|

مهاجرت جوانان، رویه‌ای اجتناب‌ناپذیر؟

مهاجرت جوانان، رویه‌ای اجتناب‌ناپذیر؟

به گزارش گروه رسانه‌ای شرق،

شیرین احمدنیا دانشیار جامعه‌شناسی دانشگاه علامه‌طباطبائی- پدیده مهاجرت جوانان ایرانی در سال‌های اخیر، ابعادی نگران‌کننده  یافته است. در محافل جوانان و در گردهمآیی‌های خانوادگی، سوژه‌ی مهاجرت، به موضوع گفتگو، خبر‌رسانی و یا مشورت متداولی مبدل شده‌است، که یا کسی خبر از اقدام به مهاجرت‌اش می‌دهد، یا خبر از موفقیت آن‌یکی در مهاجرت، و  یا مسیرها و فرصت‌های کشف‌شده‌ی جدیدی برای راهنمایی دیگری ارائه‌می‌شود. همه کمابیش در تلاطم و تکاپوی‌اند که مبادا خودشان یا جوان‌شان از این قافله عقب‌ افتاده‌‌‌ باشند.  

 صف‌های طولانی متقاضیان آزمون‌هایی مانند آیلتس و GRE، رشد دفاتر مشاوره مهاجرتی در سطح شهرهای بزرگ، و افزایش محتوای مهاجرت‌محور در شبکه‌های اجتماعی، همگی نشانه‌هایی هستند از شکل‌گیری نوعی گرایش پایدار به ترک وطن در میان نسلی که آینده و شادکامی خود را در بیرون از مرزهای ایران جست‌وجو می‌کند.

بر اساس گزارش چند‌سال پیشِ پیمایش ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان (وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۹۸)، ۵۴ درصد از جوانان ایرانی در صورت فراهم‌بودن شرایط، حاضر بوده‌اند به طور دائم از کشور مهاجرت کنند. این رقم، که احتمالا پس از این چندسال اخیر، بالاتر هم رفته‌باشد،  نه‌تنها قابل‌توجه، بلکه نشان‌دهنده تغییری در افق ذهنی نسل جدید است: مهاجرت، دیگر نه راه‌حل اضطراری، بلکه گزینه‌ای جدی برای زندگی بهتر تلقی می‌شود. 

 

از سوی دیگر، طبق گزارش مرکز همکاری‌های تحول و پیشرفت ریاست‌جمهوری (۱۴۰۱)، ایران پس از هند، در رتبه دوم کشورهای صادرکننده نیروی متخصص قرار دارد. برآورد می‌شود که سالانه بین ۱۵۰ تا ۱۸۰ هزار نفر از متخصصان، نخبگان دانشگاهی و کارآفرینان جوان کشور را ترک می‌کنند.

بسیاری از تحلیلگران، دلایل اقتصادی را در صدر این گرایش می‌دانند. طبق آمار رسمی مرکز آمار ایران (۱۴۰۲)، نرخ بیکاری در گروه سنی ۱۵ تا ۲۹ ساله در برخی استان‌ها به بیش از ۳۰ درصد رسیده است. در چنین شرایطی، طبیعی است که بخشی از جوانان، چشم‌انداز روشنی برای اشتغال و پیشرفت در داخل کشور متصور نباشند. اخباری هم مدام از میزان حقوق و درآمد سفرکرده‌ها منتشر می‌شود که در ازای کار برابر حقوق و مزایای چند برابر و عزت و احترام کسب می‌کنند و به تحقق رویاهای زندگی مرفه و شرایط فرهنگی بازتر و مطلوب‌تر نزدیک‌ترند. 

به این ترتیب، دلایل فرهنگی و اجتماعی نیز نقشی کلیدی در تصمیم به مهاجرت ایفا می‌کنند. بر اساس یافته‌های موجود در پژوهش‌های اجتماعی، نبود فرصت‌های شغلی متناسب با علائق و تخصص، ناامیدی از بهبود شرایط اقتصادی، محدودیت‌های فرهنگی، و فقدان امنیت فکری و مادی برای جوانان از جمله عوامل مهم در این روند شمرده ‌شده‌اند. در واقع، مهاجرت برای بسیاری از جوانان، نه‌فقط عبور از مرزهای جغرافیایی، بلکه گریز از انسدادهای ذهنی و ساختاری است.

 

مهاجرت‌ها پیش‌تر از نظر جنسیت نیز اغلب توسط  مردان صورت می‌گرفت و زنان به‌دلایل فرهنگی از اقدام به مهاجرت منع و محدود می‌شدند، اما امروزه خانواده‌ها کمتر مانعی برای دستیابی دختران‌شان به اهداف تحصیلی یا شغلی  در فراسوی مرزهای ملی ایجاد می‌کنند. 

والدین گاه حتی خود، دختران را  تشویق به مهاجرت می‌کنند،  بنا به وجود موانع اشتغال به کار در بازار  رسمی و محدودتر بودن نرخ مشارکت اقتصادی زنان در کشور  و وقوف به این امر که زنان از امنیت شغلی مطلوبی در فضای کار  برخوردار نیستند. سال‌هاست که نرخ بیکاری زنان دو برابر مردان است و در مقایسه، علی‌رغم پیشرفت‌های تحصیلی زنان در حیطه آموزش عالی، اتفاقا زنان تحصیل‌کرده‌تر با بیکاری بیشتری نسبت به زنان دارای سطوح سواد و تحصیلات پایین‌تر مواجه‌اند.   

برخی مطالعات  همچنین به پیامدهای پدیده  مهاجرت بر خانواده‌ها اشاره دارند. خانواده‌هایی که فرزندانشان را به مهاجرت ترغیب یا در این مسیر حمایت کرده‌اند، هرچند به عاقبت‌به‌خیری جوانان‌شان می‌اندیشند، اما در برخی موارد، خود  با پیامدهایی همچون احساس گسست عاطفی، کاهش انسجام خانوادگی و اضطراب ناشی از دوری فرزند مواجه می‌شوند. این پیامدها، هرچند کمتر در بحث‌های عمومی مطرح می‌شوند، اما در سطح خانوادگی محسوس و تأثیرگذارند. برخی محله‌ها، در تهران، نظیر محله میرداماد نمونه بارزی از محلاتی است دارای  ساکنینی مرفه و  سالمند که  فرزندان‌شان  اغلب جلای وطن ‌کرده‌اند، و علی‌رغم داشتن تعداد نسبتا بالای فرزندان، که شاخصه‌ی  نسل‌های دهه‌های سی  و چهل بود، در سالمندی‌شان، مگر در فواصل زمانی طولانی از دیدار با فرزندان و نوه‌های خود محروم‌اند. 

پرسش کلیدی این است: آیا می‌توان با اعمال سیاست‌هایی مؤثر، این روند را تعدیل یا کنترل کرد؟ پاسخ به این پرسش در گرو نگاهی جامع‌تر به وضعیت جوانان است.

به‌نظر می‌رسد در ایران، با نوعی تبعیض ساختاری بر مبنای سن (ageism) مواجه‌ایم.جوانان در بسیاری از سطوح تصمیم‌گیری یا نادیده گرفته می‌شوند یا صرفاً حضوری نمادین دارند. ساختارهای رسمی، بیش‌تر متکی بر نسل‌های قدیمی‌ترند و کمتر تمایل به انتقال واقعی قدرت به نسل جدید دارند. در نتیجه، بسیاری از نخبگان جوان، حتی در صورت علاقه به ماندن، به دلیل موانع ساختاری، از مشارکت فعال در جامعه بازمی‌مانند.

اگر قرار است این روند مهاجرت کنترل شود، باید به‌جای برخوردهای شعاری، به نیازهای واقعی نسل جوان پاسخ داد. افزایش مشارکت جوانان در تصمیم‌سازی‌ها، شفاف‌سازی، اصلاح و قانون‌محوری  مسیرهای پیشرفت شغلی، بهبود فضای فرهنگی و سیاسی و تضمین امنیت سرمایه‌گذاری فکری، از جمله گام‌های ضروری در این مسیر است.

در غیر این‌صورت، ادامه این روند، خطر تهی‌شدن منابع انسانی و سرمایه اجتماعی کشور را در پی خواهد داشت. مهاجرت بی‌رویه جوانان، نه‌تنها اقتصاد، بلکه نظام آموزشی، فرهنگ عمومی، و حتی امید به آینده را نیز دستخوش فرسایش می‌کند.

 

 

آخرین اخبار فردا را از طریق این لینک پیگیری کنید.