مذاکرات هستهای قیمت دلار و دو دهه تکراری
فریدون مجلسی
یک دور دیگر مذاکرات هستهای در سپهر جدید سیاسی ایران آغاز شده است. در همین اولین گام، بینتیجهبودن یکی از این مذاکرات منجر به بالافتن قیمت دلار در ایران شده است. اگرچه عدهای قصد دارند بگویند که قیمت دلار ربطی به مذاکرات هستهای ندارد، اما بههرحال همه ما بهعنوان شهروندانی که بیش از دو دهه با مذاکرات هستهای و نتایج آن آشنا هستیم، میدانیم که اصول و قواعد بازی چیست. ما هم آیین قاعده را میدانیم و هم این را میدانیم که در مذاکرات توافقها نمیشود بدون دادن گزینه الف گزینه ب را به دست آورد؛ چیزی که به نظر میرسد مذاکرهکنندگان ما به آن اعتقادی ندارند. اکنون میبینیم که در این دوره از مذاکرات تغییری در روند مذاکره ایجاد شده و ایران شرطهایی تعیین کرده است. سؤال اینجاست که چه میزان به نتیجهدادن این سبک مذاکرات امیدوارند و تا چه میزان فکر میکنند این سبک بازیکردن جواب میدهد؟ بههرحال ایران بهعنوان کشوری که با «مسئله» روبهرو است، حالا به مذاکره با قدرتهای جهانی پرداخته است. باید ببینیم چه کسی مسئله دارد و چرا مسئله دارد؟ راهحل را آن کسی که از مسئله آسیب میبیند باید ارائه کند یا باید در مذاکراتی با طرفهای مقابل بهدنبال راه نجات باشد؟ ما الان دچار مسئله جدی حیاتی هستیم. مردم ما در نتیجه فشارهای اقتصادی تحریمها که مسئله اصلی ماست، در تنگنا قرار دارند و بهدنبال راه چارهای هستند. در چنین شرایطی، شرطگذاشتن چندان منطقی به نظر نمیآید. راهحل چنین مسئلهای برداشتن موانعی است که منجر به چنین وضعیتی شده است. آیا آقایان فراموش کردهاند که ما شش بار با قطعنامههای سازمان ملل مواجه شده بودیم و پله به پله در آستانه اقدامات حادتری بودیم؟ باید بدانیم که برجام آن شش قطعنامه معروف را لغو نکرد، تنها آنها را معلق کرد که در صورت انحراف مجدد از مبانی آن، هر شش قطعنامه دوباره زنده خواهد شد و دوباره در شرایط سختی قرار خواهیم گرفت. باید بدانیم که عرصه بینالمللی سازوکاری متفاوت دارد. دیدیم که در این سالها عدهای با اقدامات غیرمسئولانه ناشی از نوعی رفتار هیجانزده که از حمایتهای خوبی هم در داخل برخوردار بودند، چه هزینههایی را به ملت وارد کردند. دیوارنوردیها و آتشزدن اماکن دیپلماتیک اگرچه منجر به مجازات کسی نشد، اما برای مردم هزینه در پی داشت. بااینحال، این شیوه را نمیتوان در عرصه بینالمللی هم ادامه داد. اکنون هم میبینیم که در پی بالارفتن قیمت دلار بعد از هر مذاکره هستهای، عدهای تلاش دارند بگویند این دو به هم ارتباطی ندارند؛ حال آنکه تعیین قیمت دلار و تأثیرش بر اقتصاد کشور یک مسئله ساده اقتصادی است. درست است که اقتصاد تحت تأثیر شرایط روانی قرار میگیرد و وقتی مردمی امیدشان را از دست میدهند، دست به اقداماتی میزنند که در بازار مؤثر است، اما آیا این عوامل روانی اینقدر قوی است که دلار را چنین بالا ببرد؟ یعنی اینکه دلار از پنج هزار تومان در چهار سال به ۳۰ هزار تومان رسیده همه تحت تأثیر عوامل روانی است؟ من که چنین فکر نمیکنم. نرخ دلار در ایران تنها تابع مسائل اقتصادی نیست، بلکه در اینجا مسائل سیاسی هم در تعیین نرخ آن مؤثر است؛ اقداماتی که ثبات اقتصادی ما را از بین میبرد. ما به آرامش نیاز داریم تا بتوانیم مسائلمان را حل کنیم. بههرحال واضح است که برای حلشدن این مسائل باید به روال همیشگی و معمول مذاکره پیش رفت؛ چیزی داد و چیزی گرفت. نمیتوان انتظار داشت که آنها همه تحریمها را بردارند و از ما چیزی نخواهند. قطعا از ما میخواهند که مسائلی را رعایت کنیم و حد و مرزهایی را بشناسیم.
یک دور دیگر مذاکرات هستهای در سپهر جدید سیاسی ایران آغاز شده است. در همین اولین گام، بینتیجهبودن یکی از این مذاکرات منجر به بالافتن قیمت دلار در ایران شده است. اگرچه عدهای قصد دارند بگویند که قیمت دلار ربطی به مذاکرات هستهای ندارد، اما بههرحال همه ما بهعنوان شهروندانی که بیش از دو دهه با مذاکرات هستهای و نتایج آن آشنا هستیم، میدانیم که اصول و قواعد بازی چیست. ما هم آیین قاعده را میدانیم و هم این را میدانیم که در مذاکرات توافقها نمیشود بدون دادن گزینه الف گزینه ب را به دست آورد؛ چیزی که به نظر میرسد مذاکرهکنندگان ما به آن اعتقادی ندارند. اکنون میبینیم که در این دوره از مذاکرات تغییری در روند مذاکره ایجاد شده و ایران شرطهایی تعیین کرده است. سؤال اینجاست که چه میزان به نتیجهدادن این سبک مذاکرات امیدوارند و تا چه میزان فکر میکنند این سبک بازیکردن جواب میدهد؟ بههرحال ایران بهعنوان کشوری که با «مسئله» روبهرو است، حالا به مذاکره با قدرتهای جهانی پرداخته است. باید ببینیم چه کسی مسئله دارد و چرا مسئله دارد؟ راهحل را آن کسی که از مسئله آسیب میبیند باید ارائه کند یا باید در مذاکراتی با طرفهای مقابل بهدنبال راه نجات باشد؟ ما الان دچار مسئله جدی حیاتی هستیم. مردم ما در نتیجه فشارهای اقتصادی تحریمها که مسئله اصلی ماست، در تنگنا قرار دارند و بهدنبال راه چارهای هستند. در چنین شرایطی، شرطگذاشتن چندان منطقی به نظر نمیآید. راهحل چنین مسئلهای برداشتن موانعی است که منجر به چنین وضعیتی شده است. آیا آقایان فراموش کردهاند که ما شش بار با قطعنامههای سازمان ملل مواجه شده بودیم و پله به پله در آستانه اقدامات حادتری بودیم؟ باید بدانیم که برجام آن شش قطعنامه معروف را لغو نکرد، تنها آنها را معلق کرد که در صورت انحراف مجدد از مبانی آن، هر شش قطعنامه دوباره زنده خواهد شد و دوباره در شرایط سختی قرار خواهیم گرفت. باید بدانیم که عرصه بینالمللی سازوکاری متفاوت دارد. دیدیم که در این سالها عدهای با اقدامات غیرمسئولانه ناشی از نوعی رفتار هیجانزده که از حمایتهای خوبی هم در داخل برخوردار بودند، چه هزینههایی را به ملت وارد کردند. دیوارنوردیها و آتشزدن اماکن دیپلماتیک اگرچه منجر به مجازات کسی نشد، اما برای مردم هزینه در پی داشت. بااینحال، این شیوه را نمیتوان در عرصه بینالمللی هم ادامه داد. اکنون هم میبینیم که در پی بالارفتن قیمت دلار بعد از هر مذاکره هستهای، عدهای تلاش دارند بگویند این دو به هم ارتباطی ندارند؛ حال آنکه تعیین قیمت دلار و تأثیرش بر اقتصاد کشور یک مسئله ساده اقتصادی است. درست است که اقتصاد تحت تأثیر شرایط روانی قرار میگیرد و وقتی مردمی امیدشان را از دست میدهند، دست به اقداماتی میزنند که در بازار مؤثر است، اما آیا این عوامل روانی اینقدر قوی است که دلار را چنین بالا ببرد؟ یعنی اینکه دلار از پنج هزار تومان در چهار سال به ۳۰ هزار تومان رسیده همه تحت تأثیر عوامل روانی است؟ من که چنین فکر نمیکنم. نرخ دلار در ایران تنها تابع مسائل اقتصادی نیست، بلکه در اینجا مسائل سیاسی هم در تعیین نرخ آن مؤثر است؛ اقداماتی که ثبات اقتصادی ما را از بین میبرد. ما به آرامش نیاز داریم تا بتوانیم مسائلمان را حل کنیم. بههرحال واضح است که برای حلشدن این مسائل باید به روال همیشگی و معمول مذاکره پیش رفت؛ چیزی داد و چیزی گرفت. نمیتوان انتظار داشت که آنها همه تحریمها را بردارند و از ما چیزی نخواهند. قطعا از ما میخواهند که مسائلی را رعایت کنیم و حد و مرزهایی را بشناسیم.