به بهانه سالگرد دادگاه حزب ملل اسلامی
56 سال بعد از محاکمه
15 اسفند ماه سال 44 دادگاه اعضای حزب ملل اسلامی برگزار شد و محمدکاظم موسویبجنوردی به اعدام و باقی اعضا به حبس محکوم شدند. پیشتر در مهرماه 1344 محمدباقر صنوبری یکی از اعضای ردهپایین این حزب پس از خروج از شاه عبدالعظیم مورد سوءظن مأمورین قرار میگیرد و سپس دستگیر میشود. دستگیری او به عنوان یک عضو عادی چندان برای ساواک مهم نبود اما آنچه همراه صنوبری به دست آمد تمامی اسناد مهم این حزب بود که منجر به دستگیری تمامی اعضای آن و سپس صدور حکمهای سنگین برای آنها شد که تعدادی از آنها تا زمان پیروزی انقلاب در زندان بودند.
امیرحسین جعفری: 15 اسفند ماه سال 44 دادگاه اعضای حزب ملل اسلامی برگزار شد و محمدکاظم موسویبجنوردی به اعدام و باقی اعضا به حبس محکوم شدند. پیشتر در مهرماه 1344 محمدباقر صنوبری یکی از اعضای ردهپایین این حزب پس از خروج از شاه عبدالعظیم مورد سوءظن مأمورین قرار میگیرد و سپس دستگیر میشود. دستگیری او به عنوان یک عضو عادی چندان برای ساواک مهم نبود اما آنچه همراه صنوبری به دست آمد تمامی اسناد مهم این حزب بود که منجر به دستگیری تمامی اعضای آن و سپس صدور حکمهای سنگین برای آنها شد که تعدادی از آنها تا زمان پیروزی انقلاب در زندان بودند. موسویبجنوردی، رهبر حزب ملل اسلامی پیشتر در گفتوگویی با سایت تاریخ ایرانی در این باره گفته است: «خود بیژن جزنی که رهبر چریکهای فدایی خلق بود به من در زندان گفت جریان شما و مطرحکردن مبارزه مسلحانه به ما کمک کرد که ما هم روش مبارزه مسلحانه را در پیش گیریم. در واقع نخستین گروهی که در ایران به طور رسمی شعار مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه را سر داد حزب ملل اسلامی بود».
اصغر قریشی یکی از اعضای بازمانده حزب ملل که همراه دیگر اعضای گروه به زندان محکوم شده بود به مناسب سالگرد این محکومیت به «شرق» گفت: شنبه اول آبان 1344 من سال سوم دانشکده فنی دانشگاه تهران بودم که استاد فیزیک ما دکتر صفری آخر جلسه من را صدا کرد و گفت به دفتر من بیا، به دفتر او رفتم و گفت سرهنگ رحیمی {رئیس ساواک دانشگاه تهران} تو را خواسته است. من از یک هفته قبل خبردار شده بودم که حزب ملل از طرف آقای صنوبری لو رفته است و متوجه شدم به خاطر همان قضیه من را میخواهند. پس از آن بلافاصله به خانه رفتم و اسناد حزب را از بین بردم و به سراغ مسئول حزبیام آقای اکبر صلاحمند رفتم البته او هم مخفی بود. به او گفتم چه باید کرد؟ گفت منتظر میمانیم تا ما را دستگیر کنند. شبهنگام به داییام که او هم عضو حزب بود گفتم احتمال دارد ما را دستگیر کنند اتفاقا فردا صبح ساعت پنج شهربانی برای دستگیری ما آمد.
قریشی درباره جلسه دادگاه افزود: ما را بعد از بازجویی که سه ماه طول کشید به پادگان جمشیدیه بردند. آنجا یک زندان بود که دو قسمت داشت و در آمفیتئاتر پادگان جلسه دادگاه بدوی به ریاست تاجالدینی تشکیل شد و کیفرخواست توسط دادستان خوانده شد و وکلای تسخیری نیز به دفاع پرداختند. زمانی که رأی خوانده شد شعار الله مولانا ولا مولنکم را اعضای حزب خطاب به رؤسای دادگاه سر دادند. در آن جلسه آقای بجنوردی به اعدام و هفت نفر به حبس 15 سال و دیگران به حکمهای پایینتر محکوم شدند. من نیز به هشت سال محکوم شدم. البته اول پنج سال بود اما به خاطر دفاعیاتم سه سال به آن اضافه شد. در فروردین 1345 رأی نهایی دادگاه دوم خوانده شد و ما را به زندانهای مختلف فرستادند. من و تعدادی دیگر را به بند 9 زندان شماره 1 که بند شرورها و قاتلین بود، فرستادند و یک اتاق کوچک هم به ما دادند که 13 نفر بودیم. ما در اعتراض به این کار یک نامه نوشتیم و 72 ساعت وقت دادیم که اگر ما را منتقل نکنند اعتصاب غذا میکنیم که پس از 48 ساعت ما را به بند دیگری در زندان شماره 2 بردند. پنج ماه آنجا بودیم و سپس به زندان شماره 3 منتقل شدیم. او درباره شرایط زندان اضافه
کرد: در سال 51 نیز یک کتاب عربی به نام «دولتنا» به دستم رسید تا آن را ترجمه کنم. این کتاب درباره روابط حکومت پهلوی و اسرائیل بود؛ پس از آن ترجمه آماده شد که به زندان بیرون بفرستیم اما در بهمن 51 به سلول ما آمدند و تمام کتابها و یادداشتهای من و آقای حجتی را بردند. من منتظر بودم که به خاطر ترجمه آن کتاب دوباره محاکمه شوم؛ به نظرم اوایل سال 52 بود که از ساواک به زندان آمدند و من را خواستند و بازجویی کردند و همواره منتظر محاکمه مجدد بودم. اما نهایتا در شهریور 52 آزاد شدم. مدت زمان زندانی سیاسی 365 روز نبود و 360 روز حساب میشد به خاطر همین دو ماه زودتر از هشت سال در 14 شهریور52 در زندان کرمان آزاد شدم. روز قبل از آزادی هم ساواک من را خواست و درخواست کردند که نامهای را امضا کنم که گفتم هرگز امضا نمیکنم اگر میخواستم این حرفها را امضا کنم که هشت سال زندان نمیماندم.
در پایان اصغر قریشی درباره سرنوشت سیاسی اعضای حزب ملل پس از پیروزی انقلاب به «شرق» گفت: بعد از انقلاب اعضای حزب ملل سمتهای مهمی گرفتند مانند آقای ابوشریف که اولین فرمانده سپاه بود، آقای بجنوردی هم استاندار اصفهان و نماینده مجلس شد، ابوالقاسم سرحدیزاده هم عضو حزب جمهوری اسلامی بود، حاج حسن طباطبایی نیز معاون وزیر کشاورزی شد و مسئولیتهای نسبتا مهمی را اعضای حزب ملل برعهده گرفتند. من هم از خرداد 69 تا آبان 73 در اندونزی و چهار سال هم در یمن سفیر بودم».
محمد پیران نیز یکی از بازماندگان حزب ملل اسلامی است. وی پیشتر در گفتوگویی با روزنامه مستقل درباره این حزب و نحوه لورفتن آن گفته است:
«در مهر 1344 حزب ملل اسلامی با یک هویت مخفی و معتقد به مبارزه مسلحانه از نوع جنگهای چریکی ویتنام و الجزایر تشکیل شد. روابط بین اعضا و مسئولین به صورت کلاس و مدرسه با نامهای مستعار انجام گرفت تا اعضا همدیگر را نشناسند و در صورت دستگیری و لورفتن تمام افراد به دام پلیس گرفتار نشوند این دوران که تقریبا سه سال طول کشید مرحله جذب و آموزش اعضای جدید بود و عمل خاصی غیر از آموزش و عضوگیری صورت نگرفت البته ضمن آموزشها، تهیه اسلحه گرم جهت مبارزه و نیز طرز ساخت مواد منفجره و کم و بیش آموزشهای نظامی در کلاسها مطرح میشد. تنها یک طرح ناتمام درباره شناسایی و برداشت پول از شرکت یخ مطرح بود که در نهایت عملی نبود. کار چشمگیر حزب در این مرحله تهیه دستگاه پلیکپی و تکثیر بود جهت انتشار نشریهای به نام ماهنامه خلق که ارگان رسمی حزب ملل اسلامی نام گرفت و تا دوازده شماره نیز چاپ و منتشر شد البته انتشار ماهنامه بیشتر بین اعضای حزب انتشار یافت و عمده مطالب آن مقالات سیاسی از اوضاع جهان و منطقه خاورمیانه و نیز تفاسیری از قرآن و نهجالبلاغه بود که عمدتا به قلم رهبر حزب آقای موسویبجنوردی تحریر میشد.
نگاهی به سرنوشت اعضا بعد از انقلاب
سیدمحمدکاظم موسویبجنوردی: ضمن مشارکت در تأسیس حزب جمهوری اسلامی به سمت استانداری اصفهان منصوب شد و سپس در سال 59 به مجلس اول راه یافت. او از میانه دهه 60 از سمتهای دولتی فاصله گرفت و به کار تحقیقی در دایرهالمعارف اسلامی مشغول شد اما با پیروزی خاتمی در سال 76 ریاست کتابخانه ملی و مشاور رئیسجمهور را به سابقه خود اضافه کرد. سید محمد میرمحمدصادقی: در دولت شهید رجایی و شهید باهنر به سمت وزارت کار منصوب شد اما او نیز مانند دیگر همحزبیهای خود از میانه دهه 60 سیاستورزی رسمی را کنار گذاشت و بیشتر در بنیادهای عامالمنفعه از جمله بنیاد رشد به فعالیت پرداخت. محمدجواد حجتیکرمانی: سابقه مبارزاتی او در زندانهای زمان شاه باعث شده بود عمده انقلابیون نام حجتیکرمانی را شنیده باشند و به نوعی محبوب انقلابیون نیز بود. پس از پیروزی انقلاب، امامت جمعه کرمان، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی، عضو مجلس شورای اسلامی اول و عضویت مجلس خبرگان رهبری را در سابقه خود دارد. هماکنون نیز در آستانه 90سالگی فعالانه به کار تحقیقی و پژوهشی میپردازد. عباس آقازمانی (ابوشریف): شاید یکی از پرفرازونشیبترین سرنوشتها میان اعضای حزب ملل را
عباس آقازمانی تجربه کرد. او پس از انقلاب به عنوان یکی از مهمترین فرماندهان سپاه و سپس سفیر ایران در پاکستان و حضور فرهنگی-نظامی در افغانستان سابقه قابل توجهی از خود به جا گذاشت. جواد منصوری: فرمانده سپاه، سفیر ایران در چین، سفیر ایران در پاکستان و معاون وزارت خارجه. عباس دوزدوزانی: فرمانده سپاه، وزیر ارشاد، معاون وزیر علوم، نماینده مجلس اول، عضو شورای شهر اول تهران. ابوالقاسم سرحدیزاده: وزیر کار، نماینده سه دوره مجلس. محمد پیران: نماینده مجلس ششم. مرتضی حاجی: معاون وزیر ارشاد، وزیر تعاون، مدیرعامل روزنامه همشهری. محمدکاظم سیفیان: شهردار تهران، ریاست بنیاد مسکن، نماینده مجلس چهارم.
منبع: روزنامه شرق