ضرغامی علیه خاتمی و اتفاقات ۸۸ سخن گفت
در گفتوگوی ۱۰۰ دقیقهای عزتالله ضرغامی با محمد مهاجری در برنامه «کافه خبر» خبرآنلاین، او به صراحت از عملکرد خود در دوران ریاست بر صداوسیما و وقایع پس از انتخابات ۱۳۸۸ دفاع کرد. ضرغامی اظهار داشت: «حوادث ۸۸ و کارنامه رسانهای رسانه ملی، جزو افتخارات من است. خیلی سعی کردم با این روحیهای که دارم بگردم که آیا اتفاق یا رفتاری را در آن دوره از صدا و سیما میتوانم پیدا کنم که بگویم اشتباه کردهام، ولی پیدا نکردم. همهاش در بهترین وضعیت و درست بود» .

به گزارش گروه رسانه ای شرق،او همچنین تأکید کرد که «یک لحظه از مسیری که رفتهام پشیمان نیستم» و افزود: «در حاکمیت هستم ولی پُست ندارم. همین الان اگر رژیم تغییر کند و نظام – خدای نکرده – سقوط کند و قرار باشد ده نفر بدون محاکمه اعدام شوند، ضرغامی حتماً یکی از آنها است و اگر نکنند به من برمیخورد» .
در بخش دیگری از گفتوگو، ضرغامی به ابتکار خود در برگزاری صبحانههای سیاسی اشاره کرد و گفت: «۹۵ درصد افراد خودشان تقاضای قرار صبحانه داشتند… نمیگویم اختلاف ایدئولوژیک نداریم. ولی مهمترین ریشه اختلاف، همین کنار هم ننشستن است» .
او همچنین درباره نحوه پوشش رسانهای اعتراضات پس از انتخابات ۸۸ توضیح داد که برای مقابله با تبلیغات شبکههای ماهوارهای، صداوسیما اقدام به پخش زنده از میادین شهر با محوریت موضوعات اجتماعی مانند قیمت مانتوها میکرد تا نشان دهد که خبری از تجمعات نیست.
در خصوص نقش رئیسجمهور دوران اصلاحات در وقایع ۸۸، ضرغامی اظهار داشت: «اگر آقای خاتمی یک اشتباه بزرگ در زندگی خود کرده باشد، این است که در ۸۸ نتوانست درست تصمیم بگیرد. خاتمی میتوانست در یک بُعد، مشکل را حل کند. اگر او هم موسوی را کنترل میکرد و هم دو جمله میگفت، میتوانست مشکل حل شود» .
او در ادامه گفت:برخی از دوستان تند امنیتی یا حتی رسانه ای ممکن بود آن زمان نفهمند. {می گفتند} دشمن دارد اینطوری با ما برخورد میکند و مرتب برنامه سازی میکند. آنتن تلویزیون را فرستاده اید تا درمورد قیمت مانتو بحث کند. بله! این را ضرغامی تشخیص میدهد که دوربین در هفت تیر میچرخد و میگوید اینها دروغ میگویند و تبلیغ میکنند که مردم به هفت تیر بروند. هفت تیر کسی نیست. لذا رفتار ضد امنیتی دشمن را خنثی میکردیم. دشمن امنیت ما را نشانه گرفت. وظیفه ما در مرحله اول، حفظ امنیت کشور بود. چون وقتی امنیت نیست همه چیز به هم میریزد.
اما این اجتهاد که چطور عمل کنیم {جای بحث دارد}. چون برخی اوقات به اسم امنیت، کار خلاف امنیت میشود. لذا اگر آن شب مهندس موسوی به من میگوید که با مردم به طور زنده حرف بزنم، ضرغامی میگوید قبول دارم، حرف بزنید. به خانه او رفته بودم تا باهم صحبت کنیم.
ولی چون مسئله من امنیت است، آیا نظر شما هم نظر من است که دعواها را تمام کنیم و کف خیابان جمع شود؟ چون همان شب سی نفر کشته شدند. آقای اژه ای وزیر اطلاعات بود و به زور به خانه ایشان رفت. قبول نمیکرد که ملاقات دهد. آقای اژه ای گفت سی نفر کشته شده اند. مگر میشود؟ ضرغامی میگوید من پخش میکنم. ولی زنده نباشد. من و شما یک هدف داریم. اگر میگویید که میخواهم {این جریان را} بخوابانم، ضرغامی هم جز خواباندن کف خیابان، هیچ هدف دیگری ندارد. ممکن است حرفی بزنی و عده ای بدشان بیاید. حتما جریانات سیاسی بدشان میآمد و با من برخورد میکردند. ولی من مستقلا تصمیم میگرفتم.
مهندس موسوی گفت میخواهم مستقیم با ملت حرف بزنم
گفتم کل صحبتهای شما را پخش میکنم. ولی بگذار باهم ببینیم که آیا صحبتهای شما میتواند به حفظ امنیت کمک کند یا خیر، بیشتر تحریک آن جریان میشود. چون آن بحثها تنها برای تهران بود. شهرستانها هیچ اتفاقی نیفتاد. تا آخرش در شهرستانها هیچ اتفاقی رخ نداد. به جز ۹ دی که تمام کشور در خیابان آمد و عکس آن بود. بنابراین، ایشان گفتند نه. گفتم کسی جلوی شما بنشیند و اگر چیزی میگویید، او همان جا سوالی کند و {شفاف کند که} منظورتان این نیست؟ با آن هم مخالفت کرد و گفت میخواهم مستقیم با ملت حرف بزنم. اگر شما بودید این کار را میکردید؟
اگر این فردا یا همان شب این شعله ده برابر میشد، صدا و سیما میتوانست جواب دهد؟ تمام اینها سر صدا و سیما خراب میشد که باید جمعش کنید و تریبون گذاشته اید که بگویند دروغ و خلاف و تقلب بوده است.
بنابراین هر کاری کردیم و هر اتفاقی رخ داد، همه بر این اساس بود که هم آگاهی بخشی کنیم و هم تمام برنامههای تلویزیونی را در درگیریها و تنشها نبریم. یکی از دورههای جذاب برنامههای تلویزیون از فیلم و سریال و انیمیشن، برای همان ایام بود. تلویزیون کار خود را میکند. افراد تند حزب اللهی با من درگیر میشدند که باید همه را صدا کنیم و جواب موسوی و فتنه گرها را بدهیم. اما حدی لازم است. اگر عسل هم که شفا است را بیشتر از حد بخورید، میمیرید.