قاتلان چگونه آدم میکشند؟
با وجود پیشرفتهای چشمگیر در حوزه علوم اعصاب، همچنان دانش ما درباره سازوکارهای روانی و نوروبیولوژیکی جرائم خشن محدود است. ازاینرو، تحلیل چنین پدیدههایی را نمیتوان به عواملی تکبعدی نظیر فقر، طلاق یا ناهنجاریهای خانوادگی فروکاست، بلکه باید اذعان داشت که پدیدههایی نظیر قتل و سرقت خشونتآمیز، پیچیده، چندعاملی و با منشأهای زیستی، روانی، اجتماعی و محیطی درهمتنیدهاند.


به گزارش گروه رسانهای شرق،
مریم سامانی، استاد دانشگاه: با وجود پیشرفتهای چشمگیر در حوزه علوم اعصاب، همچنان دانش ما درباره سازوکارهای روانی و نوروبیولوژیکی جرائم خشن محدود است. ازاینرو، تحلیل چنین پدیدههایی را نمیتوان به عواملی تکبعدی نظیر فقر، طلاق یا ناهنجاریهای خانوادگی فروکاست، بلکه باید اذعان داشت که پدیدههایی نظیر قتل و سرقت خشونتآمیز، پیچیده، چندعاملی و با منشأهای زیستی، روانی، اجتماعی و محیطی درهمتنیدهاند. نگاهی تکوجهی به این موضوع، سبب بروز تحلیلهای سطحی و ناکارآمد خواهد شد.
طبق گزارشهای رسمی منتشرشده در آمریکا، در سال ۲۰۱۷، بهطور میانگین هر ۲۴.۶ ثانیه یک جرم خشونتآمیز در این کشور به وقوع میپیوسته است. همچنین، در همان سال، هر ۳۰ دقیقه، یک مورد قتل ثبت شده است. براساس تازهترین گزارشهای افبیآی مربوط به سال ۲۰۲۳، حدود هفت درصد از کل قتلها در آمریکا، بهصورت همزمان با سرقت رخ دادهاند. این آمارها، پرسش بنیادینی را مطرح میکنند: چه نوع فردی مرتکب چنین جرائمی میشود؟ ویژگیهای روانی و شخصیتی چنین فردی چیست؟ و چگونه میتوان از منظر روانشناختی با او مواجه شد؟
در بررسیهای روانی، مشخص شده است اغلب افرادی که همزمان مرتکب قتل و سرقت میشوند، دارای نوعی از اختلالات شخصیتی هستند. یکی از شایعترین این اختلالات، «اختلال شخصیت ضد اجتماعی» است. گروه دیگری از این افراد ممکن است به اختلال شخصیت مرزی دچار باشند. این افراد عموما با نوسانات شدید خلقی، روابط ناپایدار و رفتارهای تکانشی شناخته میشوند. در برخی موارد، افراد دارای شخصیت وابسته یا افسرده نیز در میان مجرمان دیده میشوند. این افراد بهشدت به تأیید دیگران نیاز دارند و واکنشهای عاطفی شدید از خود بروز میدهند.
یکی دیگر از محورها در تحلیل روانشناختی این دسته از مجرمان، بررسی شاخصهای روانپریشانه (سایکوتیک) در رفتارهایشان است.
در محور سوم، باید ویژگیهای شناختی و هیجانی این افراد را بررسی کرد. نخست آنکه آنها دچار ناتوانی در تنظیم هیجانات هستند؛ به این معنا که قادر به پذیرش ناکامی، نه شنیدن یا مورد مخالفت واقعشدن نیستند. بنابراین، هنگام مواجهه با مقاومت یا ناکامی، بهسرعت واکنش خشن و تکانشی از خود بروز میدهند. علاوه بر این، این افراد غالبا دچار تحریفهای شناختی هستند؛ خشونت خود را توجیه میکنند، قربانی را مقصر جلوه میدهند یا خانواده و جامعه را مسئول میدانند. همچنین، درک آنها از دیگران بهشدت محدود است؛ آنها قادر به درک درد، رنج یا ترس دیگری نیستند و قربانی را نه بهعنوان یک انسان، بلکه چون یک شیء یا ابزار نگاه میکنند. چه عواملی یک انسان را به این مرحله از بیرحمی و ناتوانی در درک احساسات دیگران میرساند؟
اغلب آنها در دوران کودکی قربانی آزارهای جنسی، جسمی یا عاطفی بودهاند. برخی نیز در محیطهایی رشد یافتهاند که خشونت، بزهکاری و جرم در آنها عادیسازی شده بود. این محیطهای پرخطر، نقش مؤثری در شکلگیری شخصیتهای بزهکار دارند. علاوه بر آن، مراقبتهای ناکافی و نبود دلبستگی ایمن در دوران رشد اولیه نیز ازجمله عوامل مهم به شمار میروند.
افزون بر عوامل محیطی، مصرف مزمن و اعتیادآور مواد مخدر و الکل نیز ازجمله عوامل تشدیدکننده پرخاشگری، تکانشگری و کاهش بازداری هیجانی در این افراد است. در مطالعات نوروسایکولوژیک نیز شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه اختلال در نواحی مغزی مرتبط با تصمیمگیری و کنترل رفتار، نظیر قشر پیشپیشانی، در این مجرمان بیشتر دیده میشود. بهطور خاص، مطالعات انجامشده در دانشگاه شیکاگو روی ۸۰۰ زندانی نشان داده است میزان ماده خاکستری مغز در افرادی که مرتکب جرائم خشن شدهاند، بهطور چشمگیری کمتر است. کاهش این ماده در نواحی مربوط به پردازش هیجانی و همدلی، باعث ضعف در درک عاطفی، کاهش توانایی مهار رفتاری و افزایش گرایش به هیجانجویی پرخطر میشود. نمونه تأسفباری همچون پرونده الهه حسیننژاد که در آن با خشونتی ترکیبی از قتل و سرقت مواجه بودیم، ضرورت تحلیل عمیق روانشناسی مجرمان را بهخوبی آشکار میکند. شناخت الگوهای رفتاری مجرمان، نهتنها در جلوگیری از تکرار جرم مؤثر است، بلکه در تسریع روند شناسایی و دستگیری آنها نیز نقش اساسی دارد. تحلیل روانشناختی، پلی میان علوم اعصاب، روانپزشکی و جرمشناسی است؛ پلی که تنها از مسیر فهم چندعاملی پدیدههای جنایی عبور میکند.
* این مطلب در شبکههای اجتماعی منتشر شده است.
آخرین اخبار روزنامه را از طریق این لینک پیگیری کنید.