلشهر باید مجوز داشته باشید

دختر نوجوان و محافظه‌کاری است که در یک مغازه خرازی کار می‌کند. راجع به رد مرز که از او می‌پرسم، می‌گوید: «قانون مشخصی ندارد، شاید من هم مجبور شدم مثل دوستم زینب بروم». ادامه می‌دهد: «بیشتر کسانی که دیپورت می‌شوند، افرادی هستند که فقط برگه سرشماری دارند یا مجوز ماندنشان تمدید نشده، اما بعضی‌ها هم مثل دوستم با وجود داشتن مدارک، از کشور اخراج می‌شوند».

دختر نوجوان در مورد بازرسی مدارک می‌گوید: «هر روز از هفت تا 10 صبح در گلشهر، مدارک ما چک می‌شود. برای خروج از این منطقه و رفتن به سر کار باید مجوز داشته باشیم. افرادی را که مجوز ندارند، بدون دادن هیچ فرصتی، به افغانستان می‌فرستند».

۳۰ سال است در ایران زندگی می‌کنم

مردی 30‌ساله است و بیشتر لهجه مشهدی دارد تا افغانستانی. تصویر پس‌زمینه گوشی‌اش میدان آزادی است. به گفته خودش در مشهد متولد شده، با یک ایرانی ازدواج کرده و فرزند دارد، اما باز هم در جامعه، ایرانی محسوب نمی‌شود.

او معتقد است ایرانی‌ها و افغانستانی‌ها از یک قوم و مهمان‌نواز هستند و دلیل رد مرزها تفرقه‌ای است که بین مردم این دو کشور انداخته‌اند. او بیشتر توضیح می‌دهد: «اگر در ایران وضعیت زندگی مناسب نباشد، افغانستانی‌ها با روی باز از ایرانی‌ها استقبال می‌کنند؛ چون مردم افغانستان، ایرانی‌‌ها را از خودشان می‌دانند. متأسفانه یک افغانستانی خطایی کرده و اسم قومیت ما خراب در‌رفته است. نباید همه افغان‌ها را به پای او بسوزانند. این تفرقه‌اندازی است. بعضی از فامیل من 40، 50 سال است در ایران سکونت دارند، اما حالا از استرس دیپورت‌شدن و طالبان‌ زندگی ندارند. حتی خود من هم با وجود اینکه با یک خانم ایرانی ازدواج کردم و فرزند دارم، هنوز نتوانستم برای فرزندم‌ شناسنامه ایرانی بگیرم و نگران هستم».

محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون

از ماندن در مرز تا زندگی در خیمه

هیچ‌کس به این فکر نمی‌کند که طالبان با افرادی که دیپورت می‌شوند، چه رفتاری می‌کند؟ این را مرد افغانستانی می‌گوید که 30‌سالگی را رد کرده و در حال خرید در یکی از مغازه‌های گلشهر است. او ادامه می‌دهد: «بسیاری از کسانی که از ایران اخراج می‌شوند، در اینجا خانه و زندگی دارند و در افغانستان چیزی ندارند. پسرخاله‌ام همین وضعیت را داشت. او را رد مرز کردند. دو، سه روز در مرز در این هوای گرم با بچه کوچک ماند و بعد از گرفتن پول شهرداری و‌... به افغانستان رفت. فکر می‌کنید چه شد؟ طالب‌ها به او خانه و زندگی دادند؟ نه. او در خیابان خیمه زده و زندگی می‌کند».

مشکل بیشتر افغانستانی‌هایی که رد مرز می‌شوند، نداشتن فرصت برای جمع‌و‌جور‌کردن زندگی و رفتن است. این مرد افغانستانی در‌این‌باره توضیح می‌دهد: «ما نمی‌گوییم نمی‌رویم، اما این فشاری که بر رفتن وارد شده درست نیست. به ما مهلت بدهید تا اموال خود را جمع کنیم و بعد برویم. بسیاری از افراد از این شرایط سوءاستفاده می‌کنند و پول ما را نمی‌دهند».

فرزند مدافع حرم هم در ایران جایی ندارد

از معدود ایرانی‌های مغازه‌دار گلشهر است. به گفته خودش دوستان افغانستانی زیادی دارد و همه آنها را مردمانی شریف و صادق می‌داند. او از دوست افغانستانی‌اش که فرزند شهید مدافع حرم است، می‌گوید: «یکی از دوستانم که افغانستانی است، پدرش برای دفاع از مرز و بوم این کشور با داعش جنگید و شهید شد. حالا برگه آمایش پسر آن شهید را تمدید نمی‌کنند و در آستانه‌‌ رد مرز از کشور است».

محله افغانستانی‌نشین در مشهد و مرز دوغارون

مقصد دوم؛ مرز دوغارون

ساعت تقریبا 11 صبح است که به نزدیکی مرز دوغارون رسیده‌ام. مرز دوغارون در نزدیکی شهر تایباد استان خراسان رضوی است و خورشید اینجا هم گرم‌تر از شهر می‌تابد. قبل از ایست بازرسی و به محض دیدن یک ماشین با پلاک غیرمحلی، مهاجران افغانستانی دور ماشین جمع می‌شوند و می‌پرسند: «کارت داری؟ مرز می‌روی. مسافرکشی؟» و می‌خواهند چیزی را به آشناهایشان در مرز برسانم.

بعد از رسیدن به ایست بازرسی، اجازه ورود به مرز را پیدا نمی‌کنم و مأمور ایست، عکس‌هایی را که از ایست بازرسی گرفته‌‌ام‌، به دلیل مسائل امنیتی پاک می‌کند. اینجا نزدیک‌ترین محل به رد مرز شدن افغانستانی‌هاست. فاصله من تا مهاجرانی که دیپورت شده‌اند فقط یک خط باریک است؛ خط مرزی دوغارون.

صبح زود مرز شلوغ است

«امروز مرز شلوغ نیست. بیشتر رد مرزها سر صبح ساعت پنج انجام می‌شود»؛ این را مرد افغانستانی می‌گوید که سعی دارد من را مجاب کند اگر به آن‌ور مرز می‌روم، چیزی برای آشنایش ببرم و ادامه می‌دهد: «آن‌ور مرز شلوغه. خیلی شلوغه. فقط از مشهد و شهرستان‌های اطراف نیستن که می‌رن، بیشتر از تهران اومدن. بعضی‌ها مجوز داشتن و خیلی‌ها مجوز نداشتن. آخه توی این شلوغی کی می‌فهمه داره چی کار می‌کنه؟».

کارت آمایش را تمدید نمی‌کنند

شغلش مسافرکشی‌ است، تاکسی آبی‌رنگی دارد که روی آن نوشته شده: «مشهد- هرات». خودش می‌گوید ایرانی است، اما افغانستانی حرف می‌زند. اصلا چه فرقی می‌کند، وقتی فاصله ایرانی و افغانستانی بودن‌ یک خط باریک باشد. او می‌گوید: «بیشتر مسافرهایم از تهران هستند و اغلب کسانی که به دلیل نداشتن مجوز رد مرز می‌شوند، پول تمدید مجوز را نداشتند. برای تمدید شش‌ماهه کارت آمایش باید پنج میلیون تومان پول بدهی که برای بسیاری از افراد پول زیادی است». او ادامه می‌دهد: «حالا که اوضاع خیلی فرق کرده، اگر پول هم داشته باشی کارتت را تمدید نمی‌کنند. ‌با این اوضاع نهایت پنج ماه دیگر تمام افغانستانی‌هایی که مجاز هم در ایران زندگی می‌کنند، باید بروند».

صاحبخانه‌ها پول رهن را نمی‌دهند

پیرمردی حدودا 70‌ساله است که لباس و تنبان افغانی به تن دارد و در نزدیکی مرز خوراکی می‌فروشد. می‌گوید: «این روزها مرز خیلی شلوغ است. از همه نقاط کشور افغانستانی‌ها به مرز می‌آیند؛ از تهران بگیر تا همین تایباد».

به محض هم‌کلامی با او، مهاجران افغانستانی دورم جمع می‌شوند و هر‌کدام از مشکلاتشان می‌گویند.

یکی از آنها می‌گوید: «صاحبخانه‌ام در ایران 300 میلیون پول رهن من را نداد و گفت ندارم. من هم فرصتی برای ماندن ندارم که صبر کنم و بگیرم و حالا دست خالی باید به افغانستان برگردم. نمی‌دانم بدون پول باید چه کنم».

مرد دیگری از مشکل مشابهش می‌گوید: «علاوه بر اینکه صاحبخانه پول رهن خانه را که 90 میلیون بود ‌پس نداد، صاحب‌کارم هم 40 میلیون پولی را که می‌خواستم ‌واریز نکرد. بعضی مردم دارند از موقعیت و شرایط پیش‌آمده‌ سوءاستفاده می‌کنند. به خدا درست نیست. ما هم آدم هستیم. باشد می‌رویم، حداقل پول‌مان را بدهید».

کل خانواده باید بروند

من در خانواده مجوز نداشتم و حالا کل خانواده را دیپورت کردند؛ این را مرد افغانستانی دیگری می‌گوید و ادامه می‌دهد: «در کل خانواده فقط من مجوز نداشتم، اما حالا باید همه با هم برگردیم. نمی‌دانم این چه قانونی است که به خاطر یک نفر همه اعضای خانواده را رد مرز می‌کنند».

آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.