|

خشونت علیه زنان مساله‌ای فردی نیست، اجتماعی است

در فرهنگ ایرانی، «مروت» و «مدارا» زمانی اساس رفتارها بودند؛ دو اصل که حالا در جامعه و خانه‌ها رنگ باخته‌اند. امروز، با ثبت ۳۰ پرونده قتل زنان در کمتر از سه ماه، خانه‌ها برای زنان ناامن شده است و راه خروج از این چرخه خشونت، به افزایش سواد عاطفی و اجتماعی جامعه وابسته است.

خشونت علیه زنان مساله‌ای فردی نیست، اجتماعی است

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

در فرهنگ ایرانی، «مروت» و «مدارا» زمانی اساس رفتارها بودند؛ دو اصل که حالا در جامعه و خانه‌ها رنگ باخته‌اند. امروز، با ثبت ۳۰ پرونده قتل زنان در کمتر از سه ماه، خانه‌ها برای زنان ناامن شده است و راه خروج از این چرخه خشونت، به افزایش سواد عاطفی و اجتماعی جامعه وابسته است.

تابستان با ۳۰ فقره قتل زنان به دست نزدیک‌ترین مردان زندگی‌شان به پایان می‌رسد؛ اما جامعه همچنان درمانی برای برون‌رفت از این چرخه نیافته است.

 یکی از پرونده‌های خشونت علیه زنان، قتل «ثریا»ست؛ مادری که جلوی چشم فرزندش با گاز پیک نیکی به قتل رسید و بعد به دست همسرش به آتش کشیده شد. در این پرونده متهم تلاش داشت جنایتش را به‌عنوان حادثه‌ آتش‌سوزی جلوه دهد. این پرونده و ده‌ها نمونه مشابه، چه آن‌ها که رسانه‌ای شدند و چه آن‌ها که در سکوت ماندند، تصویری روشن از خانه‌ای می‌سازند که برای زنان امن نیست. در همین حال، لایحه‌ای که می‌تواند به ابزاری بازدارنده در برابر چنین جنایاتی بدل شود، سال‌هاست میان دولت و مجلس سرگردان مانده و خاک می‌خورد.

مهرداد ناظری، جامعه‌شناس و عضو هیئت علمی دانشگاه، با تأملی بر ریشه‌های خشونت علیه زنان در خانواده‌ها و جامعه اظهار داشت: «برای کنترل خشونت در جامعه، باید سواد عاطفی جامعه افزایش یابد. به عنوان مثال، بسیاری از مردان ما دارای سواد عاطفی پایینی هستند؛ وقتی سواد عاطفی مرد پایین است، نمی‌تواند با همسر و فرزندانش گفتمان برقرار کند و فضای گفت‌وگو ایجاد کند.»

مهرداد ناظری گفت: «بحث خشونت علیه زنان را اگر بخواهیم به طور عمیق بررسی کنیم، باید به ساختارهای اجتماعی-فرهنگی جامعه توجه کنیم. این مساله بارها تکرار شده و نرخ بروز آن روز به روز افزایش یافته است. این امر نشان می‌دهد که نمی‌توان تنها به سطح رفتارهای فردی پرداخت و باید به ساختارها مراجعه کنیم. به عنوان مثال، وقتی در یک جامعه ۱۰۰ هزار نفری دو نفر معتاد باشند، می‌توان آنان را از نظر روانی واکاوی و روانکاوی کرد، اما وقتی در همان جامعه ۲۰ هزار نفر معتاد باشند، دیگر نمی‌توان گفت که مساله صرفاً فردی است؛ این یک مساله اجتماعی است.»

او افزود: «مساله خشونت در جامعه ما یک مساله اجتماعی است که ریشه در ساختارهای اجتماعی-فرهنگی دارد. فرهنگ ایرانی، اگر عمیق بررسی شود، اصولاً نگاه مهرورزانه و تأکید بر مروت و مدارا را دارد؛ شعر آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است/با دوستان مروت با دشمنان مداراد اصل اساسی فرهنگ ما است. اما در عصر جدید، به دلیل تقابل با مدرنیته و عدم فهم دقیق از خودمان، و ورود به جامعه‌ای که بین سنت و مدرنیته باقی مانده است، مشکلات در جامعه ما افزایش یافته است.»

با کاهش نرخ روابط سالم عاطفی خشونت افزایش می‌یابد

این جامعه شناس یادآور شد: «با وجود غنی بودن ادبیات و فرهنگ ایرانی، جامعه ایران از ریشه جامعه‌ای پدرسالار بوده است و هنوز بقایای فرهنگ پدرسالار در جامعه دیده می‌شود. بنابراین، بی‌توجهی به فرهنگ غنی فارسی و ارزش‌های مهرورزی، یعنی مدارا و مروت، مانند یک سیستم هیدرولیک عمل می‌کند: وقتی یک طرف فشار می‌آید، طرف دیگر متأثر می‌شود. وقتی نرخ روابط سالم عاطفی کاهش می‌یابد، طبیعتاً پرخاشگری و خشونت در جامعه گسترش می‌یابد.»

او اضافه کرد: «نکته دیگر این است که هنوز فرهنگ گفت‌وگو در جامعه ما جا نیفتاده است. گفت‌وگو یک تعریف مشخص و مدنی دارد و باید در خانواده و مدارس آموزش داده شود، اما متأسفانه خانواده‌ها در ایران اغلب مونولوگ‌محور هستند. دیالوگ یعنی اینکه هر فرد حرف خود را می‌زند و طرف مقابل حرف خودش را، بدون اینکه الزامی به پذیرش حرف طرف مقابل باشد، و در پایان، هر دو در موقعیت بالاتری قرار گرفته‌اند. این مفهوم، معرفت دگرشناختی نام دارد. وقتی این مهارت‌ها وجود نداشته باشد و آموزش داده نشود، جامعه به سمت خشونت‌های خانگی پیش می‌رود.»

مدارس متمرکز بر قبولی در کنکورند نه پرورش انسان/ کلام دختران علمی و کلام پسران پرخاشگرانه شده

ناظری گفت: «نکته دیگر این است که امروز با انواع سوادهای مختلف روبه‌رو هستیم که یونسکو معرفی کرده است، اما در مدارس ایران صرفاً به سواد علمی و آکادمیک توجه شده است. بسیاری از مدارس شرط معدل برای کنکور تعیین کرده‌اند و تمام تمرکز آنها بر قبولی در کنکور است، نه پرورش انسان و افزایش سواد عاطفی دانش‌آموزان. برای کنترل خشونت در جامعه، باید سواد عاطفی جامعه افزایش یابد. به عنوان مثال، بسیاری از مردان ما دارای سواد عاطفی پایینی هستند؛ وقتی سواد عاطفی مرد پایین است، نمی‌تواند با همسر و فرزندانش گفتمان برقرار کند و فضای گفت‌وگو ایجاد کند. در نتیجه، خشونت جایگزین رفتارهای سالم و مبتنی بر درک متقابل می‌شود و پرخاشگری در جامعه گسترش می‌یابد.»

او اشاره کرد: «در سال‌های اخیر مشاهده می‌شود که حتی در دانشگاه‌ها، مردان ما از زنان عقب مانده‌اند. در دهه ۸۰، دانشجویان پسر بسیار بهتر از دختران بودند، هوش و انگیزه آنها بالاتر بود، اما اکنون پسران در حاشیه قرار گرفته‌اند و دختران در حال به دست آوردن جایگاه‌های معرفتی و علمی هستند. این تفاوت موجب شده است که کلام دختران علمی شود و کلام پسران غالباً مبتنی بر پرخاشگری برای به کرسی نشاندن حرفشان باشد.»

خواست و اراده‌ای برای تغییر قوانین وجود نداشته

این عضو هیات علمی دانشگاه گفت: «در هر جامعه‌ای قوانین باید با سرعت تحول جامعه همگام شوند. وقتی قوانین نسبت به تحولات اجتماعی عقب می‌مانند، نتیجه آن این است که خود قانون در ماهیت وجودش شرایطی را بازتولید می‌کند که منجر به نابرابری، بی‌عدالتی، حذف انصاف و موارد مشابه می‌شود. برای مثال، سال‌ها پیش عرفی وجود داشت که می‌گفت عقد دخترعمو و پسرعمو در آسمان بسته می‌شود، اما اکنون متوجه می‌شویم چنین قانونی استثماری است. اگرچه قانون قبیله‌ای در زمان خود کارکرد داشت، اما اجرای آن در روزگار حاضر ما را با مشکل مواجه می‌کند.»

او یادآور شد: «در برخی از روستاها و مناطق ایران، هنوز هم ازدواج اجباری، حتی برای پسران، وجود دارد. نتیجه آن چیست؟ این شرایط به پرخاشگری و خشونت منجر می‌شود، زیرا نمی‌توانیم دیگری را تحمل کنیم. بنابراین به نظر می‌رسد که تا کنون اراده‌ای برای تبیین قوانینی مبتنی بر نیازها و ضرورت‌های اجتماعی وجود نداشته است. در حالی که فقه شیعه یک فقه پویاست و می‌توان آن را روزآمد کرد، اگر چنین کاری صورت گیرد، می‌توان تغییرات اساسی در قانون ایجاد کرد. به عنوان نمونه، اکنون به فکر تغییر قانون ارث افتاده‌ایم، در حالی که مسائلی وجود دارند که جان عده‌ای از انسان‌ها را در معرض خطر قرار می‌دهند و خشونت گستره وسیعی دارد.»

او تاکید کرد: «از طرف دیگر، در خانه‌های ما تهدید به اشکال گوناگون شکل می‌گیرد، اما ما هیچ طرح و برنامه‌ای برای مقابله با آن نداریم؛ نه سطح سواد عاطفی بالا می‌رود و نه قوانین تغییر می‌کنند. اکنون رسانه‌ها تنها حدود ۱ درصد این مسائل را پوشش می‌دهند و ما از بسیاری اتفاقات، به ویژه در روستاهای دورافتاده، بی‌خبر هستیم و گاهی از کنار آن‌ها به سادگی می‌گذریم.»

این جامعه‌شناس گفت: «یکی از مسائل مهم در گسترش خشونت این است که خشونت یادگرفتنی است. در جامعه ما، اگر یک دختر و پسر دست در دست هم باشند، امر نابهنجاری تلقی می‌شود، اما اگر دو نفر یکدیگر را بزنند یا فحاشی کنند، اغلب واکنشی نشان داده نمی‌شود. کدام یک بدتر است و تأثیر کدام بر وجدان عمومی جامعه بیشتر است؟ جامعه نسبت به این موضوع انگار بی‌تفاوت شده است. کودکی که خشونت را در جامعه می‌بیند، بازتاب آن را در رفتار خود نشان خواهد داد. به قول فروید، ما مانند ضبط صوت هستیم؛ حتی اگر خاطره‌ای در یاد نماند، تجربه در روان ما وجود دارد و ممکن است در موقعیت مناسب خود را نشان دهد. اگر کودکی چنین خشونت‌هایی را ببیند و آموزش مناسبی دریافت نکند، ممکن است در آینده خود عامل رفتار خشونت‌آمیز شود.»

او افزود: «برای نمونه، اگر زندگی هیتلر را بررسی کنید، شکل‌گیری دیکتاتوری او بخشی ناشی از نادیده گرفته شدن، تحقیر و ضرب و شتم او در جامعه بوده است. پرونده «خفاش شب» نیز نشان می‌دهد که چگونه خشونت‌های گذشته بر رفتار فرد تأثیر گذاشته‌اند؛ او به قاضی گفت اگر این اتفاقات برای شما رخ داده بود، اکنون جای من و شما عوض شده بود.جامعه جای کنش و واکنش دارد؛ هر عملی عکس‌العملی دارد. در نظام اجتماعی نیز وقتی کودکی خشونت را می‌بیند، باید انتظار داشته باشیم که پرخاشگری را یاد گرفته، در خانواده خود آن را تکرار کند و حتی شاهد خشونت‌های ترکیبی و رفتارهای نابسامان پیچیده‌تر باشد.»

بین شرایط اقتصادی، ناباروری جامعه و رفتارهای کج‌رو ارتباط مستقیم وجود دارد

ناظری گفت: «باید هر خانواده در نظام آموزش و پرورش و رسانه به‌طور جدی با مسأله خشونت، مدیریت آن و شناخت ریشه‌هایش مواجه شود. سواد عاطفی باید به شکل مستقل و دوره‌ای در جامعه آموزش داده شود. همان‌طور که برای رانندگی نیاز به مدرک داریم، برای موضوعی به این اهمیت نیز باید آموزش اجباری برقرار باشد. متخصصان روانشناسی و جامعه‌شناسی باید در این آموزش‌ها نقش فعال داشته باشند. دولت نیز باید آکادمی یا مرکزی برای مواجهه با خشونت ایجاد کند.»

در نهایت او یادآور شد: «خشونت در کشورهای غربی نیز رایج است، اما تفاوت اینجاست که اگر در خانواده‌ای رفتار خشونت‌آمیز دیده شود، آن خانواده رها نمی‌شود؛ گاهی حتی رای صادر می‌شود که والدین نمی‌توانند والدین خوبی باشند، زیرا فرزندشان خشونت را آموخته و ممکن است بعداً به جامعه آسیب برساند. علاوه بر این، باید به مسأله اقتصاد نیز توجه داشت. بین شرایط اقتصادی، ناباروری جامعه و رفتارهای کجرو ارتباط مستقیم وجود دارد؛ هرچه وضعیت اقتصادی خانوار بدتر باشد، زمینه پرخاشگری و خشونت بیشتر فراهم می‌شود.»

 

منبع: فرارو

آخرین اخبار جامعه را از طریق این لینک پیگیری کنید.