گفتوگو با بهزاد شیشهگران به بهانه نمایشگاه نقشبافها در گالری نقشنگار
تجلی سنت ایرانی در «نقشبافها»ی مدرن
شهرزاد رویائی: بهزاد شیشهگران از سال۵۱ با پوسترهای فرهنگی آغاز میکند و از سال ۵۷ تا سال ۶۱ به همراه برادرانش به طراحی پوسترهای اجتماعی میپردازند اما بهزاد شیشهگران تا امروز در زمینه طراحی پوسترهای فرهنگی اجتماعی و سیاسی مشغول بوده است. شیشهگران طی 50 سال فعالیت فارغ از تلاشاش برای خلق آثار هنری باکیفیت، در تلاش بوده تا به ماهیت آنچه میکند هم پی ببرد و با تلفیق اشکال گوناگون هنری به سراغ پرسشهای بنیادین در باب ماهیت تولید هنری برود. نمایشگاه اخیر بهزاد شیشهگران با عنوان «نقشبافها» در گالری نقشنگار را هم میتوان جزئی از همین تجربیات در نظر گرفت؛ جاییکه شیشهگران با الهامگرفتن از مفهوم کلی نقش که در این مجموعه بیشتر یادآور فرشبافی و قالیبافی است، به تجربهای جدید در کشف کنش هنری دست مییابد. نقشبافهای شیشهگران بیشتر بداهه و انتزاعی هستند. مجموعه جدید بهزاد شیشهگران که طی 12 سال بر روی آنها کار کرده، بازهم تلاشی برای کشف ماهیت خلق اثر هنری تجسمی است و میتواند سرآغاز تولید هنری باشد. به بهانه نمایشگاه «نقشبافها» در گالری «نقشنگار» به سراغ بهزاد شیشهگران رفتیم و از او درباره تجربه جدید و نخستین نمایشگاه انفرادیاش بعد از همهگیری کووید19 و فرصت دوباره نمایش آثار، پرسیدیم.
شما گرافیک خواندهاید؛ اجرای تمیز آثار و ترکیببندیهای هندسی در این مجموعه حاصل تحصیل در رشته گرافیک است؟
البته که رشته تحصیلی من تأثیر مستقیمی بر آثارم داشته و دارد اما من از سال 50 که به هنرستان هنرهای زیبا رفتم، چهار هنر مهم از جمله طراحی، نقاشی، گرافیک و مجسمهسازی را بهعنوان واحدهای درسی آموختم. من از همان زمان تاکنون از حضور چهار رشته در آثارم بهره میبرم و هرگز نتوانستم آنها را از هم تفکیک کنم. گاهی یکی از این هنرها و گاهی هر چهار رشته بر آثارم غالب میشوند. در این نمایشگاه دو رشته یعنی نقاشی و گرافیک با هم تلفیق شدند و این فضای فکری و ذهنی را ساختند. چهار امکان به من فرصت دادند تا به فراخور زمان و مضمون، یکی از این زبانها را انتخاب کنم و این بار چهار ستون مبانی تجسمی من را به این سمت آورده است. من هنرمندی چهار رسانهای هستم.
انگیزه این تجربه چطور در ذهنتان شکل گرفت؟
خطوط من را برای اجرای این مضمون راهنمایی کردند. گاهی خود خطوط که 12سالی است به زندگی من وارد شدند، از من میخواهند که از ما پرتره، آبستره، طبیعت بیجان و فیگور بساز. خطوط در آثار مجموعه اخیر من نقش غالبی دارند. ترکیب خط، رنگ و بافت این آثار را ساخته است. اگر اطراف کارها را ببُرم آثاری صرفا آبستره میشوند اما وقتی ترکیب را تغییر میدهم، به نقشبافها میرسم.
کدام تکنیکها تاکنون برایتان جذابتر بودهاند و علت انتخاب این تکنیک در نقشبافها چیست؟
هرجا که محتوا و تکنیک با هم بیشتر عجین شود، اثر برای من و معمولا برای مخاطب جذابتر میشود. من تکنیک را متناسب با مضمون انتخاب میکنم؛ چراکه این هماهنگی است که منجر به تأثیرگذاری میشود. اگر با فرم و محتوا منطبق نباشد، پایه مهمی از اثرگذاری را از دست میدهید. خلق اثر را مثل همنوازی ارکستر موسیقی در نظر میگیرم و به همین خاطر یک وجه را بهعنوان تمایز در نظر نمیگیرم. چون در 50 سال گذشته تکنیکهای مختلفی را تجربه کردم، ارزش این انطباق را مهم میدانم.
آثاری که در نمایشگاه آنلاین سال ۹۹ در گالری ویستا نمایش دادید، از همین مجموعه بود؟ شباهت زیادی میان دو مجموعه (از جهت ترکیببندی) به چشم میخورد.
بله چند کار را از این مجموعه را در سال 99 و به دلیل شرایط کرونایی، بهصورت آنلاین در گالری ویستا به نمایش گذاشتم. این کارها از قبل آماده و البته متعلق به همین مجموعه بودند اما آثار بهصورت تکراری در نمایشگاه اخیر قرار داده نشده است. درهرحال من زمانی طولانی روی این مجموعه کار کردهام و به همین خاطر بعضی آثار از همین مجموعه در بعضی نمایشگاهها ارائه شده و تعدادی از آنها هم به فروش رسیده است.
دستهای از آثار نمایشگاه از ترکیببندی محکمی تبعیت کرده و این باور را به ذهن متبادر میکنند که بر اساس پیشطرحی یا الگویی پیش رفتهاند و در تعدادی دیگر نقش تصادف به نظر بیشتر است. آیا آثار از این دو الگو تبعیت میکنند؟
بهطورکلی آثار تجسمی من از پیشطرح و بداهه تبعیت کرده و این نمایشگاه نیز با همین رویکرد پیشرفته است اما بیشتر از بداهه تبعیت میکنند.
آیا با انتخاب نام نمایشگاه با عنوان «نقشباف» به فرشبافی و گلیمبافی اشاره داشتهاید؟
بله، انتخاب عنوان نمایشگاه را بر اساس روحیه و فضای به وجود آمده در آثار، انتخاب کردم. من همیشه سعی داشتهام که نام نمایشگاه بر آثارم منطبق باشد و برای معرفی بهتر مجموعه آثارم به مخاطبان کمک کند. گاهی نمایشگاههایی رفتهام که آثارش هیچ ربطی به عنوان نداشتهاند، انگار که اطلاعات اشتباهی به ذهن مخاطب متبادر میشود. «عنوان نقشباف» به مخاطب این اطلاع را میدهد که آثار با نقش و طرح ایرانی مرتبط هستند و احتمالا از نقش گلیم و فرش تشکیل شده است. عنوانی تصنعی برای نمایشگاه نمیگذارم و به این نامگذاریها توجه زیادی دارم، چه درخصوص نمایشگاه خودم و چه درخصوص نمایشگاه دیگر هنرمندان.
با توجه به اینکه شما در کودکی به موسیقی علاقهمند بودید و خیلی سریع به نقاشی و بعد هم تصویرگری و طراحی راه یافتید، آیا چندوجهیبودن هنر در خلق آثارتان تجلی دارد؟
بله وقتی در نوجوانی برای تحصیل در رشته موسیقی به هنرستان هنرهای زیبا رفتم، به دلیل محدودیت سنی، پذیرفته نشدم و از اولین رشته مورد علاقهام فاصله گرفتم و به دغدغه دوم خودم یعنی نقاشی، روی آوردم. همانجا با چهار رشته مهمی که پیشتر توضیح دادم، آشنا شدم و مسیری که طی کردم، منجر به چندزبانهبودن من شد. چندوجهیبودن، هنر من را از فضایی که در آن تنفس میکنم، متمایز کرده است.
از تقابل سنت و مدرنیسم در آثار اخیرتان بگویید. اینکه سنت در این آثار دقیقا از چه دوره و چه وجهی میآید؟
اگر بخواهم تاریخی تا حدی دقیق را برای شما بگویم، باید به سال 68 برگردم. این تقابل گاهی در پرترهها و گاهی در فیگورها و فضای آبستره آثارم تجلی پیدا میکرد. تبلور همه این تجربیات را امروز در این مجموعه آوردهام. اینبار با نگاه به روح سنت خودمان، مثل جاجیم، بافهها و گلیمها اثر خلق کردهام. من نمیخواستم که تکرار سنت باشم بلکه صرفا از سنت تأثیر گرفتم. سعی کردم تسلیم آنچه دیدهام، نمانم و پا را فراتر بگذارم. این نگاه را با مدرنیسم ترکیب کردم و کار را در فضای سنتی/ مدرن یا مدرن/ سنتی ارائه دادم. این نقشبافها حاصل تمرکز هر دو رویکرد و ایده اجرائی من بوده است.
تأثیر هنرمندانی مثل جعفر روحبخش و مسعود عربشاهی در آثار این مجموعه به چشم میخورد (به خاطر شکل هندسی آثار)، آیا از این دو هنرمند تأثیر پذیرفتهاید؟
آثار من بهصورت بنیادی با کارهای روحبخش و عربشاهی متفاوت است و منابع الهام من بافههایمان است. بافههای ایرانی منبع الهام من بودهاند و مسیر اشکال هندسی را پیشروی من گذاشته و اجرا و ساختار فرم آثار من برگرفته از خط است. خطهای من نه بهعنوان عنصر نوشتاری بلکه بهعنوان عنصری بصری در خلق اثر به کار آمدهاند. ساختارهای بصری کارهای من را کاملا خطها تشکیل دادهاند اما این ویژگی درباره آثار این بزرگان متفاوت است. مجموعه مبانی تجسمی ما خط، رنگ و سطح و بافت به اضافه ترکیب است. ترکیب عاملی است که من را به هدف نهاییام در اجرای مجموعه نزدیک کرده و توانستهام حس و روح بافههایی مانند گلیم و جاجیم را در کارها متجلی کنم.
شهرزاد رویائی: بهزاد شیشهگران از سال۵۱ با پوسترهای فرهنگی آغاز میکند و از سال ۵۷ تا سال ۶۱ به همراه برادرانش به طراحی پوسترهای اجتماعی میپردازند اما بهزاد شیشهگران تا امروز در زمینه طراحی پوسترهای فرهنگی اجتماعی و سیاسی مشغول بوده است. شیشهگران طی 50 سال فعالیت فارغ از تلاشاش برای خلق آثار هنری باکیفیت، در تلاش بوده تا به ماهیت آنچه میکند هم پی ببرد و با تلفیق اشکال گوناگون هنری به سراغ پرسشهای بنیادین در باب ماهیت تولید هنری برود. نمایشگاه اخیر بهزاد شیشهگران با عنوان «نقشبافها» در گالری نقشنگار را هم میتوان جزئی از همین تجربیات در نظر گرفت؛ جاییکه شیشهگران با الهامگرفتن از مفهوم کلی نقش که در این مجموعه بیشتر یادآور فرشبافی و قالیبافی است، به تجربهای جدید در کشف کنش هنری دست مییابد. نقشبافهای شیشهگران بیشتر بداهه و انتزاعی هستند. مجموعه جدید بهزاد شیشهگران که طی 12 سال بر روی آنها کار کرده، بازهم تلاشی برای کشف ماهیت خلق اثر هنری تجسمی است و میتواند سرآغاز تولید هنری باشد. به بهانه نمایشگاه «نقشبافها» در گالری «نقشنگار» به سراغ بهزاد شیشهگران رفتیم و از او درباره تجربه جدید و نخستین نمایشگاه انفرادیاش بعد از همهگیری کووید19 و فرصت دوباره نمایش آثار، پرسیدیم.
شما گرافیک خواندهاید؛ اجرای تمیز آثار و ترکیببندیهای هندسی در این مجموعه حاصل تحصیل در رشته گرافیک است؟
البته که رشته تحصیلی من تأثیر مستقیمی بر آثارم داشته و دارد اما من از سال 50 که به هنرستان هنرهای زیبا رفتم، چهار هنر مهم از جمله طراحی، نقاشی، گرافیک و مجسمهسازی را بهعنوان واحدهای درسی آموختم. من از همان زمان تاکنون از حضور چهار رشته در آثارم بهره میبرم و هرگز نتوانستم آنها را از هم تفکیک کنم. گاهی یکی از این هنرها و گاهی هر چهار رشته بر آثارم غالب میشوند. در این نمایشگاه دو رشته یعنی نقاشی و گرافیک با هم تلفیق شدند و این فضای فکری و ذهنی را ساختند. چهار امکان به من فرصت دادند تا به فراخور زمان و مضمون، یکی از این زبانها را انتخاب کنم و این بار چهار ستون مبانی تجسمی من را به این سمت آورده است. من هنرمندی چهار رسانهای هستم.
انگیزه این تجربه چطور در ذهنتان شکل گرفت؟
خطوط من را برای اجرای این مضمون راهنمایی کردند. گاهی خود خطوط که 12سالی است به زندگی من وارد شدند، از من میخواهند که از ما پرتره، آبستره، طبیعت بیجان و فیگور بساز. خطوط در آثار مجموعه اخیر من نقش غالبی دارند. ترکیب خط، رنگ و بافت این آثار را ساخته است. اگر اطراف کارها را ببُرم آثاری صرفا آبستره میشوند اما وقتی ترکیب را تغییر میدهم، به نقشبافها میرسم.
کدام تکنیکها تاکنون برایتان جذابتر بودهاند و علت انتخاب این تکنیک در نقشبافها چیست؟
هرجا که محتوا و تکنیک با هم بیشتر عجین شود، اثر برای من و معمولا برای مخاطب جذابتر میشود. من تکنیک را متناسب با مضمون انتخاب میکنم؛ چراکه این هماهنگی است که منجر به تأثیرگذاری میشود. اگر با فرم و محتوا منطبق نباشد، پایه مهمی از اثرگذاری را از دست میدهید. خلق اثر را مثل همنوازی ارکستر موسیقی در نظر میگیرم و به همین خاطر یک وجه را بهعنوان تمایز در نظر نمیگیرم. چون در 50 سال گذشته تکنیکهای مختلفی را تجربه کردم، ارزش این انطباق را مهم میدانم.
آثاری که در نمایشگاه آنلاین سال ۹۹ در گالری ویستا نمایش دادید، از همین مجموعه بود؟ شباهت زیادی میان دو مجموعه (از جهت ترکیببندی) به چشم میخورد.
بله چند کار را از این مجموعه را در سال 99 و به دلیل شرایط کرونایی، بهصورت آنلاین در گالری ویستا به نمایش گذاشتم. این کارها از قبل آماده و البته متعلق به همین مجموعه بودند اما آثار بهصورت تکراری در نمایشگاه اخیر قرار داده نشده است. درهرحال من زمانی طولانی روی این مجموعه کار کردهام و به همین خاطر بعضی آثار از همین مجموعه در بعضی نمایشگاهها ارائه شده و تعدادی از آنها هم به فروش رسیده است.
دستهای از آثار نمایشگاه از ترکیببندی محکمی تبعیت کرده و این باور را به ذهن متبادر میکنند که بر اساس پیشطرحی یا الگویی پیش رفتهاند و در تعدادی دیگر نقش تصادف به نظر بیشتر است. آیا آثار از این دو الگو تبعیت میکنند؟
بهطورکلی آثار تجسمی من از پیشطرح و بداهه تبعیت کرده و این نمایشگاه نیز با همین رویکرد پیشرفته است اما بیشتر از بداهه تبعیت میکنند.
آیا با انتخاب نام نمایشگاه با عنوان «نقشباف» به فرشبافی و گلیمبافی اشاره داشتهاید؟
بله، انتخاب عنوان نمایشگاه را بر اساس روحیه و فضای به وجود آمده در آثار، انتخاب کردم. من همیشه سعی داشتهام که نام نمایشگاه بر آثارم منطبق باشد و برای معرفی بهتر مجموعه آثارم به مخاطبان کمک کند. گاهی نمایشگاههایی رفتهام که آثارش هیچ ربطی به عنوان نداشتهاند، انگار که اطلاعات اشتباهی به ذهن مخاطب متبادر میشود. «عنوان نقشباف» به مخاطب این اطلاع را میدهد که آثار با نقش و طرح ایرانی مرتبط هستند و احتمالا از نقش گلیم و فرش تشکیل شده است. عنوانی تصنعی برای نمایشگاه نمیگذارم و به این نامگذاریها توجه زیادی دارم، چه درخصوص نمایشگاه خودم و چه درخصوص نمایشگاه دیگر هنرمندان.
با توجه به اینکه شما در کودکی به موسیقی علاقهمند بودید و خیلی سریع به نقاشی و بعد هم تصویرگری و طراحی راه یافتید، آیا چندوجهیبودن هنر در خلق آثارتان تجلی دارد؟
بله وقتی در نوجوانی برای تحصیل در رشته موسیقی به هنرستان هنرهای زیبا رفتم، به دلیل محدودیت سنی، پذیرفته نشدم و از اولین رشته مورد علاقهام فاصله گرفتم و به دغدغه دوم خودم یعنی نقاشی، روی آوردم. همانجا با چهار رشته مهمی که پیشتر توضیح دادم، آشنا شدم و مسیری که طی کردم، منجر به چندزبانهبودن من شد. چندوجهیبودن، هنر من را از فضایی که در آن تنفس میکنم، متمایز کرده است.
از تقابل سنت و مدرنیسم در آثار اخیرتان بگویید. اینکه سنت در این آثار دقیقا از چه دوره و چه وجهی میآید؟
اگر بخواهم تاریخی تا حدی دقیق را برای شما بگویم، باید به سال 68 برگردم. این تقابل گاهی در پرترهها و گاهی در فیگورها و فضای آبستره آثارم تجلی پیدا میکرد. تبلور همه این تجربیات را امروز در این مجموعه آوردهام. اینبار با نگاه به روح سنت خودمان، مثل جاجیم، بافهها و گلیمها اثر خلق کردهام. من نمیخواستم که تکرار سنت باشم بلکه صرفا از سنت تأثیر گرفتم. سعی کردم تسلیم آنچه دیدهام، نمانم و پا را فراتر بگذارم. این نگاه را با مدرنیسم ترکیب کردم و کار را در فضای سنتی/ مدرن یا مدرن/ سنتی ارائه دادم. این نقشبافها حاصل تمرکز هر دو رویکرد و ایده اجرائی من بوده است.
تأثیر هنرمندانی مثل جعفر روحبخش و مسعود عربشاهی در آثار این مجموعه به چشم میخورد (به خاطر شکل هندسی آثار)، آیا از این دو هنرمند تأثیر پذیرفتهاید؟
آثار من بهصورت بنیادی با کارهای روحبخش و عربشاهی متفاوت است و منابع الهام من بافههایمان است. بافههای ایرانی منبع الهام من بودهاند و مسیر اشکال هندسی را پیشروی من گذاشته و اجرا و ساختار فرم آثار من برگرفته از خط است. خطهای من نه بهعنوان عنصر نوشتاری بلکه بهعنوان عنصری بصری در خلق اثر به کار آمدهاند. ساختارهای بصری کارهای من را کاملا خطها تشکیل دادهاند اما این ویژگی درباره آثار این بزرگان متفاوت است. مجموعه مبانی تجسمی ما خط، رنگ و سطح و بافت به اضافه ترکیب است. ترکیب عاملی است که من را به هدف نهاییام در اجرای مجموعه نزدیک کرده و توانستهام حس و روح بافههایی مانند گلیم و جاجیم را در کارها متجلی کنم.