|

بیهقی؛ آموزگار گزارش‌نویسی

«تاریخ بیهقی» از مهم‌ترین شاهکارهای نثر فارسی است که البته برای مدتی طولانی مغفول مانده بود تا اینکه قرن‌ها پس از نوشته‌شدنش مورد توجه قرار گرفت. به‌خصوص در دوران معاصر پژوهشگران و نویسندگان شاخصی به سراغ «تاریخ بیهقی» رفتند و به بررسی وجوه مختلف این اثر مهم پرداختند.

بیهقی؛ آموزگار گزارش‌نویسی

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد بقایی (ماکان):  شرق: «تاریخ بیهقی» از مهم‌ترین شاهکارهای نثر فارسی است که البته برای مدتی طولانی مغفول مانده بود تا اینکه قرن‌ها پس از نوشته‌شدنش مورد توجه قرار گرفت. به‌خصوص در دوران معاصر پژوهشگران و نویسندگان شاخصی به سراغ «تاریخ بیهقی» رفتند و به بررسی وجوه مختلف این اثر مهم پرداختند. بیهقی در این کتاب هم امکان‌های موجود در نثر فارسی را نشان داده و هم شیوه‌ای قابل توجه از تاریخ‌نگاری به دست داده است. او در اثرش توانسته به بازسازی و واکاوی تاریخی واقعیت بپردازد و این یکی از مهم‌ترین وجوه اهمیت این کتاب است. یکم آبان مصادف است با روز بیهقی و به این مناسبت محمد بقایی (ماکان)، نویسنده، پژوهشگر و مترجمی که آثار متعددی از او منتشر شده، در مقاله‌ای که در ادامه می‌خوانید به بررسی شاخص‌ترین ویژگی‌های «تاریخ بیهقی» پرداخته است. او با برشمردن ارزش‌های چندگانه این اثر معتقد است که اهمیت آن در حوزه تاریخ بیش از دیگر زمینه‌ها است و همچنین «تاریخ مشروطه» احمد کسروی را برجسته‌ترین تحقیق تاریخی به «روش بیهقی» دانسته است.

«تاریخ بیهقی» یکی از معروف‌ترین آثار زبان فارسی است که نزدیک به هزار سال از نگارش آن می‌گذرد. از گفته‌ها و سبک نگارش وی می‌توان به آسانی دریافت که نه‌تنها قلمی استوار داشته، بلکه تاریخ‌نگاری واقع‌بین، حقیقت‌جو و منصف بوده که گرچه روزگارش در خدمت سلاطین غزنوی می‌گذشته، ولی در ذکر رویدادهای آن ایام نه مانند بسیاری از شاعران و نویسندگان به خیال‌پردازی‌ها و لفاظی‌های نادرست پرداخته و نه از طریق حقیقت و انصاف عدول کرده.

اهمیت کار وی در این است که برای نخستین‌بار شیوه تحقیق میدانی و گزارش‌نویسی و خبرنگاری را پایه ریخت. او در جای‌جای کتاب خویش یادآور می‌شود که خود شاهد و ناظر وقایعی بوده که بر قلم آورده، یا آنها را از منابعی آگاه و به اصطلاح خودش «ثقه» کسب کرده. این همان کیمیایی است که در سیر تاریخ‌نویسی بسیار نادر است. این‌که می‌بینیم اثر او از سوی صاحب‌نظران با تعاریفی مانند «بی‌بدیل، سترگ و استوار» توصیف می‌شود، سر در نکات یادشده دارد. به عقیده وی، تاریخ قصه‌پردازی‌های سفیهانه نیست. اگر تاریخ‌نگار از راه مداهنه یا برای قرابت با مراکز قدرت مطالبی بر قلم آورد که به مذاق اهل خرد خوش نیاید، دیر نخواهد پایید.

ازاین‌رو است که می‌بینیم این مرد اندیشه‌مند کتابی بسیار درخور اطمینان و موثق در تاریخ آل ‌سبکتکین پدید می‌آورد که می‌توان آن را الگویی در کار تاریخ‌نگاری واقعی دانست. بیهقی اسلوبی را پایه ریخت که اهل تحقیق در عصر حاضر بر آن تأکید دارند. ارجمندی «تاریخ بیهقی» در قیاس با دیگر تحقیقات تاریخی روزگاران گذشته آشکار می‌شود؛ برای مثال در سنجش با «تواریخ» هرودوت و افسانه‌های خنده‌آوری که به نام تاریخ در بیست‌وچهار فصل از این کتاب آمده. دروغ‌هایی که در این کتاب ذکر شده چندان تعجب‌آور است که مؤلف را «پدر اکاذیب» لقب داده‌اند و شادروان پورداوود برخی از مطالبش را ناروا و «پست و زشت» می‌خواند. حال آن‌که آنچه در نوشته‌های بیهقی آمده، صداقت است و راستی. او نیز مانند هرودوت گزارشگری است که دیده‌ها و شنیده‌های خود را بر کاغذ آورده، ولی با این تفاوت که در آنچه ذکر می‌کند جای هیچ شبهه و تردید نیست. در هر ورق این کتاب بوی صفا و راستی از لابه‌لای جملات و تعابیر شعرگونه‌اش به مشام می‌رسد. او صورتگری است که قلم سحرانگیزش مناظری را که دیده به زیبایی تصویر کرده و هریک را به رنگی مطلوب عرضه داشته.

«تاریخ بیهقی» علاوه بر فواید اطلاعات دقیق تاریخی، تابلویی دلنشین از توانایی نثر فارسی است، چندان که برخی از ترکیبات آن را در آثار منثور و منظوم پس از وی می‌توان یافت. صحنه‌پردازی‌هایی که او در شرح واقعه‌ای می‌کند، گاه یادآور شگردهای سعدی در «گلستان» است.

ساختاری که او در شرح رویدادها به کار می‌برد و هریک را به صورت داستانی نقل می‌کند و در پایان نتیجه‌ای حکیمانه و آموزنده می‌گیرد و حاصل سخن را در بیتی ذکر می‌کند همان است که بعدها مورد توجه سخنورانی مانند سعدی و مولوی و جامی قرار می‌گیرد.

بیهقی ادیبی اریب بود و مردی فاضل و چیره‌دست در ادبیت و عربیت. ازاین‌رو تسلط وی به هر دو زبان ناخودآگاه در نوشته‌هایش اثر گذاشته. از آنجا که ذهنی حساس داشته، گاه توصیفات و تشبیهاتی شاعرانه بر قلمش روان می‌شود، از جمله در آن زمان که حسنک میکالی آخرین وزیر سلطان محمود را به دستور پسرش مسعود و فتوای القادر بالله خلیفه سخت‌سر و کینه‌توز عباسی به جرم دگراندیشی به پای دار می‌برند، احساس ناشی از علاقه‌اش را چنان می‌نگارد که امروز به آن شعر سپید می‌گویند:

«...برهنه با ازار بایستاد و دست‌ها در هم زده، تنی چون سیم سپید و رویی چون صدهزار نگار، و همه خلق 

به درد می‌گریستند».

پس از آنکه حسنک بر دار جان می‌دهد، می‌نویسد:

«حسنک تنها ماند، چنان‌که تنها آمده بود از شکم مادر».

از این گذشته پیدا است که مردی فرزانه و ژرف‌اندیش بوده و پیوسته از ظاهر رویدادها نقب به باطن زده و در پی کشف علت‌ها برآمده؛ یعنی درواقع تاریخ را عاملی برای شناخت حقایق قرار داده، به‌خصوص که آن را در دوره پختگی عمر خود یعنی در شصت‌وپنج سالگی تحریر کرده که از قدرت تجزیه و تحلیل مسائل زمانه با توجه به سابقه امور دیوانی به خوبی برخوردار بوده.

اگرچه «تاریخ بیهقی» دارای ارزش‌های گونه‌گون است، ولی به نظر می‌رسد اهمیت این اثر در حوزه تاریخ به‌مراتب بیش از دیگر زمینه‌ها است، زیرا تاریخ با زندگی هر فرد و جامعه پیوند خورده است. برای مثال در پایان گزارش یا به قول بیهقی «داستان» بر دار کردن حسنک وزیر نتیجه می‌گیرد که: «احمق مردا که دل در این جهان ببندد که نعمتی بدهد و زشت بازستاند». این تفکری بوده که در میان روشنفکران و دگراندیشان آن زمان خراسان از جمله فردوسی و خیام و سنایی رواج داشته است.

تاریخ به گفته بیهقی آکنده از «داستان»‌ها و حکایات عبرت‌آموز است. جالب این‌که او نیز مانند فردوسی رویدادها را «داستان» می‌نامد. این اصطلاح به مفهومی که مشخصا در «شاهنامه» و «تاریخ بیهقی» آمده، مرادف است با رویداد یا گزارش. کلمه Story (داستان) نیز در زبان انگلیسی و به‌خصوص در میان اهالی رسانه‌های غرب هم به معنای «گزارش» به کار می‌رود. برای مثال وقتی فردوسی در شرح کشته‌شدن سهراب می‌گوید «یکی داستان است پر آب چشم» مقصودش گزارش یک رویداد است. بیهقی نیز در «داستان بر دار کردن حسنک»، «داستان بازستدن مال‌های صلتی» یا «داستان سلطان مسعود با ندیمان» منظورش درواقع شرح و گزارش آن ماجراها است، ولی برخی بدون توجه به معنای درست این اصطلاح و به سبب نثر شیوای مؤلف، آنها را در حد داستان‌های برآمده از احساس نویسنده تلقی می‌کنند.

حقیقت این است که بیهقی گزارشگری ادیب و صادق و پایه‌ریز تحقیق میدانی است که هیچ نکته‌ای در گزارش‌های او از دست نمی‌رود. وقتی داستان‌ها یا گزارشاتش را می‌خوانیم گویی هزار سال پیش به اصول خبرنویسی نوین که امروزه در رشته روزنامه‌نگاری تدریس می‌شود آگاهی داشته و می‌دانسته که خبر را باید از منابع موثق کسب کرد و مطابق با واقعیت‌های موجود باشد، نه آن‌که جانبدارانه و یک‌سویه نگاشته شود. آنچه بیهقی از آن روی‌گردان بود، همان است که در اصطلاح‌شناسی رسانه‌های جمعی به آن پروپاگاندا می‌گویند. او چنان که خود بیان داشت می‌خواست اثری بیافریند که به نیکی ماندگار شود که شد، زیرا می‌دانست که عمر قلم‌های ناسخته و فرمایشی به میزان حباب روی آب است.

به نظر او «اخبار گذشته را دو قسم گویند که آن را سه دیگر نشناسند: یا از کسی بباید شنید، یا از کتابی بباید خواند. و شرط آن است که گوینده باید ثقه و راست‌گوی باشد و نیز خرد گواهی دهد که آن خبر درست است... و کتاب هم چنان است که هرچه خوانده آید از اخبار که خرد آن را رد نکند، شنونده آن را باور دارد...» دیگر اینکه گزارش به‌آسانی خوانده و در ذهن ماندگار شود:

«غرض من آن است که تاریخ پایه‌ای بنویسم و بنایی بزرگ برافراشته گردانم، چنان که ذکر آن تا آخر روزگار 

باقی بماند...».

دیگر اینکه گزارش باید حس کنجکاوی خواننده را 

ارضا کند:

«در دیگر تواریخ چنین طول و عرض نیست که احوال را آسان‌تر گرفته‌اند و شمه‌ای بیش یاد نکرده‌اند، و اما من چون این کار پیش گرفتم، می‌خواهم که داد این تاریخ به تمامی بدهم... تا هیچ‌چیز از احوال پوشیده نماند».

دیگر اینکه اصول شش‌گانه خبرنویسی (کی، کجا، که، چرا، چه، چگونه) رعایت شود و هیچ‌یک از قلم نیفتد، زیرا در غیر این‌ صورت خبر و گزارش ناقص خواهد بود.

شگفت این‌که بیهقی در ده قرن پیش تمامی اصول یادشده را در گزارش‌هایش رعایت کرده است. برای مثال در داستان حسنک هر شش اصل در نظر گرفته شده:

کی: «در ذی‌حجه سنه خمسین و اربعمائه (450)»

کجا: «به بلخ»

که: «حسنک وزیر»

چرا: «قرمطی شد»

چه: «بر دار کردن»

چگونه: «سنگسار و کشتن بر دار»

گزارشات بیهقی چنان دقیق است که هر خواننده‌ای می‌تواند صحنه‌های توصیف‌شده‌اش را تصور کند. این کتاب به رغم آن‌که دارای لغات و اصطلاحات و ابیات عربی است، ولی نثری روان و قابل فهم دارد. نباید فراموش کرد که این تاریخ در سده پنجم نوشته شده و طبیعتا متأثر از ویژگی‌های نثر دوره غزنوی است، یعنی دوره‌ای که نویسندگان و شاعران به خلاف دوره سامانی با زبان و ادبیات عرب آشنایی بیشتری پیدا می‌کنند و اصطلاحات عربی از زمینه‌های فلسفی و ادبی گرفته تا علمی و سیاسی به‌تدریج وارد زبان فارسی می‌شود، ولی با این همه «تاریخ بیهقی»، حتی در قیاس با کتاب‌های تاریخی عصر قاجار، بسیار قابل فهم‌تر است. درست است که در این کتاب لغات تازی فراوان به کار برده شده، ولی غالبا پس از هر لغت عربی مرادف فارسی آن یا کلمه‌ای به همان معنا ذکر شده. البته شیوه نگارش بیهقی چندان روان و شیوا است که ندانستن معانی برخی لغات لطمه‌ای به فهم کلی مطالب نمی‌زند.

پس از تألیف «تاریخ بیهقی» آثاری در حوزه تاریخ پدید آمده که منبع اصلی آنها نیز مشاهدات و شنیده‌های موثق بوده. از جمله «تحقیق ماللهند» بیرونی، «عالم‌آرای عباسی» اثر اسکندر بیگ منشی شاه عباس، «جهانگشای نادری» و «دره نادره» از میرزا مهدی‌خان استرآبادی، «تاریخ گیتی‌گشا» تألیف میرزا محمدصادق نامی وقایع‌نگار کریم‌خان، ولی برجسته‌ترین تحقیق تاریخی به روش بیهقی، «تاریخ مشروطه» مرحوم احمد کسروی است که همانند «تاریخ بیهقی» تحقیقی میدانی و حاوی دیده‌ها و شنیده‌های مورد اطمینان مؤلف است. در قیاس این دو اثر می‌توان گفت که هر دو مؤلف با اکثر چهره‌ها و شخصیت‌های گزارشات خود آشنایی داشته‌اند و گفته‌های آنان را عینا نقل کرده‌اند. کسروی نیز مانند بیهقی می‌گوید: «آنچه در این تاریخ آورده‌ام بیشتر آنها از روی آگاهی‌هاست که خود می‌داشتم و یا جسته به دست آوردم... هرچه هست این کتاب از روی جست‌وجو و فهم و اندیشه نوشته گردید». بیهقی نیز می‌گوید: «من که این تاریخ پیش گرفته‌ام، التزام این‌قدر بکرده‌ام تا آنچه ‌نویسم یا از معاینه من است یا از سماع درست از مردی ثقه». هر دو مؤلف یادآور می‌شوند که در برخی از رویدادها حضور داشته و به دقت مشاهده کرده‌اند. ازاین‌رو است که در هر دو اثر به لفظ «دیدم که...» فراوان برمی‌خوریم. برجسته‌ترین ویژگی این دو اثر در دقت، امانتداری و صداقتی است که این دو روزنامه‌نگار 

مرعی داشته‌اند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.