نگاهی به زندگی، اندیشه و فعالیتهای ایوان کلیما
لزوم احیای اخلاقیات
«آدمها معمولا در هفتسالگی علاقهای به سیاست ندارند؛ با این حال یادم میآید که نام هیتلر را در حرفهای اهل خانه میشنیدم و هیولای بیشکلی را احساس میکردم که در کمین نشسته بود. پدرم معمولا به سخنرانیهایش از رادیو گوش میداد و من با اینکه حتی یک کلمه از حرفهایش را نمیفهمیدم، آن صدای رجزخوان برایم طنین هولناکی داشت...» (روح پراگ، ص۱۲). با امضای توافقنامه مونیخ در ۱۹۳۸، نواحی آلمانینشین چکسلواکی برای پیشگیری از جنگ به آلمان واگذار شد.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
رضیه انصاری
کودکی ایوان
«آدمها معمولا در هفتسالگی علاقهای به سیاست ندارند؛ با این حال یادم میآید که نام هیتلر را در حرفهای اهل خانه میشنیدم و هیولای بیشکلی را احساس میکردم که در کمین نشسته بود. پدرم معمولا به سخنرانیهایش از رادیو گوش میداد و من با اینکه حتی یک کلمه از حرفهایش را نمیفهمیدم، آن صدای رجزخوان برایم طنین هولناکی داشت...» (روح پراگ، ص۱۲). با امضای توافقنامه مونیخ در ۱۹۳۸، نواحی آلمانینشین چکسلواکی برای پیشگیری از جنگ به آلمان واگذار شد. کمی بعد لهستان و مجارستان بخشهای دیگری از این سرزمین را تصرف کردند؛ باقیمانده را نیز آلمان به اشغال خود درآورد.
چکسلواکی ناپدید و جنگ جهانی دوم آغاز شد. پسربچهای که دراینمیان از اتاق کودکی به جهنم اردوگاه ترزیناشتات افتاده بود و به جای نام، زندانیِ شماره اِل ۵۴ صدایش میکردند، کسی نبود جز ایوان کلیمای دهساله. پسرکی با نیروی تخیل فوقالعاده که به نوشتن پناه برد تا خاطراتش از درختان و شهر و همبازیهایش را زنده نگه دارد و راوی قصههای خیر و شر باشد. روزانه صدها جنازه میدید و هر روز از تعداد دوستان کودک و نوجوانش کم میشد و حس انتقامجویی در او پر و بال میگرفت. سرانجام با ورود ارتش سرخ، پسرک از کمپ رها شد و به پراگ بازگشت. مدرسه را تمام کرد و کمی بعد با آرزوی دستیابی به عدالت اجتماعی به حزب کمونیست پیوست.
چرا مینویسم؟
«بعد از آنکه از اردوگاه کار اجباری برگشتم، درمورد حرفه آیندهام هیچ تردیدی نداشتم. دلم میخواست بنویسم» (روح پراگ، ص۳۷). ایوان کلیما خود را مأمور رساندن صدای قربانیان اردوگاهها میدانست و نوشتن را جدی گرفته بود. هیجان ناشی از نوشتن، سبکوسنگین کردن شیوه انتقال به دیگران، و آفرینش داستان نخستین انگیزههایش برای نوشتن شد. اما پس از مدتی دریافت که نشانهای از آن احساسات درونی نیرومند در آن آثار نیست و عاشقانههای بزرگی که در زندگی آزموده، گویا به متونی مبتذل و احساساتگرایانه تبدیل شدهاند. پس در ۱۹۵۲ وارد دانشگاه چارلز شد تا ادبیات بخواند و با بهرهمندی از فنون روایی و نظم و قانون در نوشتن، روایتگر بهتری باشد. توانایی غلبه بر سردرگمیها، به چالش طلبیدن مرگ، و مقاومت در برابر فراموشی از دیگر دلایل مهم او در امر نوشتن بود. به مرور ایوان کلیما از عملکرد حزب کمونیسم سرخورده شد و به انتقاد از سرکوب و فقدان آزادی بیان پرداخت. او به دلیل انتقاد علنیاش در کنگره نویسندگان چکسلواکی در ۱۹۶۷ از حزب اخراج شد و از آن پس فعالیتهای ادبیاش را بهشدت محدود کردند.
مقاومت فرهنگی، ادبیات زیرزمینی
قدرت سیاسی حاکم که از انتقاد بیمناک بود، پس از «بهار پراگ» ادبیات و محافل ادبی را بیش از پیش محدود و ممنوع کرد. بسیاری از اهل قلم خانهنشین یا مجبور به جلای وطن شدند: میلان کوندرا خاک چک را ترک کرد، و کلیما، هاول، واتسولیک، کوهوت، هرابال، سیفرت و اشکوُرِتسکی خانهنشین و ممنوعالقلم شدند. کلیما در ۱۹۶۹ به دعوت دانشگاه میشیگان برای تدریس به آمریکا رفت و یک سال بعد، با آنکه در کشورش از حق انتشار آثارش محروم بود، برای همدلی با انسانهای محروم از آزادی به پراگ بازگشت. او دلیل این بازگشت را همچنین ارتباط با زبان و جامعهاش برشمرده است.
در این سالها شبکهای از ادبیات زیرزمینی (سامیزدات) شکل گرفت و نویسندگان از طریق کتابهای جلدسفید، نوارهای صوتی، جزوات و مقالات دستنویس صدای خود را به گوش مخاطبان میرساندند. کلیما در گفتوگویی با فیلیپ راث، نویسنده آمریکایی، ضمن اشاره به مشکلات معیشتی نویسندگان و رویآوردنشان به مشاغل خدماتی، از نقش مهم ادبیات زیرزمینی در مقاومت فرهنگی، حفظ آزادی بیان و توزیع ادبیات در دوران سرکوب میگوید و آن ادبیات را از بازار و سانسور، مستقل اعلام میکند. کلیما که خود تا ۱۹۸۹ از چاپ نوشتههایش در چکسلواکی محروم ماند، با کمک راث آثار بسیاری از نویسندگان ممنوعالقلم را در آمریکا منتشر میکرد و جلسات نویسندگان را در آپارتمانش برگزار میکرد. او همواره تحت نظر و فشار پلیسمخفی چکسلواکی بود و گاهی بازجویی میشد، اما هرگز زندانی نشد.
منشور ۷۷
«منشور ۷۷» بیانیهای مهم بود که در اعتراض به نقض حقوق بشر و آزادیهای مدنی، با هدف دعوت دولت به ایجاد گفتوگوی سازنده در سال ۱۹۷۷ در چکسلواکی منتشر شد و از سوی ۲۴۳ روشنفکر و فعال سیاسی، مذهبی و هنرمند به امضا رسید. ایوان کلیما یکی از روشنفکرانی بود که با وجود تردید و نگرانیهای شخصی، امضای منشور را پذیرفت و همراه همسرش به جمع امضاکنندگان پیوست. نقش او در این منشور فراتر از امضا بود و مواضعش در روشنکردن اهداف و مسیر مبارزه و وحدتبخشی روشنفکران، تأثیرگذار بود. این منشور که دستگیریهای گستردهای را به دنبال داشت، یکی از نقاط عطف تاریخی در مبارزه برای حقوق بشر و دموکراسی در اروپای شرقی شناخته میشود که راه را برای وقوع انقلاب مخملی سال ۱۹۸۹ هموار کرد.
انقلاب مخملی و سالهای بعد
پس از انقلاب مخملی ۱۹۸۹ و برکناری رژیم کمونیستی، واتسلاو هاول به ریاستجمهوری رسید و به دوست قدیمیاش شغلی دولتی پیشنهاد کرد. اما کلیما که به اندازه او به سیاست علاقهمند نبود، نپذیرفت و در فضای آزاد پس از انقلاب، فعالیتهای ادبی خود را از سر گرفت. در این دوران نگاهش به ماهیت انسان در زمانه اسارت و آزادی، فرهنگ در برابر بازار، و لزوم احیای اخلاقیات معطوف شد. در ۱۹۹۰ به ریاست انجمن جهانی قلم جمهوری چک منصوب شد و در گفتوگوها و بحثها از پیریزی جامعهای دموکراتیک، خودآگاهی ملی و مسئولیتهای فردی سخن گفت. او در دو دهه پایانی عمرش با نگاهی جامعتر و فلسفی، به نوشتن از انسان و پرسشهایی بنیادین از زندگی روی آورد: «قاضی در دادگاه»، «روح پراگ»، «قرن دیوانه من» و «عشق و زباله» ازجمله آثار او پس از انقلاب مخملیاند که با نقد اجتماعی و اندیشههای فلسفی آمیختهاند.
ایوان کلیما تا پایان عمر پربارش بیش از چهل رمان و مجموعهداستان، نمایشنامه، فیلمنامه و جستار به رشته تحریر درآورد که به بیش از ۳۲ زبان ترجمه شده و جوایز معتبری کسب کردهاند. در سال ۲۰۰۲، مدال خدمت جمهوری چک را از واتسلاو هاول دریافت کرد. در همان سال جایزه بینالمللی «فرانتس کافکا» و جایزه ملی «ماگنِزیا لیتِرا» را هم از آنِ خود کرد. او در هنگام دریافت جایزه «فرانتس کافکا» گفت: «من به نسلی که جنگ جهانی دوم و پیامدهای مستقیم و طولانی آن را تجربه کردهاند، تعلق دارم. متأثر از تجارب زمان جنگ و جهانبینیای که موجب قربانیشدن بسیاری از همپیوندان من بود، شروع به نوشتن کردم. با احساس نوشتم. شاید ساده و سهلانگارانه به نظر برسد، ولی باید بگویم انسان موظف است تلاش کند تا ناگواریهایی را که تجربه کرده، دیگر هرگز تکرار نشوند. امروز نوشتن برایم ادامه همان راه است، برای مخاطب قراردادن خواننده، و طرح مسئولیتی که در برابر دنیایمان داریم».
آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.