ظریف درباره توان موشکی ایران چه گفت که جنجالآفرین شد؟
صحبتهای معاون سابق رئیسجمهور و وزیر پیشین امور خارجه در موسسه ایراس، بار دیگر محل بحثهای رسانهای و جدال در شبکههای اجتماعی شده است.

به گزارش گروه رسانهای شرق،
محمدجواد ظریف اخیراً در یکی از نشستهای گفتوشنود موسسه مطالعات ایران و اوراسیا شرکت کرد. نشستی با عنوان «ایران پسابرجام و آینده نظم جهانی» که چهرههای مختلفی از صاحبنظران در دو طیف از فواد ایزدی استاد دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران تا کوروش احمدی دیپلمات بازنشسته که در دو قطب کاملاً متضاد در حوزه سیاست خارجی قرار میگیرند، در آن حضور داشتند. با توجه به این که صحبتهای ظریف همواره با جنجال مواجه میشود، این بار هم قاعده بر همین اساس بود و برخی کاربران در شبکههای اجتماعی و همچنین برخی رسانهها به این موضوع پرداختند که وزیر اسبق امور خارجه، دوگانه موشک و مردم را مطرح کرده است. میانسطور صحبتهای این استاد دانشگاه تهران نکات مهمی دارد که البته مسئله دوگانه ادعایی هم بخشی از آن است نه همه آن. موسسهای که این نشست در آن برگزار شده، متعلق به مهدی سنائی، معاون دفتر و مشاور سیاسی رئیسجمهور است.
آنچه باعث جنجال در برخی رسانههای تندرو و همچنین در شبکههای اجتماعی شد، این بود که ظریف گفت موشک مهم است اما مردم مهمتر هستند. وزیر پیشین امور خارجه این صحبت را در آخرین بخش سخنانش و قبل از ورود به پرسش و پاسخ طرح کرد. صورتبندی صحبتهایش هم بر این اساس بود: «همیشه گفتم موشک بسیار مهم است اما مردم مهمترهستند و مردم، ایران را در قرنهای گذشته نگه داشتند، هر که به ایران حمله کرده نتوانسته ایرانی را شبیه خودش کند، برای این توان ارزش قائل شویم، بنابراین عامل عمده قدرت خود را حفظ کنیم. یکی از مسیرهای آن این است که مردم را از نظر اقتصادی تامین کنیم. برای این کار سرمایه ایرانی برای ساخت ایران کافی است اما سرمایه نیاز به امنیت دارد که راه آن مقابله با رانت و فساد است. اولویت دوم تقویت بنیه نظامی است. مرحله سوم افزایش روابط با کشورهای منطقه است و اینکه اجازه ندهیم فاصله اهداف آنها و اسراییل توسط خود ما پر شود. ضرورت دیگر اینکه گفتگو کنیم. همین جنگ اخیر با گفتگو تمام شد. بالاخره یکی ساعت ۴ صبح تماس گرفت و گفت ما نمیزنیم آن یکی هم گفت ما هم نمیزنیم، جنگ با گفتگو تمام میشود اما بهتراست این گفتگو وقتی انجام شود که اهرم قدرت داریم.»
این صحبت، صحبت جدیدی نه از طرف ظریف و نه به طور کلی محسوب نمیشود. خود او در سالهای وزارتش و بعد از آن بر این موضوع تاکید داشت که عامل اصلی قدرت ایران، مردم آن هستند. نکته جالب توجه این که پس از جنگ ۱۲ روزه و با آنچه در کشور رخ داد، از سران قوا تا مدیران میانی به این موضوع اشاره کردند که طرح اسرائیلی برای ایران، یک بخش مکمل داشت و آن نیز حضور مردم در خیابان و رخ دادن اعتراضهای داخلی بود. موضوعی که اتفاق نیفتاد و عملاً این طرح را ناکام گذاشت. به خصوص این که ایران همانقدر که ضربههای سنگینی به اسرائیل در این جنگ وارد کرد، ضربههای سنگینی هم خورد. با توجه به این که توجه به موضوع اهمیت ملت در معادلات سیاسی نیازمند اقداماتی مهم در کشور و توجه نشان دادن به شئون مختلف زندگی مردم است، برخی تلاش میکنند این واقعیت مسلم را نادیده بگیرند.
ورود به جهان پساقطبی
محور اصلی صحبتهای ظریف، عبور از جهان دوقطبی، تکقطبی و چندقطبی در نظام بینالملل است. چرا این صحبت همچنان از سوی ظریف و البته برخی دیگر از تحلیلگران حوزه سیاست بینالملل و سیاست خارجی ایران همچنان مطرح میشود؟ شاید به این علت که برداشتها از تغییر سازه نظام بینالملل متفاوت از اصل وقایع است. برای مثال، با توجه به این تغییرات، تلاش زیادی صورت میگیرد که موضوع تحریمهای آمریکا علیه ایران یا تحریمهای بینالمللی که ماهیت سیاسی و امنیتی آن پررنگتر است، نادیده گرفته شده و ابراز شود که راههای جایگزین قطعی برای رهایی از آنها وجود دارد. مانند کار کردن با شرق، صبوری تا فروپاشی آمریکا و ... . به خصوص این که موضوع آمریکا در ایران طی سالها به یک موضوع مزمن تبدیل شده و گاهی تلاشهای زیادی برای انکار آنها صورت میگیرد. حتی گاهی از ایران به عنوان یک ابرقدرت (نه قدرت منطقهای یا قدرت بزرگ) نام برده میشود. ظریف مدتهاست که تلاش دارد موضوع تغییر سازه نظام بینالملل به دوران پساقطبی را تئوریزه کند. آغاز صحبتهای او هم بر همین اساس است.
او گفت: «این قطبهایی که صحبت میشود به اندازهای درهم هستند که دیگر معنای قطب نمیدهند، آنچه در مورد آمریکا و روسیه و چین باید توجه کرد عنصر وفاداری است که به نظرم انتظار حمایت مرکز از حاشیه و وفاداری حاشیه به مرکز بیهوده است، عربستان هم بعد از حمله به آرامکو کاملا فهمید قضیه وفاداری وجود ندارد و چتر حمایت امریکا به عنوان رهبر قطب وجود ندارد و در موضوع اوکراین، آمریکا به عنوان قطب دریافت که حاشیه دنباله رو او نیست. ما در ایران به دنبال شکل دادن قطب جدیدی هستیم در صورتی که نه قطب جدید و نه هژمون جدید شکل نخواهد گرفت.»
زندگی بر اساس ناامیدی و خیال
در بخشهایی از صحبتهای ظریف، موضوع تفاوت میان واقعیتها، آرزوها و گیر کردن ایران در گذشته مورد توجه قرار گرفت. فراتر از صحبتهای ظریف باید به این موضوع اشاره کرد که این صحبتها مسائل جدیدی نیست و خود او، دیگر تحلیلگران به صورت مصداقی یا تئوریک به این موضوع پرداختهاند که بعضی تصمیمهای مهم در ایران بر اساس انگارههای غیرواقعی گرفته میشود. به خصوص این که برخی رخدادها در ایران ذیل اظهارنظرها و فضاسازی احساسی قرار میگیرند در حالی که آن چه تصور میشود، نیستند. مثلاً در دوران جنگ با داعش و افزایش نفوذ تهران، در ایران از تریبونهای رسمی این موضوع مطرح میشد که عراق یا سوریه بخشی از ایران یا در حکم استانهای آن هستند. در رسانههای خارجی این موضوع مطرح میشد که ایران چهار پایتخت عربی یعنی بغداد، دمشق، بیروت و صنعاء را کنترل میکند که فارغ از واقعیت یا عدم واقعیت آن، در ایران هم شاخ و برگهای فراوانی میگرفت و مبداء تحلیل و تصمیم میشد.
تفاوت سیاست آمریکا و اسرائیل در قبال ایران
همسویی یا همسانی سیاست تلآویو و واشنگتن در قبال ایران یکی از موضوعاتی بود که در این نشست مورد توجه قرار گرفت. او تاکید دارد که فروپاشی ایران به ضرر آمریکاست چون گرفتاریهایش در خاورمیانه را افزایش میدهد. اما این فروپاشی به نفع اسرائیل است. ظریف گفت: «سیاست آمریکا و اسراییل منطبق برهم نیست، کما اینکه حرکت آمریکا در روز آخر جنگ، برای پایان دادن به جنگ بود چون ادامه جنگ یا با مقاومت ایران به گسترش جنگ می انجامید و یا با شکست ایران به فروپاشی ایران میانجامید که هر دو نتیجه اش گرفتار شدن بیشتر آمریکا در منطقه بود که با سیاست آمریکا مغایرت داشت. آمریکا نه خواهان فروپاشی ایران و نه خواستار گسترش جنگ به منطقه است، چون منجر به گرفتاری بیشتر آن در منطقه می شود و اگر دقت می داشتیم متوجه می شدیم که به همین دلیل آمریکا برجام را پذیرفت چون میخواست دلایل حضورش در منطقه را کم کند. سیاست آمریکا فروپاشی ایران نیست اما اسراییل حتی در زمان پهلوی بر این باور بود که ایران بیش از حد بزرگ است و باید تجزیه شود. این ایران بزرگ برای اهداف اسراییل در تفوق کامل تکنولوژیک و اقتصادی او در منطقه مانع خطرناکی است. بر این اساس اهداف اسراییل و آمریکا همسو هستند اما همسان نیستند. برداشت بنده این است که در اثر تحولات بعد از ۷ اکتبر و شکست بشاراسد و وضعیت حزبالله و...، سیاست اعراب در قبال ایران که قبلا نزدیک به اسراییل بود تغییر یافته و امروز اعراب دنبال تضعیف ایران نیستند چون از نظر آنها ایران در اندازه کنونی، میتواند در برابر اسراییل افسارگسیخته توازن را در منطقه برقرار کند.»
او پیش از این هم چنین اظهاراتی را مورد توجه قرار داده بود و به نظر میرسد که از این تفاوت نگاهها، فرصتی مانند برجام توانست به وجود بیاید. اما از میان سطور دیگر صحبتهای ظریف در این جلسه از جمله این که فرصت برجام قدر ندانسته شد، میتوان به این نکته رسید که استفاده از این تفاوت سیاستها، نیاز به تغییراتی در نگاه ایران و همچنین به وجود آمدن یک اجماع در سطوح عالی کشور دارد. به زبانی دیگر، ایران نمیتواند بگوید من همین هستم که هستم و توقع داشته باشد که اتفاق خاصی رخ دهد یا این که ضرری از زاویه این دشمنی بر آن حادث نشود.
آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.