پزشکیان و بازگشت به خود ایرانی
اختیار و اراده از سویی و سرمایه و مهارت از سوی دیگر ابزار اساسی برای توسعه ایران است. آقای رئیسجمهور در جمعی از مقامات استانی بر این معنا تأکید کرده است که: «ما اختیار دادیم به استاندارها... اختیارات هست، فکر کنید [مشکلات را] حل کنید... همه ما و شما قادریم کارهایی کنیم که میتواند خلاقیت داشته باشد.
اختیار و اراده از سویی و سرمایه و مهارت از سوی دیگر ابزار اساسی برای توسعه ایران است. آقای رئیسجمهور در جمعی از مقامات استانی بر این معنا تأکید کرده است که: «ما اختیار دادیم به استاندارها... اختیارات هست، فکر کنید [مشکلات را] حل کنید... همه ما و شما قادریم کارهایی کنیم که میتواند خلاقیت داشته باشد. خیال میکنید اگر من بیایم، معجزه میکنم. بر خویش گشا دیده و از غیر فروبند». هرچند مسئله اختیارات استانداران دارای ابهامات حقوق اداری و نیازمند تنقیح حقوقی است، اما این سخنان دربردارنده نکات مهمی است. اولا، بر مسئولیت فردی انسان بر سرنوشت خویش تأکید دارد و ثانیا افسانه دولت پدرسالار را با بیانی صادقانه آشکار میکند. اهمیت این رویکرد به حدی است که حقیقتا ارزش آن را دارد که یک جنبش اجتماعی بازگشت به خویشتن را برای ما ایرانیان پدید آورد. در اینکه دولت مسئولیتهای ویژه خود را دارد هیچ تردیدی نیست، اما این نباید به معنای آن باشد که ما مسئولیت فردی و اجتماعی خود را فراموش کنیم.
اما اگر این مدعا جدی باشد، دولت و حکومت باید همین معنا را به یک تئوری سیاستی عدم مداخله تبدیل کنند و زمینه را برای اینکه مردم سرنوشت خویش را به دست گیرند، فراهم کنند. یک نشانه مهم آن این است که بخش عمده ثروت و اقتصاد کشور در دست دولت و نهادهای حاکمیتی نباشد. برای اینکه چنین امر مهمی تحقق یابد، نیاز است که سخن رئیسجمهور محترم درباره واگذاری اختیارات به دو استراتژی اصلی حاکمیت تبدیل شود:
نخست آنکه این استراتژی در شکل واسپاری پروژههای بزرگ به سرمایهداری ایرانی تجلی یابد. مردم عادی که درگیر قوت لایموت روزمره خود هستند و نمیتوانند مشکلات «عمومی» را حل کنند. کسانی که قدرت سرمایهدارند، میتوانند در گرهگشایی از مشکلات قدم بردارند و توسعه همهجانبه کشور را رقم زنند. «سرمایهداری توسعهگرای ایرانی» را با پروژههای شفاف در بخش عمومی و انضباط مالی میتوان فعال کرد. چنین رویکردی میتواند فعالیت سرمایهداری در ایران را از پستوهای رانتی بیرون بیاورد و اعتماد عمومی را برای آن به ارمغان آورد. استراتژی «سرمایهداری توسعهگرای ایرانی» نیازمند تنظیمات نهادی است که اغلب با پیشنهاد اجماعی خودِ آنان قابل دستیابی است. در این استراتژی دولت نیازی به هزینههای هنگفت ندارد و صرفا با ابزار «حق ویژه» که در حقوق اداری از آن بحث شده است، این مهم را به پیش میبرد. تفویض اختیاراتی که رئیس محترم جمهور بر آن تأکید میکند، باید به بخش کلان سرمایهداری ایرانی تسری داده شود تا قدرت حل مشکل در جامعه توسعه یابد.
دوم، استراتژی توانمندسازی عمومی یکی از وظایف مهم دولت است که برای بازگشت به خود ایرانی اهمیت دارد. در سطح عمومی توانمندسازی مردمان و توجه به حرفهآموزی (ازجمله توسعه و ارتقای مراکز فنی و حرفهای) باید در اولویت قرار گیرد. این ازجمله استراتژیهای کارآمد نظامهای سرمایهداری است که موتور محرکه فعالیتهای بخش مدنی را بر مهارتآموزی و تقویت نظامهای فنی و حرفهای استوار کردهاند. در این راستا، مثلا دانشگاه آزاد که هنوز یک کارخانه تولید مدرک است، باید در یک تحول بزرگ (پارادایمشیفت) به یک مرکز بزرگ فنی و حرفهای تبدیل شود تا جنبش بزرگ توانمندسازی عمومی شکل بگیرد.
این استراتژیها نهتنها دنبال نشده است بلکه حتی خودآگاهی نظری و فنی نسبت به آن در دولت و حکومت وجود ندارد. هنوز پارادایم مالکیت حکومتی بر منابع عمومی در رگ و پی ساختار اقتصادی کشور مسلط است. از اینرو است که «تفویض اختیارات و حل مشکل به دست خود» که رئیسجمهور محترم از آن سخن میگوید، نیازمند تعمیق نظری، طراحی استراتژیک، برنامه عملیاتی و اراده سیاسی است. اگر توانمندسازی عمومی و زمینهسازی برای سرمایهداری توسعهگرای ایرانی انجام نشده باشد، همچنان اسیر رؤیای سرمایهگذاری خارجی خواهیم ماند. حتی شرط اینکه از سرمایهگذاری خارجی بهرهبرداری کنیم، این است که بازگشت به خویشتن صورت بگیرد.
در سطح فرهنگ عمومی هم ما نیازمند چنین بازگشت به خویشتنی هستیم. متأسفانه بخشهایی از جامعه ایرانی هنوز در انتظارند تا «دولت کاری بکند». تکتک ما باید سعی کنیم و باور داشته باشیم که باید گلیم خود را از آب برکشیم و برای آن دانش اندوزیم و هزینه کنیم. مهارتآموزی متکثر باید سرلوحه همه ما ایرانیان باشد. همچنان که گفته شد، نقش دولت انکار نمیشود، اما اینکه منتظر دولت بمانیم نیز عاقلانه نیست. یکی از همکاران میگفت هنگامی که پس از سالهای طولانی به کشور بازگشته بودم، درگیر مشکلات معیشتی بودم. آنچه در مشورت با دوستان و اطرافیان مرا متعجب میکرد، سلطه دیدگاه دولت پدرسالار بر آنان بود، چون همگی بر این نکته تأکید داشتند که دولت باید شما را کمک کند. من همواره به این میاندیشیدم که چرا دولت باید به من کمک کند؟ اگر من تخصصی و دانشی دارم، باید بتوانم از عهده مشکلات مادی خود برآیم. من باید راه پرسنگلاخ بادیه خود را طی میکردم و نباید مسئولیت فردی و شخصی خود را نادیده میگرفتم. من به چه حقی باید از دولت یا از دیگران انتظار داشته باشم که مشکلات مادیام را حل کنند؟ حقیقت این است که شمار قابل توجهی از ما ایرانیان در انتظاریم که کسی بیاید و گرهگشای ما شود و هزار بهانه میآوریم که مسئولیت فردی خود را به گردن دیگری بیندازیم. بازگشت به خود راه توسعه است: «بر خویش گشا دیده و از غیر فروبند».
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.