یادداشتی درباره هنر و مرزها
آن سوی دیوار
مرز آن نیست که چیزی در آن از پیشروی باز ایستد بلکه همانگونه که یونانیان میپنداشتند آن است که چیزی از آن آغاز به ظهور کند (هایدگر).


علیرضا جوادی: مرز آن نیست که چیزی در آن از پیشروی باز ایستد بلکه همانگونه که یونانیان میپنداشتند آن است که چیزی از آن آغاز به ظهور کند (هایدگر).
ما بهخوبی میدانیم که وجود یک مرز محدودیتها یا آزادیهایی را به دنبال دارد. توجه به اینکه تا چه اندازه رشد و پیشرفت به هر دوحالت آن بستگی دارد، میتواند نگاه ما را به اطرافمان دوچندان کند. در گذر سالها شاهد آن بودهایم که برای ازدستندادن یک مرز یا بهدستآوردن مرزی دیگر جنگهای بسیاری اتفاق افتاد که مهمترین آنها دو جنگ جهانی است. شکست آلمان در جنگ جهانی دوم (۱۹۴۹) سبب تشکیل دو آلمان شد.
اولی جمهوری فدرال آلمان که به نام آلمان غربی شناخته میشد و دومی جمهوری دموکراتیک آلمان به نام آلمان شرقی. نزدیکی سوسیالیستها به آلمان شرقی دموکراتیک، تعارضات جنگ سرد را به خانه آورده بود. در برابر جنگهای دیگر که در افغانستان و ویتنام بین دو قدرت شرق و غرب در جریان بود، این جنگ در آستانه دروازههای اروپای غربی بهوقوع پیوسته بود. آلمان شرقی رئالیسم سوسیالیستی را ترویج داد تا وفاداری به حزب را با بهتصویرکشیدن زندگی در جامعه کمونیستی به شیوهای مطلوب و مرفه نشان دهد و به گفته گروتول نخستوزیر آلمان شرقی «ادبیات و هنرهای زیبا تابع سیاست هستند. هنر باید مسیر مبارزه سیاسی را دنبال کند».
در آن زمان سانسور بهصورت محلی به شیوهای بسیار ساختاریافته و نهادینهشده تحت کنترل حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان اعمال شد. انجمن فرهنگی جمهوری دموکراتیک آلمان به حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان خدمت کرد و دستورالعمل حزب را در فعالیتهای فرهنگی مانند هنرهای تجسمی، فیلم و موسیقی اجرا کرد. پیشروی در اعلام کنش جمعی بهواسطه نقاشیها و طرحهایی که روی سمت غربی کشیده میشد، دیوار برلین را رفتهرفته بهعنوان یک نماد مهم هنری و اعتراضی معرفی میکرد.
برلین غربی در طول زمان به شهری تبدیل شد که بسیاری از فعالان اجتماعی رادیکال و هنرمندان آنجا را خانه خود میدانستند. هنر برای آنها یک ابزار بود، ابزاری برای بیان کنشگری جمعی. اما در آن سوی دیوار چنین نبود. سانسور وسیلهای برای محدودکردن صدای هنرمندان کنشگر بود، برای نمونه گرهارد ریشتر محبوبترین هنرمند آلمانی که درست قبل از تأسیس از آلمان شرقی فرار کرد، آگاه بود که کمونیسم چگونه میتواند آزادی بیان را تحت کنترل درآورد. حق با او بود. حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان آوانگاردیسم و هنر انتزاعی را بهعنوان «فرمالیست» مورد انتقاد قرار داد. در یک جامعه کمونیستی، منافع فردی از منافع جامعه جداییناپذیر است و برای آزادی فردی باید جامعهای آزاد را بنا کرد.
«در آلمان شرقی هیچ هنرمندی وجود ندارد، همه آنها رفتهاند... هنرمندان جمهوری دموکراتیک آلمان فقط تشویقکنندگان رژیم هستند». این جمله از گئورگ بازلیتز هنرمند آلمانی است که تقریبا همان چیزی بود که نهاد هنری آلمان غربی، هنرمندان آلمان شرقی را به چندین دهه گمنامی محکوم میکرد. آلمانهای غربی بسیاری از مشاغل برتر موزهای را در آلمان سابق بر عهده گرفتند، مجموعههای معاصر را در انبار قرار دادند و در عوض هنر آلمان غربی را به نمایش گذاشتند. نقاشیها، مجسمهها، طراحیها، چاپها و عکسهای سفارششده توسط مقامات جمهوری دموکراتیک آلمان نیز از ساختمانهای عمومی، پارلمان، تالارهای شهر، دانشگاهها، اردوگاههای تعطیلات و باشگاههای جوانان حذف شدند.
برای یک ربع قرن، 23هزار اثر از شهرهای برلین، براندنبورگ و مِکْلِنبورگ-فورپومِن جمع شد و در انباری نزدیک بورگ در 95 کیلومتری برلین، دور از دید و تحت شرایط آبوهوایی نامناسب نگهداری میشد. پس از تخریب دیوار تا سال 2015 طول کشید تا مجموعهای از این آثار کامل شود. فلورنتین نادولنی، مدیر آرشیو این مجموعه، میگوید: «برای اولین بار میتوانیم بهدرستی از آن مراقبت کنیم، مهمتر از همه، بالاخره میتوانیم آن را در دید عموم قرار دهیم» و این نشانهای است که تصورات نسبت به هنر GDR را بتوان تغییر داد.
30 سال پس از فروپاشی دیوار برلین در شهر دوسلدورف آلمان نمایشگاهی با عنوان «آرمانشهر و سقوط» برگزار شد. نمایشگاهی از آثاری از هنرمندان آلمان شرقی که لزوما تصاویر کلیشهای از «کارگران با کلاه ایمنی» یا «حزب باشکوه کمونیست» را نشان نمیداد بلکه شاهد مبارزات هنرمندان و شیوه بیان آنها در میان کنترل استبدادی بود.
بنابراین مسیرهای ایجادشده در یک کشور با ایجاد مرز که در اینجا آن را دیوار مینامیم، بیان بنبست افکار و اندیشه نیست بلکه میتوان آن را یک راه تازه ولی همراه با فرازونشیبهای بسیار دانست که آزادی فردی، اجتماعی و کنشگری را در هنرمندان و جامعه بیدار نگه دارد، همانطورکه دیوار برلین به مهمترین بستر بیان اعتراض و کنشگری در آن زمان تبدیل شد و تا سالها محل نمایش اندیشه و کنشهای هنرمندان آن دوره بود.
مرز را میتوان ظهور افکار و اندیشههای پیشرو دانست و آنچه در این میان از دست رفته زمان است که پیشدرآمد صدایی بلندتر برای آگاهی است تا جوامع بعد از آن پس از حذف هر نوع فاصلهای، احساس آزادی بیان و اندیشه را درک و در جامعه ظهوریافته آن را بازگو کنند یا از نو به عرصه کنونی نشان دهند.
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.