|

استقبال از پیرپسر برخی شعارها را تغییر داد

اکران همزمان چند فیلم اجتماعی در سبد سینمایی کشور و استقبال قابل توجه از فیلم «پیرپسر» باعث شد سراغ جعفر گودرزی برویم و از دلایل این اقبال بپرسیم. در عین حال در گفت‌وگو با رئیس انجمن منتقدان تلاش می‌کنیم نگاهی تحلیلی به وضعیت فعلی اکران فیلم‌های اجتماعی و نسبت میان ژانر کمدی و اجتماعی و تاثیر آن بر مخاطب بیندازیم.

استقبال از پیرپسر برخی شعارها را تغییر داد

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

به گفته رئیس انجمن منتقدان سینما، سال‌هاست گفته می‌شود مخاطب سینما در ایران، بیشتر طالب خنده است تا تفکر اما فیلم پیرپسر این گزاره را به چالش کشید؛ نه ‌تنها با فروش غیرمنتظره‌اش، بلکه با میزان گفت‌وگوی عمومی که پیرامونش شکل گرفت.

اکران همزمان چند فیلم اجتماعی در سبد سینمایی کشور و استقبال قابل توجه از فیلم «پیرپسر» باعث شد سراغ جعفر گودرزی برویم و از دلایل این اقبال بپرسیم. در عین حال در گفت‌وگو با رئیس انجمن منتقدان تلاش می‌کنیم نگاهی تحلیلی به وضعیت فعلی اکران فیلم‌های اجتماعی و نسبت میان ژانر کمدی و اجتماعی و تاثیر آن بر مخاطب بیندازیم.

*استقبال مخاطب از «پیرپسر» استثناست یا در تقابل سینمای اجتماعی و کمدی این فیلم‌های کمدی هستند که همیشه در گیشه پیروز می‌شوند؟

در شرایط بحرانی اقتصادی و اجتماعی، اغلب مخاطبان سینما به دنبال فرصتی برای سرگرمی و فاصله‌گیری از واقعیت‌های تلخ روزمره‌اند؛ از همین رو، فیلم‌های کمدی یا شاد، معمولاً ارتباطی سریع‌تر و گسترده‌تر با مخاطب عام برقرار می‌کنند؛ با این حال، تجربه‌ی فیلم «پیرپسر» نشان داد که اگر یک اثر اجتماعی از کیفیت هنری بالا برخوردار باشد، تبلیغات مؤثر داشته باشد و اگر فیلم در معرض محدودیت‌هایی مانند حذف یا سانسور قرار گیرد، این فشارها گاه ناخواسته به تقویت کنجکاوی مخاطب و تبدیل فیلم به یک پدیده سینمایی منجر می‌شود. بنابراین، موفقیت «پیرپسر» نه به معنای نقض قاعده‌ی غالب، بلکه نتیجه‌ی هم‌افزایی مجموعه‌ای از استثناهای ساختاری، تبلیغاتی و محتوایی است.

واقعیت دیگر آن است که سال‌هاست گفته می‌شود مخاطب سینما در ایران، بیشتر طالب خنده است تا تفکر؛ اما فیلم پیرپسر این گزاره را به چالش کشید؛ نه ‌تنها با فروش غیرمنتظره‌اش، بلکه با میزان گفت‌وگوی عمومی که پیرامونش شکل گرفت. این استقبال، بی‌تردید، حاصل ترکیبی از چند عامل بود؛ ممنوعیت اولیه‌ی اکران، بازتاب‌های رسانه‌ای و اجتماعی و البته پشتوانه‌ی محتوایی و جسارت بیانی اثر.

مردم همیشه کمدی را انتخاب نمی‌کنند؛ مردم «انتخاب» می‌کنند؛ مشکل، نبودِ حق انتخاب است. وقتی بیش از نیمی از سالن‌ها به آثار تجاری اختصاص می‌یابد، و فیلم‌های اجتماعی یا جسور، به سانس‌های مرده‌ای چون ۱۰ صبح تبعید می‌شوند، دیگر نمی‌توان با آمار فروش، از ذائقه‌ی مردم حرف زد. بنابراین، «ترجیح مخاطب» همیشه حاصل انتخاب آزادانه نیست، بلکه نتیجه انتخاب‌هایی است که ساختار اکران برای او رقم می‌زند. سالن‌های خلوت، سانس‌های بی‌مخاطب، و حذف تبلیغات، خود به نوعی مهندسیِ سلیقه مخاطب است

چرا فیلم‌های اجتماعی در صف اکران می‌مانند؟ عوامل مؤثر بر اولویت‌بندی اکران چیست*؟

شورای صنفی نمایش و سینماداران به ‌دنبال فیلم‌هایی هستند که فروش بالاتری داشته باشند و فیلم‌های اجتماعی عموماً در این زمینه ریسک‌پذیرترند. همچنین فیلم‌های اجتماعی معمولاً به موضوعاتی می‌پردازند که ممکن است برای نهادهای نظارتی حساسیت‌زا باشد همچون فقر، فساد، خشونت خانگی، ناکارآمدی نظام‌ها بنابراین فیلم‌های اجتماعی اغلب مستقل‌اند و لابی ضعیفی دارند.

«پیرپسر» سینمای ایران و شعار «یا بفروش، یا فراموش شو!» را به چالش کشید!

*اختصاص سانس‌های مرده یا سالن‌های درجه دو به فیلم‌های اجتماعی چه پیامی برای فیلم‌ساز و مخاطب دارد؟

این نوع اکران برای مخاطب، ناخودآگاه این پیام را منتقل می‌کند که این فیلم «ارزش وقت تو را ندارد»، یا فیلمی است برای مخاطب خاص، نه عام. برای فیلم‌ساز القا کننده این نکته است که سرمایه‌گذاری بر فیلم اجتماعی، بی‌پاداش خواهد بود بنابراین فیلم‌ساز ناگزیر می‌شود از سوژه‌های پرریسک فاصله بگیرد. اختصاص سالن‌های درجه‌دو و سانس‌های ضعیف به فیلم‌های اجتماعی، نه یک تصمیم صرفاً اقتصادی، بلکه یک بیانیه‌ی فرهنگی‌ست؛ بیانیه‌ای که به مخاطب می‌گوید: «این فیلم مهم نیست، وقتت را برایش تلف نکن»؛ و به فیلم‌ساز می‌فهماند: «یا بفروش، یا فراموش شو». در چنین ساختاری، بسیاری از فیلم‌سازان اجتماعی، یا از تولید فاصله می‌گیرند، یا به ناچار، به ژانرهای مطمئن‌تر و کم‌ریسک‌تر رو می‌آورند. این یک مهاجرت اجباری‌ست؛ نه در جغرافیای مکان، بلکه در جغرافیای دغدغه‌ها.

*فکر می‌کنید این ساختار اکران تبعیض‌آمیز باعث تغییر ژانر فیلم‌سازان شده است؟

بله. بسیاری از فیلم‌سازان اجتماعی یا به تلویزیون مهاجرت کرده‌اند یا به تولید فیلم‌های عام‌پسند، ترکیبی یا حتی کمدی روی آورده‌اند. انگیزه‌های اقتصادی، ناامیدی از دیده شدن اثر و میل به ماندن در چرخه تولید، باعث این تغییر جهت شده است. در نهایت، این تبعیض‌ها، نه فقط اقتصادی‌ هستند و نه صرفاً فرهنگی بلکه محصول یک سیاست‌گذاری ترکیبی‌ هستند که از یک‌سو میل به سودآوری مطلق و از سوی دیگر حاصل وسواس‌های محافظه‌کارانه‌ی فرهنگی است و این ترکیب، دقیقاً همان چیزی‌ست که سینمای اجتماعی را به حاشیه می‌برد و جسارت را به جرم تبدیل می‌کند. فیلم پیرپسر در چنین بستری توانست به قابی برای تجربه‌ی جمعی مخاطب بدل شود چون برخلاف مسیر رسمی، اجازه یافت خودش را به مردم برساند و شاید همین، مهم‌ترین هشدار به ساختار فعلی‌ست که مردم هنوز تشنه‌اند، فقط کافی‌ست در را نبندید.

*نقش شورای صنفی نمایش در این میان چیست؟

 شورای صنفی نمایش، ترکیبی از نمایندگان صنف‌ها (سینمادار، پخش‌کننده و تهیه‌کننده ها) است که وظیفه‌اش برنامه‌ریزی اکران و حفظ تعادل در چرخه نمایش است؛ اما در عمل، شورا بیشتر تابع منافع اقتصادی اعضاست و کمتر به عدالت فرهنگی یا گوناگونی ژانرها پایبند می‌ماند؛ گاه نیز نهادهای بیرون از شورا، در اکران یا توقیف یک فیلم دخالت مستقیم دارند. نهادهایی مثل شورای صنفی نمایش باید ضامن عدالت نمایشی باشند؛ نه بازوی اجرایی انحصار و اگر چترعدالت اکرانی نباشد، تنوع و کیفیت از سینما رخت می‌بندد. شورای صنفی، نباید فقط پاسدار تراز مالی سالن‌داران باشد، بلکه باید حافظ کرامت فیلم‌سازان و حق انتخاب تماشاگران نیز باشد.

*تبعیض در اکران اقتصادی است یا فرهنگی؟

در خصوص اقتصادی، بله، سینما یک صنعت است و فیلمی که فروش دارد، برای سینمادار و پخش‌کننده اولویت دارد و از نگاه فرهنگی، بخش بزرگی از تبعیض، ناشی از سیاست‌گذاری‌های فرهنگی و سانسور است؛ نگاهی محافظه‌کارانه به جامعه که مانع نمایش واقعیت‌های تلخ می‌شود.

منبع: اطلاعات آنلاین

آخرین اخبار فرهنگ و هنر را از طریق این لینک پیگیری کنید.