سردار حسین علایی:
سردار سلیمانی هیچکس را از قطار انقلاب پیاده نکرد
شرق: سردار حسین علایی از همکاران و دوستان سردار شهید سلیمانی و در دوران جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه بود. او در سال 60 فرمانده سپاه ارومیه و چندی بعد وارد جبهه جنوب شد. علایی در سال 64 به عنوان نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه منصوب شد و به مدت پنج سال در این سمت ماند. او همچنین سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه، قائممقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع و تدریس در دانشگاه امام حسین را دارد. سردار علایی در این گفتوگو گفت که سردار سلیمانی خود را وارد بازیهای سیاسی و جناحی نکرد به همین دلیل ملی میاندیشید و ابایی از تماس با شخصیتهای مختلف کشور با گرایشهای متفاوت سیاسی نداشت. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
آشنایی شما با سردار سلیمانی از کجا آغاز شد؟
من از آذر ماه سال ۱۳۶۰ که عملیات طریقالقدس برای آزادسازی شهر بستان در خوزستان انجام شد با شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهه جنوب آشنا شدم. حاج قاسم از فرماندهان پرتلاش دوره جنگ تحمیلی بود که از عملیات فتحالمبین تا انتهای جنگ در اکثر عملیاتهای مهم نیروهای مسلح که برای آزادسازی خاک ایران عزیز انجام شد، نقش مؤثر و فعالی داشت. او توانست بنیان لشکر ۴۱ ثارالله را در جبهه جنگ پیریزی کند. در عملیات فتحالمبین او رزمندگان استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان و هرمزگان را در قالب یک گروه رزمی مستقل سازماندهی کرد و در حمله به عقبه ارتش عراق در دشت عباس در کنار تیپ ۱۴ امام حسین علیهالسلام به فرماندهی شهید حاج حسین خرازی شرکت داشت. موفقیت در عملیات فتحالمبین باعث شد تا تیپ ثارالله رسما برای انجام عملیات بیتالمقدس تشکیل شود و توسعه یابد.
در عملیات بیتالمقدس که پس از ۲۴ شبانهروز جنگ تمامعیار منجر به آزادسازی خرمشهر شد تمامی یگانهای رزمی سپاه و اکثر واحدهای ارتش حضوری فعال داشتند. اما نیروهای تیپ ثارالله در جبهه شمالی عملیات بیتالمقدس و برای عبور از رودخانه کرخه کور مأموریت داشتند و از خرمشهر حدود ۱۲۰ کیلومتر فاصله داشتند ولی باید گفت که عملکرد همه یگانها در جریان عملیات بیتالمقدس در آزادسازی خرمشهر نقش داشته است. گرچه رزمندگان تیپهای نجف و امام حسین از جمله اولین افرادی بودند که توانستند عقبه دشمن در جاده شلمچه را ببندند و با قدرت تمام وارد خرمشهر شوند ولی همه فرماندهان و رزمندگانی که در عملیات بیتالمقدس شرکت داشتند توانستند فشاری عظیم را بر ارتش عراق وارد کنند به طوری که حدود ۱۲ هزار نظامی عراقی فقط در خرمشهر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند و ارتش عراق مجبور به خروج از سرزمین ایران عزیز شد.
به هر حال حاج قاسم در اکثر عملیاتهای سخت و تعیینکننده دوران دفاع مقدس مثل والفجر ۸ و کربلای ۵ به عنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله حضور داشت و رزمندگان این لشکر حماسههای فراوانی را در دوران دفاع مقدس آفریدند.
حاج قاسم سلیمانی را میتوان جزء 15 فرمانده برتر لشکرهای خطشکن سپاه در دوران جنگ دانست. او در کنار فرماندهانی مثل شهیدان حسین خرازی، مهدی باکری، احمد کاظمی، ابراهیم همت، احمد متوسلیان، حسن باقری، مهدی زینالدین، حمید باکری، عباس کریمی، سیدرضا دستواره، محمود کاوه و نورعلی شوشتری قرار میگرفت که همگی از ستونهای ستبر و محکم قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران بودند.
تعامل ایشان با شما به عنوان فرمانده نیروی دریایی سپاه و ریاست ستاد مشترک سپاه چگونه بود؟
در دورهای که رئیس ستاد مشترک سپاه بودم، حاج قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۶ از سوی سردار سید رحیم صفوی به فرماندهی نیروی قدس برگزیده شد. بنابراین در این دوره به طور مرتب و مستمر با ایشان در ارتباط بودم.
او سعی میکرد تا از ظرفیت و توانمندیهای ستاد مشترک سپاه برای افزایش توان عملیاتی نیروی قدس استفاده کند. ستاد مشترک هم برای توسعه هوشمندی و توانایی نیروی قدس هرگونه حمایتی را از نیروی قدس به عمل میآورد. ادارات تدارکات، عملیات، مالی، نیروی انسانی و اطلاعات بیشترین ارتباط را با نیروی قدس داشتند. اما پس از خروج از ستاد مشترک، دیگر ارتباط سازمانی با حاج قاسم نداشتم ولی رفاقت ما تا آخرین روزهای حیات ایشان ادامه یافت.
هر ساله ایشان در شب اربعین حسینی در منزلش عزاداری پرشوری به یاد اسرای کربلا برپا میکرد و از من و خانواده برای حضور در آن دعوت بهعمل میآورد که معمولا شرکت میکردم. ایشان در خانه سازمانی سکونت داشت. او زندگی دور از زرق و برق و سادهای داشت ولی خیلی فرصت رسیدن به زندگی و خانوادهاش را نداشت. او دائم در مأموریتهای دور از تهران بود و کمتر در کنار فرزندان و خانواده خویش بود. حاج قاسم سعی میکرد تا در مسائل سیاسی داخل کشور تا جایی که میشود وارد نشود و مطیع فرمانده کل قوا باشد.
با مسئولان کشور از جناحهای مختلف در ارتباط بود و بسیاری از مسئولان، منش او را در عدم دامنزدن به مناقشههای داخلی میپسندیدند. گاهی اوقات او بهدنبال کاهش اختلافات داخلی برمیآمد و سعی در همگرایی بین سیاستمداران کشور داشت. بعد از سوءبرداشتهایی که از مقاله من که درباره قیام ۱۹ دی قم نوشته بودم شد، او از جمله کسانی بود که با تعدادی دیگر از فرماندهان دوران دفاع مقدس، جلسهای را با حضور من ترتیب داد تا از میزان مناقشات ناشی از آن مسئله بکاهد. او احترام پیشکسوتان جهاد و دفاع مقدس را همواره حفظ میکرد و روابط صمیمانه دوران جنگ را فراموش نکرده بود. دغدغه او قویسازی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل بود و بهدنبال آن بود که مردم کشورهایی مانند لبنان و فلسطین در وضعیتی قرار بگیرند که اسرائیل نتواند مثل گذشته هر وقت هوس کرد به آنها حمله کند و خانه و کاشانه آنها را خراب کند و به اشغالگری ادامه دهد.
بهعنوان یک پیشکسوت در عرصه نظامی و جنگ، عملکرد سردار سلیمانی را در فرماندهی نیروی قدس سپاه چگونه ارزیابی میکنید؟
برجستهترین نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در دوره 20ساله فرماندهی او در نیروی قدس رقم زده شد. حاج قاسم توانست نیروی قدس را به یک مجموعه تأثیرگذار در امنیت منطقهای تبدیل کند. او یک انسان مجاهد و سرداری متعلق به ایران و همه آحاد مردم کشور بود. برداشتی که اکثر مردم از وی داشتند چهرهای فداکار برای جمهوری اسلامی ایران بود که تمام زندگی خود را وقف ایجاد امنیت پایدار برای مردم ایران و کشورهای منطقه کرده است. مردم معتقد بودند که او برای توسعه و افزایش ضریب امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلاش میکرده و عمر خود را در این راه صرف کرده است. حاج قاسم در تمام دوران جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشت و این سعادت را یافت تا حدود 10 سال پس از خاتمه جنگ نیز نیروی قدس سپاه را به اوج بهرهدهی مؤثر برساند بهگونهای که در دورکردن تهدیدات نظامی و امنیتی از مرزهای ایران با موفقیت عمل کرد.
کار بزرگ حاج قاسم بهرهگیری از تجربیات دوره جنگ تحمیلی برای ایجاد یک نوع سازماندهی مردمی با استفاده از تفکر بسیجی در کشورهایی مانند عراق و سوریه بود که هدف تروریسم داعش و گروههای تکفیری قرار گرفته بودند. تشکیلاتی مانند انصارالله در یمن، حشدالشعبی در عراق و فاطمیون در سوریه از باقیاتالصالحات حاج قاسم سلیمانی است و در واقع هدیه جمهوری اسلامی به کشورهای خط مقاومت برای حفظ استقلال و سربلندی آنهاست.
درحالحاضر جبهه مقاومت از یمن تا لبنان را در بر میگیرد. تقویت حوثیها در یمن باعث شده مداخله نظامی عربستان و امارات در یمن و تلاشهای آنها برای تسلط بر آن کشور ناکام بماند. حوثیها با استمداد از نیروی قدس توانستهاند تشکیلات قدرتمند انصارالله را در حمایت از مردم یمن به وجود آورند و بر بخشی از دریای سرخ نیز مسلط شوند. توسعه توان مقاومت انصارالله باعث میشود که آمریکا نتواند در آینده تنگه بابالمندب را در کنترل خود داشته باشد.
از طرفی حزبالله لبنان در این سالها با بهرهگیری از مکتب دفاعی اسلام و با کمکهای فکری حاج قاسم توانسته در برابر حملات اسرائیل به لبنان مقاومت کند و نگذارد دوباره سرزمینهای لبنان به اشغال ارتش اسرائیل درآید. ایستادگی حزبالله در جنگ ۳۳ روزه از افتخارات فراموشنشدنی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل است. اگر حزبالله در لبنان وجود نداشت هماکنون هم بخشهایی از جنوب لبنان در اشغال اسرائیل باقی مانده بود و شاید همانطورکه آمریکا بلندیهای جولان از خاک سوریه را به اسرائیل بخشید، جنوب لبنان هم منضم به اراضی فلسطین اشغالی میشد.
باید توجه داشت که آمریکا بهدنبال افزایش امنیت و بقای اسرائیل است و سالانه میلیاردها دلار برای تقویت توان نظامی اسرائیل هزینه میکند. اگر جبهه مقاومت نبود اسرائیل هنوز هم هر شب خواب گسترش سلطه خود را در کشورهای همجوار میدید ولی با توسعه اندیشه مقاومت، نوار غزه از سلطه اسرائیل رهایی یافته است و مردم کرانه باختری نیز در فکر چگونگی بیرونراندن ارتش اشغالگر از سرزمین خود هستند؛ بنابراین تصور آمریکا بر این بود که با وجود افرادی مثل حاج قاسم نمیتواند بهراحتی برنامههای خود را برای مسلطکردن اسرائیل بر مقدرات کشورهای عربی تحقق بخشد و دست به ترور علنی او زد.
فضای منطقه بعد از ترور سردار سلیمانی چه تغییراتی کرد؟
پس از ترور سردار سلیمانی فضای امنیتی برای آمریکا در منطقه تنگ شد. آمریکا مجبور شد بهتدریج از افغانستان و عراق خارج شود. فضای سیاسی در افغانستان و عراق تغییر کرده است. حوثیها در یمن توانستند نیروهای اشغالگر عربستان را تحت فشار قرار دهند. ترامپ نتوانست در دور دوم به ریاستجمهوری برسد. کابینه نتانیاهو سقوط کرد. نیروی قدس نیز همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهد.
از فرماندهی ایشان در مرزهای جنوب شرق کشور کمتر گفته شده، شما آن دوران را چگونه ارزیابی میکنید؟
پس از خاتمه جنگ تحمیلی، سردار سلیمانی که فرمانده لشکر ثارالله بود، برای افزایش ضریب امنیتی در سیستان و بلوچستان خیلی تلاش کرد.
البته در آن زمان حاج قاسم مهمترین نقش را در مبارزه با تروریسم دولتی در دوره فرماندهی نیروی قدس داشت. در واقع قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای ضد تروریسم ایران در محیط امنیت ملی جمهوری اسلامی بود. او در دوره حیات خود توانست با تروریسم ضد جمهوری اسلامی در کشورهای پیرامون ایران مقابله کند. حضور گروههایی مانند القاعده در افغانستان و داعش در عراق، امنیت ملی ایران را تهدید میکرد. نیروی قدس توانست در درون این کشورها مراقب رفتار تروریستی این نوع گروهها باشد. از طرفی نیروی قدس با کمک به تشکلهای ملی در کشورهایی مانند لبنان، عراق، یمن و سوریه توانست جریاناتی مانند حزبالله، حشدالشعبی و انصارالله کشورهای آنها را در مقابله با اسرائیل و عربستان و مداخله نظامی آمریکا تقویت کند. اگر خیال اسرائیل و آمریکا از امنیت واحدهای خود در پیرامون خویش راحت بود معلوم نبود که به بعضی از مراکز در درون ایران حمله نظامی نکنند. همچنان که اسرائیل به برخی از مراکز هستهای ایران حملات سایبری و نفوذی انجام داد و دانشمندان هستهای را ترور کرد.
همیشه از هوش و سبک خاص نظامی سردار سلیمانی گفته میشود، تفاوت شیوه کار ایشان با دیگران چگونه بود؟
حاج قاسم مثل سایر فرماندهان دوره دفاع مقدس فردی با انگیزه و کارآزموده و پر تلاش بود. بسیاری از مردم ایران، شهید حاج قاسم سلیمانی را فردی دارای گرایش سیاسی خاص و مخالف خواست اکثریت نمیدانستند و احساس میکردند او در مسائل مبتلابه کشور، جناحی فکر نمیکند بلکه ملی میاندیشد و ابایی از تماس با شخصیتهای مختلف کشور که دارای گرایشهای مختلف سیاسی هستند ندارد. او سعی میکرد که به همه شخصیتهای ملی و انقلابیون طرفدار امام خمینی از هر جناحی احترام بگذارد و خود را وارد بازیهای سیاسی و جناحی نکند. بر همین اساس بود که خیلیها از او انتظار داشتند که در اختلافات داخلی کشور، بتواند نقشی برای تألیف قلوب و همگرایی بین جریانات مختلف ایفا کند.
او هرگز تلاش نمیکرد تا با موضعگیریهای خود، افراد وفادار به امام خمینی و انقلاب اسلامی را برنجاند و آنها را از قطار انقلاب پیاده کند و خود را معیار انقلابیبودن بداند. او به کلام امام خمینی که همواره میفرمود «همه با هم» نه «همه با من» عملا وفادار بود و به کسی انگ و اتهام نمیزد و همه تلاشگران نظام جمهوری اسلامی را زیر چتر انقلاب اسلامی جای میداد.
از طرفی خوشبختانه صداوسیمای جمهوری اسلامی و رسانههای مختلف نیز در دوران حیات ایشان توانسته بودند گزارشهایی از فعالیتهای تعیینکننده حاج قاسم بهویژه در حمایت از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه در مقابل تهاجم اسرائیل به لبنان و نیز نجات مردم کرد عراق از دست داعش و همچنین جلوگیری از سقوط سوریه را منعکس کنند که باعث آشنایی بیشتر مردم با فداکاریهای ایشان و سایر حماسهسازان امنیت امت اسلامی شده بود.
در مجموع چنین ویژگیهایی باعث شده بود بسیاری از مردم، حاج قاسم را یک سرباز وطن و یک بسیجی تکبعدی تلقی نکنند و او را در خدمت آرمانهای اسلامی مردم ایران تلقی کنند و او را سردار واقعا ملی بدانند و دوست داشته باشند.
دلیل محبوبیت سردار در بین مردم به چه دلیل بود؟ فراجناحی بودن یا انقلابی ماندن؟
شهید حاج قاسم سلیمانی تمام خصایل یک انسان مجاهد فیسبیلالله را در خود داشت. او تمام عمر خود را از جوانی تا شهادت در مسیر جهاد در راه خدا گذراند. حاج قاسم سعی میکرد تا همان گونه که امام علی علیهالسلام مجاهدان را توصیف میکند، جزء شیران روز و پارسایان شب، زهاد اللیل و اسدالنهار باشد. او متواضع و با همه مردم مهربان بود، رحماء بینهم و با اسرائیلیها و دشمنان مردم منطقه سرسخت و در برابر آنها مقاوم بود اشداء علی الکفار.
سالها با او از نزدیک در جبهههای جنگ و پس از جنگ آشنا و مأنوس بودم. او مخلص بسیجیها و رزمندگان بود و آنها را انسانهای برجسته و محبوب خداوند میدانست.
حاج قاسم سعی میکرد همه مردم را خودی بداند و آنها را جدای از خود و آرمانهای انقلاب نداند. او حتی بدحجابها را نیز خانواده خود و صاحبان کشور میدانست و تلاش میکرد تا با همه مردم ایران و سایر کشورها مهربان باشد. به همین دلیل است که اقشار مختلف مردم و حتی احزاب و گروههای سیاسی با سلیقهها و خطمشیهای مختلف، حاج قاسم را از خود میدانستند و او را سردار محبوب ملی میخوانند.
به هر حال مکتب فکری حاج قاسم در واقع برگرفته از قرآن و همان اندیشه و مکتب دفاعی اسلام است که موجب تولید قدرت ملی از بین آحاد مردم میشود. حاج قاسم که مرید و مخلص امام خمینی بود با بهرهگیری از تفکر اسلامی توانست نیروهای داوطلب بسیجی را در مقابل ظلم صدام حسین به خوبی سازماندهی کند و از آنها انسانهای مقاومی بسازد که موفق شدند بزرگترین حماسههای تاریخ را در دوره دفاع مقدس بیافرینند.
هماکنون این مکتب فکری بزرگترین مشکل و دغدغه آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه شده است. آمریکا این مکتب فکری را مانع تداوم اشغالگری در عراق و در منطقه میداند و اسرائیل هم مجبور شده است نگران توسعه این تفکر در کشورهای عربی همسایه باشد. مهمترین مشخصه این مکتب که منبعث از افکار انسان کاملا دستپروده اسلام یعنی امام علی علیهالسلام است، مقابله با ظلم و یاری مظلومین است. امام علی در آخرین وصیت خود میفرماید: کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا؛ یعنی دشمن ظالم و یار ستمدیدگان باشید و مکتب حاج قاسم نپذیرفتن ظلم و کمک و یاری به مظلومین است.
شرق: سردار حسین علایی از همکاران و دوستان سردار شهید سلیمانی و در دوران جنگ ایران و عراق از فرماندهان ارشد سپاه بود. او در سال 60 فرمانده سپاه ارومیه و چندی بعد وارد جبهه جنوب شد. علایی در سال 64 به عنوان نخستین فرمانده نیروی دریایی سپاه منصوب شد و به مدت پنج سال در این سمت ماند. او همچنین سابقه ریاست ستاد مشترک سپاه، قائممقامی وزارت دفاع و ریاست سازمان صنایع هوایی وزارت دفاع و تدریس در دانشگاه امام حسین را دارد. سردار علایی در این گفتوگو گفت که سردار سلیمانی خود را وارد بازیهای سیاسی و جناحی نکرد به همین دلیل ملی میاندیشید و ابایی از تماس با شخصیتهای مختلف کشور با گرایشهای متفاوت سیاسی نداشت. در ادامه این گفتوگو را میخوانید:
آشنایی شما با سردار سلیمانی از کجا آغاز شد؟
من از آذر ماه سال ۱۳۶۰ که عملیات طریقالقدس برای آزادسازی شهر بستان در خوزستان انجام شد با شهید حاج قاسم سلیمانی در جبهه جنوب آشنا شدم. حاج قاسم از فرماندهان پرتلاش دوره جنگ تحمیلی بود که از عملیات فتحالمبین تا انتهای جنگ در اکثر عملیاتهای مهم نیروهای مسلح که برای آزادسازی خاک ایران عزیز انجام شد، نقش مؤثر و فعالی داشت. او توانست بنیان لشکر ۴۱ ثارالله را در جبهه جنگ پیریزی کند. در عملیات فتحالمبین او رزمندگان استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان و هرمزگان را در قالب یک گروه رزمی مستقل سازماندهی کرد و در حمله به عقبه ارتش عراق در دشت عباس در کنار تیپ ۱۴ امام حسین علیهالسلام به فرماندهی شهید حاج حسین خرازی شرکت داشت. موفقیت در عملیات فتحالمبین باعث شد تا تیپ ثارالله رسما برای انجام عملیات بیتالمقدس تشکیل شود و توسعه یابد.
در عملیات بیتالمقدس که پس از ۲۴ شبانهروز جنگ تمامعیار منجر به آزادسازی خرمشهر شد تمامی یگانهای رزمی سپاه و اکثر واحدهای ارتش حضوری فعال داشتند. اما نیروهای تیپ ثارالله در جبهه شمالی عملیات بیتالمقدس و برای عبور از رودخانه کرخه کور مأموریت داشتند و از خرمشهر حدود ۱۲۰ کیلومتر فاصله داشتند ولی باید گفت که عملکرد همه یگانها در جریان عملیات بیتالمقدس در آزادسازی خرمشهر نقش داشته است. گرچه رزمندگان تیپهای نجف و امام حسین از جمله اولین افرادی بودند که توانستند عقبه دشمن در جاده شلمچه را ببندند و با قدرت تمام وارد خرمشهر شوند ولی همه فرماندهان و رزمندگانی که در عملیات بیتالمقدس شرکت داشتند توانستند فشاری عظیم را بر ارتش عراق وارد کنند به طوری که حدود ۱۲ هزار نظامی عراقی فقط در خرمشهر به اسارت رزمندگان اسلام درآمدند و ارتش عراق مجبور به خروج از سرزمین ایران عزیز شد.
به هر حال حاج قاسم در اکثر عملیاتهای سخت و تعیینکننده دوران دفاع مقدس مثل والفجر ۸ و کربلای ۵ به عنوان فرمانده لشکر ۴۱ ثارالله حضور داشت و رزمندگان این لشکر حماسههای فراوانی را در دوران دفاع مقدس آفریدند.
حاج قاسم سلیمانی را میتوان جزء 15 فرمانده برتر لشکرهای خطشکن سپاه در دوران جنگ دانست. او در کنار فرماندهانی مثل شهیدان حسین خرازی، مهدی باکری، احمد کاظمی، ابراهیم همت، احمد متوسلیان، حسن باقری، مهدی زینالدین، حمید باکری، عباس کریمی، سیدرضا دستواره، محمود کاوه و نورعلی شوشتری قرار میگرفت که همگی از ستونهای ستبر و محکم قدرت دفاعی جمهوری اسلامی ایران بودند.
تعامل ایشان با شما به عنوان فرمانده نیروی دریایی سپاه و ریاست ستاد مشترک سپاه چگونه بود؟
در دورهای که رئیس ستاد مشترک سپاه بودم، حاج قاسم سلیمانی در سال ۱۳۷۶ از سوی سردار سید رحیم صفوی به فرماندهی نیروی قدس برگزیده شد. بنابراین در این دوره به طور مرتب و مستمر با ایشان در ارتباط بودم.
او سعی میکرد تا از ظرفیت و توانمندیهای ستاد مشترک سپاه برای افزایش توان عملیاتی نیروی قدس استفاده کند. ستاد مشترک هم برای توسعه هوشمندی و توانایی نیروی قدس هرگونه حمایتی را از نیروی قدس به عمل میآورد. ادارات تدارکات، عملیات، مالی، نیروی انسانی و اطلاعات بیشترین ارتباط را با نیروی قدس داشتند. اما پس از خروج از ستاد مشترک، دیگر ارتباط سازمانی با حاج قاسم نداشتم ولی رفاقت ما تا آخرین روزهای حیات ایشان ادامه یافت.
هر ساله ایشان در شب اربعین حسینی در منزلش عزاداری پرشوری به یاد اسرای کربلا برپا میکرد و از من و خانواده برای حضور در آن دعوت بهعمل میآورد که معمولا شرکت میکردم. ایشان در خانه سازمانی سکونت داشت. او زندگی دور از زرق و برق و سادهای داشت ولی خیلی فرصت رسیدن به زندگی و خانوادهاش را نداشت. او دائم در مأموریتهای دور از تهران بود و کمتر در کنار فرزندان و خانواده خویش بود. حاج قاسم سعی میکرد تا در مسائل سیاسی داخل کشور تا جایی که میشود وارد نشود و مطیع فرمانده کل قوا باشد.
با مسئولان کشور از جناحهای مختلف در ارتباط بود و بسیاری از مسئولان، منش او را در عدم دامنزدن به مناقشههای داخلی میپسندیدند. گاهی اوقات او بهدنبال کاهش اختلافات داخلی برمیآمد و سعی در همگرایی بین سیاستمداران کشور داشت. بعد از سوءبرداشتهایی که از مقاله من که درباره قیام ۱۹ دی قم نوشته بودم شد، او از جمله کسانی بود که با تعدادی دیگر از فرماندهان دوران دفاع مقدس، جلسهای را با حضور من ترتیب داد تا از میزان مناقشات ناشی از آن مسئله بکاهد. او احترام پیشکسوتان جهاد و دفاع مقدس را همواره حفظ میکرد و روابط صمیمانه دوران جنگ را فراموش نکرده بود. دغدغه او قویسازی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل بود و بهدنبال آن بود که مردم کشورهایی مانند لبنان و فلسطین در وضعیتی قرار بگیرند که اسرائیل نتواند مثل گذشته هر وقت هوس کرد به آنها حمله کند و خانه و کاشانه آنها را خراب کند و به اشغالگری ادامه دهد.
بهعنوان یک پیشکسوت در عرصه نظامی و جنگ، عملکرد سردار سلیمانی را در فرماندهی نیروی قدس سپاه چگونه ارزیابی میکنید؟
برجستهترین نقش شهید حاج قاسم سلیمانی در دوره 20ساله فرماندهی او در نیروی قدس رقم زده شد. حاج قاسم توانست نیروی قدس را به یک مجموعه تأثیرگذار در امنیت منطقهای تبدیل کند. او یک انسان مجاهد و سرداری متعلق به ایران و همه آحاد مردم کشور بود. برداشتی که اکثر مردم از وی داشتند چهرهای فداکار برای جمهوری اسلامی ایران بود که تمام زندگی خود را وقف ایجاد امنیت پایدار برای مردم ایران و کشورهای منطقه کرده است. مردم معتقد بودند که او برای توسعه و افزایش ضریب امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران تلاش میکرده و عمر خود را در این راه صرف کرده است. حاج قاسم در تمام دوران جنگ تحمیلی در جبههها حضور داشت و این سعادت را یافت تا حدود 10 سال پس از خاتمه جنگ نیز نیروی قدس سپاه را به اوج بهرهدهی مؤثر برساند بهگونهای که در دورکردن تهدیدات نظامی و امنیتی از مرزهای ایران با موفقیت عمل کرد.
کار بزرگ حاج قاسم بهرهگیری از تجربیات دوره جنگ تحمیلی برای ایجاد یک نوع سازماندهی مردمی با استفاده از تفکر بسیجی در کشورهایی مانند عراق و سوریه بود که هدف تروریسم داعش و گروههای تکفیری قرار گرفته بودند. تشکیلاتی مانند انصارالله در یمن، حشدالشعبی در عراق و فاطمیون در سوریه از باقیاتالصالحات حاج قاسم سلیمانی است و در واقع هدیه جمهوری اسلامی به کشورهای خط مقاومت برای حفظ استقلال و سربلندی آنهاست.
درحالحاضر جبهه مقاومت از یمن تا لبنان را در بر میگیرد. تقویت حوثیها در یمن باعث شده مداخله نظامی عربستان و امارات در یمن و تلاشهای آنها برای تسلط بر آن کشور ناکام بماند. حوثیها با استمداد از نیروی قدس توانستهاند تشکیلات قدرتمند انصارالله را در حمایت از مردم یمن به وجود آورند و بر بخشی از دریای سرخ نیز مسلط شوند. توسعه توان مقاومت انصارالله باعث میشود که آمریکا نتواند در آینده تنگه بابالمندب را در کنترل خود داشته باشد.
از طرفی حزبالله لبنان در این سالها با بهرهگیری از مکتب دفاعی اسلام و با کمکهای فکری حاج قاسم توانسته در برابر حملات اسرائیل به لبنان مقاومت کند و نگذارد دوباره سرزمینهای لبنان به اشغال ارتش اسرائیل درآید. ایستادگی حزبالله در جنگ ۳۳ روزه از افتخارات فراموشنشدنی جبهه مقاومت در برابر اسرائیل است. اگر حزبالله در لبنان وجود نداشت هماکنون هم بخشهایی از جنوب لبنان در اشغال اسرائیل باقی مانده بود و شاید همانطورکه آمریکا بلندیهای جولان از خاک سوریه را به اسرائیل بخشید، جنوب لبنان هم منضم به اراضی فلسطین اشغالی میشد.
باید توجه داشت که آمریکا بهدنبال افزایش امنیت و بقای اسرائیل است و سالانه میلیاردها دلار برای تقویت توان نظامی اسرائیل هزینه میکند. اگر جبهه مقاومت نبود اسرائیل هنوز هم هر شب خواب گسترش سلطه خود را در کشورهای همجوار میدید ولی با توسعه اندیشه مقاومت، نوار غزه از سلطه اسرائیل رهایی یافته است و مردم کرانه باختری نیز در فکر چگونگی بیرونراندن ارتش اشغالگر از سرزمین خود هستند؛ بنابراین تصور آمریکا بر این بود که با وجود افرادی مثل حاج قاسم نمیتواند بهراحتی برنامههای خود را برای مسلطکردن اسرائیل بر مقدرات کشورهای عربی تحقق بخشد و دست به ترور علنی او زد.
فضای منطقه بعد از ترور سردار سلیمانی چه تغییراتی کرد؟
پس از ترور سردار سلیمانی فضای امنیتی برای آمریکا در منطقه تنگ شد. آمریکا مجبور شد بهتدریج از افغانستان و عراق خارج شود. فضای سیاسی در افغانستان و عراق تغییر کرده است. حوثیها در یمن توانستند نیروهای اشغالگر عربستان را تحت فشار قرار دهند. ترامپ نتوانست در دور دوم به ریاستجمهوری برسد. کابینه نتانیاهو سقوط کرد. نیروی قدس نیز همچنان به فعالیتهای خود ادامه میدهد.
از فرماندهی ایشان در مرزهای جنوب شرق کشور کمتر گفته شده، شما آن دوران را چگونه ارزیابی میکنید؟
پس از خاتمه جنگ تحمیلی، سردار سلیمانی که فرمانده لشکر ثارالله بود، برای افزایش ضریب امنیتی در سیستان و بلوچستان خیلی تلاش کرد.
البته در آن زمان حاج قاسم مهمترین نقش را در مبارزه با تروریسم دولتی در دوره فرماندهی نیروی قدس داشت. در واقع قاسم سلیمانی فرمانده نیروهای ضد تروریسم ایران در محیط امنیت ملی جمهوری اسلامی بود. او در دوره حیات خود توانست با تروریسم ضد جمهوری اسلامی در کشورهای پیرامون ایران مقابله کند. حضور گروههایی مانند القاعده در افغانستان و داعش در عراق، امنیت ملی ایران را تهدید میکرد. نیروی قدس توانست در درون این کشورها مراقب رفتار تروریستی این نوع گروهها باشد. از طرفی نیروی قدس با کمک به تشکلهای ملی در کشورهایی مانند لبنان، عراق، یمن و سوریه توانست جریاناتی مانند حزبالله، حشدالشعبی و انصارالله کشورهای آنها را در مقابله با اسرائیل و عربستان و مداخله نظامی آمریکا تقویت کند. اگر خیال اسرائیل و آمریکا از امنیت واحدهای خود در پیرامون خویش راحت بود معلوم نبود که به بعضی از مراکز در درون ایران حمله نظامی نکنند. همچنان که اسرائیل به برخی از مراکز هستهای ایران حملات سایبری و نفوذی انجام داد و دانشمندان هستهای را ترور کرد.
همیشه از هوش و سبک خاص نظامی سردار سلیمانی گفته میشود، تفاوت شیوه کار ایشان با دیگران چگونه بود؟
حاج قاسم مثل سایر فرماندهان دوره دفاع مقدس فردی با انگیزه و کارآزموده و پر تلاش بود. بسیاری از مردم ایران، شهید حاج قاسم سلیمانی را فردی دارای گرایش سیاسی خاص و مخالف خواست اکثریت نمیدانستند و احساس میکردند او در مسائل مبتلابه کشور، جناحی فکر نمیکند بلکه ملی میاندیشد و ابایی از تماس با شخصیتهای مختلف کشور که دارای گرایشهای مختلف سیاسی هستند ندارد. او سعی میکرد که به همه شخصیتهای ملی و انقلابیون طرفدار امام خمینی از هر جناحی احترام بگذارد و خود را وارد بازیهای سیاسی و جناحی نکند. بر همین اساس بود که خیلیها از او انتظار داشتند که در اختلافات داخلی کشور، بتواند نقشی برای تألیف قلوب و همگرایی بین جریانات مختلف ایفا کند.
او هرگز تلاش نمیکرد تا با موضعگیریهای خود، افراد وفادار به امام خمینی و انقلاب اسلامی را برنجاند و آنها را از قطار انقلاب پیاده کند و خود را معیار انقلابیبودن بداند. او به کلام امام خمینی که همواره میفرمود «همه با هم» نه «همه با من» عملا وفادار بود و به کسی انگ و اتهام نمیزد و همه تلاشگران نظام جمهوری اسلامی را زیر چتر انقلاب اسلامی جای میداد.
از طرفی خوشبختانه صداوسیمای جمهوری اسلامی و رسانههای مختلف نیز در دوران حیات ایشان توانسته بودند گزارشهایی از فعالیتهای تعیینکننده حاج قاسم بهویژه در حمایت از حزبالله در جنگ ۳۳ روزه در مقابل تهاجم اسرائیل به لبنان و نیز نجات مردم کرد عراق از دست داعش و همچنین جلوگیری از سقوط سوریه را منعکس کنند که باعث آشنایی بیشتر مردم با فداکاریهای ایشان و سایر حماسهسازان امنیت امت اسلامی شده بود.
در مجموع چنین ویژگیهایی باعث شده بود بسیاری از مردم، حاج قاسم را یک سرباز وطن و یک بسیجی تکبعدی تلقی نکنند و او را در خدمت آرمانهای اسلامی مردم ایران تلقی کنند و او را سردار واقعا ملی بدانند و دوست داشته باشند.
دلیل محبوبیت سردار در بین مردم به چه دلیل بود؟ فراجناحی بودن یا انقلابی ماندن؟
شهید حاج قاسم سلیمانی تمام خصایل یک انسان مجاهد فیسبیلالله را در خود داشت. او تمام عمر خود را از جوانی تا شهادت در مسیر جهاد در راه خدا گذراند. حاج قاسم سعی میکرد تا همان گونه که امام علی علیهالسلام مجاهدان را توصیف میکند، جزء شیران روز و پارسایان شب، زهاد اللیل و اسدالنهار باشد. او متواضع و با همه مردم مهربان بود، رحماء بینهم و با اسرائیلیها و دشمنان مردم منطقه سرسخت و در برابر آنها مقاوم بود اشداء علی الکفار.
سالها با او از نزدیک در جبهههای جنگ و پس از جنگ آشنا و مأنوس بودم. او مخلص بسیجیها و رزمندگان بود و آنها را انسانهای برجسته و محبوب خداوند میدانست.
حاج قاسم سعی میکرد همه مردم را خودی بداند و آنها را جدای از خود و آرمانهای انقلاب نداند. او حتی بدحجابها را نیز خانواده خود و صاحبان کشور میدانست و تلاش میکرد تا با همه مردم ایران و سایر کشورها مهربان باشد. به همین دلیل است که اقشار مختلف مردم و حتی احزاب و گروههای سیاسی با سلیقهها و خطمشیهای مختلف، حاج قاسم را از خود میدانستند و او را سردار محبوب ملی میخوانند.
به هر حال مکتب فکری حاج قاسم در واقع برگرفته از قرآن و همان اندیشه و مکتب دفاعی اسلام است که موجب تولید قدرت ملی از بین آحاد مردم میشود. حاج قاسم که مرید و مخلص امام خمینی بود با بهرهگیری از تفکر اسلامی توانست نیروهای داوطلب بسیجی را در مقابل ظلم صدام حسین به خوبی سازماندهی کند و از آنها انسانهای مقاومی بسازد که موفق شدند بزرگترین حماسههای تاریخ را در دوره دفاع مقدس بیافرینند.
هماکنون این مکتب فکری بزرگترین مشکل و دغدغه آمریکا و اسرائیل در خاورمیانه شده است. آمریکا این مکتب فکری را مانع تداوم اشغالگری در عراق و در منطقه میداند و اسرائیل هم مجبور شده است نگران توسعه این تفکر در کشورهای عربی همسایه باشد. مهمترین مشخصه این مکتب که منبعث از افکار انسان کاملا دستپروده اسلام یعنی امام علی علیهالسلام است، مقابله با ظلم و یاری مظلومین است. امام علی در آخرین وصیت خود میفرماید: کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا؛ یعنی دشمن ظالم و یار ستمدیدگان باشید و مکتب حاج قاسم نپذیرفتن ظلم و کمک و یاری به مظلومین است.