|

رئیس سازمان مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران بیان کرد:

ایجاد ظرفیت مشارکت مردم در اداره شهر ژست سیاسی نیست

سوگل دانایی.خبرنگار

آلودگی اطراف ساختمان چنبره زده است؛ گوشه گوشه را پر کرده و گاهی چشم‌ها را می‌سوزاند. چند قدم آن طرف‌تر از ساختمانی که بلند و بزرگ هم نیست، نوجوانی با گونی روی دوشش ایستاده است؛ کیسه‌ای هم‌قد و قواره خودش. چند خیابان پایین‌تر، عابد و دوستانش تعدادشان بیشتر است. کیلومترها پایین‌تر زنان و مردانی روی تلی خاک نشسته‌اند با دستانی که رگ‌هایش باد کرده و به جای خون در آنها افیون نشسته. ساختمان بلند نیست بزرگ هم نیست اما روی دیوارهایش تصویر و مفهومی از هر کدام این چهره‌ها دارد. پایتخت این روزها شعار شهری برای همه را یدک می‌کشد، همه‌ای که شامل نوجوانان زباله‌گرد هم می‌شود؛ شامل زنان و مردان پارک شوش. برای رسیدن به این «همه» در ادبیات شهری تهران تلاش‌هایی صورت گرفته است؛ از احداث چند گرمخانه سراسری و سیار گرفته تا بخشنامه‌ای که باید به ممنوعیت زباله‌گردی کودکان منجر می‌شده. مالک حسینی بعد از صدرالدین محمدی در ساختمان نه چندان بزرگ و بلند شهرداری که نامش سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی است، ساکن شده است. ساختمانی که نقش مهمی در تبدیل‌شدن تهران به شهری برای همه دارد. یک سال و 4 ماه از فعالیت حسینی که پیش‌تر مشاور وزیر اقتصاد بوده است، می‌گذرد. او مدتی هم دبیر شبکه ملی تشکل‌های غیردولتی جوانان بوده است و از همین رو خودش را مشرف بر مسائل سمن‌ها می‌داند. سمن‌هایی که به زعم او می‌توانند به یکی از بدنه‌های اصلی مدیریت شهری تبدیل شوند. سازمان‌های مردم‌نهادی که باید به مردم معرفی شوند و شناسنامه داشته باشند در این صورت می‌توانند بخش مهمی از آسیب‌های شهری را کم کنند. او در یکی از روزهای آلوده پایتخت به پرسش‌های ما در دو بخش مجزای مشارکت اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی پاسخ داد در ساختمانی که چند ده کیلومتر آن طرف‌تر آن گونی‌های زباله روی هم تلنبارند.

سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی در سال‌های اخیر فقط در مبحث آسیب اجتماعی خلاصه شده است، در حالی که یکی از مهم‌ترین اقداماتی که در سازمان شما صورت گرفته، بحث افزایش مشارکت اجتماعی است. یکسری پویش‌هایی هم در این مدت در این زمینه انجام شده است، فارغ از پویش‌ها آیا در بحث مشارکت اجتماعی وارد کارهای اجرایی هم شدید؟
موضوع جلب مشارکت‌های مردمی برای مدیریت شهری جنبه راهبردی دارد. این گزاره که زمانی می‌توان شهر را بهتر اداره کرد که به معنای واقعی امکان و ظرفیت مشارکت مردم در اداره شهر فعال فراهم شود، یک ژست سیاسی یا مدیریتی نیست و به مثابه دستور کاری جدی مورد توجه مدیریت شهری در دوره جدید بوده و هست. به نظر می‌رسد از حیث نظری این ضرورت برای همه نیروها و عوامل درون و بیرون مدیریت شهری که در اداره شهر دخیل هستند به امری نهادینه‌شده بدل شده است. البته به رغم همه تلاش‌های خوبی که در سال‌های گذشته صورت پذیرفته اما برای جذب مشارکت‌های مردمی در اشکال مختلف آن ظرفیت‌های لازم را فراهم نکرده‌ایم و همچنین چون نتوانسته‌ایم تعامل هدفمند و فراگیری با افراد و نهادهای غیردولتی برخاسته از جامعه برقرار کنیم، آن جوشش مطلوب اتفاق نیفتاده و به سطح رضایت‌بخشی نرسیده است. شاید بتوان گفت این تعامل صرفا در حد شنیدن برخی انتقادات یا گزارش برخی کاستی‌ها در بستر سامانه‌هایی مثل 1888 و 137 شکل واقعی به خودش گرفته اما خب رویکرد منفعلانه و انتقادی داشته است.
چقدر از سازمان‌های مردم‌نهاد حمایت کردید؟ مقصود من این است که آیا با آنها همکاری کردید؟ یا از آنها در کارهای مدیریت شهر استفاده کردید؟ مثلا یک «ان‌جی‌او» بگوید: این معضل وجود دارد و من دارم تلاش می‌کنم، شما هم از من حمایت کنید یا با من همکاری کنید.
یک جمله‌ای را معمولا بیشتر کارآفرینان می‌گویند که یک طنز تلخ است؛ آنها در مواجهه با نهادهای رسمی و نهادهای دولتی می‌گویند: خیلی جاها شما نمی‌خواهید دست ما را بگیرید، فقط پای ما را ول کنید ما خودمان کارمان را می‌کنیم. ما برای این رویکرد جدید از زمانی که من به اینجا آمدم، دغدغه داشتیم اما به شرایط کرونا برخوردیم و برای همین پروژه مقداری متوقف شده است اما ما این موضوع را به‌جد شروع کردیم و اصلا نمی‌خواهیم فقط با یک معرفی صِرف آنها را حمایت کنیم. خواسته «ان‌جی‌او»ها این است که اگر قرار است در اداره شهر حضور داشته باشند باید در همه فرایندها از جمله تصمیم‌سازی هم نقش داشته باشند. اخیرا در شورای شهر بحثی مطرح شد که به نظر من باید آن را دو بخش کنیم؛ یک بخش در خصوص هوشمندسازی یارانه‌ها بود و دیگری مشوق‌های جدی برای جذب مشارکت‌های مردمی. خوب به موضوع که نگاه کنید مشخص می‌شود که در این لایحه به خوبی به موضوع ایجاد مشوق برای افزایش مشارکت‌های مردمی توجه شده است و این مأموریتی است که سازمان مکلف به انجام آن است. یکی از موضوعات مهم که در خلال تصویب لایحه مطرح شد، بحث جمع‌سپاری بود که موضوع خیلی پراهمیت و البته حساسی است؛ مهم‌ترین مسأله جمع‌سپاری این است که به مردم اجازه دهیم در تصمیم‌سازی‌ها اعم از تدوین لوایح و اصلاحیه‌ها و حتی در قانون بودجه سالانه و هر تصمیمی که به شهر برمی‌گردد، اجازه نقش‌آفرینی و اظهار نظر داشته باشند. این بدان معنا نیست که آن اظهارنظرها همگی قابل بهره‌گیری بوده و اجرا خواهد داشت؛ مثلا اگر شما الان یک لایحه را به نقد افکار عمومی بگذارید، ممکن است همان جا هم افکار متعددی باشد که با هم متعارض باشند یعنی ما نباید این طور نگاه کنیم که بخش غیر دولتی یک کل واحدی در برابر بخش دولتی یا حاکمیتی است این بخش غیر دولتی تکثر زیادی دارد مهم این است که شما نکات درستی که بتوانند منافع مردم را بیشتر تأمین کنند از این نظرات بگیرید تا یک فهم مشترک شکل گیرد و یک ارتقا در بینش اتفاق بیفتد که این همان مسیر تعامل می‌شود. یک بخش خواسته‌هایی که «ان‌جی‌او»ها از ما دارند، حمایت است. یک بحث نظری کهنه وجود دارد که در خارج از ایران هم این بحث بوده؛ اینکه مرز استقلال بخش غیر دولتی کجاست؟ دقت کنید که سازمان غیر دولتی یک مفهوم مدرن و زاییده دنیای مدرن است برای همین برای ما یک مفهوم وارداتی است. این اختلاف نظری که گفتم به طور کلی از قبل وجود داشته به اینجا برمی‌گردد که آیا حمایت‌های دولت از غیر دولتی‌ها باعث دولتیزه‌کردن آنها نمی‌شود. این مرز دارد و نیازمند یک فهم بسیار متعالی است؛ به این معنا که منِ بخش دولتی حاکمیتی وظیفه دارم بخشی از منابعی که هست را برای توسعه ظرفیت‌های اجتماعی بگذارم و یکی از آنها حمایت از «ان‌جی‌او»هاست و این نیست که اگر من یک حمایتی کردم بگویند تو انتقاد نمی‌کنی یا بگویم فقط آن چیزی که من می‌گویم را بگو! این یک دغدغه جدی است و ما هم تلاش کرده‌ایم تا این را اصلاح و فرهنگسازی کنیم. یکی از موضوعات خیلی جدی که اگر شرایط کرونا نبود، دنبال آن هستیم آموزش کارکنان شهرداری برای مواجهه و تعامل با بخش غیر دولتی است. باید یاد بگیریم که جایگاه این بخش کجاست و چه کارویژه‌ای دارد و ما تا کجا می‌توانیم به حریم آنها ورود کنیم. اینها بحث‌های جدی است که دنبال می‌کنیم. در دنیا «ان‌جی‌او»ها بیشتر با اعانه و کمک‌های مردمی می‌چرخند؛ البته عموما در کشورهایی با درآمد سرانه بالا متوسط درآمدی مردم به شکلی است که می‌توانند بخشی از درآمدهایشان را برای توسعه کارهای خیرخواهانه بگذارند. در ایران هنوز این موضوع شکل نگرفته است و چالش دارد برای همین باید بخش حاکمیت و دولت کمک کنند تا بخش غیر دولتی قدرتمند شود.
ولی این ترس وجود دارد که اگر به «ان‌جی‌او»ها کمک مالی شود، آنها از آن شکل مردم‌نهاد و داوطلبانه خارج شوند و به نوعی دولتی شوند. در دوره قبلی مدیریت شهری در ستاد توان‌افزایی سمن‌ها مبالغی به سمن‌ها داده می‌شد، امروز اما حمایت‌ها جنبه مالی ندارد، چون مسئولان تصور می‌کنند این امر ممکن است عادتی برای سازمان‌های مردم‌نهاد باشد، شما چگونه فکر می‌کنید؟ یا بهتر است بگویم رویه شما در این باره چیست؟
با این عنوان که ما یک سرانه‌ای به عنوان کمک بلاعوض ببینیم و این تبدیل به یک عادت شود، این کار بسیار مسموم است و بزرگ‌ترین ضربه‌ای است که به بخش غیر دولتی می‌زند؛ چون شما به بخش غیر دولتی سیگنال و آن را عادت می‌دهید و این یک رانت می‌شود. رانت یعنی درآمدی که شما برای آن تلاشی نکرده‌اید. بحث ما از حمایت‌کردن مشارکت در تأمین بخشی از هزینه‌های برنامه‌ها و پروژه‌هاست. من به‌جد به این موضوع اعتقاد دارم و پارسال هم آن را در ردیف بودجه پیشنهاد دادیم که به تصویب نرسید و امسال هم تلاش من این است که این اتفاق بیفتد؛ ما یک بخشی را بر اساس چیزی که برد-برد است، مشارکت می‌کنیم؛ یعنی هم نیاز شهر و مردم را تأمین می‌کنیم و هم به یک «ان‌جی‌او» کمک کردیم که بتواند بخشی از منابع مالی مورد نیازش را از این طریق تأمین کند. خیلی وقت‌ها این کمک می‌تواند در قالب تجهیزات و تسهیلات باشد. شما اینجا پول ندادید و به برنامه از طریق تجهیزات و امکانات کمک کردید. احساس من بر این است که ما باید این را بیشتر پررنگ کنیم و یک جایی باید به عنوان شریک ورود کنیم؛ اینکه ما صددرصد هزینه «ان‌جی‌او» را تأمین کنیم به صرف اینکه فقط یک کمک مالی به آن کرده باشیم، بسیار مضر است و نه تنها کمکی نمی‌کند بلکه آسیب هم می‌زند. منظور من اعانه‌دادن به معنایی که دولت به بخش غیر دولتی یا مدیریت شهری دهد، نیست؛ بحث من این است که ما باید تسهیل کنیم و این تسهیل معنا دارد؛ بخشی از آن اصلاح مصوبات‌مان و یک بخشی از این تسهیل همین تسهیلاتی است که در حوزه زیرساختی و کمک‌هاست و بخش کوچکی از آن کمک‌های مالی است، البته کمک مالی نیست و مشارکت در پروژه‌های «ان‌جی‌او»هاست که سهمی هم مدیریت شهری دارد.
با طرح ارتقای نظام‌نامه سمن‌ها که در هفته‌های گذشته به صحن آمد، موافق بودید؟ اعضای شورا با آن مخالف کردند و درنهایت طرح تصویب نشد و قرار شد تا شهرداری لایحه دهد.
یک اتفاقی افتاده بود و آن هم این بود که پیش از اینکه من به سازمان بیایم، تکلیف شده بود که باید شهرداری لایحه آورد و به درستی هم ما باید از طریق معاونت امور اجتماعی و فرهنگی آماده می‌کردیم تا به شورا برود. یک هفته پس از زمانی که من خبردار شدم که تکلیف داریم و باید این کار را انجام دهیم از طریق شورا، طرح مطرح شد به این معنا که چون شما لایحه ندادید، طبیعتا ما طرح می‌دهیم. نکته‌ای را عرض کنم اعتقاد من بر این است که همین الان با وضع موجود هم ما مصوبه و اختیار کم نداریم، اساسنامه سازمان و یکسری اسناد بالادستی که در گذشته وجود داشته این امکان را فراهم می‌کند قطعا ایجاد ضوابط دقیق‌تر و روشن‌تر می‌تواند به قوام بیشتر کمک کند ولی به نظر من اگر تمرکزمان را روی بهینه‌سازی ظرفیت‌های موجود و بیشینه‌کردن اثربخشی آن بگذاریم، خیلی بیشتر کمک می‌کند تا لوایح جدید. اما به هر حال این تکلیف شوراست و ما لایحه را آماده کردیم و از طریق معاونت اجتماعی لایحه جدید ارسال شده و الان در مرحله بررسی است، ما نگاه‌های متفاوتی داشتیم و بر اساس مصوبات قبلی شورا مشخص است که مسئولیت و تکلیف این حوزه با کجاست بنابراین به نظر من اجازه دهیم که این خیلی دستکاری نشود و برای همین در آن لایحه یک تغییراتی نسبت به آن طرحی که وجود داشت داشتیم.
آن طرح یک بحثی داشت و آن بحث شفاف‌شدن عملکرد معاونت‌ها با سمن‌ها بود. اینکه روی چه حسابی یک سمن برای همکاری و فعالیت با یک سازمان انتخاب می‌شود و دیگری نه. مسأله‌ای که جلوی تبعیض‌های احتمالی را هم می‌گیرد، آن هم در این لایحه دیده می‌شود؟
اعتقاد من بر این است چیزی که نه تنها در حوزه کار با سمن‌ها بلکه در سایر حوزه‌ها باید مورد توجه واقع شود، این است که ما اگر استاندارد و ضوابط شفاف داشته باشیم، جلوی فساد گرفته می‌شود طبیعتا ما با این موضوع موافق هستیم (ضابطه‌مند و شفاف‌‌شدن آن). خیلی وقت‌ها تقاضای مشارکت برای کاری وجود ندارد اما چون ضابطه ندارد و شفاف نیست، وقتی که شما یک «ان‌جی‌او» داوطلب یا یک مجموعه داوطلبی که برای آن پروژه است که شاید آن پروژه عایدی مالی هم نداشته باشد را وارد یک چرخه می‌کنید، ناگهان با یک موجی رو‌به‌رو می‌شوید که چرا فلان «ان‌جی‌او»؟ و من به افکار عمومی حق می‌دهم چون ما باید ضوابط داشته باشیم قطعا این رویکرد درستی است و ضابطه‌مندشدن این نوع مشارکت و نوع تعامل می‌تواند خیلی جدی باشد؛ اما فراموش نکنیم اینها را در یک ساختارهایی نبریم که باعث پس‌زدن مشارکت بخش غیر دولتی شود.
در دوره شما چند مددسرا در تهران افتتاح شد؟
ما تا پارسال (شهریور 98) تعداد 8 مددسرای دایمی در تهران داشتیم که فقط خدمات شبانه می‌دادند و 8 مددسرا فصلی داشتیم یعنی مجموعا 16 مددسرا داشتیم که دو مددسرا برای خانم‌ها و 14 مددسرا برای آقایان بود. 8 مددسرای فصلی چنین بودند که ما فصل سرد و گرم را به این صورت تنظیم می‌کنیم؛ از آبان تا اردیبهشت ماه سال بعد فصل سرد و از خرداد تا مهر ماه فصل گرم. مددسراهای فصلی ما در فصل سرد باز می‌شدند و در آخر اردیبهشت تا آبان سال بعد تعطیل می‌شدند. چالشی که وجود داشت این بود که پذیرش مددسراها از ساعت 4 بعدازظهر و خروج 7 صبح بود که این اجباری بود. اولا از ساعت 3 عصر به بعد تراکم شکل می‌گرفت، افرادی در پشت در مددسرا می‌ماندند تا در باز شود این تجمع به منظر شهری آسیب می‌زد و هم منشأ یکسری آسیب‌ها می‌شد؛ از طرفی دیگر 7 صبح که شروع کاری شما، من، بچه‌‌های مدرسه‌ای و دانشگاهی و... بود، در آن محله‌هایی که ما مددسرا داشتیم ناگهان با صحنه‌ای مواجه می‌شدند که 150 تا 200 و مثلا در منطقه 15 بین 400 تا 500 فرد آسیب‌دیده را ناگهان در محل می‌دیدند که این تأثیر روانی بدی داشت. ما از مهر و آبان سال گذشته دو کار انجام دادیم؛ یکی اینکه اول از همه تمام مددسرا‌هایی که بودند (مددسراهای دایمی) را شبانه‌روزی کردیم و دیگر نه در ساعت پذیرش محدودیت داشتیم و حتی وعده ناهار هم به این عزیزان می‌دادیم و آنها الزامی نداشتند که 7 صبح از آنجا خارج شوند. این خروج تدریجی باعث شد که نارضایتی را در محله‌ها کاهش دهد. ما هزینه را مدیریت و سعی کردیم بیشتر از اینکه هزینه‌ای به شهرداری اضافه کنیم، بهره‌وری را بالا ببریم. تقریبا با همان اعتباری که برای مددسراها بود با یک افزایش 25درصد هم توانستیم بقیه مددسرا ها را دایمی و هم آنها را شبانه‌روزی کنیم که این اتفاق بزرگی بود. گام دوم این بود که گفتیم مددسراهای هم دایمی و شبانه‌روزی شود و این را از همان موقع اعلام کردیم که در برنامه‌هایمان برای سال بعد لحاظ کنیم، زیرساخت‌های ما برای حوزه زنان دچار چالش شد. ما در پهنه جنوب در شوش یک مددسرا داشتیم، در پهنه شمال و شمال غرب در چیتگر یک مددسرا برای زنان داشتیم و در پهنه شرق هیچ مددسرایی برای زنان نداشتیم و همان طور که می‌دانید، مصرف‌کنندگان مواد حاضر هستند بیرون بمانند و سرما را تحمل کنند اما از پاتوق‌شان فاصله نگیرند. ما این کار را مدیریت و در شرق یک مددسرا احداث کردیم و همچنین یک مددسرا ویژه در شب یلدای سال گذشته مشرف به دره فرحزاد افتتاح شد (به خاطر مشکلات و تعداد زنان آسیب‌دیده‌ای که در دره فرحزاد وجود داشت)، پس ما در زیر ساختمان برای زنان از نظر تعداد افزایش صددرصدی داشتیم و از نظر تخت هم تقریبا می‌توان گفت که بیشتر از 25درصد به ظرفیت تخت‌مان اضافه شد. در حوزه مردان هم توانستیم 14 مددسرا را به 16 مددسرا تبدیل کنیم که الان جز 4 منطقه یعنی 2، 3، 7 و 10 ما در همه مناطق دیگر حداقل یک مددسرا داریم. در منطقه 5 و 12 دو مددسرا داریم. برای آن 4 منطقه هم در حال پیگیری هستیم و تقریبا منطقه 10 تمام شده است و به احتمال زیاد منطقه 3 هم به زودی وارد مدار می‌شود و در منطقه 2 و 7 هم پیگیر هستیم که این اتفاق بیفتد. اینها مجموعا یک اقدامات زیرساختی بود که الان که با شما صحبت می‌کنم ظرفیت تخت ما در مددسراها 2 هزار و 50 عدد است. دو سامانسرا داریم که همان طور که می‌دانید سامانسرا شرایط خاصی دارد، یکی برای آقایان و یکی برای خانم‌هاست. در آنجا چون ما مجبوریم آنها را به طور تمام‌وقت نگه داریم و نمی‌توانند از آنجا خروج داشته باشند پس باید حکم قضائی داشته باشند برای همین با قاضی همکاری داریم، افرادی که به آنجا می‌آیند آدم‌هایی هستند که به‌اصطلاح ته خط هستند؛ یعنی یا توان جسمی ندارند یا بالای 65 سال دارند یا بیماری زمینه‌ای یا زخم باز دارند یا اختلال حواس دارند. اینها به این مراکز می‌آیند و قاضی دستور می‌دهد و به بهزیستی یا نهادهای دیگر ارجاع داده می‌شوند و چون نهادهای دیگر خیلی وقت‌ها ظرفیت ندارند ما خودمان آنها را نگه می‌داریم. با ظرفیت تخت آنها ما تقریبا 2 هزار و 400 تخت برای افراد بی‌خانمان داریم که طبق آخرین آمار نزدیک به هزار و 800 نفر الان در مددسراها ساکن هستند و اگر بخواهیم ظرفیت سامانسرا را به آن اضافه کنیم چیزی حدود هزار و 950 نفر فرد بی‌خانمان در مددسراها و مراکز حمایتی شهرداری حضور دارند که همه خدمات بیست‌وچهار ساعته شبانه‌روزی از غذا، خدمات مددکاری، پوشاک و بهداشت مناسب را دریافت می‌کنند و برای افراد نیازمند به دریافت خدمات پزشکی پیچیده‌تر، بخشی را به کمک csr و بخشی را به واسطه کمک‌های مردمی تأمین می‌کنیم.
یکسری مددسراهای سیار هم سال گذشته و حتی امسال در شهر فعال بودند، تعداد آنها هم در این مدت تغییر کرده است؟
ما اصولا مددسراهای سیار را در شرایط دمایی خاص به تشخیص همکاران‌مان (ولی معمولا زمانی که دما به منفی 4 درجه می‌رسد و از آن پایین‌تر می‌رود) دایر می‌کنیم، یا در روزهای بارندگی‌های شدید و مداوم یا برف که داشته باشیم اینها را برقرار می‌کنیم. خیلی‌ها شاید بپرسند وقتی مددسرا دائم دارید چرا سیار می‌گذارید؟ آن زمانی که بارندگی شدید یا برف می‌شود افرادی که در پاتوق‌هایی که در معرض دید نیستند و در پاتوق‌های مصرف‌شان هستند یا مثلا یک فرد در راه مانده‌ای است (مثلا به تهران آمده و مشکلی برای او پیش آمده است یا کارگر فصلی است)، اینها در حالت عادی کاری به مددسرای دائم ندارند و گیر افتاده‌اند و یا شرایط این را نداشتند که خودشان را به مددسرا برسانند، ما آنها را برای اینکه دچار مشکل نشوند در مناطقی که تردد بیشتر است مثلا در میدان آزادی یا میدان تجریش و معمولا سمت پایانه‌ها بنا به تشخیص همکاران‌مان در واحد گشت مستقر می‌کنیم. ما پارسال 2 هزار و 24 نفرشب خدمت دادیم؛ نفرشب واحد اندازه‌گیری و شمارش است که در همه جای دنیاست و برای مراکز اقامتی و خدمات هتلینگ و اقامتی است. نفرشب به این معنی است که زمانی که می‌خواهیم شمارش کنیم و آمار دهیم برای یک روز نگاه می‌کنیم که آن روز یا آن شب چند نفر آنجا اقامت داشتند؛ ممکن است همان نفر، شب بعد هم بیاید و او از نظر ما یک نفرشب جدید می‌شود بنابراین 2 هزار و 24 نفر نبودند و 2 هزار و 24 نفرشب بودند. ممکن است یک نفر در 20 شبی که ما مددسرا سیار داشتیم هر 20 شب پیش ما بوده باشد و این می‌شود 20 نفرشب! در مورد مددسرا هم ما همین مدل را داریم که نفرشب خدمت دهیم اما هر کسی که وارد گرمخانه‌های دائم ما می‌شود یک پرونده مددکاری برای او ایجاد می‌شود و آن پرونده مددکاری ملاک ماست که چند نفر آمده‌اند که مثلا بگوییم این تعداد نفر واحد آمده است (نه نفرشب)، ما این گونه پارسال 4 هزار و 500 نفر بی‌خانمان را در تهران پوشش دادیم که در طول سال بعضی از آنها حدود یک هفته و بعضی‌ها شاید کمی بیشتر یا کمتر یا حتی حدود یک ساعت پیش ما بودند و این متغیر بود.
سال گذشته من چندباری به مددسرای سیار رفتم، پیش آمد که بسیاری می‌گفتند نگذارید ما را به مددسرای اصلی ببرند، به نظر می‌آید که رفتار مناسبی با آنها نشده بود و همین باعث شده بود تا بسیاری از رفتن به مددسراها امتناع کنند، برای این تغییر نگاه هم کاری کردید؟
این موضوع چند علت دارد؛ فعالیت مددسراهای در تهران از سال 83 آغاز شده است و خیلی در این سال‌ها زحمت کشیده شده تا به اینجا رسیده است. در یک برهه‌هایی در برخی مواقع رفتارهایی با برخی از افراد شده است یا مثلا یک جاهایی برای آنها ایجاد ترس شده است، مثلا در گذشته یک جاهایی پلیس به مددسراها آمده است و تعدادی را برده است، اینها یواش یواش ناامنی ایجاد کرده است یا در نوع برخوردی که با این دوستان شده است در برخی مواقع یک فردی اشتباه کرده است، یک بخشی از این ترس به علت این رفتارهایی است که در گذشته وجود داشته است، برخی از این افراد چون مصرف‎کننده دائم مواد مخدر هستند، می‌دانند اگر به مددسرا بروند باید بیرون بیاید و مصرف کند و برگردد و برای همین از نظر ذهنی احساس بدی دارد و چالش ما با اینها همین است. برخی از این افراد سبک زندگی‌شان این است که دوست ندارند دوش بگیرند و شاید ماهی یک بار هم دوش نگیرند ولی اگر کسی بخواهد وارد مددسرا شود از همان ابتدا باید دوش بگیرد و حتی اگر روزی ده بار بیرون برود و دوباره بیاید هم دوباره باید دوش بگیرد. اگر ما این کار را نمی‌کردیم شاهد بیماری‌های عجیب‌وغریبی بودیم که در گذشته هم این اتفاقات افتاده است. الان خوشبختانه ما در مورد پاندمی کرونا ایمن بودیم و هیچ موردی بین مددجوها نداشتیم. در سایر بیماری‌های واگیردار مثل بیماری‌های پوستی و گوارشی که معمولا شایع می‌شوند خوشبختانه تا به حال هیچ پدیده جدی نداشتیم. رفتار با مددجو خط قرمز من است، من در چند ماه گذشته عذر سه نفر از مدیران مددسراها را خواسته‌ام چون برای من اثبات شده است با مددجو رفتار درستی بر اساس کرامت انسانی نداشته‌اند. من به همه دوستان عرض می‌کنم که به معنای واقعی شما باید به این افراد بیشتر از سایر افراد اجتماع احترام گذاشته و توجه کنید؛ چون اینها آسیب‌دیده هستند و خانواده‌هایشان را از دست داده‌اند و شاید کرامت انسانی آنها آسیب‌دیده است و باید دوباره آن را ترمیم کنیم. مورد داشتیم که من از او پرسیدم چه زمانی به مددسرا ها رفته است و او گفته یک سال گذشته و دیگر نیامده است، الان می‌خواهم بگویم شرایط خیلی بهتر است و شما و همکاران‌تان می‌توانید بروید و ارزیابی کنید. ما موردهایی داشتیم که همکاران شما شب به مددسرا رفته و خوابیده‌ و بعد گفته‌اند انصافا شرایط خیلی متفاوت‌تر شده است. مددسرا سیار ابتکار خوبی بوده است که در گذشته انجام شده است و ابتکار من نبوده است، اما ما سعی کرده‌ایم که به آن ارتقای کیفیت دهیم تا ان‌شاءالله برای سال آینده برنامه جدی‌تری داریم که با کیفیتی بیش از این چیزی که الان هست خدمات ارایه دهیم.
پلیس یک بحثی را خیلی وقت است که دارد مطرح می‌کند که سامانسرا و مددسرا جابه‌جا و از سطح شهر دور شوند، آیا شهرداری با این مسأله و جا‌به‌جایی موافق است؟
ما یک مرجع تخصصی نیستیم و طبیعتا این جور چیزها را بهزیستی و یک جاهایی وزارت بهداشت باید بررسی کند اما یک تجربه شانزده تا هفده ساله در اداره مددسراها در تهران و در شهرداری شکل گرفته و انبار شده است و الان در بعضی جاها تبدیل به دانش شده است. اطلاعات و دانش انباشته‌شده همکاران من می‌گوید که این کار بسیار اشتباه است، یعنی ما یک چالش داریم که آیا چون ما مددسرا زده‌ایم آسیب به آنجا آمده است یا چون آسیب آنجا هست ما مددسرا می‌زنیم؟ ما مدل دومی را عمل کردیم؛ مثلا در میدان شوش که ما دو مددسرا آقایون و خانم‌ها را داریم، برای آقایون تا همین دو تا سه سال پیش مددسرای وجود نداشت و آن قدر تعداد آنها زیاد بود ما این مکان‌ها را درست کردیم. وقتی شما در شب به یکی از پارک‌های شوش می‌روید کمتر کسی را می‌بینید که شب را در پارک بخوابد؛ این افراد را خیلی کم می‌بینید چون اکثر آنها به مددسرا می‌روند یا مثلا مشرف به دره فرحزاد یک مددسرای زنان و یک مددسرای مردان داریم که در مددسرای مردان یک مرکز DIC داریم، در دره فرحزاد از 20 سال پیش مشکلات زیادی وجود داشته و ما چون دیدیم خطر جانی دارد یک مددسرا زدیم، سوال من این است که تا قبل از اینکه ما مددسرا بزنیم چرا دره فرحزاد جمع نشده است؟ یا آن اتفاقی که در میدان شوش افتاده است چرا این طور شده است؟ یعنی قبل از اینکه ما مددسرا بزنیم آنجا پاک بوده است و زمانی که ما مددسرا زده‌ایم این اتفاقات افتاده است؟ من قائل به این حرف نیستم و این حرف را کارشناسی نمی‌بینم.
کمپینی به اسم چهارراه کودکی دارید که به نوعی به مسأله آگاهی‌بخشی درباره کار کودکان اشاره می‌کند.
چهارراه کودکی با روز جهانی مبارزه با کار کودک متولد شد و خوشبختانه شاید جزو موفق‌ترین کارهای ما در حوزه کودکان بود. مأموریت اصلی و فلسفه وجودی آن برای مقابله با پدیده کار کودک و اشکال کار کودک بود. مأموریت اصلی آن آگاهی‌بخشی و خدمات‌رسانی به عموم مردم و گروه‌های مخاطب خاص بود. ما در این کمپین داریم تجمیع دانش و بحث مدیریت دانش را انجام می‌دهیم که خلأ آن تا کنون جدی وجود داشته است مثلا اگر شما درباره ممنوعیت کار کودکان یا پیرامون آن پیگیری می‌کردید شاید به داده‌های زیادی نمی‌رسیدید خوشبختانه الان ما توانسته‌ایم آن را ارتقا دهیم و این موضوع مهمی است؛ آگاهی‌بخشی به گروه‌های خاص با پیام‌هایی که داده می‌شود و تولیدات چندرسانه‌ای که وجود دارد. تلاش ما در چهارراه کودکی این است که مقداری بتوانیم فضا را به سمت حساس‌سازی نسبت به موضوع کار کودک پیش ببریم که زباله‌گردی یکی از اَشکال آن است و ان‌شاءالله این جریان را ادامه می‌دهیم؛ چون به نظر من توانسته جای خودش را باز کند و تیم خوبی دارد این کار را پیگیری می‌کند و همه ذی‌نفعان اطراف این موضوع را درگیر کرده‌ایم.
اگر بهزیستی بخواهد ساماندهی را آغاز کند، آیا شهرداری همکاری می‌کند؟
ما همکاری‌هایمان را کرده‌ایم.
اما به نظر می‌رسید که شما با رویکردهای آنها در بحث جمع‌آوری مخالف هستید.
یکی از موضوعات دیگری که در بخشنامه آقای شهردار خیلی پررنگ بود و من با این سوال شما آن را به خاطر آوردم، این بود که آنجا محور برخورد در پدیده کودک کار با پیمانکار و متخلفین است. در واقع برخورد با پیمانکار باید باشد نه با کودک! چون ما باید کودک را از این فرایند مصون نگه داریم و در واقع کودک کار خودش قربانی است. این بحث‌ها محتوایی است و ما اصولا بر این باوریم که این رویکرد برخورد با کودک محسوب می‌شود و به‌ویژه اینکه ما برنامه بعدی برای آن نداریم جز اینکه او را تحویل خانواده یا اداره اتباع دهیم و دوباره این چرخه مدام تکرار می‌شود. برای اینکه ما بتوانیم خودمان را ثابت کنیم که می‌توانیم خارج از موضوع عمل کنیم یا بتوانیم نگاه بهینه‌تری داشته باشیم، آمدیم و موضوع توانمندسازی خانواده‌های کودکان کار را در دستور کار قرار دادیم و با یکی از دانشگاه‌ها تفاهم خوبی کردیم و قرارداد آن منعقد شده است و فاز اول آن در حال اجراست که 500 خانواده کودک کار را تحت آموزش قرار دهیم که اینها بتوانند از نظر اقتصادی توانمند شوند تا بتوانیم مقداری از کودکان کار را کاهش دهیم.
یکی از شعارهایی که شهرداری در این دوره داشت، شعار تهران شهری برای همه بود، به نظر شما تهران چقدر شهری برای همه و این شعار عملیاتی شده است؟
من می‌خواهم از یک منظر دیگر به این موضوع بپردازم. در این سال‌های اخیر به علت شرایط تحریم و مسائلی از این دست از نظر اقتصادی خیلی دچار مشکل شدیم و معیشت مردم دچار آسیب شده است بیش از یک دهه است که این چالش وجود دارد و تا کمی شرایط بهتر می‌شود دوباره با چالش جدید مواجه می‌شویم. متأسفانه چالشی که در حوزه اقتصاد خانواده پیش آمده باعث شده است مقداری به سرمایه‌های اجتماعی ما آسیب بزند و مقداری هم باعث نگاهی بدبینانه نسبت به عملکردها شده است. اینها را گفتم که بگویم اصولا اینکه چقدر تهران شهر دوست‌داشتنی برای شهروندانش است و چقدر شهری برای همه است و همه اقشار و گروه‌ها در آن احساس خوبی دارند از گروه‌های حساس مثل زنان یا گروه‌های آسیب‌پذیر مثل کودکان یا بحث‌های مناسب‌سازی که برای افراد دارای شرایط خاص مثل معلولین، نکته اینجاست که اصولا ما در مقایسه با خیلی از کشورهایی که از نظر سطح تولید ناخالص ملی، پیشینه، اندازه و سایز شهر و وسعت و جمعیتش و تمام این مشابهات را کنار هم بگذاریم شاید بگوییم تهران وضعیت متوسط رو به بالا و امیدوارکننده‌ای دارد. من شاهد هستم که تلاش‌های خیلی خوبی شده است. در موضوع مناسب‌سازی به نظر من این جریان مثل یک نهضت دارد اتفاق می‌افتد، همین الان 3 پروژه از پروژه‌های ما آماده بهره‌برداری است که انجام دهیم ولی به علت اینکه بنا مقداری قدیمی بوده با چالش مواجه شدیم. ما شاهد این قصه هستیم که چقدر سفت و سخت رعایت می‌شود و طبیعتا ایده‌هایی که بوده است باعث شده که شهر را زیست‌پذیرتر کند، شهر را از نظر توسعه انسان‌محورتر کند و رویکردها اجتماعی‌تر باشد. اینها موضوعاتی است که بر عکس موضوعاتی که به کالبد و فیزیک و قسمت سخت شهر توجه می‌کند، مثلا شما یک مجتمع بسیار بزرگ احداث کنید یا یک مجموعه‌ای از خیابان، اتوبان یا پل و این سازه‌هایی که در حوزه حمل‌ونقل شهری است اینها خودش را زود نشان می‌دهد یعنی شما بعد از یک سال اگر منابع مالی درست باشد و پروژه با سه شیفت کار جلو برود، شما هر پروژه‌ای که بگویید بعد از یک سال بخشی یا کل آن قابل افتتاح می‌شود و مردم آن را می‌بینند. اما در حوزه اجتماعی و فرهنگسازی و تغییر رفتارها و نگرش‌ها طبیعتا شما به گذر زمان نیاز دارید و من نشانه‌های آن را به خوبی می‌بینم؛ استفاده بیشتر مردم از دوچرخه حداقل در سطح محلات و جاهایی که امکان دوچرخه‌سواری بیشتر شده است و اینکه بخشی را به این سمت سوق می‌دهد که شما می‌توانید از حمل‌و‌نقل در شهر لذت ببرید و از آن به عنوان یک ظرفیت استفاده کنید یا اینکه رویکرد اجتماعی که الان در اکثر پروژه‌ها هست که باید پیوست اجتماعی داشته باشد. در توسعه زیرساخت‌ها، ما امسال سه مددسرا جنرال داریم که 750 تخت اضافه می‌کند و امیدواری ما این است که تا پایان سال بتوانیم این سه مددسرا را احداث کنیم و تا مرحله تجهیز پیش رویم و دو مورد آن را هم برای سال بعد گذاشته‌ایم که این پنج تعهدی است که برای پنج پهنه تهران است و ما تا امروز هیچ سازه‌ای نداشتیم که سازه مددسرا باشد؛ یعنی سازه کاربری دیگری داشته مثلا چاپخانه همشهری بوده و الان به مددسرا تبدیل شده است. اینها اولین سازه‌هایی است که تخصصی طراحی و اجرا می‌شود. ما در این حوزه مطالعات خیلی خوبی کردیم، برای همین ما امسال در حوزه کودکان در معرض آسیب و مناطق کم‌برخوردار 5 مرکز خدمات سیار در قالب اتوبوس‌های چندمنظوره که آموزش در آن انجام شود دیده‌ایم که کاری متفاوت است و امسال وارد مدار می‌شود و کار خرید اتوبوس‌ها شروع شده است و در حال مناسب‌سازی هستیم، این کار بسیار موثر است. مراکز توتیا که برای توسعه کسب‌وکار اجتماعی در سطح مناطق راه‌اندازی شده است و کار خیلی خوبی است. باشگاه داوطلبان را هم که عرض کردم ما درمسئولیت‌پذیری اجتماعی با تمرکز بر مناطق‌مان در سال گذشته بیش از 27 میلیارد توانسته‌ایم جذب منابع داشته باشیم و الان هم کارهای خوبی را با اتاق بازرگانی تهران، با اتاق ایران و اتاق اصناف شروع کردیم و داریم انجام می‌دهیم و مشارکت آنها را برای حل یکسری از مسائل جذب و این احساس را ایجاد می‌کنیم. مجموعه کارهایی که در حوزه خودم انجام شده است مثلا کار خوبی که در مورد کارگران فصلی شروع کردیم، کارگران فصلی چالشی برای مدیریت شهری بوده و هست، ما حدود 12 هزار نفر بانک اطلاعات داریم و هر سال این شکلی بوده که این بانک اطلاعات به روز می‌شده و ما با دو تا سه پلتفرمی که کار خدمات می‌دهند هماهنگ کردیم و تفاهم‌نامه آن امضا شده است و ان‌شاءالله که این طرف سال اجرا می‌شود.
این عزیزان اگر مهارتی دارند یا مدرک خاصی دارند به آن پروسه می‌روند و اگر مهارتی نداشته باشند، تحت آموزش قرار می‌گیرند که از چرخه کارگر فصلی خارج شوند. این نگاهی اجتماعی است و معلول آن نگاه و آن عامل و علت نگاه اجتماعی و اراده‌ای که معاون اجتماعی شخص شهردار و معاونین شهردار دارند، است. من بارها دیده‌ام خیلی از موضوعاتی که در حوزه شهروندی و اجتماعی است چقدر بحث‌های پرمغز و جدی می‌شود و برای آن وقت گذاشته می‌شود تا به نتیجه برسد. من به حوزه‌های دیگر چون کار من نیست ورود نمی‌کنم اما می‌خواهم این پیام را بدهم که ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم و از وضعی که وجود دارد راضی نیستیم و احساس می‌کنیم که می‌تواند خیلی بهتر از این باشد اما اتفاقی که دارد می‌افتد، اگر با همین ریل‌گذاری جلو برویم تهران را شهر آرام‌تر، زیباتر و دوست‌داشتنی‌تری برای همه گروه‌ها و افراد می‌کند و شهر با آرامش‌تری خواهیم داشت.

آلودگی اطراف ساختمان چنبره زده است؛ گوشه گوشه را پر کرده و گاهی چشم‌ها را می‌سوزاند. چند قدم آن طرف‌تر از ساختمانی که بلند و بزرگ هم نیست، نوجوانی با گونی روی دوشش ایستاده است؛ کیسه‌ای هم‌قد و قواره خودش. چند خیابان پایین‌تر، عابد و دوستانش تعدادشان بیشتر است. کیلومترها پایین‌تر زنان و مردانی روی تلی خاک نشسته‌اند با دستانی که رگ‌هایش باد کرده و به جای خون در آنها افیون نشسته. ساختمان بلند نیست بزرگ هم نیست اما روی دیوارهایش تصویر و مفهومی از هر کدام این چهره‌ها دارد. پایتخت این روزها شعار شهری برای همه را یدک می‌کشد، همه‌ای که شامل نوجوانان زباله‌گرد هم می‌شود؛ شامل زنان و مردان پارک شوش. برای رسیدن به این «همه» در ادبیات شهری تهران تلاش‌هایی صورت گرفته است؛ از احداث چند گرمخانه سراسری و سیار گرفته تا بخشنامه‌ای که باید به ممنوعیت زباله‌گردی کودکان منجر می‌شده. مالک حسینی بعد از صدرالدین محمدی در ساختمان نه چندان بزرگ و بلند شهرداری که نامش سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی است، ساکن شده است. ساختمانی که نقش مهمی در تبدیل‌شدن تهران به شهری برای همه دارد. یک سال و 4 ماه از فعالیت حسینی که پیش‌تر مشاور وزیر اقتصاد بوده است، می‌گذرد. او مدتی هم دبیر شبکه ملی تشکل‌های غیردولتی جوانان بوده است و از همین رو خودش را مشرف بر مسائل سمن‌ها می‌داند. سمن‌هایی که به زعم او می‌توانند به یکی از بدنه‌های اصلی مدیریت شهری تبدیل شوند. سازمان‌های مردم‌نهادی که باید به مردم معرفی شوند و شناسنامه داشته باشند در این صورت می‌توانند بخش مهمی از آسیب‌های شهری را کم کنند. او در یکی از روزهای آلوده پایتخت به پرسش‌های ما در دو بخش مجزای مشارکت اجتماعی و آسیب‌های اجتماعی پاسخ داد در ساختمانی که چند ده کیلومتر آن طرف‌تر آن گونی‌های زباله روی هم تلنبارند.

سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی در سال‌های اخیر فقط در مبحث آسیب اجتماعی خلاصه شده است، در حالی که یکی از مهم‌ترین اقداماتی که در سازمان شما صورت گرفته، بحث افزایش مشارکت اجتماعی است. یکسری پویش‌هایی هم در این مدت در این زمینه انجام شده است، فارغ از پویش‌ها آیا در بحث مشارکت اجتماعی وارد کارهای اجرایی هم شدید؟
موضوع جلب مشارکت‌های مردمی برای مدیریت شهری جنبه راهبردی دارد. این گزاره که زمانی می‌توان شهر را بهتر اداره کرد که به معنای واقعی امکان و ظرفیت مشارکت مردم در اداره شهر فعال فراهم شود، یک ژست سیاسی یا مدیریتی نیست و به مثابه دستور کاری جدی مورد توجه مدیریت شهری در دوره جدید بوده و هست. به نظر می‌رسد از حیث نظری این ضرورت برای همه نیروها و عوامل درون و بیرون مدیریت شهری که در اداره شهر دخیل هستند به امری نهادینه‌شده بدل شده است. البته به رغم همه تلاش‌های خوبی که در سال‌های گذشته صورت پذیرفته اما برای جذب مشارکت‌های مردمی در اشکال مختلف آن ظرفیت‌های لازم را فراهم نکرده‌ایم و همچنین چون نتوانسته‌ایم تعامل هدفمند و فراگیری با افراد و نهادهای غیردولتی برخاسته از جامعه برقرار کنیم، آن جوشش مطلوب اتفاق نیفتاده و به سطح رضایت‌بخشی نرسیده است. شاید بتوان گفت این تعامل صرفا در حد شنیدن برخی انتقادات یا گزارش برخی کاستی‌ها در بستر سامانه‌هایی مثل 1888 و 137 شکل واقعی به خودش گرفته اما خب رویکرد منفعلانه و انتقادی داشته است.
چقدر از سازمان‌های مردم‌نهاد حمایت کردید؟ مقصود من این است که آیا با آنها همکاری کردید؟ یا از آنها در کارهای مدیریت شهر استفاده کردید؟ مثلا یک «ان‌جی‌او» بگوید: این معضل وجود دارد و من دارم تلاش می‌کنم، شما هم از من حمایت کنید یا با من همکاری کنید.
یک جمله‌ای را معمولا بیشتر کارآفرینان می‌گویند که یک طنز تلخ است؛ آنها در مواجهه با نهادهای رسمی و نهادهای دولتی می‌گویند: خیلی جاها شما نمی‌خواهید دست ما را بگیرید، فقط پای ما را ول کنید ما خودمان کارمان را می‌کنیم. ما برای این رویکرد جدید از زمانی که من به اینجا آمدم، دغدغه داشتیم اما به شرایط کرونا برخوردیم و برای همین پروژه مقداری متوقف شده است اما ما این موضوع را به‌جد شروع کردیم و اصلا نمی‌خواهیم فقط با یک معرفی صِرف آنها را حمایت کنیم. خواسته «ان‌جی‌او»ها این است که اگر قرار است در اداره شهر حضور داشته باشند باید در همه فرایندها از جمله تصمیم‌سازی هم نقش داشته باشند. اخیرا در شورای شهر بحثی مطرح شد که به نظر من باید آن را دو بخش کنیم؛ یک بخش در خصوص هوشمندسازی یارانه‌ها بود و دیگری مشوق‌های جدی برای جذب مشارکت‌های مردمی. خوب به موضوع که نگاه کنید مشخص می‌شود که در این لایحه به خوبی به موضوع ایجاد مشوق برای افزایش مشارکت‌های مردمی توجه شده است و این مأموریتی است که سازمان مکلف به انجام آن است. یکی از موضوعات مهم که در خلال تصویب لایحه مطرح شد، بحث جمع‌سپاری بود که موضوع خیلی پراهمیت و البته حساسی است؛ مهم‌ترین مسأله جمع‌سپاری این است که به مردم اجازه دهیم در تصمیم‌سازی‌ها اعم از تدوین لوایح و اصلاحیه‌ها و حتی در قانون بودجه سالانه و هر تصمیمی که به شهر برمی‌گردد، اجازه نقش‌آفرینی و اظهار نظر داشته باشند. این بدان معنا نیست که آن اظهارنظرها همگی قابل بهره‌گیری بوده و اجرا خواهد داشت؛ مثلا اگر شما الان یک لایحه را به نقد افکار عمومی بگذارید، ممکن است همان جا هم افکار متعددی باشد که با هم متعارض باشند یعنی ما نباید این طور نگاه کنیم که بخش غیر دولتی یک کل واحدی در برابر بخش دولتی یا حاکمیتی است این بخش غیر دولتی تکثر زیادی دارد مهم این است که شما نکات درستی که بتوانند منافع مردم را بیشتر تأمین کنند از این نظرات بگیرید تا یک فهم مشترک شکل گیرد و یک ارتقا در بینش اتفاق بیفتد که این همان مسیر تعامل می‌شود. یک بخش خواسته‌هایی که «ان‌جی‌او»ها از ما دارند، حمایت است. یک بحث نظری کهنه وجود دارد که در خارج از ایران هم این بحث بوده؛ اینکه مرز استقلال بخش غیر دولتی کجاست؟ دقت کنید که سازمان غیر دولتی یک مفهوم مدرن و زاییده دنیای مدرن است برای همین برای ما یک مفهوم وارداتی است. این اختلاف نظری که گفتم به طور کلی از قبل وجود داشته به اینجا برمی‌گردد که آیا حمایت‌های دولت از غیر دولتی‌ها باعث دولتیزه‌کردن آنها نمی‌شود. این مرز دارد و نیازمند یک فهم بسیار متعالی است؛ به این معنا که منِ بخش دولتی حاکمیتی وظیفه دارم بخشی از منابعی که هست را برای توسعه ظرفیت‌های اجتماعی بگذارم و یکی از آنها حمایت از «ان‌جی‌او»هاست و این نیست که اگر من یک حمایتی کردم بگویند تو انتقاد نمی‌کنی یا بگویم فقط آن چیزی که من می‌گویم را بگو! این یک دغدغه جدی است و ما هم تلاش کرده‌ایم تا این را اصلاح و فرهنگسازی کنیم. یکی از موضوعات خیلی جدی که اگر شرایط کرونا نبود، دنبال آن هستیم آموزش کارکنان شهرداری برای مواجهه و تعامل با بخش غیر دولتی است. باید یاد بگیریم که جایگاه این بخش کجاست و چه کارویژه‌ای دارد و ما تا کجا می‌توانیم به حریم آنها ورود کنیم. اینها بحث‌های جدی است که دنبال می‌کنیم. در دنیا «ان‌جی‌او»ها بیشتر با اعانه و کمک‌های مردمی می‌چرخند؛ البته عموما در کشورهایی با درآمد سرانه بالا متوسط درآمدی مردم به شکلی است که می‌توانند بخشی از درآمدهایشان را برای توسعه کارهای خیرخواهانه بگذارند. در ایران هنوز این موضوع شکل نگرفته است و چالش دارد برای همین باید بخش حاکمیت و دولت کمک کنند تا بخش غیر دولتی قدرتمند شود.
ولی این ترس وجود دارد که اگر به «ان‌جی‌او»ها کمک مالی شود، آنها از آن شکل مردم‌نهاد و داوطلبانه خارج شوند و به نوعی دولتی شوند. در دوره قبلی مدیریت شهری در ستاد توان‌افزایی سمن‌ها مبالغی به سمن‌ها داده می‌شد، امروز اما حمایت‌ها جنبه مالی ندارد، چون مسئولان تصور می‌کنند این امر ممکن است عادتی برای سازمان‌های مردم‌نهاد باشد، شما چگونه فکر می‌کنید؟ یا بهتر است بگویم رویه شما در این باره چیست؟
با این عنوان که ما یک سرانه‌ای به عنوان کمک بلاعوض ببینیم و این تبدیل به یک عادت شود، این کار بسیار مسموم است و بزرگ‌ترین ضربه‌ای است که به بخش غیر دولتی می‌زند؛ چون شما به بخش غیر دولتی سیگنال و آن را عادت می‌دهید و این یک رانت می‌شود. رانت یعنی درآمدی که شما برای آن تلاشی نکرده‌اید. بحث ما از حمایت‌کردن مشارکت در تأمین بخشی از هزینه‌های برنامه‌ها و پروژه‌هاست. من به‌جد به این موضوع اعتقاد دارم و پارسال هم آن را در ردیف بودجه پیشنهاد دادیم که به تصویب نرسید و امسال هم تلاش من این است که این اتفاق بیفتد؛ ما یک بخشی را بر اساس چیزی که برد-برد است، مشارکت می‌کنیم؛ یعنی هم نیاز شهر و مردم را تأمین می‌کنیم و هم به یک «ان‌جی‌او» کمک کردیم که بتواند بخشی از منابع مالی مورد نیازش را از این طریق تأمین کند. خیلی وقت‌ها این کمک می‌تواند در قالب تجهیزات و تسهیلات باشد. شما اینجا پول ندادید و به برنامه از طریق تجهیزات و امکانات کمک کردید. احساس من بر این است که ما باید این را بیشتر پررنگ کنیم و یک جایی باید به عنوان شریک ورود کنیم؛ اینکه ما صددرصد هزینه «ان‌جی‌او» را تأمین کنیم به صرف اینکه فقط یک کمک مالی به آن کرده باشیم، بسیار مضر است و نه تنها کمکی نمی‌کند بلکه آسیب هم می‌زند. منظور من اعانه‌دادن به معنایی که دولت به بخش غیر دولتی یا مدیریت شهری دهد، نیست؛ بحث من این است که ما باید تسهیل کنیم و این تسهیل معنا دارد؛ بخشی از آن اصلاح مصوبات‌مان و یک بخشی از این تسهیل همین تسهیلاتی است که در حوزه زیرساختی و کمک‌هاست و بخش کوچکی از آن کمک‌های مالی است، البته کمک مالی نیست و مشارکت در پروژه‌های «ان‌جی‌او»هاست که سهمی هم مدیریت شهری دارد.
با طرح ارتقای نظام‌نامه سمن‌ها که در هفته‌های گذشته به صحن آمد، موافق بودید؟ اعضای شورا با آن مخالف کردند و درنهایت طرح تصویب نشد و قرار شد تا شهرداری لایحه دهد.
یک اتفاقی افتاده بود و آن هم این بود که پیش از اینکه من به سازمان بیایم، تکلیف شده بود که باید شهرداری لایحه آورد و به درستی هم ما باید از طریق معاونت امور اجتماعی و فرهنگی آماده می‌کردیم تا به شورا برود. یک هفته پس از زمانی که من خبردار شدم که تکلیف داریم و باید این کار را انجام دهیم از طریق شورا، طرح مطرح شد به این معنا که چون شما لایحه ندادید، طبیعتا ما طرح می‌دهیم. نکته‌ای را عرض کنم اعتقاد من بر این است که همین الان با وضع موجود هم ما مصوبه و اختیار کم نداریم، اساسنامه سازمان و یکسری اسناد بالادستی که در گذشته وجود داشته این امکان را فراهم می‌کند قطعا ایجاد ضوابط دقیق‌تر و روشن‌تر می‌تواند به قوام بیشتر کمک کند ولی به نظر من اگر تمرکزمان را روی بهینه‌سازی ظرفیت‌های موجود و بیشینه‌کردن اثربخشی آن بگذاریم، خیلی بیشتر کمک می‌کند تا لوایح جدید. اما به هر حال این تکلیف شوراست و ما لایحه را آماده کردیم و از طریق معاونت اجتماعی لایحه جدید ارسال شده و الان در مرحله بررسی است، ما نگاه‌های متفاوتی داشتیم و بر اساس مصوبات قبلی شورا مشخص است که مسئولیت و تکلیف این حوزه با کجاست بنابراین به نظر من اجازه دهیم که این خیلی دستکاری نشود و برای همین در آن لایحه یک تغییراتی نسبت به آن طرحی که وجود داشت داشتیم.
آن طرح یک بحثی داشت و آن بحث شفاف‌شدن عملکرد معاونت‌ها با سمن‌ها بود. اینکه روی چه حسابی یک سمن برای همکاری و فعالیت با یک سازمان انتخاب می‌شود و دیگری نه. مسأله‌ای که جلوی تبعیض‌های احتمالی را هم می‌گیرد، آن هم در این لایحه دیده می‌شود؟
اعتقاد من بر این است چیزی که نه تنها در حوزه کار با سمن‌ها بلکه در سایر حوزه‌ها باید مورد توجه واقع شود، این است که ما اگر استاندارد و ضوابط شفاف داشته باشیم، جلوی فساد گرفته می‌شود طبیعتا ما با این موضوع موافق هستیم (ضابطه‌مند و شفاف‌‌شدن آن). خیلی وقت‌ها تقاضای مشارکت برای کاری وجود ندارد اما چون ضابطه ندارد و شفاف نیست، وقتی که شما یک «ان‌جی‌او» داوطلب یا یک مجموعه داوطلبی که برای آن پروژه است که شاید آن پروژه عایدی مالی هم نداشته باشد را وارد یک چرخه می‌کنید، ناگهان با یک موجی رو‌به‌رو می‌شوید که چرا فلان «ان‌جی‌او»؟ و من به افکار عمومی حق می‌دهم چون ما باید ضوابط داشته باشیم قطعا این رویکرد درستی است و ضابطه‌مندشدن این نوع مشارکت و نوع تعامل می‌تواند خیلی جدی باشد؛ اما فراموش نکنیم اینها را در یک ساختارهایی نبریم که باعث پس‌زدن مشارکت بخش غیر دولتی شود.
در دوره شما چند مددسرا در تهران افتتاح شد؟
ما تا پارسال (شهریور 98) تعداد 8 مددسرای دایمی در تهران داشتیم که فقط خدمات شبانه می‌دادند و 8 مددسرا فصلی داشتیم یعنی مجموعا 16 مددسرا داشتیم که دو مددسرا برای خانم‌ها و 14 مددسرا برای آقایان بود. 8 مددسرای فصلی چنین بودند که ما فصل سرد و گرم را به این صورت تنظیم می‌کنیم؛ از آبان تا اردیبهشت ماه سال بعد فصل سرد و از خرداد تا مهر ماه فصل گرم. مددسراهای فصلی ما در فصل سرد باز می‌شدند و در آخر اردیبهشت تا آبان سال بعد تعطیل می‌شدند. چالشی که وجود داشت این بود که پذیرش مددسراها از ساعت 4 بعدازظهر و خروج 7 صبح بود که این اجباری بود. اولا از ساعت 3 عصر به بعد تراکم شکل می‌گرفت، افرادی در پشت در مددسرا می‌ماندند تا در باز شود این تجمع به منظر شهری آسیب می‌زد و هم منشأ یکسری آسیب‌ها می‌شد؛ از طرفی دیگر 7 صبح که شروع کاری شما، من، بچه‌‌های مدرسه‌ای و دانشگاهی و... بود، در آن محله‌هایی که ما مددسرا داشتیم ناگهان با صحنه‌ای مواجه می‌شدند که 150 تا 200 و مثلا در منطقه 15 بین 400 تا 500 فرد آسیب‌دیده را ناگهان در محل می‌دیدند که این تأثیر روانی بدی داشت. ما از مهر و آبان سال گذشته دو کار انجام دادیم؛ یکی اینکه اول از همه تمام مددسرا‌هایی که بودند (مددسراهای دایمی) را شبانه‌روزی کردیم و دیگر نه در ساعت پذیرش محدودیت داشتیم و حتی وعده ناهار هم به این عزیزان می‌دادیم و آنها الزامی نداشتند که 7 صبح از آنجا خارج شوند. این خروج تدریجی باعث شد که نارضایتی را در محله‌ها کاهش دهد. ما هزینه را مدیریت و سعی کردیم بیشتر از اینکه هزینه‌ای به شهرداری اضافه کنیم، بهره‌وری را بالا ببریم. تقریبا با همان اعتباری که برای مددسراها بود با یک افزایش 25درصد هم توانستیم بقیه مددسرا ها را دایمی و هم آنها را شبانه‌روزی کنیم که این اتفاق بزرگی بود. گام دوم این بود که گفتیم مددسراهای هم دایمی و شبانه‌روزی شود و این را از همان موقع اعلام کردیم که در برنامه‌هایمان برای سال بعد لحاظ کنیم، زیرساخت‌های ما برای حوزه زنان دچار چالش شد. ما در پهنه جنوب در شوش یک مددسرا داشتیم، در پهنه شمال و شمال غرب در چیتگر یک مددسرا برای زنان داشتیم و در پهنه شرق هیچ مددسرایی برای زنان نداشتیم و همان طور که می‌دانید، مصرف‌کنندگان مواد حاضر هستند بیرون بمانند و سرما را تحمل کنند اما از پاتوق‌شان فاصله نگیرند. ما این کار را مدیریت و در شرق یک مددسرا احداث کردیم و همچنین یک مددسرا ویژه در شب یلدای سال گذشته مشرف به دره فرحزاد افتتاح شد (به خاطر مشکلات و تعداد زنان آسیب‌دیده‌ای که در دره فرحزاد وجود داشت)، پس ما در زیر ساختمان برای زنان از نظر تعداد افزایش صددرصدی داشتیم و از نظر تخت هم تقریبا می‌توان گفت که بیشتر از 25درصد به ظرفیت تخت‌مان اضافه شد. در حوزه مردان هم توانستیم 14 مددسرا را به 16 مددسرا تبدیل کنیم که الان جز 4 منطقه یعنی 2، 3، 7 و 10 ما در همه مناطق دیگر حداقل یک مددسرا داریم. در منطقه 5 و 12 دو مددسرا داریم. برای آن 4 منطقه هم در حال پیگیری هستیم و تقریبا منطقه 10 تمام شده است و به احتمال زیاد منطقه 3 هم به زودی وارد مدار می‌شود و در منطقه 2 و 7 هم پیگیر هستیم که این اتفاق بیفتد. اینها مجموعا یک اقدامات زیرساختی بود که الان که با شما صحبت می‌کنم ظرفیت تخت ما در مددسراها 2 هزار و 50 عدد است. دو سامانسرا داریم که همان طور که می‌دانید سامانسرا شرایط خاصی دارد، یکی برای آقایان و یکی برای خانم‌هاست. در آنجا چون ما مجبوریم آنها را به طور تمام‌وقت نگه داریم و نمی‌توانند از آنجا خروج داشته باشند پس باید حکم قضائی داشته باشند برای همین با قاضی همکاری داریم، افرادی که به آنجا می‌آیند آدم‌هایی هستند که به‌اصطلاح ته خط هستند؛ یعنی یا توان جسمی ندارند یا بالای 65 سال دارند یا بیماری زمینه‌ای یا زخم باز دارند یا اختلال حواس دارند. اینها به این مراکز می‌آیند و قاضی دستور می‌دهد و به بهزیستی یا نهادهای دیگر ارجاع داده می‌شوند و چون نهادهای دیگر خیلی وقت‌ها ظرفیت ندارند ما خودمان آنها را نگه می‌داریم. با ظرفیت تخت آنها ما تقریبا 2 هزار و 400 تخت برای افراد بی‌خانمان داریم که طبق آخرین آمار نزدیک به هزار و 800 نفر الان در مددسراها ساکن هستند و اگر بخواهیم ظرفیت سامانسرا را به آن اضافه کنیم چیزی حدود هزار و 950 نفر فرد بی‌خانمان در مددسراها و مراکز حمایتی شهرداری حضور دارند که همه خدمات بیست‌وچهار ساعته شبانه‌روزی از غذا، خدمات مددکاری، پوشاک و بهداشت مناسب را دریافت می‌کنند و برای افراد نیازمند به دریافت خدمات پزشکی پیچیده‌تر، بخشی را به کمک csr و بخشی را به واسطه کمک‌های مردمی تأمین می‌کنیم.
یکسری مددسراهای سیار هم سال گذشته و حتی امسال در شهر فعال بودند، تعداد آنها هم در این مدت تغییر کرده است؟
ما اصولا مددسراهای سیار را در شرایط دمایی خاص به تشخیص همکاران‌مان (ولی معمولا زمانی که دما به منفی 4 درجه می‌رسد و از آن پایین‌تر می‌رود) دایر می‌کنیم، یا در روزهای بارندگی‌های شدید و مداوم یا برف که داشته باشیم اینها را برقرار می‌کنیم. خیلی‌ها شاید بپرسند وقتی مددسرا دائم دارید چرا سیار می‌گذارید؟ آن زمانی که بارندگی شدید یا برف می‌شود افرادی که در پاتوق‌هایی که در معرض دید نیستند و در پاتوق‌های مصرف‌شان هستند یا مثلا یک فرد در راه مانده‌ای است (مثلا به تهران آمده و مشکلی برای او پیش آمده است یا کارگر فصلی است)، اینها در حالت عادی کاری به مددسرای دائم ندارند و گیر افتاده‌اند و یا شرایط این را نداشتند که خودشان را به مددسرا برسانند، ما آنها را برای اینکه دچار مشکل نشوند در مناطقی که تردد بیشتر است مثلا در میدان آزادی یا میدان تجریش و معمولا سمت پایانه‌ها بنا به تشخیص همکاران‌مان در واحد گشت مستقر می‌کنیم. ما پارسال 2 هزار و 24 نفرشب خدمت دادیم؛ نفرشب واحد اندازه‌گیری و شمارش است که در همه جای دنیاست و برای مراکز اقامتی و خدمات هتلینگ و اقامتی است. نفرشب به این معنی است که زمانی که می‌خواهیم شمارش کنیم و آمار دهیم برای یک روز نگاه می‌کنیم که آن روز یا آن شب چند نفر آنجا اقامت داشتند؛ ممکن است همان نفر، شب بعد هم بیاید و او از نظر ما یک نفرشب جدید می‌شود بنابراین 2 هزار و 24 نفر نبودند و 2 هزار و 24 نفرشب بودند. ممکن است یک نفر در 20 شبی که ما مددسرا سیار داشتیم هر 20 شب پیش ما بوده باشد و این می‌شود 20 نفرشب! در مورد مددسرا هم ما همین مدل را داریم که نفرشب خدمت دهیم اما هر کسی که وارد گرمخانه‌های دائم ما می‌شود یک پرونده مددکاری برای او ایجاد می‌شود و آن پرونده مددکاری ملاک ماست که چند نفر آمده‌اند که مثلا بگوییم این تعداد نفر واحد آمده است (نه نفرشب)، ما این گونه پارسال 4 هزار و 500 نفر بی‌خانمان را در تهران پوشش دادیم که در طول سال بعضی از آنها حدود یک هفته و بعضی‌ها شاید کمی بیشتر یا کمتر یا حتی حدود یک ساعت پیش ما بودند و این متغیر بود.
سال گذشته من چندباری به مددسرای سیار رفتم، پیش آمد که بسیاری می‌گفتند نگذارید ما را به مددسرای اصلی ببرند، به نظر می‌آید که رفتار مناسبی با آنها نشده بود و همین باعث شده بود تا بسیاری از رفتن به مددسراها امتناع کنند، برای این تغییر نگاه هم کاری کردید؟
این موضوع چند علت دارد؛ فعالیت مددسراهای در تهران از سال 83 آغاز شده است و خیلی در این سال‌ها زحمت کشیده شده تا به اینجا رسیده است. در یک برهه‌هایی در برخی مواقع رفتارهایی با برخی از افراد شده است یا مثلا یک جاهایی برای آنها ایجاد ترس شده است، مثلا در گذشته یک جاهایی پلیس به مددسراها آمده است و تعدادی را برده است، اینها یواش یواش ناامنی ایجاد کرده است یا در نوع برخوردی که با این دوستان شده است در برخی مواقع یک فردی اشتباه کرده است، یک بخشی از این ترس به علت این رفتارهایی است که در گذشته وجود داشته است، برخی از این افراد چون مصرف‎کننده دائم مواد مخدر هستند، می‌دانند اگر به مددسرا بروند باید بیرون بیاید و مصرف کند و برگردد و برای همین از نظر ذهنی احساس بدی دارد و چالش ما با اینها همین است. برخی از این افراد سبک زندگی‌شان این است که دوست ندارند دوش بگیرند و شاید ماهی یک بار هم دوش نگیرند ولی اگر کسی بخواهد وارد مددسرا شود از همان ابتدا باید دوش بگیرد و حتی اگر روزی ده بار بیرون برود و دوباره بیاید هم دوباره باید دوش بگیرد. اگر ما این کار را نمی‌کردیم شاهد بیماری‌های عجیب‌وغریبی بودیم که در گذشته هم این اتفاقات افتاده است. الان خوشبختانه ما در مورد پاندمی کرونا ایمن بودیم و هیچ موردی بین مددجوها نداشتیم. در سایر بیماری‌های واگیردار مثل بیماری‌های پوستی و گوارشی که معمولا شایع می‌شوند خوشبختانه تا به حال هیچ پدیده جدی نداشتیم. رفتار با مددجو خط قرمز من است، من در چند ماه گذشته عذر سه نفر از مدیران مددسراها را خواسته‌ام چون برای من اثبات شده است با مددجو رفتار درستی بر اساس کرامت انسانی نداشته‌اند. من به همه دوستان عرض می‌کنم که به معنای واقعی شما باید به این افراد بیشتر از سایر افراد اجتماع احترام گذاشته و توجه کنید؛ چون اینها آسیب‌دیده هستند و خانواده‌هایشان را از دست داده‌اند و شاید کرامت انسانی آنها آسیب‌دیده است و باید دوباره آن را ترمیم کنیم. مورد داشتیم که من از او پرسیدم چه زمانی به مددسرا ها رفته است و او گفته یک سال گذشته و دیگر نیامده است، الان می‌خواهم بگویم شرایط خیلی بهتر است و شما و همکاران‌تان می‌توانید بروید و ارزیابی کنید. ما موردهایی داشتیم که همکاران شما شب به مددسرا رفته و خوابیده‌ و بعد گفته‌اند انصافا شرایط خیلی متفاوت‌تر شده است. مددسرا سیار ابتکار خوبی بوده است که در گذشته انجام شده است و ابتکار من نبوده است، اما ما سعی کرده‌ایم که به آن ارتقای کیفیت دهیم تا ان‌شاءالله برای سال آینده برنامه جدی‌تری داریم که با کیفیتی بیش از این چیزی که الان هست خدمات ارایه دهیم.
پلیس یک بحثی را خیلی وقت است که دارد مطرح می‌کند که سامانسرا و مددسرا جابه‌جا و از سطح شهر دور شوند، آیا شهرداری با این مسأله و جا‌به‌جایی موافق است؟
ما یک مرجع تخصصی نیستیم و طبیعتا این جور چیزها را بهزیستی و یک جاهایی وزارت بهداشت باید بررسی کند اما یک تجربه شانزده تا هفده ساله در اداره مددسراها در تهران و در شهرداری شکل گرفته و انبار شده است و الان در بعضی جاها تبدیل به دانش شده است. اطلاعات و دانش انباشته‌شده همکاران من می‌گوید که این کار بسیار اشتباه است، یعنی ما یک چالش داریم که آیا چون ما مددسرا زده‌ایم آسیب به آنجا آمده است یا چون آسیب آنجا هست ما مددسرا می‌زنیم؟ ما مدل دومی را عمل کردیم؛ مثلا در میدان شوش که ما دو مددسرا آقایون و خانم‌ها را داریم، برای آقایون تا همین دو تا سه سال پیش مددسرای وجود نداشت و آن قدر تعداد آنها زیاد بود ما این مکان‌ها را درست کردیم. وقتی شما در شب به یکی از پارک‌های شوش می‌روید کمتر کسی را می‌بینید که شب را در پارک بخوابد؛ این افراد را خیلی کم می‌بینید چون اکثر آنها به مددسرا می‌روند یا مثلا مشرف به دره فرحزاد یک مددسرای زنان و یک مددسرای مردان داریم که در مددسرای مردان یک مرکز DIC داریم، در دره فرحزاد از 20 سال پیش مشکلات زیادی وجود داشته و ما چون دیدیم خطر جانی دارد یک مددسرا زدیم، سوال من این است که تا قبل از اینکه ما مددسرا بزنیم چرا دره فرحزاد جمع نشده است؟ یا آن اتفاقی که در میدان شوش افتاده است چرا این طور شده است؟ یعنی قبل از اینکه ما مددسرا بزنیم آنجا پاک بوده است و زمانی که ما مددسرا زده‌ایم این اتفاقات افتاده است؟ من قائل به این حرف نیستم و این حرف را کارشناسی نمی‌بینم.
کمپینی به اسم چهارراه کودکی دارید که به نوعی به مسأله آگاهی‌بخشی درباره کار کودکان اشاره می‌کند.
چهارراه کودکی با روز جهانی مبارزه با کار کودک متولد شد و خوشبختانه شاید جزو موفق‌ترین کارهای ما در حوزه کودکان بود. مأموریت اصلی و فلسفه وجودی آن برای مقابله با پدیده کار کودک و اشکال کار کودک بود. مأموریت اصلی آن آگاهی‌بخشی و خدمات‌رسانی به عموم مردم و گروه‌های مخاطب خاص بود. ما در این کمپین داریم تجمیع دانش و بحث مدیریت دانش را انجام می‌دهیم که خلأ آن تا کنون جدی وجود داشته است مثلا اگر شما درباره ممنوعیت کار کودکان یا پیرامون آن پیگیری می‌کردید شاید به داده‌های زیادی نمی‌رسیدید خوشبختانه الان ما توانسته‌ایم آن را ارتقا دهیم و این موضوع مهمی است؛ آگاهی‌بخشی به گروه‌های خاص با پیام‌هایی که داده می‌شود و تولیدات چندرسانه‌ای که وجود دارد. تلاش ما در چهارراه کودکی این است که مقداری بتوانیم فضا را به سمت حساس‌سازی نسبت به موضوع کار کودک پیش ببریم که زباله‌گردی یکی از اَشکال آن است و ان‌شاءالله این جریان را ادامه می‌دهیم؛ چون به نظر من توانسته جای خودش را باز کند و تیم خوبی دارد این کار را پیگیری می‌کند و همه ذی‌نفعان اطراف این موضوع را درگیر کرده‌ایم.
اگر بهزیستی بخواهد ساماندهی را آغاز کند، آیا شهرداری همکاری می‌کند؟
ما همکاری‌هایمان را کرده‌ایم.
اما به نظر می‌رسید که شما با رویکردهای آنها در بحث جمع‌آوری مخالف هستید.
یکی از موضوعات دیگری که در بخشنامه آقای شهردار خیلی پررنگ بود و من با این سوال شما آن را به خاطر آوردم، این بود که آنجا محور برخورد در پدیده کودک کار با پیمانکار و متخلفین است. در واقع برخورد با پیمانکار باید باشد نه با کودک! چون ما باید کودک را از این فرایند مصون نگه داریم و در واقع کودک کار خودش قربانی است. این بحث‌ها محتوایی است و ما اصولا بر این باوریم که این رویکرد برخورد با کودک محسوب می‌شود و به‌ویژه اینکه ما برنامه بعدی برای آن نداریم جز اینکه او را تحویل خانواده یا اداره اتباع دهیم و دوباره این چرخه مدام تکرار می‌شود. برای اینکه ما بتوانیم خودمان را ثابت کنیم که می‌توانیم خارج از موضوع عمل کنیم یا بتوانیم نگاه بهینه‌تری داشته باشیم، آمدیم و موضوع توانمندسازی خانواده‌های کودکان کار را در دستور کار قرار دادیم و با یکی از دانشگاه‌ها تفاهم خوبی کردیم و قرارداد آن منعقد شده است و فاز اول آن در حال اجراست که 500 خانواده کودک کار را تحت آموزش قرار دهیم که اینها بتوانند از نظر اقتصادی توانمند شوند تا بتوانیم مقداری از کودکان کار را کاهش دهیم.
یکی از شعارهایی که شهرداری در این دوره داشت، شعار تهران شهری برای همه بود، به نظر شما تهران چقدر شهری برای همه و این شعار عملیاتی شده است؟
من می‌خواهم از یک منظر دیگر به این موضوع بپردازم. در این سال‌های اخیر به علت شرایط تحریم و مسائلی از این دست از نظر اقتصادی خیلی دچار مشکل شدیم و معیشت مردم دچار آسیب شده است بیش از یک دهه است که این چالش وجود دارد و تا کمی شرایط بهتر می‌شود دوباره با چالش جدید مواجه می‌شویم. متأسفانه چالشی که در حوزه اقتصاد خانواده پیش آمده باعث شده است مقداری به سرمایه‌های اجتماعی ما آسیب بزند و مقداری هم باعث نگاهی بدبینانه نسبت به عملکردها شده است. اینها را گفتم که بگویم اصولا اینکه چقدر تهران شهر دوست‌داشتنی برای شهروندانش است و چقدر شهری برای همه است و همه اقشار و گروه‌ها در آن احساس خوبی دارند از گروه‌های حساس مثل زنان یا گروه‌های آسیب‌پذیر مثل کودکان یا بحث‌های مناسب‌سازی که برای افراد دارای شرایط خاص مثل معلولین، نکته اینجاست که اصولا ما در مقایسه با خیلی از کشورهایی که از نظر سطح تولید ناخالص ملی، پیشینه، اندازه و سایز شهر و وسعت و جمعیتش و تمام این مشابهات را کنار هم بگذاریم شاید بگوییم تهران وضعیت متوسط رو به بالا و امیدوارکننده‌ای دارد. من شاهد هستم که تلاش‌های خیلی خوبی شده است. در موضوع مناسب‌سازی به نظر من این جریان مثل یک نهضت دارد اتفاق می‌افتد، همین الان 3 پروژه از پروژه‌های ما آماده بهره‌برداری است که انجام دهیم ولی به علت اینکه بنا مقداری قدیمی بوده با چالش مواجه شدیم. ما شاهد این قصه هستیم که چقدر سفت و سخت رعایت می‌شود و طبیعتا ایده‌هایی که بوده است باعث شده که شهر را زیست‌پذیرتر کند، شهر را از نظر توسعه انسان‌محورتر کند و رویکردها اجتماعی‌تر باشد. اینها موضوعاتی است که بر عکس موضوعاتی که به کالبد و فیزیک و قسمت سخت شهر توجه می‌کند، مثلا شما یک مجتمع بسیار بزرگ احداث کنید یا یک مجموعه‌ای از خیابان، اتوبان یا پل و این سازه‌هایی که در حوزه حمل‌ونقل شهری است اینها خودش را زود نشان می‌دهد یعنی شما بعد از یک سال اگر منابع مالی درست باشد و پروژه با سه شیفت کار جلو برود، شما هر پروژه‌ای که بگویید بعد از یک سال بخشی یا کل آن قابل افتتاح می‌شود و مردم آن را می‌بینند. اما در حوزه اجتماعی و فرهنگسازی و تغییر رفتارها و نگرش‌ها طبیعتا شما به گذر زمان نیاز دارید و من نشانه‌های آن را به خوبی می‌بینم؛ استفاده بیشتر مردم از دوچرخه حداقل در سطح محلات و جاهایی که امکان دوچرخه‌سواری بیشتر شده است و اینکه بخشی را به این سمت سوق می‌دهد که شما می‌توانید از حمل‌و‌نقل در شهر لذت ببرید و از آن به عنوان یک ظرفیت استفاده کنید یا اینکه رویکرد اجتماعی که الان در اکثر پروژه‌ها هست که باید پیوست اجتماعی داشته باشد. در توسعه زیرساخت‌ها، ما امسال سه مددسرا جنرال داریم که 750 تخت اضافه می‌کند و امیدواری ما این است که تا پایان سال بتوانیم این سه مددسرا را احداث کنیم و تا مرحله تجهیز پیش رویم و دو مورد آن را هم برای سال بعد گذاشته‌ایم که این پنج تعهدی است که برای پنج پهنه تهران است و ما تا امروز هیچ سازه‌ای نداشتیم که سازه مددسرا باشد؛ یعنی سازه کاربری دیگری داشته مثلا چاپخانه همشهری بوده و الان به مددسرا تبدیل شده است. اینها اولین سازه‌هایی است که تخصصی طراحی و اجرا می‌شود. ما در این حوزه مطالعات خیلی خوبی کردیم، برای همین ما امسال در حوزه کودکان در معرض آسیب و مناطق کم‌برخوردار 5 مرکز خدمات سیار در قالب اتوبوس‌های چندمنظوره که آموزش در آن انجام شود دیده‌ایم که کاری متفاوت است و امسال وارد مدار می‌شود و کار خرید اتوبوس‌ها شروع شده است و در حال مناسب‌سازی هستیم، این کار بسیار موثر است. مراکز توتیا که برای توسعه کسب‌وکار اجتماعی در سطح مناطق راه‌اندازی شده است و کار خیلی خوبی است. باشگاه داوطلبان را هم که عرض کردم ما درمسئولیت‌پذیری اجتماعی با تمرکز بر مناطق‌مان در سال گذشته بیش از 27 میلیارد توانسته‌ایم جذب منابع داشته باشیم و الان هم کارهای خوبی را با اتاق بازرگانی تهران، با اتاق ایران و اتاق اصناف شروع کردیم و داریم انجام می‌دهیم و مشارکت آنها را برای حل یکسری از مسائل جذب و این احساس را ایجاد می‌کنیم. مجموعه کارهایی که در حوزه خودم انجام شده است مثلا کار خوبی که در مورد کارگران فصلی شروع کردیم، کارگران فصلی چالشی برای مدیریت شهری بوده و هست، ما حدود 12 هزار نفر بانک اطلاعات داریم و هر سال این شکلی بوده که این بانک اطلاعات به روز می‌شده و ما با دو تا سه پلتفرمی که کار خدمات می‌دهند هماهنگ کردیم و تفاهم‌نامه آن امضا شده است و ان‌شاءالله که این طرف سال اجرا می‌شود.
این عزیزان اگر مهارتی دارند یا مدرک خاصی دارند به آن پروسه می‌روند و اگر مهارتی نداشته باشند، تحت آموزش قرار می‌گیرند که از چرخه کارگر فصلی خارج شوند. این نگاهی اجتماعی است و معلول آن نگاه و آن عامل و علت نگاه اجتماعی و اراده‌ای که معاون اجتماعی شخص شهردار و معاونین شهردار دارند، است. من بارها دیده‌ام خیلی از موضوعاتی که در حوزه شهروندی و اجتماعی است چقدر بحث‌های پرمغز و جدی می‌شود و برای آن وقت گذاشته می‌شود تا به نتیجه برسد. من به حوزه‌های دیگر چون کار من نیست ورود نمی‌کنم اما می‌خواهم این پیام را بدهم که ما همه تلاش‌مان را می‌کنیم و از وضعی که وجود دارد راضی نیستیم و احساس می‌کنیم که می‌تواند خیلی بهتر از این باشد اما اتفاقی که دارد می‌افتد، اگر با همین ریل‌گذاری جلو برویم تهران را شهر آرام‌تر، زیباتر و دوست‌داشتنی‌تری برای همه گروه‌ها و افراد می‌کند و شهر با آرامش‌تری خواهیم داشت.

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها