|

۷ پرونده باز بین‌المللی برای میراث ایرانی

علی دارابی، معاون وزارت میراث فرهنگی، یکشنبه در نشست خبری اعلام کرده هفت پرونده مفتوحه برای استرداد اموال تاریخی در خارج از کشور وجود دارد، برای اقامه شکایات باید وکیل بگیریم، اما رقم وکالت آن‌قدر بالاست که «در توان ما نیست»؛ این جمله به‌خودی‌خود تکان‌دهنده و پرسش‌برانگیز است.

۷ پرونده باز بین‌المللی برای میراث ایرانی

به گزارش گروه رسانه ای شرق، افشین امیرشاهی طی مطلبی در روزنامه هفت صبح نوشت: سال‌هاست خبرهایی شبیه این می‌شنویم که فلان اثر تاریخی ایران در حراجی لندن فروخته شده یا یکی از گنجینه‌های باستانی‌مان در ویترین بلندی در موزه‌ای خارجی جا خوش کرده است. اما امروز که این گنجینه‌ها در ویترین موزه‌های خارجی به نمایش درآمده‌اند یا در مخازن آن‌ها پنهان‌اند، ما مانده‌ایم و «هفت پرونده مفتوح» برای استردادشان. 

 

علی دارابی، معاون وزارت میراث فرهنگی، یکشنبه در نشست خبری اعلام کرده هفت پرونده مفتوحه برای استرداد اموال تاریخی در خارج از کشور وجود دارد، برای اقامه شکایات باید وکیل بگیریم، اما رقم وکالت آن‌قدر بالاست که «در توان ما نیست»؛ این جمله به‌خودی‌خود تکان‌دهنده و پرسش‌برانگیز است. 

 

جمله‌ای که نه‌فقط نشانه‌ای از یک معضل مالی، بلکه آینه‌ای تمام‌نما از بحران اولویت‌ها، بی‌برنامگی ساختاری و بی‌حسی فرهنگی در سطوح بالای تصمیم‌گیری است. این تنها یک اظهارنظر ساده نیست، اعترافی است به عجز نهادی که باید حافظ و پاسدار میراث فرهنگی این ملت باشد. در کشوری که میلیاردها تومان بودجه برای پروژه‌های تبلیغاتی، جشنواره‌های پرهزینه، مراسم بی‌حاصل و سفرهای تشریفاتی هزینه می‌شود، آیا واقعا نمی‌توان منابعی برای بازپس‌گیری سرمایه‌های ملی اختصاص داد؟ آیا اشیایی که هویت تاریخی و فرهنگی ما را بازتاب می‌دهند، کم‌ارزش‌تر از بنرهای رنگارنگ یا ویدیوهای پر زرق‌وبرق هستند؟ 

این‌گونه اظهارات، ابهامات بی‌شماری به دنبال دارد. اگر بازگرداندن آثار تاریخی ایران چنین حساس و ضروری است، چرا تاکنون از ظرفیت وکلای داوطلب، نهادهای حقوقی بین‌المللی، دانشگاه‌های حقوق، یا حتی دیپلماسی فرهنگی استفاده نشده؟ آیا هیچ راهکاری بدون پرداخت هزینه‌های «سرسام‌آور» وجود نداشته است؟ آیا وزارت میراث فرهنگی، وزارت امور خارجه و قوه قضائیه نمی‌توانند یک سازوکار رسمی و منسجم برای پیگیری حقوقی و دیپلماتیک این موضوع طراحی کنند؟ 

بخش دیگری از سخنان آقای دارابی هم جای تعجب دارد. او تاکید کرده که بازگشت این اموال باید دغدغه وزارت خارجه و نهاد ریاست‌جمهوری باشد و کمیته‌ای متشکل از نهادهای مختلف باید شکل بگیرد. این حرف اگرچه درست به نظر می‌رسد، اما سوال اینجاست که چرا تاکنون چنین کمیته‌ای تشکیل نشده؟ مگر پیگیری اموال تاریخی که از کشور خارج شده‌اند، نباید در رأس وظایف وزارت میراث فرهنگی باشد؟ چرا سال‌ها پس از خروج بسیاری از این آثار، هنوز به مرحله ایجاد یک کارگروه مشترک نرسیده‌ایم؟ 

از آن نگران‌کننده‌تر، تاکید دارابی بر محرمانه نگه‌داشتن جزئیات پرونده‌ها تا لحظه بازگشت اشیاست. او گفته به‌دلیل حساسیت موضوع و احتمال شکست مذاکرات، نمی‌توان فعلاً اطلاع‌رسانی کرد. این حرف اگرچه در ظاهر منطقی است، اما نمی‌تواند پاسخ مناسبی برای مطالبه‌گری افکار عمومی باشد. دست‌کم می‌توان توضیح داد این آثار در چه کشورهایی نگهداری می‌شوند، چه مستنداتی برای اثبات مالکیت ایران وجود دارد و چه مراحل حقوقی یا دیپلماتیکی طی شده یا در حال طی شدن است. 

صدالبته که ما در مقام رسانه معتقدیم که سکوت در چنین مواردی، نه به نفع امنیت ملی است، نه منافع فرهنگی و نه شأن مردم این سرزمین. اگر اشیای گران‌بهای تاریخی ما که برخی از آن‌ها ارزش میلیاردی دارند به حال خود رها شوند، این نه‌تنها یک خسارت فرهنگی، بلکه نوعی واگذاری خاموش و غیررسمی سرمایه ملی‌مان به کشورهای دیگر است. 

 

می‌توان گمانه‌زنی کرد که برخی از این آثار چنان ارزش تاریخی و نمادین دارند که نمی‌توان برایشان قیمتی تعیین کرد. بازگشت چنین میراثی به کشور، صرفاً یک اقدام فرهنگی نیست، بلکه بازیابی بخشی از غرور ملی و هویتی جمعی ماست. در شرایطی که بسیاری از کشورها از طریق پیگیری‌های حقوقی، کمپین‌های رسانه‌ای و همکاری‌های دیپلماتیک توانسته‌اند آثار تاریخی خود را از چنگال موزه‌های غربی بیرون بیاورند، ما چرا هنوز درگیر پرداخت هزینه وکیل هستیم؟ 

اگر دستگاه‌های دولتی در تامین هزینه ناتوان‌اند، چرا از ظرفیت خیرین فرهنگی، بنیادهای خصوصی یا حتی کمپین‌های مردمی برای حمایت از بازگشت این آثار استفاده نمی‌شود؟ اگر مردم ایران در زلزله و سیل و بیماری نشان داده‌اند که چقدر همدل و مسئول‌اند، آیا نمی‌توان برای نجات آثار تاریخی کشور نیز روی حمایت آنان حساب کرد؟ 

درعین حال باید این پرسش را مطرح کرد که در سال‌های اخیر چند پرونده موفق برای بازگشت اموال تاریخی خود ایران وجود داشته است؟ چه اقدامات مشخصی برای پیگیری از طریق دادگاه‌های بین‌المللی انجام شده؟ نقش یونسکو و نهادهای جهانی در حمایت از بازگشت این آثار چه بوده؟ آیا ما از تجربیات موفق کشورهای دیگر، مانند یونان، مصر یا عراق در استرداد میراث‌شان بهره گرفته‌ایم؟ 

اینجا، مسئله فقط چند شیء نیست. مسئله، آینده نگاه ما به تاریخ‌مان است. مسئله، مرزی است میان بی‌تفاوتی و مسئولیت. میان واگذاری خاموش و بازپس‌گیری پرغرور.