بازخوانی سناریوی پاناما در سایه بحران ونزوئلا
در دریای کارائیب، صدای موتور ناوهای جنگی آمریکا با غرش بمبافکنهای B-52 در آسمان در هم آمیخته است. در سواحل ونزوئلا، قایقهایی که مظنون به حمل مواد مخدر هستند، یکی پس از دیگری هدف قرار میگیرند. تاکنون بیش از دهها نفر در این حملات کشته شدهاند؛ حملاتی که واشنگتن آنها را بخشی از «جنگ علیه نارکوتروریسم» مینامد، اما نهادهای حقوقبشری آن را «قتلهای فراقانونی» میدانند.
به گزارش گروه رسانهای شرق،
محسن شریفخدائی - تحلیلگر روابط بینالملل
در دریای کارائیب، صدای موتور ناوهای جنگی آمریکا با غرش بمبافکنهای B-52 در آسمان در هم آمیخته است. در سواحل ونزوئلا، قایقهایی که مظنون به حمل مواد مخدر هستند، یکی پس از دیگری هدف قرار میگیرند. تاکنون بیش از دهها نفر در این حملات کشته شدهاند؛ حملاتی که واشنگتن آنها را بخشی از «جنگ علیه نارکوتروریسم» مینامد، اما نهادهای حقوقبشری آن را «قتلهای فراقانونی» میدانند. همزمان، زمزمههایی از تکرار سناریوی پاناما در سال ۱۹۸۹ به گوش میرسد؛ زمانی که آمریکا با حملهای برقآسا، مانوئل نوریگا، دیکتاتور پاناما را سرنگون کرد. اکنون برخی در واشنگتن، ازجمله مشاوران امنیتی و چهرههای نزدیک به دولت ترامپ، این تجربه را الگویی برای تغییر رژیم در کاراکاس میدانند. اما آیا تاریخ در حال تکرار است؟ و مهمتر از آن، آیا مداخله نظامی میتواند دموکراسی را به ونزوئلا بازگرداند؟ مقایسه میان پانامای دهه ۸۰ میلادی و ونزوئلای امروز، اگرچه در نگاه نخست وسوسهانگیز است، اما در واقع نوعی سادهسازی خطرناک و نوستالژیک است. پاناما کشوری کوچک با ارتشی ضعیف و وابستگی شدید به کانال پاناما بود؛ درحالیکه ونزوئلا کشوری بزرگ، نفتخیز، با ساختار نظامی پیچیده، شبهنظامیان وفادار و روابط گسترده با قدرتهای جهانی همچون روسیه، چین و ایران است.
در همین راستا، دولت مادورو با اجرای رزمایش گستردهای تحت عنوان «طرح استقلال ۲۰۰» که نمادی از آمادگی ملی در برابر تهدیدات خارجی است، تلاش کرده پیام روشنی از مقاومت و انسجام داخلی به آمریکا و جهان ارسال کند. در این چارچوب، هرگونه مداخله نظامی در ونزوئلا، نهتنها با مقاومت داخلی مواجه خواهد شد، بلکه میتواند به یک ضدشورش فرسایشی، بحران انسانی و بیثباتی منطقهای گسترده منجر شود. در ماههای اخیر، ایالات متحده مجموعهای از عملیاتهای نظامی را در اطراف ونزوئلا آغاز کرده؛ ازجمله این اقدامات، حملات دریایی به قایقهای مظنون به قاچاق مواد مخدر بوده که تاکنون به مرگ بیش از ۷۶ نفر انجامیده است. دولت آمریکا این اقدامات را بخشی از «جنگ علیه نارکوتروریسم» معرفی کرده و مدعی شده که هدف آنها، مختلسازی شبکههای قاچاق به ایالات متحده بوده است. بااینحال، تصاویر منتشرشده از حملات و اظهارات رسمی کاخ سفید مبنی بر «شناسایی مثبت اهداف» و «ضربات قاطع»، موجب نگرانیهای گسترده شده است. سازمان دیدهبان حقوق بشر این حملات را «قتلهای فراقانونی» خوانده و کارشناسان سازمان ملل هشدار دادهاند که «هیچ دولتی حق ندارد مظنونان را بدون محاکمه و در خارج از قلمرو قضائی خود به قتل برساند». دولت ونزوئلا نیز این حملات را «نقض آشکار حاکمیت ملی» آن کشور دانسته و خواستار واکنش بینالمللی در این زمینه شده است.
در سطح جهانی، واکنشها به تحرکات آمریکا دوگانه بودهاند. روسیه و چین، ضمن محکومکردن اقدامات واشنگتن، خواستار احترام به حاکمیت ملی ونزوئلا شدهاند. ایران نیز با هشدار نسبت به پیامدهای منطقهای، از حق دفاع مشروع دولت مادورو حمایت کرده است. در آمریکای لاتین، کشورهای عضو CELAC -جامعه کشورهای آمریکای لاتین و حوزه کارائیب- و ALBA -ائتلاف بولیواری برای ملل آمریکایی- مانند کوبا، بولیوی، نیکاراگوئه و برخی دیگر، این تحرکات را بازگشت به سیاستهای مداخلهگرایانه قرن بیستم دانستهاند. در مقابل، برخی دولتهای محافظهکار منطقه، موضعی محتاطانه اتخاذ کرده و خواستار حل بحران از طریق دیپلماسی شدهاند. اتحادیه اروپا نیز با ابراز نگرانی از تشدید تنشها، تأکید کرده که «دموکراسی با بمبافکن حاصل نمیشود». در این میان، ماریا کورینا ماچادو، رهبر اپوزیسیون ونزوئلا که اخیرا جایزه صلح نوبل را دریافت کرده، از آمریکا درخواست کمک کرده تا با آنچه «جنگ مادورو» مینامد، مقابله کند.
اما تحلیلگران هشدار میدهند که هرگونه حمایت نظامی خارجی، نهتنها مشروعیت اپوزیسیون را تضعیف خواهد کرد، بلکه میتواند به جنگ داخلی، بحران مهاجرتی و تضعیف نهادهای دموکراتیک منجر شود. تجربههای پیشین نشان دادهاند که دموکراسی محصول فرایندهای داخلی، مشارکت مردمی و اصلاحات تدریجی است، نه نتیجه حملات نظامی و تغییر رژیم از بیرون. در همین حال، در داخل ایالات متحده نیز اجماع سیاسی درباره اقدام نظامی علیه ونزوئلا وجود ندارد. تلاش گروهی از سناتورها برای محدودکردن اختیارات رئیسجمهور در زمینه آغاز عملیات نظامی بدون مجوز کنگره، با اختلافی اندک در سنا شکست خورد. این طرح که با هدف الزام دولت به کسب مجوز پیش از هرگونه حمله ارائه شده بود، نشاندهنده نگرانی فزاینده در میان قانونگذاران درباره ورود به درگیری نظامی بدون نظارت دموکراتیک است. اگرچه رئیسجمهور طبق قانون اختیارات جنگی میتواند در شرایط اضطراری اقداماتی محدود انجام دهد، اما برای عملیات گسترده یا جنگ تمامعیار، نیاز به تأیید رسمی کنگره دارد. این شکاف در واشنگتن، نهتنها مشروعیت داخلی تصمیمگیریهای امنیتی را زیر سؤال میبرد، بلکه پیام روشنی به جامعه جهانی میفرستد: «حتی در درون ساختار قدرت آمریکا، درباره مداخله نظامی در ونزوئلا توافق یکدستی وجود ندارد. برخی سناتورها هشدار دادهاند که چنین اقدامی میتواند آمریکا را وارد جنگی پرهزینه و بیپایان کند، بدون آنکه مردم یا نمایندگانشان در آن نقشی داشته باشند».
در نهایت، بازخوانی سناریوی پاناما نهتنها کمکی به حل بحران ونزوئلا نمیکند، بلکه میتواند موجب تصمیمات شتابزده و پرهزینه شود. مداخله نظامی، اگرچه در ظاهر راهحلی سریع به نظر میرسد، اما در عمل میتواند به یک بحران چندلایه و گسترده تبدیل شود که پیامدهای آن فراتر از مرزهای ونزوئلا تأثیر خواهد داشت. از بیثباتی منطقهای گرفته تا تضعیف اعتبار آمریکا در عرصه حقوق بشر و نظم بینالملل و حتی شکاف داخلی در ساختار سیاسی واشنگتن، همه نشان میدهند که مسیر مداخله، مسیری پرخطر و غیرقابل پیشبینی است. جهان امروز بیش از هر زمان دیگر نیازمند بازگشت به دیپلماسی، احترام به حاکمیت ملی و تقویت نهادهای منطقهای برای حل بحرانهاست. توهم حمله، اگر به سیاست تبدیل شود، پیامدهایی خواهد داشت که نهتنها ونزوئلا، بلکه کل آمریکای لاتین و فراتر از آن را درگیر خواهد کرد. مشروعیت سیاسی، نه با اسلحه و تسلیحات نظامی پیشرفته، بلکه با گفتوگو، اصلاحات و مشارکت مردمی ساخته میشود و شکل میگیرد. بازخوانی سناریوی پاناما نه بهعنوان الگو، بلکه بهعنوان هشدار در حافظه تاریخی باقی خواهد ماند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.