|

هیولایی که صنعت چاپ و نشر کتاب را بلعیده است

دو روز است دارم با خودم کلنجار می‌روم که درباره هیولایی که مدت‌هاست داخل دفاتر نشر ناشران، چاپخانه‌ها، صحافی‌ها، کتاب‌فروشی‌ها و ذهن صدها هزار نفر از مردم کشور شده است، چیزی باید بنویسم یا نه؟

هیولایی که صنعت چاپ و نشر کتاب را بلعیده است

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

محمد عزیزی، نویسنده و ناشر: دو روز است دارم با خودم کلنجار می‌روم که درباره هیولایی که مدت‌هاست داخل دفاتر نشر ناشران، چاپخانه‌ها، صحافی‌ها، کتاب‌فروشی‌ها و ذهن صدها هزار نفر از مردم کشور شده است، چیزی باید بنویسم یا نه؟ و این تردید، ناشی از این مسئله است که آیا این نوشته که صدای اعتراض تمام کسانی است که به نوعی با این صنعت و فرهنگ سرنوشت‌ساز مرتبط‌اند و درد گلوگیر بخش بزرگی از جامعه است، به گوش مسئولان مربوطه خواهد رسید یا نه؟ و اگر برسد، آیا تأثیری در تصمیم‌گیری آنها برای رفع این مشکل حاد فرهنگی-اجتماعی خواهد داشت یا نه؟ اما از دیگر سوی می‌بینم که اگر این مطلب را بلند فریاد نزنم، اول خودم را به‌عنوان یک نویسنده و ناشر خواهد کشت و بعد هم دیگران را. اهالی فرهنگ و ادب و قلم و رسانه را.

هیولایی که دارم از آن نام می‌ برم، گرانی افسارگسیخته‌ای است که حلقوم کاغذ و مقوا و مرکب چاپ و نشر را گرفته و هر روز بیش از روز پیشین دارد گلوی آن را تا حد خفگی و مرگ می‌فشارد و کوچک‌ترین روزنه‌ای برای تنفس اهالی قلم و نشر کتاب باقی نمی‌گذارد.

در کشوری که انقلاب آن مبتنی بر نفی مادیات (نه ضروریات) و برکشیدن معنویات بوده و براساس آموزه‌های دینی به «قلم و آنچه می‌نویسد»، سوگند خورده است، در کشوری که بر سردر مدارس آن به‌درستی این شعر حکیم فردوسی حک شده است که: «توانا بود، هرکه دانا بود/ ز دانش دل پیر برنا بود». در کشوری که شعار می‌دهد: «نان و کتاب» دو کفه یک ترازو هستند، و دولت برای حفظ آرامش در جامعه همان‌طور که برای نان مردم باید «یارانه» پرداخت کند تا شکم‌شان گرسنه نماند و از شدت گرسنگی مانند «ژان والژان» در «بینوایان» مجبور به ربودن قرصی نان از پیشخوان نانوایی‌ها نشوند، باید به کاغذ و مقوا و زینک و مرکب و به طور کلی «تولید کتاب» هم یارانه بدهد تا مردم بتوانند کتاب ارزان بخرند و بخوانند و بر هیجانات و غلیان‌های روحی خود غلبه پیدا کنند و با اندیشه و تفکری روشنایی‌بخش از ارتکاب خشونت‌های اجتماعی بپرهیزند و در سایه مطالعه و کسب ادب و هنر و اخلاق، باعث امنیت و آرامش جامعه باشند و هر روز صف کلانتری‌ها و راهرو دادگستری‌ها و سالن زندان‌ها کوتاه‌تر و خلوت‌تر بشود.

اما ذهن تحلیل‌گری که بتواند این دو کفه ترازو را در یک سطح ببیند و نگه دارد، کو؟ تصمیم‌گیری و نظارت بر اجرای عادلانه چنین تصمیمی کو؟ اهالی قلم به دلیل گران‌شدن بی‌حد‌و‌مرز کاغذ و کتاب، دیگر نمی‌توانند چیزی بنویسند، چر‌اکه می‌بینند ناشران نمی‌توانند کتاب‌های‌شان را منتشر کنند و توزیع‌کننده‌ها و کتاب‌فروش‌ها، اگر هم در این گرانی کمرشکن بتوانند حتی در تیراژی اندک، کتابی چاپ کنند، نمی‌توانند آن کتاب را بفروشند، چرا‌که خوانندگان دیگر قادر به خریدن کتاب‌های گران نیستند... . در نتیجه، دست‌های نویسندگان از نوشتن باز‌می‌ماند و قلم‌های آنها می‌شکند، دفاتر انتشارات بسته می‌شود، ماشین چاپ خاموش می‌شود و زنگ می‌زند، صحافی‌ها تعطیل می‌‌شوند، ویراستارها بیکار می‌مانند و... دیگر فکر و اثر تازه‌ای نوشته و تولید نمی‌شود و جامعه بدون تغذیه فکری و روحی، خشمگین و مردم پرخاشگر و... می‌شوند. در چنین شرایطی مسئولان دولتی و حاکمیتی به‌جد باید از خود بپرسند: کاغذی که در دولت ششم با قیمت‌بندی شش هزار تومان به ناشران داده می‌شد، چرا اکنون باید به بندی 3.5 میلیون تومان رسیده باشد؟ با چنین قیمتی معلوم است که تیراژ کتاب از سه هزارتا به صدتا و حالا به کمتر از این عدد باید برسد.

و نکته حاشیه‌ای و عجیبی که در چنین شرایطی به ذهن انسان می‌رسد، این است که؛ به‌راستی در این میانه، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی چه نقشی دارد؟ و قرار است چه مشکلی را حل کند؟ چه کمکی به نویسندگان و ناشران می‌کند، جز اینکه با اعمال سانسور و ممیزی‌های سلیقه‌ای، مدام بیش‌از‌پیش گلوی کتاب‌ها را فشار می‌دهد و نمی‌گذارد کتاب به همان صورتی که نویسنده و ناشر ارائه‌اش کرده‌اند، چاپ شود؟ وقتی وزارت ارشاد به تولید کتاب هیچ‌گونه کمکی نمی‌کند و مثلا قیمت کاغذ و... را در بازار آزاد رها کرده است، ممیزی کتاب را هم رها کند و بگذارد کتاب هم همان مسیری را طی کند که نشریات و روزنامه‌ها طی می‌کنند. در این‌ صورت دیگر کسی از این وزارتخانه نخواهد پرسید: دیگر چرا کتاب‌ها را ممیزی می‌کنید؟ آن هم وقتی که می‌دانید تیراژ چاپ کتاب‌ها ده‌ها هزار تا نیست و گاهی این تیراژ به صد جلد هم نمی‌رسد؟

«بیا با ما مورز این کینه‌داری/ که حق صحبت دیرینه داری»... .

چند روز پیش «مجمع ناشران انقلاب اسلامی» برای حل معضل کاغذ جلسه‌ای با حضور تولیدکنندگان کاغذ، واردکننده کاغذ، نمایندگان مجلس، وزارت صمت، قوه قضائیه و مجلس و چند ناشر تشکیل داد که راهی پیدا کند و حرف‌هایی زده شد که معلوم نیست نتیجه آن چه خواهد شد، البته به من که داوطلب صحبت بودم و می‌خواستم بگویم: در اولین قدم، برای هر ناشری نسبت به تعداد و تیراژ و حجم کارهای چاپی‌اش در هر سال مقداری کاغذ یارانه‌ای بدهید تا این چرخه از نفس نیفتد. و حرف‌های دیگری هم داشتم که در میان رجال دولتی، به اهالی قلم مجال صحبت نرسید اما به هرحال دردها مطرح شد و امید که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و وزارت صمت و... پیش از آنکه این هیولای دهشتناک صنعت نشر و چاپ و تولید کتاب را به طور کامل نابود کند، با دادن کاغذ یارانه‌ای به تمام ناشران فعال، نگذارند اهالی کتاب و مطبوعات، بیش‌از‌این ورشکسته و تعطیل شوند.


 

آخرین مطالب منتشر شده در روزنامه شرق را از طریق این لینک پیگیری کنید.