از مرجعیت رسانه تا امنیت نرم؛ نگاهی به یک بحران خاموش
در جهان امروز، رسانهها تنها ابزارهای انتقال خبر نیستند، بلکه از جایگاهی فراتر برخوردارند؛ جایگاهی که آنها را به کنشگران اصلی در شکلدهی به افکار عمومی و جهتدهی به ادراک جمعی بدل کرده است.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
در جهان امروز، رسانهها تنها ابزارهای انتقال خبر نیستند، بلکه از جایگاهی فراتر برخوردارند؛ جایگاهی که آنها را به کنشگران اصلی در شکلدهی به افکار عمومی و جهتدهی به ادراک جمعی بدل کرده است. در این میان، مفهوم امنیت نرم به عنوان یکی از مؤلفههای بنیادین ثبات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشورها، ارتباطی تنگاتنگ با میزان پیوند و اعتماد مردم با رسانهها دارد. هنگامی که رسانه در جامعه به عنوان یک مرجع پذیرفته میشود، میتواند در مواجهه با بحرانها، ناآرامیها و تحولات اجتماعی نقش تثبیتکنندهای ایفا کند. اما اگر این مرجعیت دچار فرسایش شود، شکافی جدی در سازوکارهای تولید اعتماد و امنیت شکل خواهد گرفت. این مسئله وقتی اهمیت بیشتری مییابد که جوامع امروزی اغلب دچار بحرانهایی میشوند که مواجهه اصولی با آنها جز در گرو انسجام اجتماعی و امنیت نرم نیست.
مرجعیت رسانهای حاصل سالها عملکرد صادقانه، حرفهای، بیطرفانه و پیوسته رسانهها درباره مخاطبان است. رسانهای که بتواند روایتها را بهموقع، شفاف و منصفانه عرضه کند، جایگاه خود را نزد افکار عمومی ارتقا میبخشد و در بزنگاههای حساس، نقش پناهگاه روانی و ذهنی برای جامعه ایفا میکند. این جایگاه، نه صرفا به خاطر توانایی انتقال اطلاعات، بلکه به دلیل نوع روایت، میزان همدلی با مخاطب و استقلال نسبی از منافع جناحی و ساختاری به دست میآید. در مقابل، اگر رسانه در موقعیتهای حساس نتواند پاسخگوی انتظارات عمومی باشد یا در ارائه واقعیتها دچار تأخیر، بزرگنمایی یا چشمپوشی شود، زمینه برای کاهش اعتماد عمومی و از دست رفتن جایگاه مرجعیت آن فراهم میشود.
براساس نظریه مارپیچ سکوت نوئل نیومن، اگر رسانهها نتوانند بازتابدهنده واقعی صداهای متکثر جامعه باشند، بخش زیادی از افکار عمومی به انزوا رانده میشود و فضای گفتمانی به سمت ناهمگونی و رادیکالیسم سوق پیدا میکند. این اتفاق در بلندمدت به گسست اجتماعی و فرسایش سرمایه اجتماعی منجر میشود. از سوی دیگر، طبق نظریه وابستگی رسانهای، در موقعیتهای بحرانی، هرقدر وابستگی مخاطبان به رسانهها برای تفسیر رویدادها بیشتر باشد، مسئولیت و اثرگذاری رسانهها در شکلدهی به امنیت و انسجام نیز پررنگتر خواهد بود.
در فضای کنونی که شبکههای اجتماعی، رسانههای بینالمللی و پلتفرمهای خبری غیررسمی با سرعت بالا و جذابیتهای تکنولوژیک در حال رقابت برای جلب نظر مخاطبان هستند، رسانههای داخلی بیش از گذشته نیازمند نوسازی درونی و تقویت سرمایه اعتماد خود هستند. تضعیف مرجعیت رسانهای، به معنای واگذاری زمین بازی به روایتهای موازی و گاه متضادی است که لزوما با منافع ملی و انسجام اجتماعی همسو نیستند. در چنین شرایطی، مخاطب سردرگم و بیاعتماد، برای یافتن تفسیر واقعیتها به سراغ منابعی میرود که الزاما دقت، صحت و خیرخواهی رسانههای مسئول را ندارند. این چرخش مخاطب به بیرون از مدار رسانههای رسمی، نهتنها ظرفیتهای اقناعی رسانه داخلی را تضعیف، بلکه بنیانهای همبستگی و اعتماد عمومی را نیز دچار آسیب میکند؛ آسیبی که مستقیما بر امنیت نرم اثرگذار است.
اعتماد رسانهای به عنوان بخشی از اعتماد نهادی که در نظریات جامعهشناسی سیاسی بر آن تأکید شده، زمانی بازیابی میشود که مخاطب احساس کند رسانه نه ابزار تبلیغ، بلکه راوی حقیقت است. مخاطب امروزی، کنجکاو، تحلیلگر و با امکان دسترسی به منابع گوناگون است؛ از اینرو تنها رسانهای میتواند اعتماد او را جلب کند که با او صادق باشد، به نقد و گفتوگو مجال دهد و در مواجهه با خطا، مسئولانه برخورد کند. این مرجعیت نه با الزام بلکه با گفتوگو، نه با انکار بلکه با شفافسازی و نه با انحصار بلکه با گشودگی حاصل میشود. حفظ و تقویت این جایگاه نه صرفا مسئولیت رسانهها بلکه بخشی از راهبرد کلان فرهنگی و ارتباطی کشور است.
در نهایت، امنیت نرم بدون پشتوانه اعتماد عمومی دوام نمیآورد. همانگونه که نیروهای نظامی برای امنیت سخت نیازمند پشتیبانی هستند، نظام رسانهای نیز برای نقشآفرینی در امنیت نرم نیازمند پشتوانهای از اعتماد، مشروعیت و پذیرش اجتماعی است. رسانهای که مرجع باقی بماند، همچون قطبنمایی در فضای پرآشوب رسانهای عمل خواهد کرد؛ اما اگر این مرجعیت تضعیف شود، جامعه در برابر بحرانهای اطلاعاتی، روانی و اجتماعی بیپناه خواهد ماند. اکنون بیش از هر زمان دیگری، بازآفرینی این مرجعیت، ضرورتی ملی و راهبردی است که باید با درایت، نگاه بلندمدت و اعتماد به ظرفیتهای حرفهای رسانهها دنبال شود.
آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.