|

نقطه مشترک یا چالش‌های پنهان

به بهانه عملکرد انجمن صنفی طراحان و هفته گرافیک

گرافیک ایران، با وجود استعدادهای درخشان و پشتوانه فرهنگی غنی، در باتلاقی از مشکلات ساختاری و حرفه‌ای گرفتار است. از کیفیت ناهمگون آثار تجاری تا انزوای نسبی در صحنه جهانی، این حوزه با بحران‌هایی دست‌وپنجه نرم می‌کند که بخش عمده آن به ضعف‌های مدیریتی و سیاست‌گذاری برمی‌گردد.

به بهانه عملکرد انجمن صنفی طراحان و هفته گرافیک

امین شاهد - پژوهشگر و منتقد

 

گرافیک ایران، با وجود استعدادهای درخشان و پشتوانه فرهنگی غنی، در باتلاقی از مشکلات ساختاری و حرفه‌ای گرفتار است. از کیفیت ناهمگون آثار تجاری تا انزوای نسبی در صحنه جهانی، این حوزه با بحران‌هایی دست‌وپنجه نرم می‌کند که بخش عمده آن به ضعف‌های مدیریتی و سیاست‌گذاری برمی‌گردد. انجمن صنفی طراحان گرافیک ایران که از سال ۱۳۷۶ قرار بود سکان‌دار این حرفه باشد، در بسیاری از زمینه‌ها ناکام مانده و نتوانسته انتظارات جامعه طراحان را برآورده کند. آیا این نهاد واقعا در خدمت گرافیک ایران است یا صرفا به ساختاری تشریفاتی بدل شده؟

گرافیک معاصر ایران، با دسترسی به ابزارهای دیجیتال، از نظر فنی پیشرفت چشمگیری داشته است. طراحان جوان در برندینگ، موشن‌گرافیک و تبلیغات محیطی آثاری خلق می‌کنند که گاه در منطقه توجهات را جلب می‌کند. اما این پیشرفت، زیر سایه فقدان استانداردهای حرفه‌ای و نظارت کیفی رنگ می‌بازد. پروژه‌های تجاری که سرعت و هزینه را بر کیفیت ترجیح می‌دهند، اغلب به تولید آثاری سطحی و فاقد هویت منجر می‌شوند. انجمن که باید نگهبان کیفیت و ارزش این حرفه باشد، در این زمینه عملا غایب است و هیچ سازوکار مؤثری برای ارتقای استانداردها ارائه نکرده است.

تعرفه‌های سالانه انجمن که از سال ۱۳۶۴ تدوین می‌شوند، قرار بود سپری در برابر رقابت‌های قیمتی مخرب باشند. این تعرفه‌ها، در تئوری، ارزش کار طراحان را حفظ می‌کنند، اما در عمل، بسیاری از طراحان، به‌ویژه نوپاها، آنها را غیرواقعی و مانعی برای جذب پروژه‌های کوچک می‌دانند. انتقادها در فضای مجازی نشان می‌دهد که این تعرفه‌ها با نیازهای بازار همخوان نیستند. انجمن به‌جای بازنگری جدی و گفت‌وگو با بدنه طراحان، گویی در برج عاج خود نشسته و با تعویض هیئت‌مدیره در دوره‌های مختلف با نگرش‌های سلیقه‌ای این شکاف روزبه‌روز عمیق‌تر می‌شود.

در حوزه فعالیت‌های فرهنگی، انجمن با برگزاری نمایشگاه‌هایی مانند «نقطه دید» در سال ۱۴۰۱ و رویدادهای هفته گرافیک، تلاش‌هایی برای نمایش استعدادها کرده است. همکاری با موزه گرافیک ایران و پروژه‌هایی مانند «محک ۳۳» نیز قابل‌ تقدیر است. اما این اقدامات، عمدتا در تهران متمرکزند و طراحان شهرهای دیگر که بخش بزرگی از جامعه گرافیک را تشکیل می‌دهند، عملا از آن بی‌بهره‌اند. این تمرکزگرایی، نشانه‌ای از بی‌توجهی انجمن به فراگیری و عدالت حرفه‌ای است. چرا فعالیت‌های انجمن به‌جای تبدیل‌شدن به جریانی ملی، در پایتخت محصور مانده؟

آموزش، پاشنه‌آشیل دیگر این حرفه است. کمیته آموزش انجمن با رویدادهایی مانند «هفت‌رنگ» گام‌هایی برداشته، اما این تلاش‌ها پراکنده و ناکافی‌اند. طراحان جوان نیاز به دوره‌های تخصصی دارند که نه‌تنها ابزارهای فنی، بلکه تفکر خلاق و استراتژی‌های حرفه‌ای را آموزش دهد. نبود یک نظام آموزشی منسجم و همگام با استانداردهای جهانی، گرافیک ایران را در رقابت با بازارهای بین‌المللی عقب نگه داشته است. انجمن می‌توانست با همکاری دانشگاه‌ها یا پلتفرم‌های جهانی، این خلأ را پر کند، اما این فرصت همچنان بلااستفاده مانده است.

ارتباط با جهان، یکی دیگر از نقاط ضعف آشکار است. عضویت انجمن در ico-D از سال ۱۳۸۱، قرار بود پلی به سوی صحنه جهانی باشد، اما این عضویت به مشارکت فعال یا معرفی گسترده طراحان ایرانی منجر نشده است. در حالی که گرافیک جهانی با سرعتی سرسام‌آور در حال تحول است، ایران در حاشیه مانده و طراحانش کمتر در رویدادهای بین‌المللی دیده می‌شوند. انجمن می‌توانست با دعوت از استادان جهانی یا ایجاد شبکه‌های همکاری، این انزوا را بشکند، اما این حوزه همچنان خاکستری است.

گرافیک ایران، با وجود پتانسیل‌های بی‌نظیر، در تله‌ای از چالش‌های ساختاری گرفتار است. این انجمن، با وجود برخی دستاوردها در تعرفه‌گذاری و فعالیت‌های فرهنگی، در رفع نیازهای واقعی جامعه طراحان ناکام مانده است. تمرکززدایی از تهران، بازنگری تعرفه‌ها با نگاهی به واقعیت‌های بازار، ایجاد نظام آموزشی حرفه‌ای و تقویت ارتباطات جهانی، گام‌هایی ضروری برای نجات این حرفه‌اند. گرافیک ایران می‌تواند در جهان بدرخشد، اما فقط در صورتی که انجمن از حالت تشریفاتی خارج شود و با جسارت و تعهد، در خدمت طراحان و آینده این هنر قرار گیرد.