|

انتظار ایران از مذاکرات

پرسش عموم ایرانیان این روزها این است که سرنوشت مذاکرات ایران و آمریکا چه می‌شود؟ آیا اراده‌ای در دو کشور هست که از ترس از جنگ، تداوم تحریم و تهدید عبور کنیم و از راه صلح پایدار به توسعه پایدار دست یابیم؟

انتظار ایران از مذاکرات
فرخ نگهدار کنشگر سیاسی

پرسش عموم ایرانیان این روزها این است که سرنوشت مذاکرات ایران و آمریکا چه می‌شود؟ آیا اراده‌ای در دو کشور هست که از ترس از جنگ، تداوم تحریم و تهدید عبور کنیم و از راه صلح پایدار به توسعه پایدار دست یابیم؟

1. مخالفان و موافقان مذاکرات

یک نکته قطعی است: علت اصلی تردید در توفیق مذاکرات خوشبختانه حالا دیگر در ایران نیست. در ایران هم دولتمردان و هم مردم خواهان مذاکره و توافق‌اند؛ البته مشروط بر اینکه به تهدید نظامی متکی نباشد و به کاهش فشار تحریم‌ها منتهی شود. اینکه مسئولان توافقی را امضا کنند که طی آن هیچ تحریمی برداشته نشود، غیرقابل تصور است.

اما شواهد معین نشان می‌دهد که در کاخ سفید بر سر اصل «توافق» با تهران، بر سر اصل کنارگذاشتن «تهدید نظامی» و «فشار حداکثری»، اختلاف است. مطابق گزارش‌ها، وقفه اخیر در مذاکرات از سوی آمریکا هم به همین علت بوده است.

برخلاف برخی جنجال‌های رسانه‌ای، «غنی‌سازی محدود» یا «لغو کامل غنی‌سازی» سرنوشت مذاکرات را تعیین نمی‌کند؛ سرنوشت مذاکره را «سرنوشت دعوای استراتژیک در کاخ سفید» تعیین می‌کند. نتانیاهو و همدستان نئوکان او در کاخ سفید، سرسختانه می‌کوشند تحریم‌های آمریکا لغو نشود، حتی اگر غنی‌سازی تعلیق شود. هم‌زمانی دستگیری‌های تروریستی، خرابکاری‌های گسترده در ایران، ادعای کشفیات هسته‌ای محرمانه جاسوسان و شایعه موذیانه «قصد ترامپ به تغییر نام خلیج فارس»، از‌جمله تشبثات غم‌انگیز آنان علیه مذاکرات ایران و آمریکاست. امروز در واشنگتن دعوا بر سر «اصل مذاکره» با ایران است. رهبری اسرائیل و لابی پرنفوذ آن توقع دارند آقای ترامپ مطابق نظر ایشان عمل کند. آقای نتانیاهو از اینکه می‌بیند کاخ سفید با ایران، با حوثی‌ها و با حماس وارد مذاکره و بده‌بستان می‌شود، همان‌قدر شوکه است که زلنسکی از مکالمات تلفنی چندساعته ترامپ و پوتین. اما ساکنان تازه کاخ سفید دیگر به متحدان ابدی و به دشمنان ذاتی اعتقادی ندارند.

2. استراتژی گلوبال ترامپ

در استراتژی گلوبال ترامپ برای ساماندهی یک «بلوک موقتی قدرت»، از‌جمله با هدف کنترل بازار انرژی، برای مهار چین و رقابت با اتحادیه اروپا، توافق با ایران یک حلقه حیاتی است. در نقشه تهاجمی نئوکان‌ها برای جهان، ایران و روسیه adversary تعریف می‌شوند نه a partner. رویکرد جهانی نئوکان‌ها با استراتژی دولت کنونی اسرائیل همپوشی‌های گسترده دارد.

برخی تحلیلگران نقشه راهبردی کاخ سفید را همچنان یک نقشه نئوکانی می‌بینند که نسخه‌ای از آن از 1997 تا یک دهه راهنمای عمل آمریکا بود و راست‌گرایان اسرائیلی هم از معماران و ذی‌نفعان آن بودند؛ همان نقشه‌ای که ایران، عراق و کره شمالی را «محور شرارت» می‌دید. این نئوکان‌ها و همفکران اسرائیلی‌ هنوز هم هستند و بسیار هم پرنفوذ. آنها بخشی از دولت فعلی آمریکا هستند. اما برخلاف 97 تا 2003 که ریاست‌جمهوری عصای دست ایشان بود، امروز معلوم نیست آنها بتوانند از ترامپ یک جورج بوش بسازند. «غنی‌سازی محدود سه‌درصدی» در استراتژی اهمیت تعیین‌کننده ندارد. اما عادی‌سازی روابط با ایران در این استراتژی حائز اهمیت کلیدی است. اصلا تصادفی نیست که روسیه و عربستان، برخلاف 45 سال گذشته، حالا با عادی‌شدن روابط آمریکا با ایران همراه هستند.

مسئله کشور ما این نیست که نقشه راهبردی ترامپ برای «مهار چین و رقابت با اروپا» تا چه حد واقع‌بینانه است و به نتیجه می‌رسد یا نمی‌رسد؛ مسئله کشور ما این است که اگر ترامپ برای پیگیری نقشه گلوبال خود به تنش‌زدایی با ایران نیاز دارد، چگونه از این پنجره‌ای که برای مدت محدود گشوده شده، ما برای گره‌گشایی از یکی از پیچیده‌ترین معضلات تاریخ معاصر کشور، یعنی احیای روابط دیپلماتیک با آمریکا‌ و دسترسی به بازارهای جهانی، بهره‌گیری کنیم. برخلاف نقشه اتحادیه اروپا و دموکرات‌های آمریکا برای جهان، روسیه و کشورهای ساحل جنوبی خلیج فارس (GCC) در نقشه گلوبال ترامپ جایگاهی مرکزی دارند. این بلوک به وجود نخواهد آمد اگر ایران با آمریکا و اسرائیل در آستانه درگیری نظامی باقی بماند.

تشدید مخاصمه با ایران و ایجاد تقابل میان ایران و عربستان، هسته اصلی استراتژی اسرائیل در 35 سال اخیر بوده است. اکنون با تغییر فاحش توازن قوا در جهان و فرورفتن هرچه بیشتر اسرائیل در باتلاق غزه، به نظر می‌رسد دوران این‌همانی منافع و مشکلات آمریکا و اسرائیل به پایان خود نزدیک می‌شود. جمهوری‌خواهان و دموکرات‌ها، نه می‌خواهند و نه می‌توانند بار جاه‌طلبی‌های نتانیاهو را بر دوش بگیرند.

آنها فقط خود را در موجودیت اسرائیل ذی‌نفع می‌دانند و نه در نابودی فلسطین. ادامه «فشار حداکثری» و تشدید «تهدید نظامی» با سیاست ترامپ برای هم‌گرایی با روسیه همخوانی ندارد. تنش‌زدایی با ایران شرط ضرور و کاملا قابل فهم عربستان برای تحقق آرزوی ترامپ و بسط پیمان ابراهیم است. شرایط جنگی، امنیت سرمایه‌های فوق‌کلان آمریکا و منافع آن کشور در حوزه خلیج فارس را در معرض خطر دائمی قرار می‌دهد‌ (قابل توجه است که زاک ویتکاف، فرزند استیو ویتکاف و دو پسر ترامپ، اریک و دون، شریک تجاری‌اند. آنها به‌تازگی بزرگ‌ترین طرح‌های امپراتوری ترامپ در منطقه‌ در زمینه ساخت‌وساز و رمزارزها را شروع کرده‌اند). پرزیدنت ترامپ این هفته راهی عربستان، قطر، امارات و عمان است. این اولین سفر خارجی اوست و قرار است یک قرارداد 600 میلیارد دلاری برای سرمایه‌گذاری عربستان در آمریکا بین بن‌سلمان و ترامپ امضا شود. به این ترتیب، واضح است که چرا‌ برخلاف دوره اول ترامپ، سفر به اسرائیل در برنامه ترامپ نیست.

3. مذاکرات و دامنه انتظارات ما

تا چندی پیش، به‌خصوص بعد از صحبت رهبری در نفی «مذاکره با چنین دولتی»، شاخص‌ترین جبهه‌بندی سیاسی حول «مذاکره آری - مذاکره نه» شکل گرفته بود. اما فعلا مخالفان مذاکره در لایه‌های مختلف نظام صحنه‌گردان نیستند و خاموش‌اند. در صفوف اپوزیسیون هم جز حامیان اسرائیل همه خواهان توافق‌اند.

بنا بر خبرها، غنی‌سازی یک موضوع چانه‌زنی است. یک نگرش ممکن است گره‌زدن ابعاد برنامه هسته‌ای با میزان کاهش تحریم‌ها را دنبال کند. معنای این نگرش «تهدید در برابر تهدید» است. حال آنکه هنر سیاستِ صلح این است که طرف مقابل متقاعد شود که به ایران به‌مثابه فرصت نگاه کند. این فرض اشتباه است که آمریکا منفعتی در گسترش تحریم‌ها دارد. سود کشورها در افزایش سطح تجارت، در گسترش روابط متعادل اقتصادی و فرهنگی است. بود و نبود «غنی‌سازی محدود» نه برای ایران مسئله حیاتی است و نه برای آمریکا. این اختلاف نباید محوری شود. هرچند هنوز کسانی در دو کشور هستند که می‌کوشند این مسئله را محوری کنند. میهن‌دوستان و دموکراسی‌خواهان باید حد تحقق امیدها و انتظارات خود را با نتیجه مذاکرات محک بزنند. آنها باید بر ضرورت «توافق» تأکید کنند؛ توافقی که سایه جنگ را از سر کشور دور کند، تحریم‌های اقتصادی را از دوش مردم بردارد و به بازگشایی سفارتخانه‌های دو کشور منتهی شود.

- اینکه به نامه ترامپ پاسخ داده شده و زیر نظارت رهبری مذاکرات آغاز شده

- اینکه پرچم آمریکا دارد از زمین دانشگاه‌ها و برخی مکان‌ها‌جمع می‌شود

- اینکه آقای پزشکیان اعلام می‌کند ایران با سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران هیچ مشکلی ندارد و بسیاری شواهد دیگر همه نشانه تغییر محسوس رویکرد در قبال آمریکاست. هم از این روی اگر کشاکش در درون هیئت حاکمه آمریکا، بین ترامپی‌ها و نئوکان‌ها، کار را به بن‌بست نکشاند، باید انتظار داشت برخلاف برجام، این مذاکرات به احیای مناسبات دیپلماتیک میان دو کشور منتهی شود. سفر بسیار مهم ترامپ به خلیج فارس حاکی از آن است که برای تیم 

ترامپ‌-ونس-‌ویتکاف توافق هسته‌ای مقدمه توافق‌های دوجانبه برای همکاری‌های اقتصادی و تجاری میان دو کشور است. اگر این برداشت درست باشد، دولت هرگز نباید برنامه هسته‌ای را به مانعی برای اجرائی‌شدن این همکاری‌ها تبدیل کند.

4. مذاکرات و انتظارات آنها

اینکه آقای ترامپ می‌گوید «فقط می‌خواهم ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد» نباید ما را گمراه کند. هر توافقی با آمریکا، چه برجامی و چه فرابرجامی، غیرممکن یا ناپایدار خواهد بود، هرگاه استراتژی ایران در قبال مسائل منطقه همان باشد که در 

35 سال اخیر بوده است. استراتژی ایران در قبال اسرائیل نمی‌تواند با استراتژی سایر بازیگران اصلی منطقه‌ای در قبال اسرائیل متضاد باشد و در همان حال انتظار داشته باشیم آمریکا، از پی یک توافق هسته‌ای با ایران، دست از تحریم اقتصادی بردارد.

مهم‌ترین علت افزایش فاحش و مستمر فاصله اقتصاد ایران از رقبای منطقه‌ای، ترکیه، اسرائیل و عربستان، در دهه‌های اخیر دسترسی بسیار سهل آن رقبا به بازارهای جهانی و محرومیت ایران از این درهم‌تنیدگی به علت تحمیل سنگین‌ترین سیستم تحریم‌های چندلایه اقتصادی است. 14 سال است که رشد اقتصادی صفر ادامه دارد. شاخص‌ترین پیامد تحریم‌های اقتصادی، محدودیت خفه‌کننده دسترسی ما به بازارهای جهانی است و شاخص‌ترین پیامد عدم دسترسی به بازارهای جهانی، 

14 سال رکود و عقب‌ماندن فاحش اقتصاد ما از رقبای منطقه‌ای است. آقای ترامپ مدام می‌گوید «من فقط می‌خواهم ایران سلاح هسته‌ای نداشته باشد». اما معنای حرف او این نیست که اگر برنامه هسته‌ای واقعا و کاملا متوقف شود، نظام تحریم برچیده می‌شود، هرچند که نظام تحریم هیچ منفعت اقتصادی برای آمریکا ندارد.

چنانچه سیاست منطقه‌ای ما همان بماند که در 35ساله اخیر بود، نظام تحریم لغو نخواهد شد. نظام تحریم‌های آمریکایی زمانی که تضاد سیاست ایران با سیاست سایر قدرت‌های منطقه رفع شود، برچیده خواهد شد. ایران باید مثل ترکیه و عربستان سیاست‌ها و اقدامات میدانی خود را با دیگر قدرت‌های منطقه‌ای همگون کند. بازگشت از مسیر خالص‌سازی و انتخاب پزشکیان گام اول و بازگشت از «نه به مذاکره» گام دوم در مسیر تحول بود. امروز امید ایران این است که با یک توافق هسته‌ای در مسقط، گام سوم برداشته شود و سایه جنگ و دهشت از سر کشور رفع و دیوار تحریم نیز کوتاه‌تر شود؛ گامی که باید با بسط مناسبات با شرکای منطقه‌ای، راه را برای لغو کامل نظام تحریم و دسترسی کامل کشورمان به بازارهای جهانی هموار کند. تردید نکنیم که گام‌های فوق، فضای عمومی کشور را تغییر خواهد داد و آرامش و امید به آینده را به درون خانه‌ها و میل به مشارکت سیاسی را به شهرها و روستاهای کشور خواهد برد. میل به مشارکت جان‌مایه وفاق ملی است و وفاق ملی مهم‌ترین تضمین‌کننده آرامش و امنیت و ثبات کشور. امید و انتظار بزرگ این است که به‌روزسازی ساختارهای حقوقی و قانونی کشور، در شرایطی در دستور کار قرار گیرد که موفق شده باشیم ایران را از چنبره تهدید و تحریم و تقابل و تحقیر بیرون آوریم و صلح و آرامش و امید به شکوفایی اقتصادی را به خانه‌هایمان بازگردانیم. سالی که نکوست از بهارش پیداست.