|

سینما ایران مرد؛ از بس که جان نداشت*

«ساعت ۶:۵۶ صبح امروز وقوع یک مورد آتش‌سوزی در یک سینمای متروکه واقع در خیابان لاله‌زار نرسیده به خیابان جمهوری به سامانه ۱۲۵ اعلام شد...». این سینمای متروکه که جلال ملکی روز یکشنبه خبر از آتش‌گرفتنش داد،

سینما ایران مرد؛ از بس که جان نداشت*

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

فرزانه ابراهیم‌زاده

 

«ساعت ۶:۵۶ صبح امروز وقوع یک مورد آتش‌سوزی در یک سینمای متروکه واقع در خیابان لاله‌زار نرسیده به خیابان جمهوری به سامانه ۱۲۵ اعلام شد...». این سینمای متروکه که جلال ملکی روز یکشنبه خبر از آتش‌گرفتنش داد، روزگاری نه خیلی دور و نه خیلی نزدیک بهترین سینمای لاله‌زار بود؛‌ سینمایی که معروف‌ترین عکس استقبال از یک فیلم در مقابل سردر شطرنجی آن گرفته شده است: سینما ایران! این خبر اولین خبر نگران‌کننده سینمای به روایتی ۶۹ ساله ایران نبود. چند سالی هست که دغدغه‌هایی در مورد تخریب این سینما در دل لاله‌زار به گوش می‌رسد. همین دو سال پیش بود که مالک به دنبال گرفتن مجوز تخریب بود و سازمان میراث با ثبت سینما در فهرست آثار ملی جلوی آن را گرفت، اما مالک با شکایت به دیوان عدالت اداری آن را از فهرست آثار تاریخی خارج کرد، ولی حساسیت درباره سینما باعث شد تا کمی به تعویق بیفتد. در این مدت بارها فعالان میراث فرهنگی با نگرانی از وضعیت آن خبر و هشدار دادند که این سینما از بین می‌رود و هشدارشان بیراه هم نبود و از بین رفت؛ به‌سادگی با آتش‌سوزی ای که از کنترل هم خارج نشد. برای سینمایی که جانی برای زندگی‌کردن نداشت، یک جرقه هم کافی بود تا به روزگار سینما مایاک و سینما سعدی دچار شود تا تهران و لاله‌زارش گورستان سینماهایی باشد که روزگاری چشم و چراغ هنر بودند.

سینما ایران یکی از 17، 18 سینمای لاله‌زار و معروف‌ترین سینمای آنجا بود که بنا بر بعضی منابع در سال ۱۳۳۵ با ظرفیت 600 نفر ساخته شده بود. به نوشته منابع این سینما قبل از این تاریخ در مقابل بنای فعلی جایی که بعدها سینما البرز ساخته شد، قرار داشت. اسحاق زنجانی و حقگو دو مالک اولیه سینما ایران بودند. این سینما با معماری متفاوت یکی از معروف‌ترین سینماهایی بود که با رده الف میزبان فیلم‌های آمریکایی و هندی شد. اکران فیلم طوفان در شهر ما ساخته ساموئل خاچیکیان به‌عنوان یکی از اولین فیلم‌های فارسی در این سینما با استقبال گسترده مردم روبه‌رو شد. اما سینما ایران محل اکران فیلم‌های خارجی بود. پرویز دوایی در بازگشت یکه‌سوار درباره آن نوشته است: ...گل سینماهای تهران و بهترین سینمای شهر البته سینما ایران در قلب خیابان لاله‌زار بود که مشتری‌های مرتب خود را از بین تیپ و طبقه‌ای خاص داشت، طبقه مرفه‌تر یا طبقه‌ای که به مسخره بهشان فکلی‌مآب می‌گفتند‌ یا کسانی که می‌خواستند موقتا بین این افراد احساس رفاه کنند... خیلی از سینماروها به هوای سینمایی خاص از خانه بیرون می‌آمدند: «شب جمعه پاشیم بریم سینما ایران». حداکثر این بود که: «می‌گن فیلم قشنگی نشون می‌ده»، یعنی تماشاچی سینما ایران روی سابقه سینما می‌دانست که از این سینما چه نوع فیلم‌هایی را انتظار داشته باشد... در سالن سینما ایران بوی عطر زنانه، عطر سوآر دوپاری می‌آمد که از خانه خودمان با شیشه آبی تیره می‌شناختم. خانم‌ها آرایش‌کرده و فر‌زده بودند و مشتری لاتی و ژنده‌پوش به این سینما، به خاطر نوع فیلم‌هایش که مرد جماعت‌ مخصوصا از نژاد لاتی را فراری می‌داد، راه نداشت... .

ایوب شهبازی هم درباره سینما ایران در کتاب یک روستایی در لاله‌زار نوشته است: «روبه‌روی این دو سینما (رکس و البرز)، سینما ایران قرار داشت. با آن سردر شطرنجی استوانه‌ای‌شکل و زیبا و محوطه باز و باغ‌مانندی که سالن تابستانی این سینما بود. در آن زمان سینماها مثل امروز وسایل تهویه و خنک‌کننده نداشتند، به همین جهت خیلی از سینماها، سالن تابستانی جداگانه داشتند. حتی تعدادی از سینماها با سالن تابستانی شروع به فعالیت کردند و بعدها سالن سرپوشیده متصل به آنها را اضافه کردند. چند فیلم سرگرم‌کننده در سینما ایران دیدم از‌جمله کوه نور، مغول اعظم و تعداد زیادی فیلم‌های ایرانی مثل خداداد، لیلی و مجنون، سلطان قلب‌ها و...، از ورودی این سینما که ویترین بزرگی برای نمایش تصاویر نداشت، خوشم نمی‌آمد».

از اتفاقات مهم سینما ایران این بود که در پنجم تیر ۱۳۳۹ آرنولد یاکوبسون، یکی از مالکان وقت سینما، در زمان پخش فیلم پول حلال در سینما درگذشت. اما چراغ سینما ایران بعد از انقلاب دچار افول شد و رفته‌رفته کم‌رنگ شد و در نهایت یکی از ده‌ها سینمای متروکه لاله‌زار شد و در سال ۷۰ هم برای همیشه آپاراتش خاموش شد. در این سال‌ها خیلی وعده‌ها درباره سینما ایران داده شد؛ قرار بود محل کاخ جشنواره شود، جزئی از موزه سینما شود، خانه سینما آن را در اختیار بگیرد اما... سینما ایران روزگار امروز سینمای ایران است که هر روز بیشتر نحیف و تاریک می‌شود و در انتظار جرقه‌ای است که آتش بگیرد و بمیرد از بس که جان ندارد.

* عنوان از دیالوگ معروف فیلم مادر

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.