• ایمالز جستجوگر کالا
  • |

    واکاوی روابط تهران با قاهره و بیروت در گفت‌وگو با محمدعلی سبحانی

    از غبار تاریخ تا افق همگرایی

    محمدعلی سبحانی: تهران و قاهره از اختلافات تاریخی عبور کرده‌اند؛ ایران سیاست خود را بر اساس «لبنان جدید» تعریف کند

    عباس عراقچی عصر یکشنبه برای سفر به مصر و لبنان، تهران را به مقصد قاهره و بیروت ترک کرد. روابط ایران و مصر به‌ عنوان دو بازیگر کلیدی خاورمیانه، در طول تاریخ معاصر فرازوفرودهای بسیاری را تجربه کرده است. پس از انقلاب اسلامی و امضای پیمان کمپ دیوید، روابط دو کشور قطع شد و به سطح دفترهای حافظ منافع تنزل یافت. این گسست برای دهه‌ها ادامه یافت. دهه ۱۳۸۰ با افزایش قدرت ایران در منطقه و نقش محوری مصر در جهان عرب، ضرورت گفت‌وگو برای احیای روابط را برجسته کرد.

    از غبار تاریخ تا افق همگرایی

    عبدالرحمن فتح‌الهی: عباس عراقچی عصر یکشنبه برای سفر به مصر و لبنان، تهران را به مقصد قاهره و بیروت ترک کرد. روابط ایران و مصر به‌ عنوان دو بازیگر کلیدی خاورمیانه، در طول تاریخ معاصر فرازوفرودهای بسیاری را تجربه کرده است. پس از انقلاب اسلامی و امضای پیمان کمپ دیوید، روابط دو کشور قطع شد و به سطح دفترهای حافظ منافع تنزل یافت. این گسست برای دهه‌ها ادامه یافت. دهه ۱۳۸۰ با افزایش قدرت ایران در منطقه و نقش محوری مصر در جهان عرب، ضرورت گفت‌وگو برای احیای روابط را برجسته کرد. اگرچه در دوران ریاست‌جمهوری محمد خاتمی، ایران با رویکرد تنش‌زدایی، مذاکراتی با طرف‌های مصری را پیش برد، اما در نهایت برخی اتفاقات مانع از احیای روابط شد. بهار عربی در ۱۳۹۰ و روی کار آمدن محمد مرسی، روزنه‌ای برای نزدیکی ایجاد کرد. سفر او (مرسی) به تهران در ۱۳۹۱ برای اجلاس عدم تعهد، اولین حضور یک رئیس‌جمهور مصری پس از انقلاب بود، ولی کودتای ۱۳۹۲ و قدرت‌گیری عبدالفتاح السیسی، روابط را دوباره سرد کرد. با این‌ حال، نشانه‌های بهبود در سال‌های اخیر پدیدار شده است. دولت چهاردهم از ۱۴۰۳، عملا تقویت روابط با مصر را در اولویت قرار داده است. سفر مسعود پزشکیان به قاهره در آذر ۱۴۰۳ برای حضور در اجلاس D۸، پس از ۱۲ سال و دیدارش با السیسی، گامی کلیدی در این مسیر بود. دیدار رؤسای جمهور دو کشور در حاشیه اجلاس بریکس در آبان ۱۴۰۳ نیز این روند را تقویت کرد. عباس عراقچی، وزیر خارجه ایران، هم با سه سفر به مصر در مهر و آذر ۱۴۰۳ و‌ سفر جدیدش (خرداد ۱۴۰۴) و تماس‌های مکرر با بدر عبدالعاطی، همتای مصری خود، نقش جدی در پیشبرد این روابط تهران - قاهره ایفا کرده است. سفر روز یکشنبه هفته جاری عراقچی، به دعوت بدر عبدالعاطی، با هدف رایزنی درباره روابط دوجانبه، بحران فلسطین و تحولات جهانی، ادامه‌دهنده این مسیر است. به گفته رئیس دفتر حافظ منافع ایران در قاهره، ۸۰ درصد اختلافات دو کشور در سه سال اخیر حل شده است. همکاری‌های اقتصادی و فرهنگی، مانند مذاکرات لغو روادید در اجلاس D۸، نیز به نزدیکی ملت‌ها کمک کرده است. با این حال هنوز شاهد ا‌زسرگیری رسمی روابط ایران و مصر در سطح سفیر نیستیم. از‌این‌رو و برای آسیب‌شناسی بهتر از دلایل و عواملی که مانع از احیای روابط تهران و قاهره در این سال‌ها شده‌اند، با محمدعلی سبحانی به گفت‌وگو نشسته‌ایم. مدیر‌کل خاورمیانه‌ وزارت خارجه در دولت اصلاحات بر ضرورت ازسرگیری رسمی روابط دو کشور تأکید دارد. در ادامه گپ‌و‌گفت با سفیر اسبق ایران در قطر، به بخش دیگری از سفر عراقچی به لبنان هم ورود کرده‌ایم. سبحانی که در کارنامه دیپلماتیکش سابقه سفیری در لبنان را هم دارد، تحلیلی درخور توجه از فضای جدید در روابط تهران - بیروت ارائه می‌دهد که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

     عصر روز یکشنبه، عباس عراقچی راهی مصر شد و با عبدالفتاح السیسی، رئیس‌جمهور و بدرالعاطی، وزیر امور خارجه این کشور، درباره تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی دیدار و رایزنی داشت. سیدرضا صالحی‌امیری، وزیر میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی، هم پس از سفر اردیبهشت‌ماه سال جاری به کشور مصر خبر داد که در آینده نزدیک حرکت گردشگران دو کشور (ایران و مصر) آغاز می‌شود. اما سؤال اصلی اینجاست که چرا روابط به سطح سفیر بازنمی‌گردد. در یک نگاه کلی و مشخصا از دولت اصلاحات، تلاش‌هایی در دوره شما برای احیای روابط با مصری‌ها انجام شد، اما بدون تعارف خروجی لازم را به دنبال نداشت. واقعا چه عامل یا عواملی باعث شده که هنوز ما دفتر حافظ منافع در قاهره داشته باشیم؟

    متأسفانه رابطه جمهوری اسلامی ایران و مصر به درازای عمر انقلاب اسلامی ایران قطع بوده است و در طول بیش از چهار دهه گذشته روابط دو طرف فراز‌و‌نشیب‌های زیادی داشته است، بنابراین یک‌شبه روابط احیا نمی‌شود. قطع روابط راحت اما احیای روابط کار بسیار سختی است که به پارامترها و فاکتورهای متعددی نیز دارد. به هر حال شرایط دو کشور، فضای منطقه و معادلات جهانی هم دخیل هستند تا دو کشور مانند ایران و مصر روابط خود را احیا کنند. از منظر من، مصر مهم‌ترین کشور عربی است که مشخصا در موضوع تقابل اعراب و اسرائیل نقش‌آفرینی جدی و بی‌بدیلی دارد. چون همواره با حضور مصری‌ها بوده است که معادلات بین اعراب و اسرائیل پیش رفته است و همواره شاهد بودیم که در جنگ‌هایی که علیه اسرائیل شکل گرفت، مصر یک بازیگر مرکزی و کانونی بوده است، تا جایی که در جهان عرب معروف است، «هیچ جنگی در خاورمیانه بین اعراب و اسرائیل رخ نمی‌دهد، مگر اینکه مصر در ان نقش‌آفرین باشد». بعد از پایان جنگ اعراب و اسرائیل، باز هم مصری‌ها نقش بسیار جدی در مناسبات منطقه‌ای داشتند و اتفاقا بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، قطع روابط تهران و قاهره ناظر به همین مسئله بود. به هر حال فضای انقلابی در ایران این شرایط را به وجود آورد. البته این مسئله فقط مختص و محدود به ایران نبود، بلکه بعد از امضای پیمان صلحی که با اسرائیل انجام شد، روابط مصر در آن برهه با خیلی از کشورها قطع شد که ایران هم در همین چارچوب می‌گنجد.

     اگر بخواهیم در گذشته نمانیم و نگاهی به تحولات امروز داشته باشیم، چرا هنوز روابط به سطح سفارت بازنگشته است؟

    تاکنون تلاش‌های زیادی برای احیای روابط با مصر انجام شده و قطعا فضای کنونی در طول بیش از ۴۰ سال گذشته‌ کاملا متفاوت بوده است. با این حال در همین مدت و در برهه‌های مشخصی به دلیل تغییر وضعیت منطقه و جهان، روابط ایران و مصر هم دچار نوسان شد. در کل اقتضائات منطقه‌ای و بین‌المللی به این سمت پیش رفت که روابط دو کشور در مسیر توسعه و احیا قرار بگیرد و همان‌طور که شما عنوان کردید، مهم‌ترین برهه‌ای که سعی شد روابط با مصر احیا شود، در دوره اصلاحات بود که همان زمان آقای خاتمی با رئیس‌جمهور وقت مصر گفت‌وگو کرد و وزرای امور خارجه و هیئت‌های کارشناسی دو کشور تقریبا تا تدوین سند نهایی احیای روابط پیش رفتند و بیانیه تنظیم روابط دو کشور هم شده بود، ولی در آن مقطع خاص، برخی عوامل که پیش‌تر در گفت‌وگو با شما به تفصیل به آن پرداختم، موجب شد که روابط دو کشور احیا نشود. البته بعد از آن هم، تلاش‌های زیادی در دولت‌های مختلف شکل گرفت که تا به امروز هم ادامه دارد. اما در کل به نظر من به دلیل شرایط منطقه و مهم‌تر از آن، شرایط داخلی مصر که دولت و حکومتی منبعث از ارتش این کشور قدرت را در دست گرفته، ظرفیت و توانایی لازم برای احیای روابط با جمهوری اسلامی ایران را دارد.

     نکات شما درست، ولی با وجود توضیحاتتان هنوز این سؤال برای من بدون پاسخ مانده که اگر احیای روابط ایران و مصر تابعی از اقتضائات دو کشور، منطقه و جهان است، چرا در این نقطه مانده‌ایم؟ به هر حال باید بپذیریم که شرایط کنونی در سال ۲۰۲۵ کاملا متفاوت از سال ۱۹۷۹ است. ضمنا اگر قاهره تابعی از دیپلماسی و سیاست خارجی کشورهای عربی مانند عربستان باشد یا در یک نگاه کلان‌تر، قطب‌نمای خود را بر‌اساس معادلات واشنگتن تنظیم کند، هم روابط تهران با ریاض در مسیر مناسب قرار دارد و هم مذاکرات هسته‌ای ایران و ایالات متحده در دستور کار قرار دارد. پس باید پرسید که واقعا این میزان از نگاه محتاطانه قاهره در قبال برقراری روابط با تهران چگونه قابل تحلیل است؟ اساسا مصری‌ها از چه بیم دارند؟ آیا کماکان نگران برخی افراط‌گرایی‌ها هستند که شاهد مثال اخیر آن، در روابط ایران و عربستان روی داد و یک فرد به دنبال بر‌هم‌زدن روابط دو کشور بود؟

    به سؤال بسیار مهمی اشاره کردید که حاوی چند نکته است؛ اولا من هم اذعان دارم یکی از نگرانی‌های جدی مصر به همین رفتارهای برخی افراد و چهره‌ها بازمی‌گردد...

     کما‌اینکه عنوان کردید در دوره شما برخی اقدامات از سوی برخی چهره‌ها، تلاش‌ها برای احیای روابط تهران - قاهره را ناکام گذاشت.

    بله، متأسفانه این دست رفتارهای فردی، جناحی و سیاسی است که به‌ عنوان مهم‌ترین نقطه ضعف سیاست خارجی و دیپلماسی منطقه‌ای ایران در طول سال‌ها و دهه‌های گذشته عمل کرده است. یک جریانی همیشه در این سال‌ها مانع از برقراری و ارتقای روابط ما با برخی کشورهای مشخص شده است. با وجود تمام تکاپوها و تلاش‌های دیپلماتیک برای کنترل و مدیریت روابط و ارتقای سیاست خارجی منطقه‌ای و بهبود مناسبات با همسایگان، برخی رفتارها، موضع‌گیری‌ها و تصمیمات همه چیز را در لحظه خراب می‌کند که برای ترمیم آن، سال‌ها زمان نیاز دارد. همان‌طور که گفتم، قطع روابط کار سختی نیست، اما احیای روابط است که امری پیچیده و زمان‌بر خواهد بود و بسیاری از فاکتورها، عوامل و بازیگران داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی در آن اثر‌گذارند. اما اکنون دو تفاوت اساسی در مقایسه با سال‌های گذشته وجود دارد. ابتدا به ساکن، آگاهی جامعه ایران درباره این دست رفتارها افزایش پیدا کرده و دیگر استقبالی از آن نمی‌شود و با وجود برخی تلاش‌های مخرب علیه امنیت و منافع ملی و سیاست خارجی، دیگر حمایتی از سوی افکار عمومی به این دست رفتارها نمی‌شود. ضمن آنکه غالب بدنه همان جریان سیاسی هم از این دست رفتارهای مخرب حمایت نمی‌کند. اما نکته مهم‌تری که باید مد نظر قرار داد، این است که اکنون هوشمندی و انعطاف سیاست خارجی کشورهای منطقه هم افزایش پیدا کرده است. همان‌طور که شما گفتید، شاهد مثال اخیر آن در روابط ایران و عربستان سعودی بود و با وجود آنکه یک موضع‌گیری نسنجیده می‌توانست بحرانی در مناسبات تهران - ریاض ایجاد کند، اما عربستان هم دیگر مانند گذشته عمل نمی‌کند. اکنون این درک مشترک بین ایران و عربستان و حتی ایران و مصر شکل گرفته تا بتوانند این دست مشکلات و موانع در روابط را کنترل و مدیریت کنند. به هر حال فضای کنونی منطقه‌، شرایط خود کشورها و همچنین اقتضائات جامعه جهانی به سمتی پیش رفته که دیگر مانند سال‌ها و دهه‌های گذشته یک اتفاق، یک تصمیم یا یک موضع نسنجیده نمی‌تواند نقش‌آفرین باشد، چون همه به یک درک، انعطاف و هوشمندی رسیده‌اند.

     باز هم نکات شما درست، اما من هنوز قانع نشده‌ام. بگذارید بی‌پرده این را بپرسم که آیا سایه برخی اتفاقات از خود کمپ دیوید گرفته تا سفر محمدرضا پهلوی به مصر، موضع‌گیری‌های انور سادات علیه امام و انقلاب، موضوع خالد اسلامبولی و بسیاری مسائل دیگر، سایه حداقلی را پس بیش از چهار دهه برای عدم احیای روابط ایران و مصر دارد؟

    به نظر من این مسائلی که گفتید دیگر تاریخی شده و به تاریخ پیوسته است.‌

     اما نمی‌توان تاریخ را پاک کرد؟

    بله، نمی‌توان تاریخ را پاک کرد.‌

     پس نقش‌آفرین است؟

    منکر نقش‌آفرینی‌اش نیستم، اما به گفته احمد ماهر، وزیر امور خارجه اسبق مصر که در دوره خود با دکتر خرازی، همتای ایرانی برای ارتقای روابط تهران و قاهره تلاش می‌کرد، ما باید از این موضوعات عبور کنیم. خاطرم هست احمد ماهر در همان برهه، در مصاحبه‌ای عنوان کرده بود که «کمپ دیوید به تاریخ پیوسته است؛ درست است که نمی‌توان تاریخ را نادیده گرفت، اما آنچه‌ ضرورت دارد، عبور از تاریخ و نگاه رو به جلو است‌». اکنون پارامتر کلیدی، تمرکز روی منافع جمعی و اصطلاحا منافع مشترک است. واقعا منافع ملی مشترک ایران و مصر، در احیای روابط دو کشور است. پس رجوع به تاریخ و نبش قبر آن، هیچ کمکی به هیچ کشوری نمی‌کند. ‌من اکنون ضرورتی نمی‌بینم‌ دوباره به ۴۰، ۵۰ سال گذشته بازگردیم؛ به قول خودت ما اکنون در سال ۲۰۲۵ هستیم. با توجه به آینده دو کشور ایران و مصر، آینده منطقه خاورمیانه و آینده معادلات جهانی، باید در کمترین زمان ممکن‌ روابط تهران و قاهره احیا شود. به نظر من بیش از این تأخیر در آن جایز نیست. بله، من هم به گفته شما اذعان دارم که تاریخ را نمی‌توان پاک کرد، اما باید از آن بگذریم و یک صفحه جدید در روابط ایران و مصر باز کنیم. نباید و نمی‌توان در گذشته ماند. هرچند ‌می‌توان از گذشته درس گرفت و نوید یک مناسبات عمیق، حسنه، پخته و مبتنی بر احترام متقابل را داد که ضرورت هر دو کشور ایران و مصر و کل منطقه خاورمیانه است. شما به ظرفیت‌های تاریخی، فرهنگی، سیاسی، دیپلماتیک، نظامی، امنیتی، دفاعی، اقتصادی و تجاری هر دو کشور ایران و مصر نگاه کنید و ببینید تهران و قاهره چه پتانسیل‌های زیادی دارند؛ حالا تصور کنید که اگر روابط دو کشور احیا‌ و زمینه همکاری مشترک در هر‌کدام از این حوزه‌هایی که نام بردم فراهم شود، چه منافع سرشاری را متوجه ایران و مصر و حتی متوجه کل منطقه خاورمیانه خواهد کرد. واقعا اگر ما روابط خود را با مصر احیا کنیم، معادلات خاورمیانه نیز به شکل معناداری تغییر پیدا خواهد کرد.

     نه‌تنها خاورمیانه حتی کمربند عربی شمال آفریقا تغییر پیدا می‌کند.

    بله، چون مصر علاوه بر اینکه یک بازیگر مهم در خاورمیانه محسوب می‌شود، یک بازیگر بسیار کلیدی در مناسبات قاره آفریقا نیز هست. پس صرفا موضوع کمربند عربی شمال آفریقا نیست. به همین دلیل است که من تأکید می‌کنم نباید و نمی‌توان بیش از این احیای روابط با کشور کلیدی مانند مصر را به تأخیر انداخت. مصر چند بُعد اساسی و کلیدی دارد؛ هم بازیگر مهمی در جهان عرب است، هم بازیگر کلیدی در جهان اسلام محسوب می‌شود، هم یکی از کشورهای مهم در منطقه حساس خاورمیانه به شمار می‌رود و هم یک عضو جدی قاره آفریقاست. اینجاست که وزن مصر مشخص می‌شود.

     اگر بخواهیم به یک تحلیل مقطعی ورود کنیم، عراقچی در شرایطی به مصر سفر می‌کند که زمزمه یک توافق احتمالی درباره جنگ غزه مطرح است. اکنون می‌توان به همسویی بیشتری در روابط دو کشور چشم دوخت؟

    به نظر من مسئله صرفا به توافق احتمالی در این مقطع خاص بازنمی‌گردد، بلکه بعد از هفتم اکتبر، جنایات بی‌سابقه اسرائیل در حق مردم فلسطین و ساکنان غزه عملا یک جریان ضداسرائیلی را در کل منطقه و جهان شکل داده و به همین واسطه اکنون بستر و فضای مناسبی برای بهبود روابط برخی کشورها با ایران به وجود آمده‌ که نمونه مشخص آن، روابط تهران ‌‌- ‌قاهره است. به هر حال مصری‌ها هم به ‌عنوان یکی از مهم‌ترین اعضای جهان عرب و جهان اسلام نمی‌توانند نسبت به تحولات فلسطین بی‌تفاوت باشند. پس قطب‌نمای تحولات فلسطین می‌تواند به ‌عنوان یک عامل همگرا در روابط عربی با ایران نقش‌آفرینی مثبتی داشته باشد و با افزایش همکاری‌ها، تعاملات و مناسبات، به نحوی مانع از ادامه این جنایات اسرائیل شوند. به همین دلیل است که ‌معتقدم‌ اکنون اسرائیلی‌ها به‌هیچ‌وجه دل خوشی از ارتقای روابط ایران با کشورهای کلیدی مانند عربستان و مصر ندارند. ‌این میزان از جنایت و قساوت اسرائیل در حق مردم فلسطین و به‌خصوص ساکنان غزه، اکنون یک نوع نیاز به پاسخ‌گویی را‌ هم در افکار عمومی کشورهای جهان عرب و جهان اسلام و هم در خود مقامات و مسئولان کشورها ایجاد کرده است که می‌تواند خود‌به‌خود برخی پارامترهای تنش‌زای سابق را کنار گذاشته و همکاری جمعی منطقه‌ای و بین‌المللی علیه اسرائیل را شکل دهد. من‌ باور دارم که بعد از هفتم اکتبر، با توجه به جنایات اسرائیل‌، ‌فضای بسیار مناسبی شکل گرفته که یک جبهه واحد از سوی جهان اسلام علیه اسرائیل شکل بگیرد.

     اگر مذاکرات ایران و آمریکا به نتیجه برسد، روی مناسبات تهران ‌-‌ قاهره اثرگذار است؟

    مسئله صرفا تهران و قاهره نیست. به نظر من اگر این مذاکرات به موفقیتی دست پیدا کند، روی مناسبات منطقه‌ای ایران و حتی ‌مناسبات بین‌المللی تهران‌ اثرات مثبت خود را دارد. به هر حال ما از تحریم‌ها لطمه‌هایی جدی خورده‌ایم و اگر مذاکرات به لغو تحریم‌ها منجر شود، قطعا تقویت وزن دیپلماتیک ایران در منطقه و جهان را به دنبال دارد که فاکتور مهمی در بهبود سیاست خارجی منطقه‌ای کشور خواهد بود و مشوقی برای کشورهایی است که به دنبال تقویت یا احیای روابط با ایران هستند و بدون شک مصر هم از این قاعده مستثنا نیست.

     روی سؤال حوزه تخصصی‌تر شما یعنی لبنان تمرکز کنیم. عراقچی قرار است سفری هم به لبنان داشته باشد، اما جوزف عون، رئیس‌جمهور و نواف سلام، نخست‌وزیر لبنان تصویری متفاوت از بیروت به تهران مخابره می‌کند که‌...

    اجازه دهید همین‌جا گفته شما را قطع کنم. ما با لبنان جدید مواجه هستیم...

     یعنی شما تفکیکی بین لبنان جدید و لبنان متفاوت قائل هستید؟

    بله. ما با لبنان متفاوتی مواجه نیستیم، ولی یک لبنان جدید وجود دارد.

     چرا قائل به لبنان متفاوت نیستید، اما به لبنان جدید اذعان دارید؟

    چون من آنجا بوده‌ام.

     دوره سفارت شما با ۱۴۰۴ متفاوت نیست؟

    لبنان همان لبنان است؛ با همان ساختار، با همان اقوام و مذاهب و با همان جریان‌های سیاسی، چیزی تفاوت نکرده است. صرفا یک فضای جدیدی به وجود آمده است و به نظرم قطعا جمهوری اسلامی ایران و مقامات دیپلماتیک کشورمان هم به اقتضائات جدید لبنان و دولت تازه در این کشور آگاهی و اشراف دارند و بر مبنای همین فضای جدید عمل می‌کنند.

     ولی برخی از تأثیر مخرب این فضای جدید بر مناسبات تهران‌-‌بیروت می‌گویند؟

    نمی‌گویم روابط ما با لبنان قدری شکننده نشده است، اما می‌توان با هوشمندی و انعطاف، روابط را کنترل کرد و به سمت بهبود و تقویت روابط رفت. اگر ما با یک لبنان جدید مواجهیم، برخاسته از اقتضائات جدید کل منطقه خاورمیانه است. پس ما هم باید یک سیاست جدید را در قبال لبنان تعریف کنیم و پی بگیریم و به نظر من این سفر هوشمندانه آقای عراقچی در این برهه، کاملا بجا و قابل دفاع است. وقتی می‌گویم لبنان تغییری نکرده، ناظر بر این است که نزدیک یک‌سوم از جمعیت این کشور، شیعیان هستند و ساختار تصمیم‌گیری هم کاملا مشارکتی است. پس در لبنان همه جریان‌های قومی و طایفه‌ای بر‌اساس جمعیت و وزن خود در ترسیم، تعریف و پیشبرد سیاست این کشور اثرگذارند.

     همین‌جا توقف کنیم. از یک سیاست جدید در قبال لبنان گفتید؛ عبارت شما قدری کلی‌گویانه است. منظور مشخص محمدعلی سبحانی از این سیاست جدید ایران در قبال لبنان جدید چیست؟

    اینکه واقعا اکنون لبنان را به‌‌عنوان یک کشور مستقل‌تر ببینیم؛ یعنی ‌نباید رابطه با لبنان را به‌گونه‌ای تعریف کنیم که این شائبه یا نگاه غلط به وجود آید که تهران تنها با یک طایفه یا جریان سیاسی مذهبی در لبنان ارتباط دارد. ما باید یک نگاه جامع، متوازن، دقیق و عمیق با همه طوایف، مذاهب و اقوام لبنانی داشته باشیم. البته این مسئله صرفا محدود به ایران نیست؛ مثلا اگر فرانسوی‌ها صرفا روی مارونی‌ها سرمایه‌گذاری کنند یا عربستان فقط به اهل سنت لبنان بها بدهد، خروجی مثبتی از روابط با لبنان عاید هیچ کشوری نمی‌شود. همان‌طور که گفتم و دوباره تأکید می‌کنم، لبنان یک کشور رنگارنگ از اقوام و مذاهب است که باید به همه این طوایف، اقوام و مذاهب احترام گذاشت؛ چون همه آنها نسبت به جمعیت و وزن خود سهمی در ساختار تصمیم‌گیری و ساختار سیاسی لبنان دارند. بنابراین جا دارد‌ ایران به همان اندازه اهتمام جدی در تقویت روابط با اهل سنت لبنان، مسیحیان، مارونی‌ها، دروزی‌ها و‌... هم داشته باشد؛ کما‌اینکه عربستان یا فرانسوی‌ها هم باید ‌چنین نگاهی داشته باشند تا یک لبنان امن و با‌ثبات شکل بگیرد و اتفاقا این‌گونه بستر همکاری‌های منطقه‌ای بین ایران و عربستان به وجود خواهد آمد و به‌جای اینکه لبنان‌ کانون تقابل ژئوپلیتیک تهران و ریاض باشد، به یک فصل جدید از هم‌گرایی، همکاری و همسویی ایران و عربستان منجر خواهد شد.

     به نظر می‌رسد تهران چنین اهتمامی دارد، اما این «لبنان جدید»‌ از منظر شما یا «لبنان متفاوت» از منظر من، دیگر جدیت سابق را ندارد؟

    نه، این‌گونه نیست. به نظر من، لبنان هم کاملا به وزن، توان و قدرت ایران در منطقه آگاهی دارد و به تداوم و تقویت روابط با تهران نیازمند است. اگر لبنانی‌ها ببینند ایران یک سیاست جدی مبنی بر احترام متقابل را در دستور کار دارد، کما‌اینکه در تمام این سال‌ها این‌گونه بوده است، قطعا ساختار جدید لبنان هم به سمت همراهی و همکاری بیشتر خواهد رفت. منتها این مسئله به یک بازه زمانی نیاز دارد تا همه چیز دوباره روی ریل بیفتد و اتفاقا تداوم سفر مقامات جمهوری اسلامی ایران به لبنان می‌تواند گام‌های ملموس، عینی و عملی در این رابطه باشد.

     

    آخرین اخبار سیاست را از طریق این لینک پیگیری کنید.