چند سؤال ساده درباره یک حمله پر سر و صدا به ایران خودرو
به گزارش گروه رسانهای شرق،
سؤال اول: چرا ناگهان ایرانخودرو «مسأله» شد؟
در روزهایی که افکار عمومی درگیر خبرهای مربوط به هزینههای چندمیلیاردی ضدگلولهسازی یک خودرو بود، ناگهان ادبیات تازهای وارد فضای سیاسی شد؛ ادبیاتی با واژههایی مثل «مافیا»، «استکبار داخلی» و «نفوذ». مقصد این واژهها هم مشخص بود: ایرانخودرو.
سؤال اینجاست؛ آیا این همزمانی صرفاً تصادفی بود یا قرار بود موضوعی پرحاشیه، جای موضوعی دیگر را در ذهن افکار عمومی بگیرد؟
سؤال دوم: اگر بحث مدیریت است، چرا عملکرد دیده نمیشود؟
وقتی از مدیریت یک بنگاه بزرگ حرف میزنیم، قاعدتاً باید درباره عدد و شاخص صحبت شود. اما در موج اخیر حملات، تقریباً هیچ اشارهای به این پرسشها نشده:
آیا شکایات مشتریان کمتر شده یا نه؟
وضعیت تحویل خودرو بهتر شده یا بدتر؟
زیان انباشته چه مسیری را طی کرده؟
صورتهای مالی چه میگویند؟
اگر این پرسشها مهم نیست، پس دقیقاً چه چیزی محل اعتراض است؟
سؤال سوم: چرا ادعاها سند ندارد؟
در یکی از نشستهای دانشجویی، ادعایی مطرح شد مبنی بر اینکه ایرانخودرو «دو مالک دارد؛ یکی ممنوعالخروج و دیگری ممنوعالورود». ادعایی که بعدتر مشخص شد با واقعیتهای حقوقی و ثبتی همخوانی ندارد.
سؤال روشن است: اگر موضوع، نقد است، چرا سادهترین امکان راستیآزمایی نادیده گرفته میشود؟
سؤال چهارم: آیا کاهش شکایتها بیاهمیت است؟
بر اساس آمار رسمی، شکایات ثبتشده علیه ایرانخودرو در سال جاری حدود ۵۰ درصد کاهش یافته.
این عدد نه تحلیل شخصی است، نه برداشت رسانهای. یک داده ثبتشده است.
اگر این نشانه اصلاح نیست، پس اصلاح از نظر منتقدان چه تعریفی دارد؟
سؤال پنجم: فراخوان پرهزینه نشانه ضعف است یا مسئولیتپذیری؟
دو فراخوان گسترده با هزینههای چندصد میلیاردی انجام شده؛ هزینهای که میشد مثل سالهای قبل، نادیده گرفته شود.
سؤال این است:
وقتی یک شرکت برای رفع نقص هزینه میدهد، باید بابت آن مواخذه شود یا بابت سالهایی که چنین کاری نمیکرد؟
سؤال ششم: رشد تولید در این شرایط چه معنایی دارد؟
رشد ۱۸ درصدی تولید در سالی که محدودیت ارزی، تحریم، خودتحریمی و نااطمینانی اقتصادی وجود دارد، اتفاق کوچکی نیست.
آیا منتقدان معتقدند این رشد ساختگی است؟
اگر چنین است، چرا توضیح داده نمیشود چگونه و با چه مکانیسمی؟
سؤال هفتم: چرا واژههای امنیتی جای تحلیل صنعتی را گرفتهاند؟
استفاده از واژههایی مثل «جاسوسی» و «چپاول» علیه شرکتی که:
در بورس شفاف است
درآمدش قابل رصد است
سهم مالیاش از بسیاری صنایع بزرگ بیشتر است
این پرسش را ایجاد میکند که آیا مسأله واقعاً صنعت خودروست یا چیز دیگری؟
سؤال هشتم: اصلاح ساختار نادیده گرفته شده یا عمداً دیده نمیشود؟
کاهش شرکتهای زیرمجموعه، کوچکسازی هیأتمدیرهها، تمرکز بر خدمات پس از فروش و اصلاح فرآیندها، اقداماتی است که اسناد آن موجود است.
آیا اینها ارزش بحث ندارند یا چون با روایت تخریب همخوان نیستند، کنار گذاشته شدهاند؟
سؤال نهم: خودرو هیبریدی شوخی است یا مسیر؟
هدفگذاری برای تولید خودروهای هیبریدی در شرایطی که حمایت دولتی حداقلی است، تصمیمی پرریسک است.
میشود با آن مخالف بود، اما سؤال این است:
آیا باید پیش از دیدن محصول، پروژه را با برچسب سیاسی حذف کرد؟
سؤال آخر: نقد صنعت یا تسویهحساب سیاسی؟
هیچکس ادعا نمیکند ایرانخودرو به نقطه ایدهآل رسیده. فاصله وجود دارد، ایراد هست، مطالبه هم باید باشد.
اما وقتی:
آمار دیده نمیشود
عملکرد محل بحث نیست
و فقط مدیریت هدف قرار میگیرد
این سؤال باقی میماند:
آیا آنچه میبینیم نقد است، یا صرفاً زدن؟
آخرین اخبار اقتصادی را از طریق این لینک پیگیری کنید.