وقتی جنگها با مغز گره میخورند
نقش علوم اعصاب در جنگها و سلاحهای آینده
من یک طرفدار کامل صلحم و ارزش گفتوگو و تعامل را بالاتر از هر چیز دیگری میدانم. هیچ چیز بالاتر از حفظ جان آدمی نیست. امیدوارم روزی بشر به قابلیتهای بزرگ و درخشان گفتوگو و تعامل پی ببرد و توان گفتوگو از ارزشهای بزرگ او محسوب شود. بتواند بر خشم، آز، نفرت و طمع خود غلبه کرده و مشکلات خود با دیگران را با گفتوگو حل کند. بتواند به حقوق دیگران احترام گذاشته و تمام سعیاش ایجاد دنیایی بدون مرز و با صلحی عمیق و همهجانبه باشد. صلحی که ذهنها را درگیر خود کند و دغدغه آدمیان محسوب شود. صلحی که از آرامش عمیق وجود برخیزد. شخصا نمیدانم آیا روزی بشر به چنین تواناییای خواهد رسید.

عبدالرضا ناصرمقدسی-متخصص مغز و اعصاب:من یک طرفدار کامل صلحم و ارزش گفتوگو و تعامل را بالاتر از هر چیز دیگری میدانم. هیچ چیز بالاتر از حفظ جان آدمی نیست. امیدوارم روزی بشر به قابلیتهای بزرگ و درخشان گفتوگو و تعامل پی ببرد و توان گفتوگو از ارزشهای بزرگ او محسوب شود. بتواند بر خشم، آز، نفرت و طمع خود غلبه کرده و مشکلات خود با دیگران را با گفتوگو حل کند. بتواند به حقوق دیگران احترام گذاشته و تمام سعیاش ایجاد دنیایی بدون مرز و با صلحی عمیق و همهجانبه باشد. صلحی که ذهنها را درگیر خود کند و دغدغه آدمیان محسوب شود. صلحی که از آرامش عمیق وجود برخیزد. شخصا نمیدانم آیا روزی بشر به چنین تواناییای خواهد رسید. آیا معلمان بزرگی ظهور خواهند کرد که آموزههایی اینچنینی را به بشر بیاموزند؟ شخصا امیدوارم شاهد چنین دنیایی باشم؛ اما متأسفانه در جهانی که زندگی میکنیم ناگزیر از داشتن ارتشی قوی و روزآمد هستیم که با تمام توان بتواند از ملت و داشتههایمان دفاع کند. ارتش باید در اختیار و خدمت مردم باشد و هیچکس نباید از رسیدن به چنین مهمی خودداری کند. تا طمع، آز و نفرت در وجود آدمی سیلان میکند، ناگزیر از قویبودن در مقابل چنین تهدیدهایی هستیم. آنچه در اینجا هم مینویسم، متأسفانه به دلیل همین نیاز است.
دنیا با سرعت در حال تغییر است. علم چهره همه چیز را تغییر داده است. و بسیار طبیعی است که کشورها بخواهند از آن برای هرچه مجهزترکردن خود استفاده کنند. دنیا به جهانی پر از فرصت بدل شده که اگر دولتها به آن توجه کنند، میتوانند رفاه بسیاری را برای همه به ارمغان بیاورند. اکنون کشورهای بزرگ و پیشرفته هزینه بسیاری را صرف همین تحقیقات و استفاده از این فرصتها و تکنولوژیها در عرصه نظامی میکنند. تحقیقاتی که کاملا مخفی بوده و میتوانند چهره جهان را دگرگون کنند. علوم اعصاب با جهشهای بزرگی که در چند سال اخیر پیدا کرده، نقشی اساسی در این تحقیقات دارد. به طوری که حتی حوزهای جدید به نام neuro-weapon شکل گرفته که از تأثیر علوم اعصاب در ساخت سلاحهای جدید سخن میگوید.
neuro-weapon به هر آن چیزی در این حیطه گفته میشود که به ارتباط مغز با دیگری یا با یک وسیله منتهی شود. همان چیزی که از آن با عنوان ارتباط بین ماشین-مغز یا سایبورگ نام برده میشود. و وقتی این اصطلاحات مطرح میشود میتوانیم سراغ صدها فیلم علمی-تخیلی برویم که از قدرت سایبورگها صحبت میکنند. سربازانی که در ترکیب مغز بیولوژیک با تکنولوژیهای جدید به قدرتی بسیار دست یافته و میتوانند بهعنوان یک سلاح به کار روند. کاملا مشخص است که چنین امکانی به فیلمهای علمی-تخیلی محدود نمانده و بهسرعت توسط قدرتها بهعنوان یک سلاح بالقوه مرگبار مورد توجه قرار میگیرد. واقعیت هم این است که خارج از ژانر علمی-تخیلی، ارتباط بین ماشین و انسان در دو دهه گذشته رشد چشمگیری یافته و همین الان بسیاری از بهترین شرکتهای تکنولوژیک دنیا در حال کار روی این موضوع هستند. فرض کنید که سلاح شما بتواند در ارتباط مستقیم با ذهن و مغز شما باشد. هم کارایی سلاح و هم توانایی شما در استفاده از آن بهشدت افزایش مییابد؛ اما استفاده از نوروتکنولوژی در جنگها به این مورد محدود نیست و محققان در این زمینه بسیار فراتر رفته و موضوعات دیگری را نیز بررسی میکنند. سؤال مهم اینجاست که چگونه میتوانیم با استفاده از علوم شناختی تواناییهای ذهنی سربازان خود را افزایش و در عین حال تواناییهای ذهنی دشمن خود را کاهش دهیم. به جای اینکه از گلوله و موشک و هزار وسیله دیگر برای از بین بردن دشمن خود استفاده کنیم، میتوانیم قابلیتهای شناختی او را تحت تأثیر قرار داده و کاهش دهیم و سبب برتری خود بر دشمن شویم. استفاده از پروتزها و میکروچیپها که امروزه از مهمترین بحثها در سطح جهانی است، میتواند بهخوبی به تقویت قوای شناختی یک سرباز کمک کند. میکروچیپها به تراشه الکترونیک کوچکی گفته میشود که ابتدا برای درمان بعضی از بیماریها مانند پارکینسون به کار گرفته شد. این وسایل که با عمل جراحی در مناطق عمقی مغز قرار گرفته و با تحریک آنها سبب بهبود علائم این بیماران میشود. وقتی میتوان با ارتقای توانایی یک بافت آسیبدیده، فعالیت و توانایی یک بیمار را ارتقا بخشید، بیشک این فکر سریعا به وجود میآید که از همین امکانات برای افزایش توانایی یک فرد نرمال نیز استفاده شود. این توانایی میتواند بسته به مقصود فرد متفاوت باشد. و چهبسا در صنایع نظامی هدف افزایش توانایی ذهنی افراد در تشخیص موقعیت، تصمیمگیری سریع و بهموقع و یادگیری تواناییها و مهارتهایی باشد که در حالت عادی باید زمان زیادی برای آن وقت گذاشت. از سوی دیگر همین پروتزها میتواند وسیلهای برای برقراری ارتباط با یک وسیله یا ماشین تلقی شود. اینکه ارتباط یک سرباز با سلاحی که در دست دارد، نه یک ارتباط تکنولوژیک، بلکه کاملا بیولوژیک تلقی شود و هر سلاحی برای سربازی خاص طراحی شود، این امکان را به فرد میدهد که از تمام تواناییهای ذهنی و زیستی خود در میدان نبرد استفاده کرده و بتواند کنترل کاملی بر عملکرد خود با سلاح داشته باشد. به سخن دیگر این رویکرد سلاح و فرد را یکی میکند و نسل جدیدی از سربازان را به وجود میآورد. نکته مهم اینجاست که با وجود ظاهر عجیب آنچه گفته شد، تحقیقات بسیاری در این زمینه در حال انجام بوده و یکیکردن تکنولوژی و بیولوژی، آینده بشریت در تمام ابعاد محسوب شده و نقطه قوت هر کشوری در جنگهای احتمالی پیشرو است. ازاینرو همانطور که دکتر «جیمز ژیاردینو» عنوان میکند، آینده جنگها را دیگر نه موشکهای دوربرد و بالستیک، نه سلاحهای هستهای، بلکه این مغز است که تعیین میکند. و یک ارتش قدرتمند برای دفاع از سرزمین خود نیازمند توجه همهجانبه به این پدیده جدید، مهم و رو به رشد است.