|

تأثیر دموکراتیزه‌شدن قدرت دریایی بر امنیت بازار نفت

با حمله ۲۹ نوامبر ۲۰۲۵ (هشتم آذر 1404) اوکراین به نفتکش‌های ناوگان شبح روسیه، می‌توان نشان داد که بازار نفت با ظهور «دریاپیک‌های مسلح»، به‌شدت شکننده شده است. ظهور پهپادهای دریایی و زیرسطحی خودمختار، بازیگران غیردولتی دریایی و «قدرت پخش‌شده» موجب تغییر «هزینه دفاع نسبت به هزینه حمله»، به‌‌ویژه در خاورمیانه، دریای سرخ و دریای سیاه‌ شده است. این عدم تناسب هزینه، بازار نفت را شکننده‌تر از همیشه می‌کند.

تأثیر دموکراتیزه‌شدن قدرت دریایی بر امنیت بازار نفت

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

فرشید فرحناکیان‌ -  دکترای حقوق نفت و گاز

 

 

با حمله ۲۹ نوامبر ۲۰۲۵ (هشتم آذر 1404) اوکراین به نفتکش‌های ناوگان شبح روسیه، می‌توان نشان داد که بازار نفت با ظهور «دریاپیک‌های مسلح»، به‌شدت شکننده شده است. ظهور پهپادهای دریایی و زیرسطحی خودمختار، بازیگران غیردولتی دریایی و «قدرت پخش‌شده» موجب تغییر «هزینه دفاع نسبت به هزینه حمله»، به‌‌ویژه در خاورمیانه، دریای سرخ و دریای سیاه‌ شده است. این عدم تناسب هزینه، بازار نفت را شکننده‌تر از همیشه می‌کند.

دموکراتیزه‌شدن قدرت دریایی

تا یک دهه پیش، کنترل مسیرهای انرژی نیازمند ناوگان بزرگ، قدرت دریایی کلاسیک و حضور بلندمدت در خطوط کشتیرانی بود. در نیمه دهه ۲۰۲۰‌ اما ظهور سامانه‌های خودمختار  (Unmanned Autonomous Vehicles) دریایی، پهپادهای ارزان‌قیمت و شبکه‌های پنهان حمل‌ونقل امنیت انرژی را وارد مرحله‌ای تازه کرده است. اکنون بازیگران متوسط و حتی ضعیف می‌توانند جریان جهانی انرژی را مختل یا به‌طور مستقیم به آن حمله کنند. امنیت انرژی جهانی در قرن بیستم بر مبنای انحصار قدرت دریایی بنا شده بود؛ کشورهایی مانند ایالات‌ متحده، بریتانیا یا ژاپن با ناوگان عظیم، امنیت مسیرهای نفت و گاز را تأمین می‌کردند. اما پس از ۲۰۲۰، گسترش پهپادهای دریایی ارزان (USV/UUV) این انحصار را شکسته است. مطابق گزارش نیروی دریایی آمریکا (۲۰۲۴)، حداقل ۲۵ بازیگر غیردولتی اکنون به فناوری‌های دریایی بدون‌ سرنشین دسترسی دارند و بیش از ۴۵ کشور به‌ صورت سازمان‌یافته در حال‌ توسعه یا استقرار آنها هستند. این تحول، امنیت انرژی را‌ که ۹۰ درصد تجارت آن از مسیرهای دریایی عبور می‌کند، در برابر تهدیدات ارزان‌قیمت آسیب‌پذیر کرده است.

مفهوم کلاسیک «قدرت دریایی» (Mahan) مبتنی بر ناوگان‌های بزرگ، حفاظت از خطوط کشتیرانی و حضور راهبردی بود؛ بااین‌حال، سه تحول اصلی در دهه اخیر این الگو را دگرگون کرده است: ‌  1. دموکراتیزه‌شدن قدرت دریایی  (The Democratization of Naval Power): تغییر الگوی قدرت دریایی از ناو به پهپاد، شهپادهای  (Unmanned Underwater Vehicles) موسوم به Sea Baby اوکراین، تهدیدات ﺷﻨﺎﻭﺭﻫاﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺮﻧﺸﯿﻦ ﺳﻄﺤﯽ (Unmanned Surface Vehicles) حوثی‌ها در دریای سرخ و پهپادهای شناسایی ایرانی مثل آرش، عملا نشان داده‌اند ‌یک قایق ۲۵ هزار دلاری می‌تواند یک نفتکش ۲۵۰ میلیون دلاری را مختل کند.  ‌2. نامتقارن‌سازی تهدید: کشورهایی که نیروی دریایی کلاسیک ندارند، اکنون می‌توانند‌ مسیرهای انرژی را قطع کنند، هزینه بیمه و عبور را بالا ببرند و توازن قدرت منطقه‌ای را تغییر دهند.  ‌3. تبدیل انرژی به هدف نظامی: نفتکش‌ها، کشتی ترابری گاز طبیعی مایع (LNG Carriers)، سکوهای استخراج و تلمبه‌خانه‌ها‌ اکنون اهداف مشروع (De Facto) در بسیاری از درگیری‌ها شده‌اند. این مسئله در دریای سرخ و خلیج‌ فارس کاملا مشهود است. خاورمیانه به‌ عنوان مرکز ثقل انرژی جهان، آسیب‌پذیری جدی نشان داده است.

حملات مکرر به شناورها در خلیج عمان و آسیب‌پذیری صادرات در دهانه تنگه هرمز (۲۰۲۳–۲۰۲۵) نشان داد ‌حتی حضور ناوگان آمریکا، بریتانیا و فرانسه هم توان مهار تهدیدات ﺷﻨﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﺑﺪﻭﻥ ﺳﺮﻧﺸﯿﻦ ﺳﻄﺤﯽ (USV) ارزان را ندارد. دریای سرخ به‌ عنوان دومین جغرافیای جنگ انرژی قابل‌ بررسی است. حوثی‌ها از سال ۲۰۲۳ تاکنون بیش از ۶۰ حمله با پهپاد دریایی و موشک ضدکشتی علیه نفتکش‌ها انجام داده‌اند. آنها نشان داده‌اند که برای تأثیرگذاری بر بازار جهانی انرژی، نیازی به ضربه‌زدن به تولید نیست؛ ضربه‌زدن به مسیر کافی است. گزارش بانک جهانی (۲۰۲۴) نشان می‌دهد تأخیر ناشی از دور‌زدن دماغه امید نیک توسط نفتکش‌ها و کشتی‌های LNG باعث شده هزینه حمل‌ونقل انرژی ۴۰ تا ۷۰ درصد افزایش یابد. طبق اطلاعات IMO، روزانه حدود 6.2 میلیون بشکه نفت از باب‌المندب عبور می‌کند. اوکراین دریای سیاه را آزمایشگاه جنگ دریایی آینده کرده است. اوکراین از سال ۲۰۲۲ با استفاده از USVهای هوشمند به‌طور مرتب به سکوهای انرژی روسیه، شناورهای اطلاعاتی و ناوگان پشتیبانی حمله کرده است. در ۲۹ نوامبر ۲۰۲۵، کی‌یف اعلام کرد‌ دو نفتکش «کایروس» (Kairos) با پرچم گامبیا و «ویرات» (Virat) متعلق به ناوگان سایه روسیه (Russian Shadow Fleet) را در دریای سیاه با استفاده از شهپادهای (UUV) اوکراین موسوم به Sea Baby هدف قرار داده است. اهمیت این حمله برای بازار نفت از این‌ رو‌ست که‌ نخستین حمله موفق به نفتکش‌های شبح در حال عملیات انتقال نفت است و اثبات می‌کند که پهپادهای زیرسطحی می‌توانند مسیرهای انرژی را بدون حضور ناوگان کلاسیک مختل کنند. پیام ساختاری این حملات روشن است: برای اولین‌بار، یک بازیگر فاقد نیروی دریایی سنتی توانست مسیر انرژی یک قدرت بزرگ را مختل کند.

امنیت بازار نفت با دموکراتیزه‌شدن قدرت دریایی

تحولات پنج سال گذشته نشان می‌دهد ‌امنیت بازار نفت در دهه ۲۰۳۰ با سه روند بنیادین شکل خواهد گرفت؛ ارزان‌شدن ابزارهای تخریب، ضرورت ایجاد مسیرهای امن‌شده و افزایش نقش بازیگران منطقه‌ای در معماری امنیت انرژی. این سه متغیر چارچوب جدیدی ایجاد می‌کنند که در آن هزینه قدرت دریایی کاهش یافته، اما هزینه اختلال در انرژی جهانی به‌طور نمایی افزایش می‌یابد.‌ 

1. جنگ ارزان، خسارت گران؛ تغییر معادله هزینه‌-منفعت در زیرساخت‌های انرژی: یکی از برجسته‌ترین پیامدهای دموکراتیزه‌شدن قدرت دریایی، دگرگونی نسبت هزینه-منفعت در جنگ انرژی است. سامانه‌های خودمختار دریایی‌ که اغلب هزینه‌ای کمتر از ۲۰ تا ۳۰ هزار دلار دارند، اکنون قادرند زیرساخت‌هایی را هدف قرار دهند که ارزش جایگزینی آنها صدها میلیون یا حتی میلیاردها دلار است. این تحول به معنای آن است که‌ یک پهپاد ارزان می‌تواند یک نفتکش ۲۰۰ میلیون دلاری را از مدار خارج کند، یک گروه کوچک پهپاد می‌تواند جریان یک خط لوله ۱۰ میلیارد دلاری را مختل کند و حمله به گلوگاه‌های مسیرهای صادراتی (Chokepoints) می‌تواند ارزش تجارت چند صد میلیارد دلاری را طی چند روز متوقف کند. این عدم تقارن هزینه، قدرت بازدارندگی کلاسیک را تضعیف کرده است.‌ 

2. ظهور «کریدورهای ایمن‌شده»: امنیت انرژی از مالکیت به حفاظت تبدیل می‌شود. با گسترش تهدیدات دریایی ارزان‌قیمت و پراکنده، کشورها و شرکت‌های بین‌المللی ناچار خواهند شد مفهوم جدیدی از جریان انرژی تعریف کنند: «کریدورهای ایمن‌شده» (Secured Energy Corridors). این کریدورها توأمان به فناوری و همکاری چندجانبه متکی خواهند بود. سه سطح دفاعی اصلی در این ساختار عبارت است از: الف. سپرهای الکترونیکی (Electronic Shielding)‌ شامل جنگ الکترونیک، اخلالگرهای ارتباطی پهپاد و شبکه‌های شناسایی چندسنسوری، ب. سامانه‌های تخصصی ضدپهپاد دریایی و زیرسطحی‌ ازجمله رادارهای ساحلی هوش‌مصنوعی‌محور، سونارهای شناسایی UUV، پهپادهای رهگیر و لیزرهای دریایی کم‌هزینه و ج. اسکورت ناوگان مشترک و امنیت مشارکتی؛ روندی که اکنون در دریای سرخ آغاز شده و احتمالا در خلیج‌ فارس، دریای سیاه و شرق مدیترانه در دهه ۲۰۳۰ تثبیت خواهد شد. پیامد کلیدی این روند آن است که کنترل امنیت انرژی دیگر فقط نتیجه قدرت دریایی نیست، بلکه نتیجه استانداردسازی امنیتی و توان ایجاد شبکه‌های حفاظتی است.‌ 3. افزایش نقش بازیگران متوسط؛ از جغرافیا به ژئوپلیتیک شبکه‌ای: تحول امنیت انرژی در دهه ۲۰۳۰ همراه با افزایش قدرت تصمیم‌گیری کشورهایی است که تا پیش‌ از این صرفا «مسیر» انرژی بودند، نه تنظیم‌کننده آن.

اکنون با تغییر ماهیت تهدیدات، بازیگران متوسط (Middle Powers) مانند ترکیه، ایران، عربستان سعودی و امارات متحده عربی می‌توانند نقشی تعیین‌کننده در شکل‌گیری «ژئوپلیتیک جدید انرژی» ایفا کنند. اینکه چرا نقش این کشورها افزایش می‌یابد، سه دلیل اصلی دارد: الف. موقعیت در کریدورهای اصلی انرژی: از تنگه هرمز تا باب‌المندب، از جیحان تا شرق مدیترانه؛ کریدورها اکنون نه‌فقط مسیر، بلکه «منطقه امنیتی» محسوب می‌شوند. ب. سرمایه‌گذاری سریع در فناوری‌های ضدپهپاد و دفاع چندلایه: امارات و عربستان در حال تبدیل‌شدن به صادرکنندگان فناوری امنیت مسیر هستند. ج. توان شکل‌دهی به الگوهای سرمایه‌گذاری انرژی: هر مسیری که امنیت بیشتری ارائه دهد، جذابیت سرمایه‌گذاری بالاتری خواهد داشت. نتیجه این است که کشورها قادر خواهند بود با ارائه امنیت، نه‌فقط جغرافیا، بلکه بر جریان سرمایه و انرژی اثر بگذارند. سه روند یادشده جنگ ارزان، کریدورهای ایمن‌شده و ظهور بازیگران متوسط، در کنار هم نشان می‌دهند که امنیت انرژی در دهه ۲۰۳۰ نه بر مبنای ظرفیت نظامی مطلق، بلکه بر‌اساس توان در ایجاد پایداری، کاهش ریسک و مدیریت تهدیدات نامتقارن تعریف خواهد شد. در این نظم جدید، بازیگرانی برنده خواهند بود که بتوانند هزینه حمله را بالا برده و هزینه دفاع را پایین نگه‌ دارند.

 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.