|

زمانه جرئت‌بخشی است

جنگ 12روزه تمام شده است و اکنون به‌ظاهر در شرایط جنگی نیستیم. اما می‌بینیم که کشور ملتهب است و آرامش در کشور حاکم نیست. نمونه‌اش ریزش بازار سرمایه در این چند روز است. مردم اطمینان نمی‌کنند پول خود را پای سرمایه‌ای بریزند که از فردای آن خبر ندارند.

زمانه جرئت‌بخشی است

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

جنگ 12روزه تمام شده است و اکنون به‌ظاهر در شرایط جنگی نیستیم. اما می‌بینیم که کشور ملتهب است و آرامش در کشور حاکم نیست. نمونه‌اش ریزش بازار سرمایه در این چند روز است. مردم اطمینان نمی‌کنند پول خود را پای سرمایه‌ای بریزند که از فردای آن خبر ندارند. طبیعی است تصمیم‌گیرندگان موظفند در اولین گام برای بازسازی پس از جنگ، به فکر ترمیم امنیت روانی جامعه باشند. در عمل قوت‌ قلب بدهند که شرایط روانی تحت کنترل است. نشان بدهند که دوران وحشت را سپری کرده‌ایم و اکنون می‌خواهیم بی‌واهمه و استوار به دوران جدید قدم بگذاریم.

امنیت بدیهی‌ترین و اصولی‌ترین نیاز پایه‌ای در هر جامعه‌ای است. بدون احساس خاطر‌جمعی و امنیت، بقیه جنبه‌های رفاهی بی‌معنی است. هیچ‌کس روی زمین لرزان ساختمان نمی‌سازد. برای تأمین این اطمینان خاطر، باید ذخیره اجتماعی قابل قبولی داشته باشیم؛ مردم خسته‌ حرفمان را بشنوند، باورمان کنند. اعتماد متاعی است که به‌ نظر می‌رسد این‌ روزها کیمیا شده است. طبیعی است در این شرایط حرف‌های بجا و درست هم گوشی برای شنیدن نداشته باشد.

شرایط گرگ‌ومیش حاضر نیازمند آدم‌هایی است که به‌جای خالی‌کردن دل‌ها، به‌ فکر جرئت‌بخشی باشند، حرفشان «شنیدنی» باشد و مردم به ندای آنها گوش بسپارند. مردمی که این 12 روز نشان دادند که گرچه دلشان خون است اما قلبشان برای هر ذره این خاک می‌تپد. دیگر وقت آن نیست که دل ببندیم به آنهایی که بغض کینه می‌پراکنند، برادر را نسبت به برادر بیگانه می‌کنند، امنیت و امنیتی را یکی می‌دانند و حرف تازه‌ای جز تنگه‌بستن ندارند. برای تقویت دل‌ها به آدم‌های شجاعی نیاز است که مرجعی معتمد باشند. پیداکردن این‌گونه آدم‌هایی که حنای ایشان رنگ دارد در همین سرزمین بلاکشیده، سخت نیست. آنهایی که در عمل نشان داده‌اند شجاعت ایستادگی بر حرف‌ و نظر خود را دارند و هزینه این ایستادگی را با بذل جان حاضرند، بپردازند. جماعتی که حتی به قیمت آسیب‌دیدن از سخن حق خود پای پس نکشیدند و بادمجان را به‌ شیوه‌ای که ما دوست داریم دور قاب نچیدند.

می‌توانیم چون گذشته با صلابتی انعطاف‌ناپذیر بر طبل قدیمی بکوبیم یا سکان به سمت خارج از گرداب کج کنیم. راحت‌تر آن است که در را بر همان پاشنه قدیمی که بلدیم بچرخانیم. هرچند به عافیت نزدیک‌تر نیست. طبیعی است چون به این شکل فرمان‌راندن عادت نکرده‌ایم، طرحی نو در انداختن سخت باشد؛ لیک دنیا را چه دیدید، شاید تمهید نو، نجات‌مان داد.

 

آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.