نقد گفتمانی دولت
مسئله این یادداشت، مبارزه با «فساد» بهعنوان یک پدیده یا موضوع مهم در سیاست عمومی نیست؛ مسئله، غیبت گفتمان مبارزه با فساد در دل گفتمان عدالتمحور رئیسجمهور پزشکیان است.
روزبه کردونی - سیاستپژوه
مسئله این یادداشت، مبارزه با «فساد» بهعنوان یک پدیده یا موضوع مهم در سیاست عمومی نیست؛ مسئله، غیبت گفتمان مبارزه با فساد در دل گفتمان عدالتمحور رئیسجمهور پزشکیان است. تمرکز این نقد نه بر ابزارها، نه بر راهحلها و نه بر دستورکارهای اجرائی، بلکه بر زبان، چارچوب معنا و منطق سخنگفتن قدرت است. این نقد را نخستینبار دکتر ظریفیان عزیز در گفتوگویی درباره الزامات ارتقای سرمایه اجتماعی دولت دکتر پزشکیان مطرح کرد؛ نقدی واقعبینانه و مصلحانه. واقعیت این است که گفتمان مسعود پزشکیان، بهروشنی گفتمان عدالت است: عدالت اجتماعی، عدالت در توزیع، عدالت در شنیدن صداها و عدالت در اخلاق سیاسی. این گفتمان از نظر ارزشی منسجم و قابل دفاع است. اما درست در همین چارچوب، یک خلأ معنادار دیده میشود: عدالت بدون صورتبندی صریحِ ضد فساد. در منطق گفتمانی، آنچه گفته نمیشود، گاه مهمتر از آن چیزی است که گفته میشود. وقتی عدالت به طور مداوم تکرار میشود، اما موضوع مبارزه با فساد -بهعنوان «نقیض عدالت»- در مرکز زبان سیاسی قرار نمیگیرد، یک جابهجایی معنایی رخ میدهد: عدالت از یک مفهوم تضادساز، به یک ارزش آشتیجویانه بدل میشود؛ عدالتِ بدون دشمن. در این چارچوب، عدالت دیگر در برابر رانت، امتیاز، شبکه و تبعیض قرار نمیگیرد؛ بلکه به مفهومی اخلاقی، عام و کمتنش تبدیل میشود که میتواند بدون هزینه سیاسی پذیرفته شود.
در گفتمان سیاسی، مبارزه با فساد ذاتا گفتمانی تعارضی است؛ نامگذاری میخواهد، مرزبندی میطلبد و الزاما گروههایی را ناراضی میکند. حذف یا کمرنگکردن آن، راهی برای اخلاقیکردن سیاست نیست. این غیبت، در شرایط عادی هم تأملبرانگیز است؛ اما در شرایط تحریم، معنا و وزن دیگری پیدا میکند. تحریم هم خود مولد فساد است و هم زبان سیاست را به سمت استثنا، مصلحت و ضرورت سوق میدهد. اگر در چنین فضایی، گفتمان عدالت نتواند «ضد فساد» را بهعنوان جزء لاینفک خود صورتبندی کند، عدالت ناخواسته با همان وضعیت استثنائی همزیست میشود، نه در برابر آن. نکته متناقض آنجاست که پزشکیان بیش از بسیاری از سیاستمداران ایرانی، به سنت فکری نهجالبلاغه ارجاع میدهد؛ سنتی که عدالت را دقیقا در نسبت با مبارزه با فساد تعریف میکند. نهجالبلاغه -اگر بهعنوان متنی برای حکمرانی خوانده شود- عدالت را بدون تعیین مصادیق انحراف، بیمعنا میداند.
تجربههای سیاسی نشان میدهد عدالت، وقتی دشمن خود را تعریف نکند، بهسرعت به واژهای بیخطر تبدیل میشود؛ واژهای که همه با آن موافقاند، چون هیچکس خود را در برابرش نمیبیند. این دقیقا همان نقطهای است که عدالت، از نیروی تغییر، به سرمایه نمادین قدرت تبدیل میشود. واقعیت این است که اگر با گفتمانی مواجه باشیم که عدالت را میگوید، اما ضد عدالت را نام نمیبرد؛ اخلاق را برجسته میکند، اما قدرت را مسئلهمند نمیکند؛ انصاف را تکرار میکند، اما امتیاز را به چالش نمیکشد، آنگاه خودِ گفتمان عدالت زیر سؤال میرود. این یادداشت نه از دولت انتظار برنامه دارد و نه نسخه سیاستی مینویسد. پرسش، صرفا گفتمانی است: آیا عدالت میتواند بدون زبان مبارزه با فساد، به گفتمان مسلط حکمرانی بدل شود؟ اگر قرار است گفتمان عدالت در دولت پزشکیان، فراتر از اخلاق فردی و نیت خیر فهم شود، ناگزیر باید بار تعارضی خود را بازیابد؛ نه در سطح سیاست، بلکه پیش از آن، در سطح کلام.
آخرین مقالات منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.