|

در مرز آگاهی

درباره نمایشگاه هوش خاکستری

«هوش خاکستری»، نمایشگاه انفرادی آصف ابراهیمی، ما را به سفری اکتشافی در مبهم‌ترین مرزهای هستی‌شناختی عصر حاضر می‌برد؛ قلمرویی که در آن آگاهی بیولوژیکی انسان، با منطق سرد و بی‌رحم الگوریتم‌های ماشینی در هم می‌آمیزد.

  در مرز آگاهی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

سعید حقیر

 

«هوش خاکستری»، نمایشگاه انفرادی آصف ابراهیمی، ما را به سفری اکتشافی در مبهم‌ترین مرزهای هستی‌شناختی عصر حاضر می‌برد؛ قلمرویی که در آن آگاهی بیولوژیکی انسان، با منطق سرد و بی‌رحم الگوریتم‌های ماشینی در هم می‌آمیزد. این مجموعه، حاصل تأملات عمیق هنرمند درباره تکامل اجتناب‌ناپذیر بشر به سمت موجوداتی سایبورگی و ربات‌های هوشمند است؛ فرایندی که نه می‌توان آن را صرفا یک «پیشرفت» درخشان دانست و نه یک «انحطاط» کامل، بلکه دقیقا یک «وضعیت خاکستری» است؛ وضعیتی که اخلاقیات، روح و جسم ما در بوته آزمایشی جدید قرار می‌گیرند.

بودن در وضعیت آینده

ابراهیمی با بهره‌گیری از تکنیک اکریلیک روی بوم و خلق بافت‌های سنگین و خشن، نه‌تنها این فرایند تکاملی را ثبت می‌کند، بلکه بار عاطفی و بحران وجودی ناشی از آن را نیز به تصویر می‌کشد. این آثار، بیش از آنکه آینده‌ای مشخص را پیش‌بینی کنند، سؤالاتی بنیادین مطرح می‌کنند: وقتی سیم‌های مداری‌ جایگزین رگ‌ها شده و تراشه‌ها به سلول‌های مغزی تزریق شوند، در کجای این مسیر، «هویت انسانی» ما به پایان می‌رسد و «آگاهی مصنوعی» آغاز می‌شود؟ و این لحظه تلاقی، دقیقا چه شکلی دارد؟ «هوش خاکستری» پاسخ نمی‌دهد، بلکه تصویر می‌کند.

زبان سایه‌ها و بافت‌ها

آصف ابراهیمی برای بیان کانسپت پیچیده خود، هوشمندانه از ترکیبی از اکسپرسیونیسم و سوررئالیسم استفاده می‌کند. اکسپرسیونیسم در بافت‌های خام، لایه‌های ضخیم و ضربات تند قلم‌مو متجلی می‌شود که حاکی از فوران اضطراب و تشویش درونی هنرمند و سوژه‌های او است. بوم‌ها مملو از ترک‌ها، خراش‌ها و سطوحی ناهموارند که حس فرسایش، زوال و در عین حال مقاومت سرسختانه در برابر تغییر را القا می‌کنند. این بافت‌ها، به‌مثابه پوست زمخت دنیای پس از صنعت، محیطی را برای نمایش سوژه‌ها فراهم می‌آورند که در آن، طبیعت دیگر پاک و بکر نیست، بلکه خود به عنصری سفت و سخت و مکانیکی تبدیل شده است. یکی از پررنگ‌ترین و نمادین‌ترین عناصر در آثار ابراهیمی، تنه درختان عظیم، فرسوده و مرده است.

این درختان با بافت‌هایی غلیظ، زخمی و شبیه به پوسته‌های فلزی یا سنگ‌های باستانی به تصویر کشیده شده‌اند. آنها نمادی از طبیعت اولیه و ارگانیک هستند که اکنون در حال تحمل یک استحاله سخت و مکانیکی‌اند. در سایه این تنه عظیم، سرنوشت بشری که ماسک‌های گازی بر چهره دارد یا در محاصره ابزارهای اسقاطی نشسته، عمیقا تأثیرگذار می‌شود. سوژه‌های اصلی نمایشگاه، ترکیبی وهم‌آلود از انسان، ربات و حیوان (Hybrid Beings) هستند. پرندگان مکانیکی (سایبرگ-پرنده) با چشمان قرمز و گاه مسلح، بدن‌های فلزی و پرهای سیم‌پیچ، کنار موجودات 

انسانی-رباتیک با لباس‌های فضایی یا قطعات فلزی کار گذاشته‌شده در جمجمه، می‌نشینند. این تلفیق، تجلی بصری همان «هوش خاکستری» است؛ موجودی که نه به دنیای قدیم تعلق دارد و نه کاملا به آینده، بلکه در حالتی معلق در گذر است.

فضای کلی آثار با استفاده از پالت رنگی عمدتا سرد، متشکل از خاکستری‌های تیره، آبی کدر، کرم و قهوه‌ای خاکی و در برخی نقاط با رگه‌هایی از طلایی یا قرمزی سرد (نماد چشم‌های رباتیک یا اخطار)، حس انزوا، خاموشی و یک معمای سرد را القا می‌کند. این رنگ‌ها، فضای سوررئالیستی مورد نظر هنرمند را ایجاد می‌کنند؛ فضایی که منطق و واقعیت را پشت سر گذاشته و به ورطه‌ای از ناخودآگاه جمعی فرو می‌رود. بهره‌گیری از سوررئالیسم به هنرمند اجازه داده است تا این مفاهیم سنگین فلسفی را در قالب تصاویر وهم‌آور، مانند انسان‌هایی در حباب‌های شفاف و جدا از جهان یا ربات‌هایی که مشغول تعاملات ناشناخته در زیر سایه تنه‌های بزرگ هستند، به نمایش بگذارد.

جست‌وجوی روح در تراشه

«هوش خاکستری» ابراهیمی، دعوتی است به تأمل در باب «آینده از‌دست‌رفته» و «آینده‌ای که هنوز نرسیده است». این آثار، صرفا در مورد فناوری نیستند؛ آنها درباره تنهایی، از‌خود‌بیگانگی و جست‌وجوی مفهوم «روح» در جهانی هستند که به‌سرعت در حال تبدیل‌شدن به یک ساختار داده‌محور است. سوژه‌های ابراهیمی‌ اغلب در حالت تفکر، سکون یا در حال انجام اعمالی اسرارآمیز (مانند نگه‌داشتن یک شیء درخشان یا گیاهی کوچک) به تصویر کشیده شده‌اند. این سکوت و تعمق، نشان‌دهنده لحظه حساسی است که در آن، موجود سایبورگی در حال محاسبه مجدد ارزش‌های انسانی و بازنگری در مفهوم زندگی است. آیا «هوش خاکستری» می‌تواند عشق بورزد؟ آیا می‌تواند درختی را لمس کند و معنای رشد را درک کند؟ این نمایشگاه به ما می‌گوید که حتی در پیشرفته‌ترین و مکانیکی‌ترین حالات وجودی، میل به پیوند با طبیعت (در هیبت پرنده‌ای مکانیکی که به درخت پیر نزدیک می‌شود) و نیاز به معنویت (در شمایل محافظت از یک موجود زنده کوچک) همچنان وجود دارد.

آصف ابراهیمی بافت زبر و اکسپرسیونیستی آثار خود را به‌مثابه یک هشدار استفاده می‌کند: تکامل به سمت ماشین، مسیری آسان و صیقلی نیست، بلکه مسیری ناهموار، دردناک و پر از پشیمانی است. «هوش خاکستری» یادآور این نکته است که زیبایی و وحشت آینده در همان خط باریک و نامشخصی نهفته شده که بین هسته بیولوژیکی و پوسته سیلیکونی ما قرار دارد. این نمایشگاه، یک پرتره از بشریت در لحظه بحرانی گذار است؛ جایی که ما باید انتخاب کنیم که در این تکامل خاکستری، چه چیزی از انسانیت خود را حفظ خواهیم کرد.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.