|

ورشکستگی مدیریتی؛ وقتی دولت به‌جای درمان، نسخه فرار می‌نویسد‌

تهران، این شهر خاکستری و خسته، سال‌هاست نفسش به شماره افتاده است؛ اما آنچه امروز در بحران پایتخت عیان شده، دیگر فقط مسئله آب و هوا نیست، مسئله «مدیریت» است. وقتی بالاترین مقام اجرائی کشور با صدای بلند می‌گوید‌ «تهران دیگر قابل‌ زیست نیست، باید تخلیه شود»، در‌واقع زنگ پایان یک دوره از سیاست‌ورزی را به صدا درمی‌آورد؛ دوره‌ای که مدیران به‌جای اصلاح ساختار، عادت کرده‌اند راه فرار را به نام راه‌حل جا بزنند.

ورشکستگی مدیریتی؛ وقتی دولت به‌جای درمان، نسخه فرار می‌نویسد‌

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

مهدی عرب‌صادق، کارشناس انرژی: تهران، این شهر خاکستری و خسته، سال‌هاست نفسش به شماره افتاده است؛ اما آنچه امروز در بحران پایتخت عیان شده، دیگر فقط مسئله آب و هوا نیست، مسئله «مدیریت» است. وقتی بالاترین مقام اجرائی کشور با صدای بلند می‌گوید‌ «تهران دیگر قابل‌ زیست نیست، باید تخلیه شود»، در‌واقع زنگ پایان یک دوره از سیاست‌ورزی را به صدا درمی‌آورد؛ دوره‌ای که مدیران به‌جای اصلاح ساختار، عادت کرده‌اند راه فرار را به نام راه‌حل جا بزنند. تهران بیمار است، بله، ولی آیا واقعا چاره بیماری، تخلیه بیمارستان است؟

وقتی یک پزشک می‌گوید «بیمار را بیرون ببرید چون درمان ممکن نیست»، معنایش فقط ناتوانی نیست، نوعی تسلیم است؛ نوعی شستن دست از مسئولیت. دولت امروز نیز در برابر پایتخت چنین موضعی گرفته است؛ به‌جای درمان، پیشنهاد کوچ می‌دهد. واقعیت این است که تهران قربانی مردمش نیست، قربانی تصمیمات است. از برج‌هایی که بی‌مجوز در کوهپایه‌ها سر برآوردند تا کارخانه‌هایی که در جنوب و غرب شهر دودشان را در ریه‌های شهروندان فوت می‌کنند، همه و همه محصول اراده‌های کوتاه‌مدت و سیاست‌های بی‌ضابطه‌ هستند. شهری که سال‌هاست زیر بار پروژه‌های پر‌زرق‌و‌برق «نمایشی» خم شده، حالا در حال فرورفتن در خاکی است که خودش را تاب نمی‌آورد؛ اما باز هم به‌جای اصلاح ریشه‌ای، راه‌حل در سطح جغرافیا جست‌وجو می‌شود، نه در عمق مدیریت. وقتی می‌گویند «تهران باید تخلیه شود»، در‌واقع اعتراف می‌کنند که دستگاه حکمرانی از اداره قلب کشور عاجز است.

این‌ فقط بحران محیط‌زیستی نیست؛ بحران سیاست است. بحران مدیریتی که سال‌هاست در پشت واژه‌هایی مثل «توسعه»، «تمرکززدایی» و «عدالت منطقه‌ای» پنهان شده و حالا لباس «هشدار زیست‌محیطی» به تن کرده است. تهران البته فریاد کمک می‌خواهد؛ آب‌های زیرزمینی‌اش خشکیده، فرونشستش به زلزله خاموش می‌ماند و هوایش به‌جای اکسیژن، دود تنفس می‌کند. بااین‌حال، هیچ‌کدام از این مشکلات ‌حل‌نشدنی نیستند، اگر اراده‌ای واقعی برای اصلاح وجود داشته باشد. کشوری که توان ساخت سد، پالایشگاه‌ و موشک دارد، قطعا می‌تواند سیستم تصفیه و بازچرخانی آب بسازد. دولتی که میلیاردها دلار در طرح‌های بزرگ خرج می‌کند، چرا نباید بتواند ناوگان حمل‌ونقلش را برقی کند؟ پاسخ روشن است؛ چون مشکل در منابع نیست، در مدیریت منابع است.

وقتی مدیریت فرسوده شود، هر بحران طبیعی تبدیل به فاجعه می‌شود و وقتی سیاست‌مدار به‌جای اصلاح، اعلام «ناتوانی» کند، جامعه از امید تهی می‌شود. جمله «تهران باید تخلیه شود» شاید در ظاهر واقع‌گرایانه به نظر برسد، ولی در عمق خود حامل یک پیام خطرناک است: اعلام ورشکستگی مدیریتی. تهران نیاز به فرار ندارد، نیاز به اصلاح دارد. باید آلودگی را از سیاست زدود، نه مردم را از شهر. باید رانت را تخلیه کرد، نه خانه‌ها را. باید حلقه‌های تصمیم‌سازی آلوده را پاک‌سازی کرد، نه خیابان‌های پر از زندگی را.

اگر رئیس‌جمهور واقعا باور دارد که پایتخت دیگر قابل‌ زیست نیست، نخست باید از خود شروع کند: چرا هنوز تمام وزارتخانه‌ها، نهادها و مراکز تصمیم‌گیری در همین تهران متمرکز است؟ چرا بودجه‌های کلان همچنان به پروژه‌های پایتخت اختصاص می‌یابد؟ چرا هیچ‌یک از وزرا و مدیران حاضر نیستند حتی برای چند ماه، اداره خود را به یکی از شهرهای دیگر منتقل کنند؟ پیشنهاد تخلیه زمانی معنا دارد که دولت خود پیش‌قدم شود، نه اینکه مردم را دعوت به مهاجرت کند و خود در برج‌های شمال شهر بماند. در‌واقع، تهران امروز آینه‌ای از کل کشور است. شهر در حال خفگی است، همان‌طور که سیاست در حال فرسودگی است. فرونشست زمین در تهران، نماد فرونشست اعتماد عمومی است. آلودگی هوای پایتخت، بازتاب آلودگی تصمیم‌هاست و اگر این چرخه ادامه یابد، حتی اگر مردم را از تهران بیرون ببریم، بحران با آنها به هر شهر دیگری کوچ خواهد کرد. مشکل این سرزمین در کمبود منابع نیست؛ در کژفکری مدیریتی است که همیشه از روبه‌رو‌شدن با واقعیت می‌گریزد. نسل‌های گذشته با حداقل امکانات کشور را اداره کردند، ولی نسل مدیران امروز، در عصر داده و تکنولوژی، با انبوه منابع، هنوز دنبال «تخلیه» به‌جای «تحول» است. در برابر چنین وضعی، شاید لازم باشد بپرسیم‌ چرا سیاست‌مداران ما همیشه آخرین راه را زودتر از بقیه انتخاب می‌کنند؟

چرا در کشوری که جوان‌ترین نیروهای علمی منطقه را دارد، ساده‌ترین بحران‌ها به «غیرقابل‌ حل» تبدیل می‌شود؟ شاید پاسخ ساده باشد: چون ما از پذیرش خطا می‌ترسیم. و وقتی ترس از مسئولیت جایگزین شجاعت تصمیم می‌شود، اولین قربانی همیشه «شهر» است؛ همان‌طور که امروز تهران قربانی شده است. تهران هنوز می‌تواند نجات پیدا کند، به شرط آنکه به‌جای «تخلیه»، «تصمیم» را آغاز کنیم. به‌جای تهدید، امید بدهیم. به‌جای اعتراف به ناتوانی، به مردم نشان دهیم که هنوز عقل جمعی در این کشور نفس می‌کشد. اما اگر این روند ادامه یابد و مسئولان همچنان راه فرار را برگزینند، شاید روزی برسد که مردم خود بگویند‌ نه‌فقط تهران، بلکه کل این مدیریت باید تخلیه شود.

 

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.