|

یادداشتی بر کتاب «1979» کریستیان کراخت

مغروق در برهوت

«1979» تنها کتابی است که از کریستیان کراخت، نویسنده سوئیسی به فارسی ترجمه شده است. کراخت که در آلمان بزرگ شده و تحصیل‌ کرده است، در دهه 1990 به یکی از چهره‌های برجسته ادبیات آلمان تبدیل شد.

مغروق در برهوت

مهسا ابراهیمی

 

«1979» تنها کتابی است که از کریستیان کراخت، نویسنده سوئیسی به فارسی ترجمه شده است. کراخت که در آلمان بزرگ شده و تحصیل‌ کرده است، در دهه 1990 به یکی از چهره‌های برجسته ادبیات آلمان تبدیل شد. بسیاری نوشته‌های او را تحت تأثیر نویسندگان مهم قرن بیست آلمان می‌دانند. کراخت در نوشته‌هایش گرچه از ادبیات پاپ که همان استفاده از مفاهیم و توصیفات ساده است، بهره برده، اما به‌طور مداوم سؤالات فلسفی و اجتماعی عمیقی را در آثارش گنجانده است. کتاب «1979» به تحلیل بحران‌های هویتی انسان‌ می‌پردازد؛ اینکه انسان‌ چگونه خود را در دنیای پر از تنش‌ها و تضادها تعریف می‌کند.

موضوع مرکزی کتاب چگونگی تأثیر تاریخ، فرهنگ و سیاست‌های جهانی بر انسان‌ها‌ست. «1979» یک رمان داستانی است که تاریخ را به‌‌گونه‌ای گزارش کرده اما این گزارش با نگاهی نقادانه و فلسفی همراه است. داستان در تهران آغاز می‌شود، خیابان‌های زنده و مردمی که به زندگی پرجنب‌وجوش خود مشغولند.

کراخت در توصیف جزئیات دست‌ودلباز است و ظریف عمل می‌کند، بنابراین خواننده به‌راحتی اتمسفر داستان را تصویرسازی می‌کند. میهمانی مجلل در خانه‌ای با دکوراسیون زیبا پر از المان‌های فاخر گران‌قیمت از سرتاسر دنیا که هر‌کدام ابزاری است برای بیان هدف اصلی نویسنده، نه‌فقط توصیفات پر‌زرق‌وبرق از وسایل یک خانه، میهمان‌هایی غرق در لذت‌های افراطی و انگار بی‌خبر و بی‌اهمیت از جریانات خارج از خانه در برابر نبود امکانات حیاتی برای انسان‌هایی که تنها با فاصله چند خیابان از آنجا زندگی می‌کنند که اختلافی واضح را توصیف می‌کند. جایی در داستان گرچه تعبیر اشتباه از بته‌جقه ایرانی آورده شده اما مقصود نویسنده را که همان دست‌آویزی انسان‌ها برای درمان به چیزی است که روزی از آن دردمند شده‌اند، به‌خوبی به خواننده منتقل می‌کند.

در حاشیه داستان تاریخ در حال وقوع است، جمعیت معترض مغروق در جریانی که به گردابی بدون مرکز تشبیه شده‌اند، پلاکاردهایی از حزب کمونیست کامبوج در کنار بازوبندهای سرخ چین، شعارهای فراکسیون ارتش سرخ با تصاویری از رهبران دینی تا ردپای اجنبی‌ها برای پیشبرد اهدافی نامعلوم. اگر خواننده تاب بیاورد و داستان را ادامه دهد می‌تواند پای کوهی در تبت سیگاری ایرانی روشن کند وکم‌کم با چهره اصلی داستان مواجه شود. راهبان ساده، صمیمی و پاک بودایی که تقدسشان گویی فرومی‌ریزد و تبدیل می‌شوند به انسان‌هایی بی‌خبر از جهان که فقط مشغول آداب و رسوم به خیال خود مقدس خویش‌اند.

داستان از توصیف اختلاف طبقاتی و افراطی تجمل‌گرایانه آغاز می‌شود و به یک فاجعه تفریطی استالین‌مآبانه می‌رسد. از ت   هرانی مشجر با جوی‌هایی از آب روان به دشت‌های برهوت‌زده در چین و درختانی لخت که شاخه‌هایشان برای گرم‌شدن خلق هیزم شده‌اند. تصویرسازی کامل از سرزمین و مردمانی که مدت‌هاست چهره مائو تسته‌تونگ به خود گرفته‌اند و شخصیت اصلی داستان که آهسته تغییر می‌کند و این قانون بقا‌ست که برایش تعیین می‌کند چه باشد، به چه چیز فکر کند یا نکند و حتی از چه تغذیه کند، نه آموزش‌های گذشته‌اش و اعتقادات و آنچه که فکر می‌کرده روزی اوست.

تصاویری از تاریخ که محال است تا ابد از ذهن خواننده پاک شود و چه خوب که پاک نمی‌شود. نویسنده در خلال داستان در تاریخ در حرکت است، توصیف و توصیف و توصیف می‌کند و ماجراها از پس توصیفات در ذهن خواننده شکل می‌گیرد. اگر کتاب «1979» را برای خواندن توصیفات یک نویسنده سوئیسی آلمانی از تهران شروع کنید، به احتمال زیاد ناامید می‌شوید و بهتر است برای فهمیدن مفاهیمی که نویسنده قصد داشته در خلال داستان مطرح کند آن را بخوانید. شاید بهتر بود ابتدای کتاب اضافه می‌کردند خوانندگانی که این کتاب را دست می‌گیرید، لطفا از نیمه‌راه آن را رها نکنید.