روایت مدیرمسئول روزنامه شرق از ۴ بار توقیف/ فعالیت مجازی خبرنگاران ما گاهی تذکر میگیرد
مدیر مسئول روزنامه شرق با اشاره به ۴ بار توقیف این روزنامه میگوید: این روزنامه پس از رفع توقیف چهارم، از دی ۱۳۹۱تا کنون به صورت مستمر منتشر شده و عمر آن به حدود ۲۰ سال رسیده است. وی همچنین در مورد فعالیت خبرنگاران در فضای مجازی گفت گاهی برخی از مطالب منجر به تذکر به آنان میشود.

به گزارش گروه رسانهای شرق، مهدی رحمانیان متولد ۵ تیرماه ۱۳۴۶ در شهرستان سپیدان یا همان اردکان فارس است. تحصیلات خود تا را تا دیپلم در زادگاهش ادامه داد و برای ادامه تحصیل به دانشگاه اصفهان آمد. پس از اخذ مدرک کارشناسی به دانشگاه تهران رفت و با دریافت مدرک کارشناسی ارشد وارد بازار کار و سرانجام جذب حرفه روزنامه نگاری شد. گفت و گوی «پروژه تاریخ شفاهی روزنامه نگاری و رسانه ایران» با وی در ادامه میآید:
از خانوادهتان بفرمایید. شغل پدرتان چه بود؟
کشاورز بودند.
چند خواهر و برادر بودید؟
ما ۱۲ خواهر و برادر هستیم.
کسی در خانواده شما اهل خواندن روزنامه بود؟
خیر.
اولین آشنایی تان با کار روزنامه نگاری در کجا بود؟
من در دوره راهنمایی در کانون فرهنگی مهدیه، با کار فرهنگی آشنا شدم. وقتی وارد دبیرستان شدم در فعالیتهای دانش آموزی مانند انجمن اسلامی وارد شدم و به اتفاق دوستان روزنامه دیواری تهیه میکردیم. در دانشگاه هم نشریههای دانشجویی فعال بودند و ما هم نشریهای به نام اندیشه دانشجو داشتیم و آنجا بود که علاقمندی من به روزنامه نگاری مضاعف شد.
این اتفاقات مربوط به چه سالهایی است؟
من سال ۱۳۶۵ دیپلم گرفتم. تا سال ۱۳۷۰ در دانشگاه اصفهان بودم. چون نیم سال دوم به دانشگاه آمده بودم سال ۷۰ فارغ التحصیل شدم وگرنه سال ۶۹ باید تحصیلات کارشناسی من به پایان می رسید. یک سال بعد هم امتحان کارشناسی ارشد دادم و در دانشگاه تهران قبول شدم.
چه کتابهایی را مطالعه میکردید؟
از همان دوره راهنمایی به خاطر فعالیت در کانون فرهنگی، کتابهای مختلفی را میخواندم. اما علاقمندی من بیشتر به کتابهای دکتر شریعتی بود. البته کتابهای مرحوم مطهری و رمان هم مطالعه میکردم. بنا به امکاناتی که در شهرستان بود به کتابخانه میرفتیم و کتب مورد علاقهمان را پیدا میکردیم.
چطور وارد فعالیتهای اجرایی شدید؟
در مقطعی در شرکت آب و نیرو در طرح سد کرخه کار میکردم. دو سالی آنجا بودم تا دولت اصلاحات سر کار آمد. یکی از دوستان من استاندار سیستان و بلوچستان شد و مرا هم با خود به زاهدان برد. در مقطعی به عنوان مشاور استاندار و مدیرکل دفتر اجتماعی و انتخابات استان کار کردم. سال ۱۳۷۷ که آقای خاتمی بحث انتخابات شوراها را مطرح کرد و قرار شد انتخابات در همان سال برگزار شود از طرف استاندار به عنوان رئیس ستاد انتخابات شوراهای استان سیستان و بلوچستان منصوب شدم.
ورود حرفهایتان به کار روزنامه نگاری چطور رقم خورد؟
جرقه داشتن یک نشریه از همان انتخابات در ذهنم زده شد. با توجه به انتخابات شوراها احساس کردم نیازمند اطلاع رسانی بیشتر به جامعه هستیم. حتی با یکی از دوستان مراحلی را برای انتشار نشریهای به نام اشراق یا مشرق، درست خاطرم نیست؛ طی کردیم ولی نشد. مدتی بعد اما هفته نامه «شورا» را راه انداختیم. پس از چندی که خواستم این نشریه را سراسری کنم وزارت ارشاد گفت چون هفته نامهای به همین نام در خوزستان به نام شورا وجود دارد باید این اسم را عوض کنید یا پیشوند و پسوندی به آن اضافه کنید. من هم بر اساس همان نگاه شرقی و اشراقی که داشتم اسم نشریه را «شورای شرق» گذاشتم. حدود ۱۵۵ شماره با این نام منتشر شد. در همین فاصله درخواست مجوز روزنامه کردم. کلمه شورا را حذف و نام «شرق» را انتخاب کردم. هیات نظارت با درخواست من در یکم شهریور ۱۳۸۱ موافقت کرد. مدتی قبل من فرماندار چابهار شده بودم. اما وقتی مجوز روزنامه شرق را گرفتم حکم معاونت استانداری استان گلستان برای من صادر شد و به این استان رفتم و نتوانستم روزنامه شرق را در همان سال منتشر کنم و شرق به شکل هفته نامه منتشر میشد. البته حوزه انتشارش مقداری وسیعتر شده بود و خراسان و تا حدودی کرمان و سیستان و بلوچستان را در بر میگرفت. دوم شهریور سال ۱۳۸۲ تاریخ شروع انتشار روزنامه شرق به شکل امروزیاش بود. البته قرار بود یکم شهریور این روزنامه منتشر شود که با مشکلاتی که در چاپ آن پیش آمد این اتفاق نیفتاد.
چند سال فرماندار چابهار بودید و چه زمانی این مسئولیت تمام شد؟
من سه سال فرماندار بودم. از ۱۳۷۸ تا ۱۳۸۱. حدود ۱۴ ماه هم معاون استاندار بودم.
حال و هوای انتخابات شوراها در زاهدان چطور بود؟
فضای خیلی خوبی بود. به هر حال اولین انتخاباتی بود که به این شکل برگزار می شد. این انتخابات یا بهتر بگویم انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۷۶ فضای جدیدی در کشور ایجاد کرده و روح تازهای در جامعه دمیده بود. همه منتظر بودند که از طریق شوراها تحولی درمدیریت محلی رخ دهد. مردم استان هم فکر میکردند از رهگذر شورا میتوانند نقشی در مدیریت شهری داشته باشند. انتخابات پرشوری بود.
تیم اولیه شرق چگونه شکل گرفت؟
من همکاری داشتم که فرماندار زمان شاه بود و در دورهای هم از استانداری تسویه شده بود. ولی بعدا مشکلش حل شده بود. ایشان به لحاظ این که چهرهای فرهنگی و اهل قلم بود همکاری اولیهاش را با ما شروع کرد و سردبیر هفته نامه شد.
ما با یک تیم مختصر کار را شروع کردیم. در تمام استان یک صفحه آرا نداشتیم. یک نفر را به تهران فرستادیم تا آموزش صفحه آرایی دید. ایشان هم بعدا این فن را به تعداد زیادی آموزش داد و صفحه آرایی مدرن در استان سیستان و بلوچستان را در حقیقت ما شروع کردیم. هسته اولیه هفته نامه، کوچک و تعداد محدودی بودند. تعداد حق التحریرهای ما البته بیشتر بود. حق التحریر نه به این معنا که پولی بگیرند، چون مرسوم هم نبود. آنها در تهیه مطلب کمک میکردند.
شمارگان چقدر بود؟
پنج هزار نسخه که البته تیراژ قابل قبولی بود. وقتی شمارگان آن موقع را با تیراژ فعلی روزنامههای سراسری کشور مقایسه میکنم میبینیم تیراژ خوبی داشتیم.
آگهی هم میگرفتید؟
ما از همان اولین شماره هزینههایمان را از طریق آگهی درآوردیم و اگر آگهی نبود کار اصلا پیش نمیرفت.
از روزنامه شرق بفرمایید. روزنامه شرق در سال ۸۲ تشکیل شد. تیم اولیه این روزنامه چطور شکل گرفت؟
در استانداری گلستان که بودم یکی از دوستان زاهدان به من زنگ زد. آن موقع شورای دوم شهر و روستاها سر کار آمده بودند. روزنامه همشهری هم ضمیمهای داشت که توسط تیم جوانی که آقای محمدقوچانی سردبیر آن بود اداره میشد. دوستم گفت تیم آقای قوچانی عملا با تیم جدید نمیتواند کار کند. یعنی اگر هم بخواهد تیم جدید همشهری آنها را نمیخواهند. آنها علاقمندند که یک روزنامه را راه بیندازند. آیا شما آمادگی این کار را دارید؟
گفتم باید صحبت کنیم.
جلسات متعددی را با آقایان محمدعطریانفر و قوچانی برگزار کردیم تا این که بر سر انتشار روزنامه شرق به تفاهم رسیدیم. در مقطعی که شرق به روی دکه آمد عمده روزنامههای جدی تعطیل شده بودند. خود این فضا کمک کرد که یک تیم بسیار قوی، جدی و منسجم کار روزنامه شرق را شروع کنند.
شمارگان ما در همان شماره اول ۵۰ هزار نسخه بود و ۵۰ درصد آن فروش رفت. این خیلی عجیب است که یک روزنامه تازه تاسیس همان روز اول ۵۰ درصد فروش داشته باشد. تیم، تیم جوان و علاقمندی بود و بستر هم مهیا بود. جامعه تشنه کار نو و رسانهای بود که بتواند جانشین رسانههای توقیف شده بشود. به نظرم شرق در فضای مناسبی متولد شد و در آن رشد کرد. به همین خاطر توانست در همان مرحله اول به تعبیر مخاطبان خوش بدرخشد. البته در این مسیر با مشکلات بسیار بسیار زیادی مواجه شدیم. چهار با توقیف شدیم که یک بار آن حدود دو سال و نیم طول کشید.
اولین توقیف شرق به چه خاطر بود؟
بهمن ۸۲ بود که نمایندگان در مجلس تحصن کردند. آنها نامه ای به رهبری نوشته بودند. ما این نامه را کامل منتشر نکردیم و نکتههایی از آن را که فکر میکردیم تعریض باشد حذف کرده بودیم.
با این وجود شرق و روزنامه یاس نو را توقیف کردند. یادم است شب پنج شنبه ساعت ۲۴ بود. دوستان زنگ زدند و گفتند از دادستانی آمدهاند و میگویند روزنامه توقیف است. به روزنامه برگشتم و با ماموران دادستانی صحبت کردم ولی به نتیجهای نرسیدیم. فردا به دادستانی رفتیم. جلسه خیلی طولانی شد. آقای عبدالفتاح سلطانی وکیل روزنامه یاس نو بود. آقای نعیمی پور مدیرمسوول یاس نو هم که همزمان نماینده مجلس هم بود در ایران نبود و گویی به کربلا رفته بود. آقای سلطانی خطاب به آقای سعید مرتضوی گفت شما به موجب فلان بند قانونی نمیتوانستید و نباید روزنامه را توقیف میکردید. آقای مرتضوی هم با همان لهجه یزدی گفت برای من، بند و ماده نخوان! آقای سلطانی اما اعتنایی نکرد و بند و ماده دیگری را خواند. مرتضوی هم گفت «یاسیها» بیرون! خلاصه یاس نوییها را بیرون کرد.
بعد آقای عطریان فر به آقای مرتضوی گفت: سعید جان ما چه کار کنیم؟ مرتضوی گفت: خوب! حالا شد. شما با این کارتان دل مقام معظم رهبری را خیلی به درد آوردید. حالا باید کاری کنید که جبران شود.
گفتیم چه کار کنیم؟
گفت: باید نامهای بنویسید.
تقریبا دو سه ساعت طول کشید. ما مینوشتیم و مرتضوی خط میزد. او مینوشت و ما خط میزدیم. خلاصه به نامهای مشترک رسیدیم.
مرتضوی گفت درباره این نامه باید بررسی و مشورت کنم. اگر نتیجه داد این نامه را منتشر کنید. بعد از آن رفع توقیف میشوید.
از دفتر ایشان که بیرون آمدیم در مسیر بودیم که مرتضوی به من زنگ زد و گفت نامه را میتوانید به رسانهها بدهید تا منتشر کنند. ما هم همین کار را کردیم. نامه را به ایلنا دادم، منتشر کرد و بقیه رسانهها هم منتشر کردند. سپس به روزنامه آمدیم. یادم است ایام تاسوعا و عاشورا بود. چند روزی هم به خاطر این ایام روزنامه را منتشر نکردیم. حدودا دو هفتهای طول کشید.
در روزنامه اعضا دو دسته شده بودند. عده ای مخالف آن نامه بودند و میگفتند شما نباید آن نامه را مینوشتید. برخی هم میگفتند کار خوبی کردید که نوشتید. یادم است یکی از دوستان به من گفت فلانی ببین الان ما وارد جهان و جامعه جدیدی شدهایم. الان بر سر دو راهی قرار نداریم بلکه در برابر ما یک چند راهی وجود دارد که شما یکی از آنها را انتخاب کردهاید.
بعدها به خاطر این که شرق ادامه پیدا کرد خود مخالفان هم موافق شدند و گفتند که خوب شد. شما باعث شدید این مسیر ادامه پیدا کند. چون یکی از مشکلاتی که ما در جامعه داریم عدم بقاست. وقتی نباشید دیگر تمام میشوید. ما از توقیف درآمدیم تا سال ۱۳۸۵.
به خاطر طرحی در قالب یک صفحه شطرنج؟
در این صفحه شطرنج دو مهره بود که یکی از آنها مهره اسب و دیگری الاغ بود. ما را توقیف کردند و گفتند منظورتان از این مهره، یکی از مقامات وقت است. هر چه توضیح میدادیم و پرسیدیم که چطور نیت خوانی میکنید بر اتهام خود پافشاری میکردند. خلاصه توقیف شدیم و ۶ ماه هم در توقیف ماندیم.
یعنی واقعا چنین چیزی نبود؟
نه. اتفاقا طراح این طرح خودش اصولگرا بود. اصلاح طلب نبود که بگوییم شیطنت کرده است.
قبل از تشکیل دادگاه رفتم صحبتی با اعضای هیات منصفه داشته باشم و توضیح دهم داستان از چه قرار است. به اتفاق یکی از همکاران خدمت مرحوم دعاگو امام جمعه شمیرانات و عضو هیات منصفه دادگاه مطبوعات رفتیم. به ایشان گفتم این اتهامی که به ما بستهاند واقعیت خارجی ندارد. سرانجام در دادگاه تبرئه شدیم و شرق در سال ۸۶ دوباره راه افتاد. دو ماه و نیم بعد اما مطلبی در حوزه ادبیات منتشر شد که باعث توقیف مجدد شرق شد.
ماجرا از این قرار بود که فرد مصاحبه شونده خانمی بود و سایتی داشت که از نظر هنجارهای داخلی ما، مناسب نبود. جالب است که خود این شخص به خبرنگار ما گفته بود من چنین آدمی هستم و این سایت را دارم ولی خبرنگارمان این موضوع را به ما منتقل نکرده بود. آن موقع شرق در ۳۲ صفحه منتشر میشد و فرصت نبود که هم هر ۳۲ صفحه را بخوانم و هم در فضای وب جستجو کنم که فلان شخص احوال فکری و عمومی اش چگونه است.
قرار بود مصاحبه ای با خانم پارسی پور منتشر شود که به دلیلی آن را حذف کردم. دو صفحه خالی شد. همکاران رفتند و دو صفحه مصاحبه با آن خانم را جایگزینش کردند. مطلب را خواندم چیز خاصی نداشت. اصلاحات جزئی داشت که انجام دادم. به آقای غلامی که رئیس شورای سردبیری ما بود گفتم ایشان را میشناسید گفت نه. بعد با دبیر صفحه ادبیات صحبت کرد و به من تلفن زد و گفت ایشان مشکلی ندارد. من اجازه انتشار دادم. پس فردا که روزنامه منتشر شد آقای بیژن مقدم از روزنامه جام جم زنگ زد و گفت فلانی این خانم را میشناسی؟ گفتم نه! چطور؟
گفت ایشان سایت مستهجن دارد. آدرسش را داد. دیدم درست میگوید. خلاصه این مطلب به سومین توقیف شرق منجر شد. در صورتی که در واقعیت به ما ربطی نداشت که سایت ایشان چطور است. ضمن اینکه واقعا اطلاعی نداشتم وگرنه اجازه انتشار مصاحبه را نمیدادم. به هر حال ما توقیف شدیم و این توقیف حدود دو سال و نیم طول کشید. اگر اشتباه نکنم ۲۰ فروردین ۸۹ شماره جدید ما روی دکه آمد.
همان روز محمدعلی رامین معاون وقت مطبوعاتی به من زنگ زد که با چه مجوزی روزنامه را منتشر کردید؟ من گفتم با مجوز دادگاه. گفت میشود مجوز را برای من بفرستید؟ گفتم بله. حکم دادگاه را فرستادم و روزنامه منتشر شد تا سال ۱۳۹۱.
سر انتشار یک طرح مجددا توقیف شدید؟
بله. طرحی بود به نام چشم بندان که آقای هادی حیدری آن را کشیده بود. برداشتی که از این طرح شده بود این بود که شما تعریضتان به سربندان است. چون همزمان با هفته جنگ بود و بستن سربند توسط رزمندگان. در صورتی که این طرح ما واقعا به آن ربطی نداشت.
منظور طراح چه بود؟
طراح میخواست بگوید آدمها چشم همدیگر را میبندند. یعنی در چشم بندی همدیگر به هم کمک میکنند. این ایده خیلی بزرگ جهانی است که اصلا ربطی هم به فضای داخلی نداشت. دقیقا همان روزی که این طرح را کار کرده بودیم مطلب مفصلی را در رابطه با دفاع مقدس نوشته و توضیح داده بودیم که چرا ما نمیگوییم جنگ و میگوییم دفاع مقدس. برای این که به ما حمله شده بود و ما دفاع میکردیم. پس ما جنگ طلب نبودیم. چرا میگوییم مقدس؟ چون رزمندگان ما با عقیده پاک و شرعی وارد این مبارزه شدند. روزنامه اما توقیف شد.
قبل از دادگاه باز صحبتی با برخی از اعضای هیات منصفه داشتم. از جمله صحبتی با (نادر) قدیانی که ایشان هم عضو هیات منصفه بود. ایشان گفت وقتی روزنامهتان به خاطر این طرح توقیف شد این طرح را قیچی کردم و لای یک تقویم گذاشتم. آن را به عمده مراجعانی که پیش من آمدند نشان دادم و پرسیدم نظرتان راجع به این طرح چیست؟ آن را به حدود ۱۰۰ نفر نشان دادم حتی یک نفرشان نگفت منظور از این طرح، همان ادعایی است که به خاطر آن توقیف شدهاید.
می خواهم بگویم این یک نگاه تنگ نظرانه بود که سه ماه و ۱۰روز باعث توقیف شرق شد. شرق دوباره در دی ۱۳۹۱ رفع توقیف شد و تا کنون به صورت مستمر منتشر شده است.
پس با این توقیف ها روزنامه شرق کمتر از ۲۰ سال منتشر شده است؟
بله.
مقداری به وضعیت حال روزنامه بپردازیم. الان روزنامه از لحاظ مالی از چه طریقی اداره میشود؟ از آگهی اداره میشود یا منبع دیگری است؟
رسانههای مکتوب به معنای بین المللی آن یعنی پرینت، دیگر رونقی ندارند. تیراژ خیلی پایین آمده است. بسیاری از روزنامهها اصلا فروشی ندارند. روزنامه شرق اما از روزنامههایی است که هنوز میفروشد. بخشی از هزینههای ما از رهگذر فروش تامین میشود، بخشی هم از رهگذر آگهی. اما عمده بار مالی روزنامه روی دوش سایت آن است، بخش آنلاین و شبکههای مجازی آن. یعنی آگهیها و رپرتاژهایی که میآید بار اصلی هزینههای روزنامه را میپوشاند.
شرق اولین روزنامه ایرانی است که به توئیتر پیوست؟
ظاهرا این طور است. در مقطعی که مذاکرات ایران با ۵+۱ شروع شد، تیم آقای ظریف کار خوبی کرد و رسانهها و خبرنگاران را همراه خود به محل مذاکرات برد. در آن مقطع ما توئیترمان را راه انداختیم که خیلی سریع هم فالوئر جذب کرد. الان جزو معدود اکانت های اصلی فارسی زبان هستیم که حدود ۴۷۰ هزار دنبال کننده هم داریم.
طبعا بیشتر خبرنگاران شما و اعضای تحریریه هم عضو شبکه ایکس و تلگرام و اینستاگرام هستند. تا کنون دردسری برای شما از این بابت درست شده است؟
تذکر که می دهند. چون برخی روزنامه نگاران به طور هیجانی مطالبی را منتشر میکنند. به آنها تذکر میدهند و به ما هم میگویند به آنها تذکر دهید. اما به شکل مستقیم برای ما دردسری نداشته است. در همین حد که میگویند مراقب خبرنگاران خود باشید.
*حساب اینستاگرامتان چه تعداد دنبال کننده دارد؟
بیش از ۱۹۰ هزار.
*چند خبرنگار و چند عکاس دارید؟
دو نفر عکاس داریم. مجموعه تحریریه ما حدود ۲۵ تا ۳۰ نفر میشوند.
*همه خبرنگارانتان بیمه هستند؟
همه بیمه هستند، یا بیمه ما یا بیمه صندوق وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
*حق التحریر هم دارید؟
بله، ولی خیلی نیستند. ما جوری تقسیم کار کردیم که خود نیروهای موجود ما مطالب مورد نیاز را پوشش میدهند. البته گاهی که لازم میشود، حق التحریر هم میدهیم.
*شمارگان روزنامه شرق چقدر است؟
خدا رحمت کند، یک زمان از مرحوم دعایی پرسیدم حاج آقا تیراژ اطلاعات چقدر است؟ گفت زیر یک میلیون است. ما هم الان زیر یک میلیون هستیم. ولی جهت اطلاع شما میگویم و آمار دقیقی ندارم، کل شمارگان روزنامههای ما به زحمت به ۱۵۰ هزار میرسد.
*مجموع کل روزنامههای اصلاح طلب و اصولگرا ؟
بله، هم اصلاح طلب و اصولگرا. چون الان هر کسی را ببینید، تمام دادههای مورد نیازش را در گوشی خود میتواند به دست آورد. اصلا نسل جدید روزنامهخوان نیست. آنها که روزنامه میخوانند، نسل گذشته هستند که نسبت به فیزیک روزنامه نوستالژی دارند. کتاب هم همینطور است. یعنی یک وقتی کتاب در همین ایران تیراژ میلیونی داشت، الان عمدتا ۱۰۰، ۱۵۰ و ۲۰۰ نسخه منتشر میشود. استثنایی هم داریم که کتابی ۵۰۰ یا هزار یا گاهی بیشتر از اینها باشد ولی این ها استثنا هستند. اما الان قاعده انتشار، همین است که عرض کردم.
*این را ناشی از غلبه فضای مجازی میدانید؟
بله. فضای مجازی مانند سیلی بود که آمد. البته طبیعی هم بود. ما خیلی نباید متوقف شویم و بگوییم چرا اینطور شد؟ باید میشد. وقتی سیر رسانه را در طول تاریخ بشر مطالعه میکنید، میبینید رسانهای آمده و رسانه قبلی به حاشیه رفته است. الان هم فضای مجازی آمده و مکتوب را به حاشیه برده است.