|

فیاض زاهد، تحلیلگر و روزنامه‌نگار:

سر به سر دختران مردم نگذارید

یک تحلیلگر و روزنامه‌نگار نوشت: اما تجربه 96 نشان داد تا چه اندازه این روش‌های فرعی و بحران‌سازی‌های مصنوعی می‌تواند خطرناک باشد و به سلاحی علیه خود بدل شود. جامعه ایران عصبانی است. سر به سر دختران مردم نگذارید. اگر ارزش‌های دینی را دوست دارید، بگذارید ارزش‌های فطری از سر انتخاب باشد نه اجبار.

سر به سر دختران مردم نگذارید

فیاض زاهد، تحلیلگر و روزنامه نگار طی یادداشتی برای روزنامه اعتماد نوشت: گاهی پدر بودن با هزاران مشکل همراه است. این پیچیدگی‌ها و مشکلات در کشور ما بسیار بیشتر است. اگر پسر داشته باشید با هزاران دغدغه درباره نحوه تربیت، آموزش و شرایط موجود مدرسه، نحوه رفت و آمد، چگونگی انتخاب دوستان و هزاران مساله ریز و درشت روبه‌رو هستید. تازه این مشکل دوران تحصیل است. وقتی به سن بلوغ رسید مشکلات تحصیلی و ورود به دانشگاه و چگونگی ورود به محیط‌های آموزش عالی و کنکور خود یکی از بزرگ‌ترین مصیبت‌های خانواده‌های ایرانی است. همه اینها به کنار، پس از تحصیل انتخاب همسر و مصایب ازدواج و هزینه‌های چنین انتخابی که جای گفتن نیست. آنگاه به خوان هفتم این فرآیند می‌رسیم: اشتغال.  در همه کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، سنتی نانوشته اما ساری در جریان است. فرزندان در 18 سالگی از خانه‌های والدین جدا شده و تلاش خود را برای آینده خویش آغاز می‌کنند.  اما پدر و مادر ایرانی از نوع خاص والدین جهان هستند. بسیاری از این نازنین‌ها حتی پس از بازنشستگی هم باید کار کنند، نه یک‌جا بلکه برخی از این بزرگواران برای کمک به عائله فرزندان جوان خود دست به کارهایی می‌زنند که آدمی تنها باید از خجلت سر به گریبان برد.  من دختر دارم. دخترانم را مانند همه پدرها و مادرها عاشقانه دوست دارم.  همه تکالیفی را که برای والدین ایرانی در بالا برشمرده‌ام انجام می‌دهم. هنوز هزاران دغدغه دارم. از تحصیل تا ازدواج، از اشتغال تا مسکن، از سختی‌های مسیر تا ناکامی‌هایی که فرجام همه خانواده‌های ایرانی است. من دخترانم را دوست دارم. آنها را درنهایت تلاش خود پرورش داده‌ام. بسیاری از خواسته‌های‌شان را نتوانسته‌ام برآورده کنم و البته وجودشان منبع الهام و عشق و تلاش من بوده‌اند. عشق من به دخترانم مانند همه شما، امری ذاتی، فرهنگی، مبتنی بر آموزش‌های خانوادگی و تاثیر داده‌های مذهبی است. 

 

پیامبر ما هم دختر داشت. فاطمه زهرا به عنوان رکن رکین علاقه‌مندان به اهل بیت منبع الهامات و فیوضات فراوانی بوده است.  دختران ما مادران فردا و عامل اصلی تربیت درست فرزندان‌مان و منبع سکون و وقار و تسکین خانواده‌ها هستند.  وقتی برای عملیات خرمشهر حاضر می‌شدیم، هزاران نگرانی و مساله در ذهن داشتیم. از غیرت ملی تا ارزش‌های دینی تا وفای به امام و البته داستان فجایعی که بر دختران وطن در سرزمین‌های اشغالی رفته بود. نمی‌دانم شنیده‌اید که کلاه‌سبزها برای انتقال جنازه دختر ایرانی که هتک حرمت شده و به‌ دار آویخته بودنش، سه شهید تقدیم کردند تا ناموس وطن را به این سوی کارون آورند. 

همه ما با چنین الهاماتی زندگی کرده‌ایم. گاهی از خود می‌پرسم اگر این نیروهای متولی ایمان! و اخلاق و عفاف با دخترکان من چنین کنند چه خواهم کرد؟ 

 

به عنوان یک کهنه سرباز وطن وقتی فیلم‌های تهاجم گشت ارشاد به نوامیس مردم و دخترکان مظلوم‌شان را می‌بینم از خود می‌پرسم: همه آنهایی که آن شب‌ها هم‌قسم شده بودیم تا از ناموس وطن‌مان دفاع کنیم اگر امروز زنده بودند چه می‌کردند؟

حس غریبی دارم. هم پدرم و دختر دارم و هم به این کشور دلبسته‌ام. مهم نیست که آیا امکان رفتن و مهاجرت داشته و دارم، بلکه مهم آن است که چرا باید کاری شود که هر کس را که می‌بینی اگر راهی برای کوچ داشته باشد، دریغ نمی‌کند.  دیروز چند جوان خلاق ایرانی را به تصادف دیدم.  می‌دانستند که در سفر بوده‌ام؛ دردناک است اگر بدانید که هر سه آنها تاکید داشتند که نباید برمی‌گشتید. اینکه اگر جای من بودند به هر جایی می‌رفتند جز اینکه در ایران بمانند. این جملات را حاصل توطئه دشمن ندانید. اینها بخش‌هایی از واقعیت اجتماعی ایران امروز است. من و بسیاری بر آن کلام شاملو باور داریم که چراغ‌مان در این خانه می‌سوزد؛ اما آقایان! متولیان، دلسوزان: کشور و مردم که با هزاران مشکل اقتصادی، معیشتی و بین‌المللی، انزوا، فقدان سرمایه‌گذاری، کاهش اشتغال، آسیب‌های اجتماعی روبه‌رو هستند، شما چرا دیگر بر مصایب‌شان می‌افزایید؟

برخی را باور آن است که این حجم از فشار و تمرکز بر سبک زندگی مردم نه تنها به رشد ارزش‌های حجاب و اخلاق کمک نمی‌کند، بلکه سبب رویگردانی بخش‌های وسیعی از جامعه می‌شود. در واقع بعید است که متولیان گشت ارشاد ندانند این روش‌های آنها به کمک حجاب و رشد عفاف منجر نخواهد شد، بلکه با سرعت بر طبل دوئیت و چنددستگی اجتماعی منجر خواهد شد. من بر این باورم که شاید مبدعان این طرح به دنبال اصلی و فرعی کردن مشکلات هستند، یعنی نمی‌توانند مشکلات اصلی جامعه را حل کنند و بیشتر در حال انجام عملیات ایذایی هستند تا حواس مردم را به جای دیگری متوجه کنند. اما تجربه 96 نشان داد تا چه اندازه این روش‌های فرعی و بحران‌سازی‌های مصنوعی می‌تواند خطرناک باشد و به سلاحی علیه خود بدل شود. جامعه ایران عصبانی است. سر به سر دختران مردم نگذارید. اگر ارزش‌های دینی را دوست دارید، بگذارید ارزش‌های فطری از سر انتخاب باشد نه اجبار و اگر به ثبات امنیتی کشور دلبسته‌اید، سبک‌سری نکنید، با عواطف مردم بازی نکنید. شما یک عمر باندای تاریخ درباره جسارت برخی مدعیان به دختری رعنا تاریخ ساخته‌اید، آنگاه چگونه انتظار دارید دخترکان‌مان را در خیابان مورد تعرض قرار دهید و آب از آب تکان نخورد. 

نکنید! ما دختران‌مان را دوست داریم.

 

 

اخبار مرتبط سایر رسانه ها