|

با قصاص‌نشدن قاتل دانشجوی ۱۹‌ساله، «شرق» از پرونده‌هایی که به «گذشت» منتهی شده‌اند، گزارش داد

نسخه بخشش

یکی از فعالان در پرونده‌های قصاص: اعدام برگشت‌پذیر نیست. اگر در قضاوت مشکلی پیش بیاید، دیگر جبران‌پذیر نیست. اگر کسی حبس ابد داشته باشد بعد از چند سال مشخص شود ایراداتی در پرونده بوده، بی‌گناهی او ثابت می‌شود؛ حداقل زنده است ولی در اعدام این‌طور نیست

آنها داغ فرزند دیده‌اند، احتمالا روزی چند بار به چهره جوان او در قاب عکس گوشه خانه نگاه می‌کنند و سوگی در دل‌شان شعله می‌گیرد. با‌این‌حال در روز اجرای حکم، طناب دور گردن قاتل حلقه نشد و خورشید به آرامی آسمان شهر را روشن کرد. پدر امیرمحمد خالقی‌ روز گذشته از اجرای حکم قصاص قاتل فرزندش منصرف شد.

نسخه بخشش
نسترن فرخه خبرنگار گروه جامعه روزنامه شرق

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

آنها داغ فرزند دیده‌اند، احتمالا روزی چند بار به چهره جوان او در قاب عکس گوشه خانه نگاه می‌کنند و سوگی در دل‌شان شعله می‌گیرد. با‌این‌حال در روز اجرای حکم، طناب دور گردن قاتل حلقه نشد و خورشید به آرامی آسمان شهر را روشن کرد. پدر امیرمحمد خالقی‌ روز گذشته از اجرای حکم قصاص قاتل فرزندش منصرف شد. «امیرمحمد» دانشجوی ۱۹ساله‌ای بود که بهمن سال گذشته جلوی خوابگاه دانشگاه تهران به دست دو سارق موتورسوار به قتل رسید. حالا به نقل از وکیل این خانواده، در لحظه اجرای حکم، پدر مقتول با وجود تمایل قبلی به اجرای قصاص، از حق قصاص خود گذشت و به قاتل مهلت دوماهه‌ای داد. خانواده‌های بسیاری هستند که با وجود خشم از مرگ اعضای خانواده، حتی پای چوبه اعدام، قاتل را می‌بخشند. در این مسیر هم فعالان اجتماعی حضور دارند تا برای جلب رضایت از خانواده مقتول تلاش کنند. این گزارش که به بهانه گذشت پدر «امیرمحمد خالقی» از قصاص منتشر شده، روایت آدم‌هایی است که یا قاتل را بخشیدند یا با جلب رضایت در این مسیر قرار گرفتند.

 

بخشیدم و حالا آرامم

لحظه ترس قاتل بر چوبه اعدام را به یاد می‌آورد که بدنش می‌لرزید، وقتی طناب را دور گردنش می‌انداختند. گرگ‌و‌میش صبحگاهی باید با خبر مرگی دیگر شروع می‌شد، ولی یک درنگ جلوی آن را گرفت. داغ برادر وقتی شروع می‌شود که پس از چند روز پیگیری برای ناپدید‌شدن «مصطفی حسنی»، خبر قتلش به خانواده می‌رسد. حالا خواهر او ماجرای ۱۰ سال قبل را دوباره مرور می‌کند: «برادرم ناپدید شده بود. چند روز دنبالش بودیم که پس از تمام پیگیری‌ها ماشینش در بیابان‌های اطراف شهر پیدا شد. قاتل به قصد سرقت او را کشته بود. ما همه مصمم بودیم او اعدام شود، البته من از همه بیشتر این را می‌خواستم. حتی روزی که برای اجرای حکم رفته بودیم، روی پله‌های زندان خطاب به خانواده او فریاد زدم‌ منتظر جنازه فرزندتان باشید».

لحظه‌هایی مملو از خشم، داغ برادری که دیگر نیست و تصمیم برای مرگی دیگر؛ اما حالا از آرامشی می‌گوید که به یاد برادر برای خانواده خواسته: «من و خواهر کوچکم خیلی مصمم بودیم. همان صبح که قرار بود حکم اجرا شود، به‌شدت عصبانی بودم. وقتی او را دیدم گفتم دلم می‌خواهد با دستان خودم خفه‌ات کنم. دیگر توانی برای کنترل خشمی که در تمام وجودم جای گرفته بود، نداشتم».

اما در یک لحظه تصمیم او تغییر می‌کند: «لحظه‌ای که او را بالای چوبه‌ دار بردند و تنش به لرزه افتاده بود، از حاضران زندان که آنجا بودند، یک سؤال پرسیدم؛ اینکه ثواب این بخشش به روح برادرم خواهد رسید؟ همین باعث شد من از تصمیمم منصرف شوم، تنها برای برادرم. پدر و برادر بزرگم از اول چندان موافق اعدام نبودند و مدام می‌گفتند ما آدم‌هایی نیستیم که باعث مرگ انسانی شویم، ولی از ترس من کسی از بخشش حرف نمی‌زد. روز قبل از اجرای حکم هم چند فعال اجتماعی به خانه ما آمدند تا منصرفم کنند، ولی من قبول نکردم. صبح همان روز به تمام خانواده اعلام کرده بودم اگر کسی حرف از بخشش بزند، با بنزین خودم را آتش می‌زنم. اما در یک لحظه همه چیز تغییر کرد».

«زهرا» از روزهای بعد از این تصمیم می‌گوید که همه خانواده همراه او بودند: «راستش آن روز اصلا حالم خوب نبود، حتی به قاضی گفتم به من دو روز فرصت دهید، چون از تصمیمم مطمئن نبودم. فشار روانی وحشتناکی را تجربه می‌کردم. وقتی به خانه برگشتیم پدرم من را در آغوش گرفت و گفت حالا از تو راضی‌ام. حالم خوب نبود و می‌‌دانم اگر صحنه اعدام را هم می‌دیدم، دیگر دیوانه می‌شدم. من و خانواده‌ام بخشیدیم، اما به خانواده او گفتم من تنها برای آرامش روح برادرم بخشیدم. الان خیلی راضی‌ام. احساس سبکی و آرامش دارم و خدا را شکر می‌کنم که از تصمیمم منصرف شدم؛ چون اگر غیر از این بود، برای مرگی که باعثش شده بودم، دیگر این آرامش را نداشتم».

۲۰۰ پرونده موفق به رضایت

تجربه کاری این زن پر از لحظه‌هایی است که خانواده‌های داغدار با ناسزا و ضرب‌‌و‌شتم او را پس زدند، ولی او و همراهانش همچنان ادامه دادند. حالا بیش از دو دهه است که «فرخنده جبارزادگان» در زمینه پرونده‌های محکوم به قصاص فعالیت می‌کند. او باور دارد این مسیر، هرچند سخت و پرچالش است، اما همچنان با ایمان و باور ادامه‌اش می‌دهد: «راستش ما طبق اعتقادات خودمان پیش می‌رویم. این کار سختی و حتی توهین هم دارد، ولی ما این را پذیرفته‌ایم. وقتی این پذیرش وجود داشته باشد، دیگر هیچ‌گونه سختی‌ مانع نمی‌شود. گاهی حتی در این رفت‌و‌آمدها برخورد فیزیکی هم پیش می‌آید، ولی ما همچنان ادامه می‌دهیم. خیلی از پرونده‌ها سال‌ها طول می‌کشد. معمولا بین سه تا ۱۰ سال زمان می‌برد تا خانواده مقتول به بخشش راضی شود. هرچند متأسفانه الان شرایط زندان‌ها طوری شده که به‌ نظر می‌رسد می‌خواهند زودتر پرونده‌ها را ببندند و در زمان کوتاهی باید به دنبال روند بخشش برویم و در غیر ‌آن ‌صورت حکم اجرا می‌شود. درحالی‌که خانواده‌ها نیاز به زمان دارند تا از خشم و اندوه عبور کنند و بتوانند تصمیم درست بگیرند». جبارزادگان آمار دقیقی از تعداد پرونده‌هایی که به بخشش رسیده، ندارد، اما آنچه حدودی اعلام می‌کند، تاکنون بیش از ۲۰۰ پرونده موفق در زمینه جلب رضایت داشته‌اند: «قبل از روزهای شیوع کرونا، آماری که به دست آوردیم ۲۰۰ مورد بود که الان بیشتر هم شده است. خیلی از این پرونده‌ها هم حتی بدون پرداخت دیه ختم به بخشش شده است».

آنها باید پای حرف‌ خانواده‌هایی بنشینند که در سوگ عزیز خود هستند: «خانواده‌های داغ‌دیده معمولا در شرایط روحی بدی هستند و نسخه مشخصی برای شروع تعامل با آنها وجود ندارد. مثلا یک بار در سرمای زمستان مادری روی من و همراهانم با شلنگ آب می‌ریخت تا از او دوری کنیم، ولی ما امید به رضایت داشتیم. حتی نقطه‌ای از نور هم ببینیم، باز پیش می‌رویم».

او توضیح می‌دهد که معمولا گروهی دو تا سه‌نفره از زنان برای گفت‌وگو با خانواده‌ها مراجعه می‌کنند: «نه از نگاه جنسیتی، بلکه چون معمولا زن‌ها در خانه حضور دارند و راحت‌تر اعتماد می‌کنند، این تیم هم متشکل از چند زن است. وقتی اعتماد شکل بگیرد، می‌توانیم قدم‌به‌قدم جلو برویم. ما هیچ نسخه‌ای نداریم که برای همه خانواده‌ها جواب بدهد و هر خانواده مسیر خودش را دارد. نکته مهم این است که اعدام برگشت‌پذیر نیست؛ یعنی اگر در قضاوت مشکلی پیش بیاید، دیگر جبران‌پذیر نیست. اگر کسی حبس ابد داشته باشد، بعد از چند سال مشخص شود ایراداتی در پرونده بوده، بی‌گناهی او ثابت می‌شود؛ حداقل زنده است، ولی در اعدام این‌طور نیست و پایان همه چیز است».

آنها در تمام ایران، شهر به شهر سفر می‌کنند تا از اعدام بیشتر جلوگیری کنند. «یکی از نمونه‌های به‌یادماندنی زنی است که برادرش به قتل رسیده بود، اما خودش پای چوبه دار رضایت داد. حالا خودش برای جلب رضایت در پرونده‌ها با ما همکاری می‌کند».

آدم‌های بسیاری هستند که تلاش می‌کنند با جلب رضایت خانواده‌های داغ‌دیده، مانع اجرای احکام قصاص شوند. سارا باقری، وکیل پایه‌یک دادگستری و فعال حوزه حقوق کودکان، در زمینه جلب رضایت در پرونده‌های قتل مربوط به افراد زیر ۱۸ سال فعالیت دارد. طبق گفته‌های او به «شرق»، روند جلب رضایت در چنین پرونده‌هایی با طیفی از واکنش‌ها و برخوردهای متفاوت از سوی خانواده‌های اولیای‌دم همراه است: «در مسیر فعالیت‌مان با خانواده‌هایی مواجه شده‌ایم که با وجود رنج عمیق ناشی از فقدان عزیزشان، با احترام و متانت رفتار کردند و حتی ما را در خانه خود پذیرفتند. در مقابل، برخی خانواده‌ها به دلیل زخم‌های روحی و فشار روانی، واکنش‌های تندتری نشان داده‌اند و در مواردی با بی‌اعتمادی یا حتی پرخاش برخورد کرده‌اند. برای ما قابل درک است که حضورمان در چنین موقعیت‌هایی همیشه با احساسات متضاد همراه باشد؛ چراکه وارد حیطه‌ای از درد و خشم انسانی می‌شویم. در یکی از پرونده‌ها، خانواده مقتول با وجود گذشت چند سال از حادثه، ما را با احترام پذیرفتند و حتی پیشنهاد دادند که شب را در خانه‌شان بمانیم. گفت‌وگوهای طولانی و متعددی با اعضای خانواده داشتیم و در نهایت بزرگ‌تر خانواده اعلام آمادگی کرد که برای بخشش در دادگاه حاضر شود. هرچند این همکاری در عمل به نتیجه نرسید، اما نحوه برخورد خانواده نشان‌دهنده تمایل به گفت‌وگو و آرامش بود. در چنین روندهایی، معمولا لازم است چندین بار ملاقات انجام شود تا زمینه برای تصمیم‌گیری نهایی فراهم شود».

باقری در ادامه به تجربه‌ای دیگر اشاره می‌کند که در یکی از شهرهای کوچک کشور رقم خورد: «در برخی مناطق، مسئله نگاه طبقاتی بسیار پررنگ است. گاه خانواده‌ها احساس می‌کنند افرادی که از شهرهای بزرگ آمده‌اند، درک درستی از شرایط زندگی آنها ندارند. در یکی از پرونده‌ها، خانواده مقتول با این تصور که ما از طبقه مرفه هستیم، تمایلی به گفت‌وگو نشان نمی‌دادند و حتی با لهجه محلی خود صحبت می‌کردند تا ما متوجه نشویم. این نوع مقاومت‌ها، هرچند گاه ناخوشایند، اما طبیعی است و ریشه در احساس بی‌اعتمادی و زخم‌های اجتماعی عمیق دارد؛ چون در هر حال این خانواده‌ها عزیز از دست داده‌اند و داغ سنگینی دارند».

این وکیل به موضوع دیه و وجه‌المصالحه اشاره می‌کند که: «در سال‌های اخیر، ورود افراد و گروه‌هایی بدون تجربه کافی در فضای مجازی یا از میان چهره‌های مشهور، باعث شکل‌گیری انتظارات مالی غیرواقعی در برخی پرونده‌ها شده است. در نتیجه، گاه مبالغی بسیار سنگین از خانواده‌های متهم درخواست می‌شود؛ مبالغی که چندین برابر توان مالی آنهاست. این وضعیت، روند مصالحه را از مسیر انسانی خود خارج و آن را به‌ نوعی معامله مالی تبدیل می‌کند. در یک پرونده، خانواده‌ای که تنها یک خانه کوچک و خودرویی ساده داشتند، با مطالبه مبلغی نجومی مواجه‌ و ناچار شدند برای نجات فرزندشان از هر راهی برای تأمین آن اقدام کنند. هنگامی که به جای انتقام‌ به سوی بخشش و گفت‌وگو حرکت می‌کنیم، فرهنگ مدارا در جامعه تقویت می‌شود. من به عدالت ترمیمی باور دارم، نه صرفا عدالت کیفری. در عدالت ترمیمی، هدف، التیام و بازسازی روابط انسانی است، نه‌تنها مجازات. تجربه نشان داده است خانواده‌هایی که گذشت کرده‌اند، به مراتب آرامش بیشتری یافته‌اند، در مقایسه با خانواده‌هایی که قصاص را اجرا کرده‌اند.

 در موارد بسیاری دیده‌ام که خانواده‌هایی که خواهان قصاص بوده‌اند، پس از اجرای حکم نیز احساس آرامش نکرده‌اند و حتی برای فرار از یادآوری گذشته، محل زندگی خود را ترک کرده‌اند. بخشش نه‌فقط نجات یک جان، بلکه بازگرداندن بخشی از انسانیت به جامعه است. 

لازم است بیش ‌از پیش درباره فرهنگ بخشش و عدالت ترمیمی گفت‌وگو شود تا بتوانیم از چرخه خشونت عبور کنیم».

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.